اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

گفت‌وگو با محکومی که 2 دقیقه پس از به دار کشیدن نجات یافت



اخبار حوادث - گفت‌وگو با محکومی که 2 دقیقه پس از به دار کشیدن نجات یافت
بازگشت از نیمه‌راه مرگ

می‌گویند در عفو لذتی است که در انتقام نیست. این جمله را چند روز پیش هنگام اعدام قاتل پسر یکی از فوتبالیست‌ های قدیمی در شهرستان نور شاهد بودیم و بار دیگر این گذشت را خانواده‌ای دیگر در شهرستان بندرعباس تکرار کرد و قاتل فرزندشان را دو دقیقه پس از اجرای حکم بخشیدند.

ماجرای پرونده این محکوم از روز اول آذر 1379 وقتی گشوده شد که او در محله قدیمی بهشت زهرای شهرستان بندرعباس در حالی که پسر جوانش او را همراهی می کرد، با شلیک سه گلوله جان جوانی به نام «مهدی» را گرفت که خواستگار دخترش بود.

این پدر و پسر که عاملان حادثه بودند، ناپدید شدند و جستجوی پلیس برای یافتن آنها بی نتیجه ماند تا این که پرونده آنها با صدور کیفرخواست به شعبه 101 دادگاه جزایی بندرعباس ارسال شد و عامل جنایت و پسرش غیابی محاکمه و قاضی دادگاه سی ام آبان 1386 عامل جنایت را به اتهام قتل عمد به قصاص و پسر او را به 15 سال زندان محکوم کرد.

ماموران همچنان در جستجوی متهم بودند تا این که بیست و دوم اردیبهشت 1391 متهم به قتل که مردی سالخورده بود، وقتی برای دیدار با خانواده اش به روستای زادگاهش بازگشته بود، دستگیر شد. در ادامه با اعتراف متهم او روانه زندان شد و پرونده اش پس از استیذان از رییس قوه قضاییه به واحد اجرای احکام دادگستری ارسال شد تا حکم اجرا شود.

این در حالی بود که پس از تائید حکم، مسئولان قضایی به سرپرستی مجتبی قهرمانی، معاون دادستان عمومی و انقلاب شهرستان بندرعباس و مدیر و مددکاران زندان بندرعباس با تشکیل جلسات صلح و سازش با خانواده مقتول تلاش برای نجات مرد اعدامی از مرگ را آغاز کردند تا سرانجام این تلاش ها نتیجه داد ومرد زندانی، از سوی اولیای دم 2 دقیقه پس از به دار کشیدن بخشیده شد.

در این ارتباط با مادر و پدر مقتول که تصمیم بزرگی در زندگی شان گرفته و از خون خواهی فرزندشان گذشتند و مرد زندانی که به زندگی بازگشت، گفت و گو کردیم که می خوانید.

 

اخبار,اخبار حوادث ,قتل


پدر مقتول: چرا قاتل را بخشیدیم؟


مرگ فرزندتان چگونه رخ داد؟
مهدی، ششمین فرزندم بود و وقتی از مرگ او مطلع شدیم دنیا بر سرمان آوار شد، آن شب او از خانه خارج شد و هر چه منتظر ماندیم خبری از وی نشد، سرانجام روز بعد از طریق تماس پلیس با خانه مان متوجه شدیم او کشته شده است. نمی دانستیم چرا او را کشته اند، باور مرگ فرزندم برایمان خیلی سخت بود.

وقتی متوجه شدیم قاتل و همدستش چه کسانی هستند، روز و شب نداشتیم و همیشه آرزویمان این بود که آنها دستگیر و به مجازات برسند. این سال ها برایمان خیلی سخت گذشت. همسرم همیشه بی تابی می کرد. وقتی با گذشت دوازده سال عامل جنایت دستگیر شد، آرامش به خانواده مان بازگشت و احساس می کردیم روح فرزندمان به آرامش رسیده است.

از طرف خانواده قاتل برای رضایت آمدند؟
فرزندم مرده بود و دیگر نزدمان بازنمی گشت، من هم نمی خواستم کسی دیگر جانش را ازدست بدهد و خانواده دیگری داغدار شوند. در این مدت برخی از اعضای خانواده متهم و اقوام وی به خانه مان آمده و از ما خواستند تا او را ببخشیم، اما گرفتن چنین تصمیمی بسیار سخت بود.

