اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

گفت و گوی جنجالی با محمد محمدی


دروازه بان ایرانی ال ای بلوز آمریکا گفت: برخی بازیکنان حرفشان در مورد جاده تندرستی یادشان می رود و با در آغوش گرفتن مربی خود مکتب ها را فراموش می کنند.

خبرگزاری فارس: دروازه بان ایرانی ال ای بلوز آمریکا گفت: برخی بازیکنان حرفشان در مورد جاده تندرستی یادشان می رود و با در آغوش گرفتن مربی خود مکتب ها را فراموش می کنند.

محمد محمدی که دو هفته پیش با عقد قراردادی به تیم ال ای بلوز آمریکا پیوسته است در گفت و گویی متفاوت و البته انتقادی نسبت به اتفاقات رخ داده در فوتبال ایران صحبت کرد.

وی در ابتدای صحبت های خود اظهار داشت: با توجه به انتقالم از فوتبال ایران به ال ای بلوز لازم می دانم که از کلیه مربیان خود در فوتبال ایران و به خصوص از فشخامی به عنوان اولین مربی تا علی دایی به عنوان آخرین مربی در فوتبال ایران تقدیر و از تمام زحماتیکه در این 22 سال کشیده‌اند تشکر کنم. همچنین از کلیه هواداران سرخابی در مدتی که در تیمهای پرسپولیس و استقلال بودم و از من حمایت کرده اند سپاسگذارم و دست تک تک کلیه آنها را می بوسم و پیشرفت خودم را مدیون لطف خدای متعال،خانواده‌ام و حمایت های آنها می‌دانم.

محمدی در ادامه گفت: اکنون که به خاطر مسایل شخصی و خانوادگی فوتبال ایران را ترک کردم لازم است جهت روشن شدن اذهان عمومی فوتبالدوستان نکاتی را ذکر کنم و چنانچه در طول دوران بازیگری ام مطالبی در این زمینه عنوان نکردم، دلیلی بر عدم آگاهی ام نبوده و صرفآ جهت حفظ آرامش و دوری از حاشیه های فوتبال بوده است. فقط امیدوارم روزی مجبور نباشم بصورت شفاف و علنی جزئیات را بیان کنم.

دروازه بان اسبق تیم های استقلال و پرسپولیس و راه آهن گفت:به نظرم بزرگترین معضل فوتبال ایران، عدم صداقت در اکثر رفتارها است.

برای مثال دوستانی‌که از حضور غیر فوتبالی‌ها و سیاسیون در فوتبال ایران گله مند هستند و هر روز به عناوین مختلف در رسانه‌ها و جراید علیه غیر فوتبالی‌ها و سیاسیون مصاحبه می کنند با پوشیدن کت و شلوار و کفش بدون جوراب دنبال گرفتن مجوز تراکم ساختمان و مجوز خودرو هستند و نکته مهم این است که ادعا می کنند به هیچ گروهی وابستگی ندارند و صرفأ جهت عشق پیراهن و فوتبال کار می کنند و هیچگاه دنبال منافع شخصی نبوده اند.

وی تاکید کرد:خیلی برایم جالب است که وقتی مسئله ای مانند انتخابات شوراها پیش می آید برخی از دوستان ورزشی بدون داشتن هچگونه تجربه وارد عرصه مذکور شده و خود را کاندید می کنند. کاش می‌شد در فوتبال نیز همانند انتخابات ریاست جمهوری، شورای نگهبانی وجود داشت که صلاحیت یا عدم صلاحیت افراد را در این رشته تائید می کرد، و یا بهتر بود به‌جای پرداختن به مسائلی از قبیل دو شغله بودن و یا بازنشسته بودن افراد ، به‌دنبال سلامت جسم و روح و روان آنها باشیم زیرا که این چنین افرادی ارتباط مستقیم با آینده یک سری جوان و هواداران دو آتشه تیم‌های شهرستانی دارند.

