اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

یک کلیپ شرم‌ آور از برخورد با افغان ها


موانع سر راه تحقق برادری و برابری ملت ایران وافغانستان کم نیستند. ویدئوی شرم‌آوری پخش شده است و افکار عمومی را متاثر ساخته است. انتظار برای واکنش نهادهای مربوط بالا رفته است.

خبرگزاری تسنیم: موانع سر راه تحقق برادری و برابری ملت ایران وافغانستان کم نیستند. ویدئوی شرم‌آوری پخش شده است و افکار عمومی را متاثر ساخته است. انتظار برای واکنش نهادهای مربوط بالا رفته است.

از پشت دوربین تا جلوی دوربین، فاصله زیادی نیست. ما آدم پشت دوربین را نمی‌بینیم، احتمالا یک نفر است اما آدم‌های جلوی دوربین زیاد هستند.ترسیده و هراسناک از آدمی که پشت دوربین ایستاده است. پشت دوربین‌ها چه خبر است؟

1.از چند روز پیش کلیپ وحشتناک و ویرانگری در حال پخش در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است. کلیپ ناراحت‌کننده‌ای که چند انسان معمولی را وادار می‌کند به او که هیچ ارزشی برای احترام گذاشتن ندارد، احترام بگذارند. کلیپ متاسف‌کننده‌ای که دوباره خاطره تلخ و گزنده ویدئوی دو سال پیش برخورد چند تن از ماموران رده چندم نیروی انتظامی با مهاجرین افغانستانی لب مرز را از گورستان خاطرات مشترک و تلخ دو ملت ایران و افغانستان بیرون کشید.

محتوای کلیپ، نگران‌کننده است. برای جامعه ایرانی. آدمی که معلوم نیست به چه دلیلی اختیار چند ده مهاجر افغانستانی به او سپرده شده است با آنها بدرفتاری می‌کند. تحقیرشان می‌کند و وادارشان می‌کند تا حرکت‌های عجیب و البته محقرانه‌ای را انجام دهند. رفتاری که بیش از آنکه برای آن مهاجرین خجالت‌آور باشد برای آدمی که پشت دوربین، دوربین یک موبایل ساده ایستاده است شرم‌آور است. اینکه او با کرامت انسانی یک آدم این‌گونه مشغول بازی است و این‌قدر از این مطمئن است که کسی کاری به کارش نخواهد داشت که موبایلش را هم درآورده است و فیلم می‌گیرد از افتخار تازه‌اش.

2. هفته پیش گفتگو با نماینده امام و رهبری در مورد مهاجرین افغانستانی منتشر شد. حجت‌الاسلام ابراهیمی در آن گفتگو گفته بود که مقام معظم رهبری دستور اکید داده‌اند که مهاجرین افغانستانی باید تکریم شوند و تکریم را این‌جوری معنا کرده بود:" یعنی نه اینکه تنها حقوقشان باید رعایت شود بلکه باید عزت و احترام هم شوند." چیز عجیبی نبود. همه آنهایی که کوچکترین اطلاعی از انقلاب سه دهه پیش، چرایی و اهدافش و آرمان‌هایش داشتند برایشان عجیب نبود که رهبر این انقلاب این‌گونه از کسانی حرف بزند که به ایران، پایگاه اسلام پناه آورده‌اند. ایران انقلاب کرد که کرامت انسانی را نجات دهد.

3. اینجا خانه مستضعفین است. از 35 سال پیش تاکنون همه مستضعفان جهان مطمئن بوده‌اند که اگر در تمام دنیا به رویشان بسته شود، سرزمینی در جنوب غرب آسیا هست که اتفاقا آنها را بیشتر تحویل می‌گیرد که همان 35 سال پیش پرچم اسلام را بلند کرده است. اسلامی که پیغمبرش، پیام خداوندگار را ارمغان آورد: که مستضعفین، زمین را به ارث خواهند برد. و مهاجرین افغانستانی آن‌قدر دور نیستند که نیاز به توجیه و دلیل برای ماجرا داشته باشیم. از خودمان‌ بوده‌اند و از خودمان‌اند. پدران و مادران، خواهران و برادران خودمان...

