اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

۱۹ماه زندگی با کابوس مرگ



اخبار حوادث - ۱۹ماه زندگی با کابوس مرگ

جوانی که در پی خرید گوسفند، طلبکار خود را به قتل رسانده و جسد او را در زیرزمین یک منزل مسکونی دفن کرده بود، پس از ۱۹ ماه زندگی با کابوس های وحشتناک مرگ، روز پنجشنبه گذشته در اتاق بازجویی پلیس آگاهی خراسان رضوی لب به اعتراف گشود.

به گزارش خراسان، بیست و پنجم اردیبهشت سال گذشته، زنی با مراجعه به پلیس آگاهی کوهسرخ گفت: پدر ۶۶ ساله ام ۳ روز قبل برای دریافت پول فروش گوسفندانش از خانه خارج شد و هنوز باز نگشته است.

با توجه به احتمال وقوع جنایت، گروهی از مأموران آگاهی کوهسرخ با دستورات مقام قضایی، تلاش های خود را برای یافتن سرنخی از پیرمرد مفقود شده آغاز کردند. آنان با بررسی های پلیس به ۲ جوان که گوسفندان پیرمرد را خریده بودند ظن بردند و آنان را مورد بازجویی قرار دادند.

یکی از متهمان در اظهارات خود گفت: ما گوسفندان او را به مبلغ ۷ میلیون تومان خریدیم و دوروز بعد هم آنها را با سود ۲۵۰ هزار تومانی فروختیم اما من در قبال خرید گوسفندان، دو فقره چک به پیرمرد دادم تا اینکه ۱۰ روز قبل از سررسید چک ها با او تماس گرفتم و از او خواستم به در منزلم بیاید تا طلبش را به طور نقدی پرداخت کنم. روز بیست و دوم اردیبهشت او به منزلم آمد و پس از دادن لاشه چک به من، پول هایش را گرفت و رفت.

این متهم در ادامه اظهاراتش افزود: ولی دختر پیرمرد همواره به من می گفت که پول گوسفندان را به او بدهم. این جمله از اظهارات متهم، تحقیقات را روی دو تن از فرزندان پیرمرد متمرکز کرد و آنها نیز برای انجام بازجویی احضار شدند ولی پس از انجام یکسری تحقیقات فنی، مدارکی برای اثبات جرم به دست نیامد و ماجرای این پرونده پیچیده تر شد.

این گزارش حاکی است: بررسی های کارآگاهان در حالی ادامه داشت که «قاضی پوررفیعی» (مقام قضایی رسیدگی کننده به پرونده) همچنان اعتقاد داشت که جوان بدهکار ماجرایی را پنهان می کند و حاضر به گفتن حقیقت نیست؛ بنابراین به دستور مقام قضایی، ۴ مظنون این پرونده پنجشنبه گذشته به مشهد منتقل شدند تا در پلیس آگاهی خراسان رضوی مورد بازجویی های فنی و تخصصی قرار گیرند.

به دستور سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) مظنونان این پرونده به دایره قتل سپرده شدند و توسط کارآگاه نصرآبادی مورد بازجویی قرار گرفتند.

افسر پرونده پس از طرح چند سوال انحرافی، تشخیص داد که ۳ تن از مظنونان بی گناه هستند و در ماجرای مفقود شدن پیرمرد نقشی ندارند اما در این میان بدهکار پیرمرد به اتاق بازجویی هدایت شد و به تناقض گویی پرداخت. او که دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشت به ناچار قتل پیرمرد را به گردن گرفت و گفت که جسد او را در زیرزمین منزل برادرش دفن کرده است.

بنابراین گزارش، رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته در تشریح اعترافات متهم ۲۶ ساله گفت: متهم به قتل که ساعاتی پس از انتقال به مشهد لب به اعتراف گشود، اظهار داشت: آن روز وقتی پیرمرد به منزلم آمد به او گفتم مبلغ ۷۰۰ هزار تومان کم دارم تو چک ها را به من بده، من باقی مانده پول را چند روز دیگر می دهم که همین موضوع به مشاجره ای بین ما انجامید. من هم که عصبانی شده بودم با آچاری که چادر کامیونم را سفت می کنم، دو ضربه به سرش زدم که او روی زمین افتاد و جان سپرد.

سرهنگ کارآگاه حسین بیدمشکی افزود: متهم این پرونده جنایی پس از ارتکاب قتل، جسد پیرمرد را به صندوق عقب خودروی پژواش منتقل می کند و خود نیز نزد اعضای خانواده اش در زمین های کشاورزی بازمی گردد و در یک فرصت مناسب، جسد را به داخل ساختمان در حال احداث می برد و در زیرزمین منزل دفن می کند.

 

این مقام ارشد انتظامی با اشاره به اینکه برادر متهم نیز که منزل را خریداری کرده بود آن را تکمیل می کند، افزود: بدین ترتیب راز این جنایت تنها در سینه متهم به قتل باقی می ماند. سرهنگ بیدمشکی خاطرنشان کرد: متهم که لاشه چک ها را از پیرمرد گرفته بود به کارآگاهان نشان می داد و مدعی بود که پیرمرد چک ها را به او بازگردانده و پولش را گرفته است تا روند رسیدگی به پرونده را منحرف کند.