محمدی که از اتفاقات رخ داده در فوتبال ایران ناراحت بود به فارس گفت: چه اتفاقی رخ می دهد، فردی‌که خود را پرچمدار اخلاق مداری در این فوتبال می‌داند، به حذف نام یک بازیکن از لیست منشوری‌ها کمک می‌کند و یا افرادی‌که در این چند سال گذشته با استفاده از رابطه ها باعث ورود یک برند خاص که از کیفیت معمولی برخوردار است حمایت می کنند و حتی دم از جهانی بودن و استاندارد بودن توپ‌های فوتبال می زنند! در صورتیکه سال تولید توپ‌ها مربوط به شش سال گذشته بوده و تاریخ تولید روی آنها حک شده است.

گفت و گوی جنجالی با محمد محمدی

وی افزود: زمانی که تعدادی از دروازه‌بان‌ها نسبت به کیفیت توپ‌ها اعتراض مى‌کنند مورد تهدید قرار می‌گیرند و یا کسانی‌که دم از برخورد با دلال‌های فوتبال می زنند خود پشت پرده ارتباط مستقیمی با آنها دارند و اکثر بازیکنان تیمشان از کانال این افراد قرارداد می بندند. متاسفانه باید بگویم در این چند سالی که در فوتبال ایران کار کردم پشت درب اتاق چند مدیر منتظر نشسته بودم که در حین ورود با دلال های بنامی روبرو شدم. از برخی از اتفاقات این فوتبال متعجبم و از خود می پرسم، چطور می‌شود یک بازیکن با مدیر عامل تیمش درگیری فیزیکی پیدا می‌کند و همان سال در همان تیم به‌عنوان کاپیتان فعالیت می کند و یا چطور ممکن است مربیان تیم‌ها، در ابتدای بازی با دسته گل به‌سمت هم می‌روند و بعد از گذشت یک نیمه رکیک‌ترین الفاظ را نثار یکدیگر می کنند؟ چه اتفاقی می افتد که فرزند یک مدیر عامل به ‌عنوان دلال بازیکن فعالیت می کند و فرزند یک مدیر عامل دیگر به صورت کانتینری البسه ورزشی درجه هفتم و هشتم چینی را وارد کرده و با قیمت های هنگفت می فروشد؟

دروازه‌بان فصل گذشته راه آهن در ادامه گفت و گوی انتقادی خود با فارس تصریح کرد: همینطور است که انتقاد برخی‌ها مبنی بر علاقه شخصی به جاده تندرستی فراموش می‌شود و یا بازیکنی که به گفته دوستان تخلفی انجام داده و بابت آن چهار صد میلیون تومان هزینه کرده و از ایران رفته فراموش می‌شود و در صحنه بعدی در آغوش یکدیگر قرار گرفته و مکتب‌ها فراموش می شود؟

این دروازه بان اسبق استقلال و پرسپولیس گفت: به نظرم فوتبال لذت بخش است ولی مهم این است که انسان به چه قیمتی حضور داشته باشد. آیا این فوتبال ارزش دارد که یک مربی دروازبان‌ها شدید ترین و رکیک ترین الفاظ را از یک بازیکن بشنود و حریف نزند؟ صرفا به خاطر اینکه توسط همان بازیکن به تیم معرفی شده است .متاسفانه کمک مربیانی در فوتبال ایران در باشگاهی حضور دارند که در محل تمرین حضور یافته و موز و نسکافه می خورند و تاکتیکی ترین بحث فوتبالشان آفرین گفتن و چرخاندن سوت است! آنالیزوری را می شناسم که در خارج از ایران زندگی می‌کرده و تمام هم و غم خود را در جلسات آنالیز صرف تعریف از سرمربی می‌کند تا شاید حضورش در تیم تداوم داشته باشد.

محمدی افزود: درد این جاست که این افراد فقط به‌علت داشتن رابطه در این فوتبال حضور دارند نه به جهت داشتن تواناییهای فنی، و یا سرمربی که دم از خدا و پیغمبر می‌زند و همیشه هواداران را سپر بلای خود قرار می دهد، ماشین میلیاردی سوار می‌شود و جالب اینجا است که شعار می دهند ما فقط به عشق پیراهن و هواداران کار می‌کنیم از ممردم اینگونه دم می زند!