4. زشتی آن ویدئو آنقدر واضح است که نیاز به بازگویی ندارد. اما ماجرا چیست؟ سی و چند سال است که مهاجرین افغان به داخل کشور ایران آمده اند و رفته اند حساب همه کسانی که آمده اند و رفته اند را اگر بکنیم افغان‌های داخل ایران، میلیون‌شان به ده هم می‌رسد. آمده اند و رفته اند. نامهربانی ها هم بوده است. از این مسائلی که ذکرشان رفت هم بوده است. اما مردم ایران، اکثریت مردم ایران مهربانانه آنها را پذیرفتند. دولت های زیادی آمدند و رفتند؛ برخی سختگیری بیشتری کردند و برخی ها نرمی بیشتری؛ اما معدل مواجهه عموم مردم ایران با مهاجرین افغان در مجموع قابل قبول‌ بوده است. مهاجرت‌های غیرقانونی را سخت نگرفتند، مهلت دادند و مهلت را تمدید کردند، اگر خانواده دار بودند نگاه دیگری به آنها کردند و مردم ایران هم گرسنگی و نداری و دارایی و سیری شان را با آنها تا جایی که توانستند، قسمت کردند.

چرا راه دور برویم. سیاست کلی نظام جمهوری اسلامی را در مواجهه با این مهاجرین همان سال‌های اول انقلاب امام این گونه مشخص کرد. گفت مهمانند و مسلمانند و به ما پناه آورده اند و باید پذیرایی‌شان کنیم. امام هم صریحا نمی گفت نظام جمهوری اسلامی بر پایه اصولی انسانی، احترام به حقوق انسانی آدم‌ها و عدالت انسانی پایه ریزی شده بود و بدیهی بود که نظامی که اصولا برای قیام در مقابل مناسبات ناعادلانه دنیا برپا شده است همزبانان و هم مذهبان و هم فرهنگان مستضعف و پناه آورده به نظامشان را با بردباری قبول خواهند کرد. صراحت این آرمان بسیار بیشتر از هر چیز دیگری است.

اما این وسط چه اتفاقی در حال رخ دادن است. آدم‌های نادانی، بدون اینکه خودشان بدانند در حال ضربه زدن به یک سابقه تمدنی و منحرف کردن بخشی از مسیر تاریخی ایران و افغانستان هستند. خیلی‌هایشان نمی‌دانند، بی‌آرمان شده‌اند یا شاید هم زندگی بهشان فشار آورده است و این‌جوری از مسیر انسانی سقوط می‌کنند. انسان‌هایی که بخشی از این مواجهه غیر انسانی آنان با مهاجرین ساخته دست برخی رسانه‌هاست که همواره به دنبال نمایش تحقیرآمیزی از افغانستانی‌ها بودند. اما «جمهوری اسلامی ایران» که این چیزها را می‌داند. نسل جدید فرزندان خمینی این را خوب آموخته‌اند و خود آنان در برابر این ارزش گذاری های جاهلی -قضاوت بر اساس رنگ، لهجه، ملیت، جنسیت و ...- می‌ایستند. فراگیر شدن این ایستادگی و فرهنگ به زمان نیاز دارد.

با مهاجرین که همکلام می‌شویم همه می‌گویند که این اتفاق‌ها را دیده‌اند و دم برنیاورده‌اند چون می‌دانند که بزرگان نظام، سیاست‌های نظام و مسئولان درگیر هیچ‌گاه موافق این حرکات نیستند. اما تا چه زمانی می‌شود صبر کرد و دم برنیاورد؟ این ماجرا آزمون خوبی برای اثبات این گزاره عقلی است که هزینه این خطاهای فردی به دوش نظام مظلوم جمهوری اسلامی ایران گذاشته نمی‌شود اگر با واکنش مناسبی از سوی مقامات مربوط، از سوی نیروی انتظامی و هر جایی که احتمالا در حوزه او این تخلف رخ داده است، همراه شود.

پرچم جمهوری اسلامی ایران بلندتر از سکوت دربرابر یک انحراف کوچک داخلی است و اینجا همچنان خانه مظلومان است.