این گزارش حاکی است: پس از آنکه کارآگاهان مشهد اعترافات متهم را به اطلاع مقام قضایی در کوهسرخ رساندند، گروهی از عوامل امدادی درحضور قاضی «علی پورفتحی» به محل دفن جسد رفتند و پس از آنکه چندین متر زیرزمین منزل مسکونی را حفرکردند، جسد پیرمرد را یافتند.

متهم به قتل در ادامه اعترافاتش عنوان کرد: در این مدت کابوس های مرگ رهایم نمی کرد و همیشه وحشت زده به منزل برادرم می رفتم. تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد. 

اخبارحوادث - خراسان


ویدیو مرتبط :
مرگ و مفهوم زندگی با دوبله فارسی - زندگی پس از مرگ

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اسرار زندگی مردی ۲۰ سال پس از مرگ



 

اسرار زندگی مردی ۲۰ سال پس از مرگ

معمای زندگی پررمز و راز یك مرد كه سال ها با شناسنامه و هویت مرد دیگری زندگی كرده بود ۲۰ سال پس از مرگش، وحشتناك ترین كابوس زندگی همسر و چهار فرزندش شده است.

این در حالی است كه با شكایت صاحب اصلی شناسنامه، مدارك شناسایی فرزندان وی با حكم دادگاه باطل شده است.

حالا خانواده این مرد كه با شناسنامه مردی به نام محمد یزدیان، متولد ۱۳۳۳ و اهل اردستان ازدواج كرده و پس از ۱۰ سال زندگی مشترك نیز جان سپرده در شوك عجیبی به سر می برند و نمی دانند هویت واقعی این مرد چه بوده و در زندگی اسرارآمیزش چه گذشته است. همسر ۵۰ ساله این مرد كه ۱۰ سال در كنار شوهرش زندگی كرده و از او صاحب چهار فرزند شده، از این كه هیچ چیز از گذشته شوهرش و خانواده او نمی داند بشدت در رنج و عذاب است. چهار فرزند این خانواده هم از بی هویتی خود و گذشته مرموز پدرشان بشدت در رنج و عذابند و نمی دانند چرا او سال ها هویت و چهره اصلی خود را پشت نقابی مخفی كرده و همه اسرار زندگی اش را با خود برده است.

حمیده، همسر ۵۰ ساله مرد ناشناس كه همراه دختر جوانش به دفتر روزنامه ایران آمده و از گروه جویندگان عاطفه تقاضای كمك داشت در تشریح ماجرای زندگی عجیبش گفت: سال ۶۰، دختری ۲۲ ساله بودم كه از طریق یكی از اهالی محل با مرد جوانی به نام «محمد یزدیان» آشنا شدم كه آن موقع حوالی چهارراه ولیعصر تهران در فروشگاه پوشاك كار می كرد. پدرم پس از تحقیقات مختصری با ازدواجمان موافقت كرد و محمد به خواستگاری ام آمد. اما به دلیل این كه تنها بود همگی بشدت تعجب كردیم اما محمد در پاسخ به سؤالات ما گفت: «۱۰ ساله بودم كه پدرم فوت كرد. یك سال بعد هم مادرم به رحمت خدا رفت و سرپرستی من و خواهرم را عمویمان برعهده گرفت، اما چند سال بعد راهی تهران شدم و دیگر از هیچ كدام شان خبر ندارم.» یك سال بعد از ازدواج خیلی ساده، خداوند پسری به ما هدیه كرد كه نامش را اصغر گذاشتیم. یك سال بعد هم دخترم مریم به دنیا آمد.

مدتی بعد هم شوهرم در سازمان آب استخدام شد. طی چند سال بعدی زندگی مان نیز خداوند دو دختر دیگر به نام های كبری و رقیه به ما داد.

رقیه یك ساله شده بود كه شوهرم هنگام كار از روی داربست سقوط كرد و جان باخت. با شنیدن خبر مرگش غم دنیا وجودم را فراگرفت. چرا كه نمی دانستم با چهار بچه قد و نیم قد چه كنم. اما هر چه بود با توكل به خدا و حقوق اندكی كه از بیمه شوهرم می گرفتیم برای بچه ها هم پدر شدم و هم مادر.

بنابراین با سختی و بدبختی فراوان آنها را بزرگ كردم. دخترم مریم حدود ۸ سال قبل ازدواج كرد. چند سال بعد از آن پسرم كه به سن سربازی رسیده بود برای گرفتن معافیت اقدام كرد. برای این كار مجبور بود به زادگاه پدرش «اردستان» برود.

اما متأسفانه گرفتاری های ما از همان جا شروع شد. چرا كه پس از بررسی وضعیت شناسنامه و مدارك هویتی اش به پسرم گفته شد پدرش زنده است و نمی تواند معافی بگیرد. اما پسرم با تعجب گفته بود: پدرش سال ۷۰ فوت كرده و تمام مدارك مربوطه را نیز ارائه كرده بود.