وی در ادامه به فارس گفت: شاید از اتفاقات این فوتبال می شود چند جلد کتاب نوشت اما فوتبال صحنه‌های زیباتری هم دارد که مربوط به برد و باختها نمی‌شود و آن دوستی‌هایی است که در این فوتبال رقم می خورد و خاطرات تلخ و شیرین است که به یادگار می‌ماند.

محمدی ادامه داد: اکنون که از فوتبال ایران به‌ عنوان بازیکن دور شده ام خوشحالم که به تمام آرزوهایم در فوتبال دست پیدا کرده‌ام و در اوج فوتبال و پختگی یک دروازه‌بان از فوتبال ایران می روم، تا محیط جدیدی را تجربه کنم و مجددا از تمام مربیان و تمام کسانیکه در این سالها برایم زحمت کشیده اند تشکر و قدردانی می‌نمایم.

وی در پایان صحبت‌های خود گفت: جا دارد از دو عزیزی که همانند سایر مربیان برایم زحمت کشیده اند تشکر کنم. اول از حمید علیدوستی که در دوران جوانی ام در تیم سایپا به من اعتماد کرد و باعث پیشرفت و حضور در تیم بزرگسالان شد و همچنین فرهاد کاظمی که باعث شد مجددا با عشق و علاقه به فوتبال ادامه دهم و چیزهای بیشتری را تجربه کنم. همچنین از تمامی اصحاب جراید که در حق من لطف داشتند سپاسگذارم.ناگفته نماند که تمام این پیشرف ها و موفقیت‌ها را مرهون لطف خدا و زحمت‌ها و محبت‌های پدر ومادرم و همراهی همسر و پسرم هستم.


ویدیو مرتبط :
گفت و گوی جنجالی با یکی از مدیران خودروسازی !!!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گفت‌و‌گوی متفاوت با سید محمد غرضی; اتهام آدم‌ربایی را نمی‌پذیرم‌ /مجتبی طالقانی قاتل است



اخبار, سید محمد غرضی

گفت‌و‌گوی متفاوت  با سید محمد غرضی

اتهام آدم‌ربایی را نمی‌پذیرم‌ /مجتبی طالقانی قاتل است

به نظر می‌‌رسد شما انتخابات را جدی نگرفتید. نه ستاد مشخصی داشتید و نه سفر به شهرهای دیگر و نه تبلیغات انتخاباتی جدی. دلیل این موضوع چه بود؟

من چند جمله در زمان تبلیغات انتخاباتی گفتم كه برای مردم بسیار جالب بود. در فیلم دوم تبلیغاتی من هم فردی به من گفت ستاد دارید گفتم نه. گفت چرا گفتم جنگ صفین را چه كسی بر هم زد. مگر مالك اشتر نگفت من تا 2 ساعت دیگر معاویه را كت بسته می‌‌آورم، حضرت امیر فرمود زمانی كه تو بیایی دیگر من نیستم. چه كسی بر هم زد؟ ستاد. 

 

بعد گفتم حالا من یك سوال از تو می‌‌پرسم. چه كسی سجاده را از زیر پای امام حسن(ع) كشید؟ گفت نمی‌‌دانم. گفتم من می‌‌دانم. ستادش. حالا این‌ها را نخواستم آنجا بگویم اما به شما می‌‌گویم. چه كسی شهید بهشتی را كشت؟ ستادش. 72 نفر را مفتی دادیم دم تیغ. حالا شما بگو شهید. من هم می‌‌گویم شهید.اما مفت‌ آنها را از دست دادیم. چیزی گیرمان نیامد. 

ما در فرهنگ‌مان چیزی هست كه دوست داریم حاكم همواره مقاومت كند. خدا صدام را لعنت كند كه فرار كرد و كشته شد اما قذافی ایستاد و كشته شد. خب قذافی به درد حكومت می‌‌خورد.

 

الان مگر می‌‌شود بدون ستاد وارد كارزار انتخاباتی شد؟

بله كه می‌‌شود. باید دید كه تو می‌‌خواهی رئیس جمهور شوی یا می‌‌خواهی حرفت شنیده شود.