ویدیو مرتبط :
کلیپ حیرت آور برخورد صاعقه به درخت

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شرم آور ترین واکنش ها به قطع شدن انگشتان زن و بچه مردم



 

شرم آور ترین واکنش ها به قطع شدن انگشتان زن و بچه مردم

 

 

روستای گاودانه در استان کهکیلویه و بویراحمد واقع است. روز گذشته خبرگزاری مهر در گزارشی مکتوب و تصویری از این روستا، به تنها وسیله ارتباطی این روستا با جهان خارج از آن پرداخت: وسیله ای به نام "گرگر" که روستاییان مجبورند برای عبور از رودخانه و رفتن به محل تحصیل، کار، خرید، جاده، شهر و روستاهای دیگر سوار آن شوند.

 

گرگر، در واقع تله کابینی است که روستاییان سوار آن می شوند و با دست، آن را حرکت می دهند. در این میان شیب تند رودخانه باعث می شود هر از گاهی دست مردم در زیر چرخ های آن گیر کند و انگشتان آنها قطع شود.

تاکنون، بیش از 30 نفر از اهالی روستا دچار چنین حادثه ای شده و حتی برخی از آنان نیز به دلیل سقوط از گرگر دچار قطع نخاع یا مرگ شده اند.

در پی انتشار این خبر و تصاویر تکان دهنده انگشتان قطع شده اهالی روستا به ویژه کودکان مظلوم آن، انتظار می رفت مسوولان و نمایندگان استان ضمن ابراز شرمندگی از اینکه در حوزه استحفاظی آنها چنین فاجعه ای در حال وقوع مداوم است، نسبت به حل مشکلات مردم این روستا و جاهای دیگری که احیانا چنین مشکلی دارند اقدامات فوری انجام دهند و هر چه سریعتر، پلی کوچک در این روستای محروم احداث نمایند.

با این حال، آنچه امروز در همین خبرگزاری راجع به واکنش مسوولان منتشر شد، دود از سر آدمی بلند می کند که "خدایا اینها دیگر چه کسانی هستند؟"

به اظهارات مسوولانه آقایان دقت کنید:

- مدیر روابط عمومی استانداری کهکیلویه و بویراحمد: استاندار وقت ندارد پاسخ دهد.

- سید محمدعلی بزرگواری ؛ نماینده مجلس: مساله را بزرگ کردید... قبل از هر اقدامی باید طرح نوشته شود، اداره راه و ترابری شهرستان آن را آماده کند، اداره راه شهرستان طرح را به کمیته برنامه ریزی استان بدهد، کمیته برنامه ریزی آن را تایید کند، بعد طرح به دولت برود تا در صورت موافقت به اداره راه استان بودجه دهند. بنابراین شاید تا زمان ساخت پل چند سال طول بکشد... روستاییان اغراق می کنند. شما هم مساله را خیلی بزرگ می کنید، همیشه می شود با شنا کردن از رودخانه عبور کرد... روستاییان از پل آن یکی روستا استفاده کنند... حواسشان جمع باشد انگشتشان قطع نشود.

- نصرت الله انصاری، فرماندار: به روستاییان توصیه شده از گرگر استفاده نکنند، مسوولیت هر کسی که از این مسیر عبور کند با خودش هست.

محمدحسین نصیری راد، رییس اداره راه منطقه نیز در مرداد ماهی که گذشت قول داده بود ظرف یک هفته کار ساخت پل برای روستای مذکور آغاز شود اما گویا یک هفته بعضی ها با یک هفته بقیه خیلی فرق می کند و هنوز موعدش نرسیده است!

این در حالی است که از مردادماه تاکنون، انگشتان تعداد زیادی از هموطنان مان در این مسیر قطع شده است و البته با ادامه وضعیت کنونی، تعداد افرادی که دچار سانحه می شوند، همچنان افزایش می یابد.

البته یکی دو نفر از مسوولان مصاحبه شونده توپ را به زمین مردم نینداخته اند مانند رییس بیمارستان امام خمینی دهدشت که گفته مراتب را به مسوولان بالاتر گزارش می کند تا چاره ای بیندیشند و ستار هدایتخواه نماینده دیگر مجلس که وعده داده موضوع را از طریق اداره راه استان پیگیری می کند.