با این حال به او گفته بودند برای بررسی و پیگیری ماجرا باید به اداره ثبت احوال شهرری مراجعه كند.

البته پسرم همان سال معاف شد. اما چندی بعد در حالی كه فكر می كردیم مسئولان ثبت احوال اشتباه كرده اند وقتی پسرم برای دریافت كارت ملی اش مراجعه كرد این بار در كمال ناباوری پی برد شناسنامه اش باطل شده و نمی تواند كارت ملی بگیرد. پسرم وقتی با ناراحتی و افسردگی این موضوع را با من مطرح كرد بلافاصله برای پیگیری ماجرا به اداره ثبت احوال رفتم.

اما با شنیدن حقایق تلخ زندگی شوهرم بشدت شوكه شدم. چرا كه به من گفتند شوهرم با شناسنامه فرد دیگری زندگی می كرده است!

در جریان بررسی پرونده قضایی نیز قاضی دادگاه اسلامشهر كه حكم ابطال شناسنامه فرزندانم را صادر كرده بود، گفت: «محمد یزدیان – صاحب اصلی شناسنامه – زنده است.

البته او سال ۱۳۵۵ شناسنامه اش را گم كرده و همان سال هم المثنی گرفته بود. اما مشخص نیست شناسنامه وی چگونه به دست شوهر شما افتاده و با آن سال ها زندگی كرده است؟

ضمن اینكه صاحب اصلی شناسنامه كه خود متأهل و دارای چند فرزند است به محض اطلاع از سوءاستفاده صورت گرفته از شناسنامه اش با مراجعه به دادگاه اسلامشهر خواستار ابطال شناسنامه فرزندان شما شده است!»

زن دل شكسته ادامه داد: با شنیدن این حرف ها برای پیگیری بیشتر موضوع و حل معضلات جدی زندگی فرزندانم به اداره ثبت احوال رفتیم كه همان جا شناسنامه های چهار فرزندم را مقابل چشمان مان باطل كردند.

البته چند بار نیز به نشانی محل زندگی محمد یزدیان واقعی مراجعه كردیم اما موفق به یافتن و صحبت با او نشدیم.

ضمن اینكه هیچ اطلاعی از وضعیت خانوادگی شوهر مرحومم نداریم. حالا هم با مشكلات فراوانی روبه رو هستیم. چرا كه چهار فرزندم بدون شناسنامه و هویت در این شهر زندگی می كنند. از سوی دیگر پسر بزرگم كه ازدواج كرده و صاحب یك دختر ۱۰ ماهه است هنوز نتوانسته برای فرزندش شناسنامه بگیرد.

همچنین نمی تواند شغلی برای خودش دست و پا كند. همسرش نیز از این وضعیت به ستوه آمده و بچه را برداشته و به خانه پدرش رفته است و خواستار رسیدگی فوری و حل این ماجرا است. دخترم مریم نیز با شوهرش اختلاف پیدا كرده و به خانه ما برگشته است. چرا كه به خاطر نداشتن شناسنامه نمی تواند بچه دار شود.

همین موضوع نیز مشكلات دیگری برای همه ما و شوهرش به وجود آورده است. دختر دیگرم نیز سه سال قبل نامزد كرده اما به دلیل اینكه شناسنامه ندارد نمی تواند ازدواج كند و به خانه شوهر برود.

این در حالی است كه پدرشوهرش پیغام فرستاده اگر تا عید نوروز تكلیفش مشخص نشود نامزدی را به هم خواهد زد چرا كه ۳ سال انتظار كافی است! دختر كوچكم هم كه در خانه است نه می تواند ادامه تحصیل دهد و نه می تواند كاری انجام دهد. او نیز همانند من و سایر بچه ها به آتش اشتباه پدر مرحومش می سوزد.

حالا هم مانده ایم با این همه مشكلات تك و تنها و بی هیچ یاوری چه كنیم. باور كنید برای دریافت شناسنامه بچه ها ۴ سال تلاش كرده ایم اما هنوز هم به جایی نرسیده ایم. از طرف دیگر به خاطر اینكه ۱۰ سال با مردی زندگی كردم كه حتی نمی دانم اسم واقعی اش چه بوده، از كجا آمده و خانواده اش چه كسانی بوده اند در شوك هستم.

با این حال بعد از این همه مدت و در حالی كه بشدت درمانده و گرفتار هستیم به فكرم رسید از گروه جویندگان عاطفه روزنامه ایران كمك بگیرم. حالا هم از شما می خواهم با چاپ عكس شوهر مرحومم ما را در یافتن هویت واقعی او و فرزندانم كمك كنید. از تمام افرادی هم كه شوهرم را می شناسند یا از هویت واقعی و خانواده اش اطلاعی دارند تقاضا دارم اطلاعات شان را با ما در میان بگذارند تا شاید گوشه ای از مشكلات ما حل شود و از این برزخ رهایی یابیم.... / گزارش : روزنامه ایران