 

خب این را شما باید بگویید كه می‌‌خواستید رئیس جمهور شوید؟

من می‌‌خواستم رئیس جمهور شوم تا حرفم جا بیفتد. اما قبل از رئیس جمهور شدن حرفم را جا انداختم. دو سه تا كلمه خیلی خوب من جا افتاد. یك روز یك نفر همین جایی كه الان شما نشستید نشسته بود و می‌‌گفت اگر 500 میلیارد هم هزینه می‌‌كردی نمی‌‌توانستی این 2 كلمه را مانند امروز جا بیندازی. خب این خیلی خوبه. ببینم شما  الان می‌‌خواهی در تاریخ طولی حركت كنی یا عرضی؟ یعنی مقطعی می‌‌خواهی بری یا رو به جلو حركت كنی؟

قطعا طولی.

 

آفرین. خب حالا من بردم یا نه؟

قطعا از این نظر برنده شدید. تا به حال كسانی بودند كه چند دوره كاندیدا  بودند اما نه حرفی از آنها به یادگار مانده و نه سخنی و چه هزینه‌های كلانی هم كردند.

دقیقا. ببینید آنها چقدر هزینه كردند. پول فقرا را خرج اغنیا كردند تا به او رای دهند. این خلاف عقل است. من الان می‌‌گویم 52 میلیون تومان خرج انتخابات كردم. الان وقتی این مبلغ را بگویی دیگر كسی نمی‌‌تواند بگوید كه دزدی كردی.

 

كلا 52 میلیون تومان هزینه كردید؟

بله.

 

وام نگرفتید؟

وام می‌‌دهند. البته من نمی‌‌دانستم. وسط ایام تبلیغات انتخاباتی بود كه یكی از دوستان گفت ظاهرا برای تبلیغات وام می‌‌دهند.

 

چقدر وام می‌‌دهند؟

من نمی‌‌دانم.

 

وام را می‌‌گرفتید اگر هم نمی‌‌خواستید هزینه تبلیغات كنید، جای دیگری هزینه می‌‌كردید؟

عرض می‌‌كنم. یك روز زهیر گفت به نظرم وام می‌‌دهند. گفتم برو ببین داستان چیه. نتوانست. چند روز بعد یك خبرنگاری گفت 500 میلیون می‌‌دهند بعد از انتخابات با فرد پیروز كاری ندارند اما از بقیه پس می‌‌گیرند. من در تمام عمرم نه وام گرفتم و نه قرض.

 

با وام گرفتن مشكل دارید یا فقط با این وام؟

اصلا با كار پولی كردن مشكل دارم.

 

پس چطور زندگی می‌‌كنید؟ الان هم كار اقتصادی انجام می‌‌دهید؟

اینجا من رئیس هیات مدیره یك شركت هستم. حقوقی است سهام مشخص است. به من مربوط نیست. منظورم كاملا شخصی بود. در طول عمرم نه از كسی قرض كردم و نه در بانك پولی گذاشتم.

 

به كسی قرض هم نمی‌‌دهید؟

اگر داشته باشم قرض نمی‌‌دهم. بلاعوض كمك می‌‌كنم.

برخی می‌‌گفتند كاندیداتوری در انتخابات یك بیزینس است. واقعا همین طور است؟

برای عده ای واقعا تجارت است. برای من افتخار شخصی است. برای من آمدن و چند جمله كلیدی گفتن مهم است.

 

آن سخنانی كه می‌‌خواستید جا بیفتد چه بود؟

دو كلمه بیششتر نبود و جا افتاد. توسعه جمهوریت و توسعه اسلامیت.

 

تورم چی؟

آن هم در دل توسعه اسلامیت است. می‌‌گویم كه دولت اسلامی‌‌با تورم سازگار نیست. اصلا آن دولت مسلمان نیست. دولت قانونی است.