حال مروری دوباره داشته باشید بر روی اظهارات "به اصطلاح مسوولان" فوق:

استانداری که وقت ندارد جواب بدهد که چرا در استان تحت مدیریت اش این فاجعه مدام در حال تکرار است ، فرمانداری که می گوید تقصیر خودشان است که از گرگر استفاده می کنند و نماینده مردم (!)ی که معتقد است روستاییان و رسانه ها دارند بزرگنمایی می کنند و پیشنهاد می کند ملت شناکنان از عرض رودخانه بگذرند و مثلا به مدرسه و مزرعه و شهر بروند!

بعد هم به جای آنکه از وضعیت اسفناک موکلین اش متاسف شود و مثل اسپند بر روی آتش، از جا جهد و کاری کند، خیلی آسوده خاطر می گوید که باید طرحش نوشته شود و به دولت برود تا اگر مصوب شد، پلی ساخته شود.

واقعا جای تاسف است که بعضی ها فکر می کنند برای ساختن یک پل روستایی هم باید دولت جلسه بگذارد و مصوبه بگذراند!

اگر هیات وزیران باید به این امور مستقیما رسیدگی کنند، پس مسوولان محلی و نمایندگان مجلس، این وسط چه کاره اند؟

این چه حرف مضحک و چه استدلال تاسف انگیزی است برای توجیه تاخیر در ساخت پل؟

آن یکی مسوول هم که رسما زیر قولش زده و از مرداد تاکنون، حقوق ماهیانه اش را گرفته و خبری از پلی که وعده داده بود، نیست!

واقعا باید به این آقایان گفت اگر مرهمی بر زخم نیستید، لااقل نمک بر زخم مردم نپاشید. یعنی چه که تقصیر خودشان است که انگشتشان قطع می شود یا بروید شنا کنید؟!

به خدا سوگند، "خجالت" هم یکی از بزرگترین نعمت های الهی است!

اگر آقایان این قدر عرضه ندارند یک پل روستایی درست کنند، اعلام بی کفایتی کنند تا همین خوانندگان سایت های خبری اعم از راست و چپ و مستقل خودشان دست به کار شوند تا بلکه آقایان خجالت زده شوند!

واقعا برای کشوری که در آن سوی دنیا هم طرح های عمرانی دارد و پل و سد و کارخانه و نیروگاه، می سازد، زشت و زننده است که در داخل مرزهایش، مردمی آن هم مردمی به شرافت و مظلومیت روستاهای کهکیلویه و بویراحمد، این چنین محروم و درمانده شوند و هر روز شاهد زخم و مرگ خود یا عزیزانشان باشند و آن وقت آقایان پایشان را روی پای دیگر بیندازند و بگویند: تقصیر خود مردم است.

واقعا اگر در همین مجلس شورای اسلامی، به دلیل مثلا خرابی یک در، انگشت یک نماینده قطع شود، آقایان چه جار و جنجالی راه می اندازند و خبرش تا آن سوی دنیا می رود ولی وقتی ده ها هموطن در یک روستا، دچار چنین سرنوشتی می شوند، واکنش آقایان این است: بزرگنمایی می کنید!

آیا خون تهران نشینان و مسوولان از خون بچه های روستای گاودانه کهکیلویه و بویراحمد رنگین است؟

دقت کنید که مردم این روستا نمی گویند بیایید برای ما ورزشگاه بسازید یا نیروگاه خورشیدی برایمان بیاورید، فقط می گویند پلی درست کنید تا انگشت های بچه هایمان قطع نشود؛ همین!

از دولت که همواره بر رسیدگی به مناطقه محروم را تاکید دارد، انتظار می رود ضمن بازخواست مسوولان استان به دلیل اهمال در خدمت رسانی ، به طور جدی پیگیر این موضوع باشد که چرا آقایان مسوول در استان کهکیلویه و بویراحمد تا این حد در برابر مشکلات مردم بی تفاوت اند. در واقع هر چند قطع مداوم انگشتان دست مردم منطقه فاجعه بار است ، نوع واکنش مسوولان محلی به این مساله، فاجعه ای بسیار بسیار بزرگ تر است.

فاجعه نخست را می توان با ساخت پل از بین برد، و می ماند فاجعه بزرگ تر دوم که باید دید چه برخوردی با مسوولان سهل انگار می شود.../عصرایران