 

در واقع شما می‌‌گویید كه دولت فعلی اسلامی‌‌نیست؟

دقیقا. یك دولت قانونی است. جمهوری اسلامی‌‌نیست. جمهوری قانونی است. در شرع هم همین آمده است. این‌كه نمی‌‌شود كسی صبح با 5000 تومان از خانه بیرون بیاید 10 دقیقه بعد دولت 200 تومان آن را از جیبش در می‌‌آورد. این دولت باید خجالت بكشد.

من فكر می‌‌كنم بهترین جمله ای كه از شما در اذهان مردم ماند همان بود كه گفتید دولت باید دستش را از جیب مردم بیرون بیاورد.

بله. و بعد توسعه جمهوریت كه خیلی مهم است. عقل شما نمی‌‌رسد كه این مفاهیم را در جامعه مطرح كنید..

 

از چه زمانی تصمیم به ثبت نام گرفتید؟

من 72 سال سن دارم. بیش از 65 سال است كه در میدان مبارزه هستم و به هر كاری دست زده ام. تعریف‌شما از مبارزه و حضور اشتباه است. اگر كسی سمت داشته باشد می‌‌گویید در میدان است. من 20 سال سمت داشتم می‌‌گفتید غرضی هست. 16 سال سمت نداشتم گفتید غرضی نیست.

 

اصلا یكی از سوالات من همین بود. می‌‌خواستم ببینم در این 16 سال كجا بودید و چه می‌‌كردید؟

من 20 سال در ساختمان نظام مهندسی نشسته بودم. قانونی در مجلس تصویب كردم به نام نظام مهندسی. 20 سال اینجا بودم و 5 بار در انتخاباتش شركت كردم و اول شدم. سازمان نظام مهندسی ایران بزرگترین سازمان نظام مهندسی در جهان است و 500 هزار نفر عضو دارد. من این را ایجاد كردم. كار بسیار عظیم است. اما به یكباره دیدم سخن منفی زیادی بر علیه اسلام و انقلاب و ایران زده می‌‌شود. كشور از دست رفت و دولت این‌طور شد و آمریكا حمله می‌‌كند و از این دست سخنان. گفتم الان وقت آن است كه بیایم چند جمله بگویم. گفتم و گرفت. البته شما دائم من  را مسخره كردید.

 

نفرمایید. ما كجا مسخره كردیم؟

دائم گفتید 55 میلیون رای دهنده را از كجا آوردی. حالا من 2 تا شعار دادم كه معارض نداشت. اگر معارض داشت مشكل داشت.

چرا سال‌های پیش كاندیدا نشدید؟ از 76 تا 88؟

در آن 4 دوره قبلی به اندازه كافی انسان‌هایی بودند كه بتوانند كشور را اداره كنند.

 

همان طور كه احمدی نژاد اداره كرد؟

احمدی نژاد با همت دیگران كشور را اداره كرد. تنها كه نبود.

 

یعنی تازه با همت دیگران اداره كرد كار به اینجا رسید؟

بله. احمدی نژاد را كه كسی نمی‌‌شناخت. او را دیگران بر سر كار آوردند.

 

آن دیگرانی كه او را آوردند معرفی می‌‌كنید؟

همواره پشت پرده همه جریانات سیاسی كشور كسانی هستند. من اولین كسی هستم كه برای تاسیس حزب كارگزاران سازندگی اقدام كردم.

 

واقعا؟

بله. حزب كارگزاران با توان سیاسی من به وجود آمد. ما می‌‌خواستیم روش توسعه را در كشور راه بیندازیم. ما نگران بودیم بعد از دولت‌هاشمی‌‌توسعه مغفول بماند. كارگزاران را فعال كردیم و نتیجه خوبی هم داشت. اما كسانی كه بعد از آن بر سر كار آمدند توسعه را لفظی كردند.

 

الان عضو حزب كارگزاران هستید؟

نه. من هرگز عضو كارگزاران نبودم.

 

شما برای ثبت نام با كسی هم مشورت كردید؟

نه اصلا.

یعنی خودتان تصمیم گرفتید؟

وقتی ثبت نام كردم تازه خانواده ام فهمیدند.

 

به همسرتان هم نگفته بودید؟

نه.

بعد از ثبت نام كه به منزل رفتید خانواده مطلع بودند؟

فهمیده بودند. من پنجشبه‌ها از منزل بیرون نمی‌‌آیم. برایشان عجیب بود و راننده ما به خانواده گفته بود.

 

واكنش خانواده چطور بود؟

بدخلقی كردند.

 

یعنی مخالف كاندیداتوری شما بودند؟

به هر حال انتخابات خانواده و محیط خانه را دچار مسائل مختلفی می‌‌كند. همه نمی‌‌توانند تحمل كنند. گفتند كه مطمئن باش طولی نمی‌‌كشد كه همه شیشه‌های خانه را می‌‌شكنند. مخالفانت می‌‌آیند و شعار می‌‌دهند. خلاصه آماده شدیم برای این مسائل. اما هیچ كس نیامد.

 

الان ناراحتید كه این اتفاق نیفتاد؟

اگر می‌‌آمدند و می‌‌شكستند شما می‌‌آمدید و عكس می‌‌گرفتید. معروف می‌‌شدم.

دیگه از این معروف تر؟

معروف شدم اما مظلوم نشدم. مثلا اگر كسی چاقویی به من می‌‌زد خوب بود.( خنده حضار) یك خاطره برایتان تعریف كنم. در زمان كوتای 28 مرداد كه من خودم هم به خاطر دارم. صبح 

مردم می‌‌گفتند درود بر مصدق عصر می‌‌گفتند مرگ بر مصدق. یك افسری از اقوام ما بود كه برای خلاصی از مسائل و بازخواست‌های احتمالی یك گلوله به پای خودش شلیك كرده بود. حالا ما هم دلمان می‌‌خواست یك همچنین اتفاقی برای ما بیفتد.

 

شبی كه نتایج صلاحیت‌ها اعلام شد شما كجا بودید؟

منزل خوابیده بودم.

 

اولین واكنش شما به تایید صلاحیت تان چه بود؟

هیچ.

 

تعجب نكردید؟

نه. من در طول عمرم تعجب نكردم.

 

در پشت صحنه مناظره‌ها ضرغامی‌‌به شما و كاندیداهای دیگر چه می‌‌گفت؟

دستور العمل می‌‌داد كه چه بگویید و چطور رفتار كنید.

 

به شما بر نمی‌‌خورد؟

او جوان است دیگر. مدیران جوان دوست دارند دستور بدهند. مهم نیست. اما من دلم می‌‌خواست مناظره چهارمی‌‌هم برگزار می‌‌شد. مطمئن باشید اگر مناظره دیگری بود 10 میلیون نفر دیگر در انتخابات شركت می‌‌كردند.

 

شما در مالزی فامیل دارید؟

نه، اما زهیر آنجا یك دوستی دارد. چطور؟

آخر در مالزی یك رای آورده بودید.

حتما همان رفیق زهیر بوده است.

نتیجه انتخابات برای شما قابل پیش بینی بود؟ برنده را حدس می‌‌زدید؟

نه، اما دلم می‌‌خواست انتخابات در همان مرحله اول تمام شود كه شد.

دوست نداشتید یك اصلاح طلب و یا اصولگرا بیاید؟

من اصلا این طیف بندی‌ها را قبول ندارم. این‌ها اسامی‌‌خودساخته است. یك عده ای این‌طور خود را جدا می‌‌كنند اما عملكردشان مانند هم است.

مثلا الان كه آقای روحانی انتخاب شده با جلیلی تفاوتی ندارد؟

نه. روحانی و قالیباف و جلیلی و بقیه هیچ تفاوتی با هم ندارند. به من گفتند به نفع كسی كنار می‌‌روید. گفتم من نفعی در این‌ها نمی‌‌بینیم. این‌ها همه دولت‌های متورم تشكیل می‌‌دهند. خودم را قبول دارم كه می‌‌خواهم دولت غیر متورم تشكیل دهم. اینها همه سر و ته همه یك كرباس هستند.

شما چرا به اشخاص تكیه می‌‌كنید؟ اشخاص با قداست می‌‌آیند و با بدبختی می‌‌روند.

چرا این‌طور است؟

برای این‌كه در جامعه به جای این‌كه دولت مكلف به انجام وظیفه باشد مردم مكلفند. مردم موظف می‌‌شوند از دولت حمایت كنند. این چه استدلالی است كه چون انقلاب اسلامی‌‌می‌‌خواهد پایدار بماند مردم باید از هر دولتی حمایت كنند؟ چرا باید از دولتی كه جیب مردم را خالی می‌‌كند حمایت كرد.

 

اعمال دولت باید از دولت حمایت كند. ببینید اصلا من معتقد نیستم كه اتفاقات 18 تیر 78 و پس از انتخابات 88 سیاسی بوده است. این‌ها هر دو نتیجه تورم بود. آقای‌هاشمی‌‌رفت دلار 250 تومان بود خاتمی آمد ظرف یكسال دلار شد 900 تومان. مردم ریختند در خیابان. احمدی نژاد آمد مرغ 1200 تومان بود سال 88 شد 4000 تومن باز هم مردم ریختند در خیابان.

 

اما در شعارهای كف خیابان ما یك شعار اقتصادی نشنیدیم. همه شعارها مطالبات سیاسی بود؟

برای اینكه شعارها را روشنفكران می‌‌ساختند. مگر می‌‌شود با شعار 3 میلیون نفر را آورد كف خیابان. بروید این‌ها  را جامعه شناسی كنید.

 

آقای مهندس چند روز قبل از انتخابات آقای مجتبی طالقانی در مصاحبه ای با رسانه‌های بیگانه  گفت آقای غرضی من را ربوده بود؟

من دلم برای مجتبی می‌‌سوزد.ما یك گروهی بودیم كه با نظام پهلوی مبارزه مسلحانه می‌‌كردیم. در گروه اختلاف دیدگاه پیش آمد و یك عده چپ كردند و یك عده راست شدند. مجتبی از چپ‌ها بود. 17 نفر از ما را آنها كشتند.

 

اسم آن گروه مبارزی كه می‌‌گویید چه بود؟

حالا یك چیزی بود. مجتبی در پاریس یكی از همراهان ما را به قتل رساند. ما جنازه را تحویل گرفتیم و آوردیم اینجا دفن كردیم. انقلاب كه پیروز شد بچه‌های ما مجتبی را جلوی سفارت 

فلسطین می‌‌بینند و بازداشت می‌‌كنند. او را منتقل كردند به سپاه پاسداران به جایی كه من رئیسش بودم. ما مجتبی را آنجا نگاه داشتیم. مرحوم آیت ا... طالقانی متوجه می‌‌شوند. برادر مجتبی به من گفت مجتبی در بازداشت شماست گفتم بله. گفت او را به من تحویل دهید گفتم هرگز. گفت پس برویم پیش پدر گفتم برویم. رفتیم دفتر آیت ا...  طالقانی.

 

یعنی او را بازداشت كردید به خاطر قتل؟

بله. ما مجتبی طالقانی را قاتل می‌‌دانیم.

 

آن كسی كه كشته شده بود كه بود؟

خانم مبارزی بود به نام محبوبه افراز.

 

قتل در پاریس اتفاق افتاده بود؟

بله. در اختلافات داخلی خانم افراز تغییر ایدئولوژی نمی‌‌دهد و مجتبی وی را به قتل می‌‌رساند.

 

یادتان هست كه چطور كشته شد؟

من كه پاریس نبودم. اما جنازه اش را ما تحویل گرفتیم.

 

رفتید پیش آیت ا... طالقانی بعد چه اتفاقی افتاد؟

آقای طالقانی من را می‌‌شناخت. ناراحت شد و اخم كرد و گفت: شما مجتبی را گرفتید. گفتم بله. گفت: مجتبی مدتی است در منزل من سكونت دارد. گفتم این آدم خانه شما بوده؟ ما تصور نمی‌‌كردیم آقای طالقانی مجتبی را به منزلشان راه بدهد. مرحوم آقای طالقانی برای من صحبت كردند كه من مدتی است با مجتبی كار می‌‌كنم و الان 20 روز است كه نماز می‌‌خواند.خلاصه همان موقع تلفن‌ها به منزل آقای طالقانی شروع شد كه غرضی كجاست. فردی بود به نام علی بابایی كه از دوستان نهضت آزادی بود. عصبانی آمد به من گفت تو كی هستی كه اینهمه برای تو تلفن می‌‌زنند و نام تمامی‌‌بزرگان آن روز را آورد. مهدی ابریشمچی با منافقین در طبقه پایین منزل آقای طالقانی مستقر و محافظ ایشان بودند. این‌ها با مسلسل پر آمدند طبقه بالا. یكی از اینها گفت غرضی امشب شب آخر عمر توست. گفتم كه تو اگر می‌‌خواستی بزنی كه نمی‌‌گفتی. خلاصه صبح آقای‌هادوی كه دادستان اول انقلاب بود من را به زندان برد.

 

مجتبی چه شد؟

مجتبی را ما آزاد كردیم. در واقع مجتبی را آوردند و من را بردند. من رفتم زندان. بعد فهمیدم كه امام (س) تماس گرفته اند و گفته‌اند غرضی كیست و آقای عراقی گفته غرضی همان حیدری خودمان است. امام به آقای اشراقی می‌‌فرماید كه غرضی را آزاد كنید.

 

چه مدت زندان بودید؟

24 ساعت. اصلا داستان اختلاف انقلابی و ضد انقلاب از اینجا شروع شد.

 

به نظر شما در این دعوا آیت ا... طالقانی كجا قرار می‌‌گیرند؟

آقای طالقانی در اصل انقلاب قرار می‌‌گیرند. در مورد پسرشان مجبور می‌‌شوند كه عكس العمل نشان دهند. اما بعدا خدمت امام رسیدند و صحبت‌های بسیار ارزنده ای داشتند. ایشان در بین روحانیون انسانی بسیار فرهیخته بودند و كمتر كسی یافت می‌‌شود كه برای انقلاب به اندازه ایشان زجر كشیده باشد. آقای طالقانی یعنی انقلاب.

 

مجتبی طالقانی اسم این داستان را آدم ربایی گذاشت. پس شما در واقع اآدم ربایی كردید؟

نه. ما وظیفه قانونی خود را انجام دادیم. مجتبی طالقانی قاتل است و هنوز هم  این پرونده مفتوح است و صاحبان خون هم هستند. الان او را بگیرید بیاورید تا محاكمه شود.

 

مجتبی چه زمانی ایران را ترك كرد؟

بعد از 30 خرداد 60. تقی شهرام و مسعود رجوی وی را بیچاره كردند  وگرنه مجتبی مانند بقیه برادرانش انسان خوبی بود. تقی شهرام وی را بیچاره كرد.

 

تقی شهرام هم كه متخصص تسویه درون سازمانی بود؟

نه .او هم آدم با جربزه ای نبود. وقتی شهرام را از زندان فراری دادند باد كرد. كم كم به او پر و بال دادند و این اعمال را مرتكب شد. تغییر ایدئولوژیك خواسته ساواك بود.

شما می‌‌گویید تقی شهرام آدم ساواك بود و مقاله پرچم را هم به دستور ساواك منتشر كرد؟

نه. تقی و دوستانش طیف چپ ما بودند. در زندان تقی با افسر زندان رفیق می‌‌شود و با هم نشست و برخاست پیدا كردند. بعد از فرار به دام چپ‌های كمونیست  می‌افتد. مانند چریك فداییان و ...

 

ارتباط سازمانی شما با مجاهدین چه زمانی قطع شد؟

من هیچ گاه ارتباط سازمانی نداشتم.

 

پس ارتباط شما با این گروه چطور بود؟

من سابقه زیادی در مبارزه داشتم. با تمامی‌‌گروه‌ها كار می‌‌كردم. هر گروهی كه علم مبارزه را برمی‌‌داشت من هم بودم.

منبع:روزنامه قانون