در این مدت مسئولان قوه قضایی و واحد اجرای احکام دادگستری بندرعباس با من و همسرم خیلی صحبت کردند تا او را ببخشیم که قبول نمی کردیم. هیچ کس از تصمیم من و همسرم جز خداوند آگاه نبود. روز بیست و هشتم فروردین زمان اجرای حکم تا صبح بیدار بودیم و برای اجرای حکم به زندان مرکزی بندرعباس رفتیم.

چرا روز اعدام مرد محکوم را بخشیدید؟
همه چیز برای اجرای حکم آماده بود. وقتی طناب دار را بر گردن متهم انداختیم باز هم دلمان راضی به اجرای حکم نبود و در همان لحظه دوباره از او خواستیم محل اختفای پسرش را به ما بگوید که عنوان کرد خودش قاتل است و باید مجازات شود. او فقط به من و همسرم نگاه می کرد، نمی دانم در آن لحظه به چه فکر می کرد. همه حاضران در محل اجرای حکم می خواستند تا او را ببخشیم. طناب دار وقتی کشیده شد 2دقیقه بعد همسرم فریاد زد، او را بخشیدم، همانجا مسئولان ناظر اجرای حکم مرد زندانی را از چوبه دار پایین آوردند و با انتقال وی به مرکز درمانی زندان او زنده ماند. اکنون از تصمیمی که گرفتم خوشحالم.

مادر: چون بخشیدم راضی هستم


روزی که قرار بود قاتل فرزندتان مجازات شود، چه احساسی داشتید؟
من و شوهرم با خدا عهد کرده بودیم در تصمیمی که گرفته بودیم تردید به دل راه ندهیم. در این سال ها همیشه با خود می گفتم پسرم به ناحق کشته شد و عامل جنایت باید اعدام شود. سختی این دوران را لمس کرده بودیم، اما دلم راضی نمی شود فرد دیگری جانش را از دست بدهد و خانواده دیگری داغدار شوند. می خواستیم هنگام اجرای حکم او را ببخشیم تا همگان بدانند می توانستیم جانش را بگیریم و اعدام کنیم، اما مسلمان بودن و سرلوحه قرار دادن زندگی ائمه ما را واداشته بود تا آزاداندیش باشیم و روحیه گذشت داشته باشیم.

چرا بعد از 2 دقیقه متهم را بخشیدید؟
وقتی قاتل پای چوبه دار رفت و طناب دار بر گردنش آویخته شد، چهار پایه چوبی را خودم از زیر پایش کشیدم، ناگهان دلم شکست و دقایقی بعد فریاد زدم بخشیدمش، نجاتش دهید. همان موقع او را پایین آوردند. فریاد زدم خدایا برای رضایت تو و شادی روح فرزندم او را بخشیدم، خودت از گناهش بگذر. موجی از شادی افراد حاضر در محوطه زندان را فرا گرفت. خانواده مقتول پشت دیوار زندان ایستاده بودند تا خبر مرگ او را بشنوند، اما به یک باره صدای شیون هایشان خاموش شد. وقتی من و شوهرم از زندان خارج شدیم و آنها مطلع شدند او را بخشیده ایم، اشک شوق و فریاد شادی بر چهره همسر، فرزندان و اقوام محکوم نقش بست.

مرد محکوم: زنده بودنم را هنوز باور نمی کنم

مرد محکوم اکنون در انتظار یک محاکمه دیگر برای رسیدگی به جرم عمومی خود است، مردی سالخورده که هنوز بازگشت از نیمه راه مرگ را باور نمی کند.

 

اخبار,اخبار حوادث ,قتل

 
با مقتول آشنایی داشتی؟
او را بدرستی نمی شناختم، اما می دانستم دلباخته دخترم شده و قصد ازدواج با او را دارد، اما با این وصلت مخالف بودم و می خواستم دخترم با فرد دیگری ازدواج کند.

دوازده سال فراری بودی، چرا در این مدت خود را معرفی نکردی؟
شاید ترس و این که باورم نمی شد جوانی را به دلیل سوءتفاهم کشته ام. عذاب وجدان لحظه ای رهایم نمی کرد و چهره مقتول همیشه مقابل چشمانم بود. در این مدت سرگردان این روستا، آن روستا و کوهستان بودم. اما سرانجام دو سال پیش دیگر طاقت دوری از خانواده ام را نداشتم تصمیم به بازگشت به زادگاهم و دیدار با آنها را گرفتم که دستگیر شدم.

انگیزه ات از جنایت چه بود؟
یکی از اقوامم حرف های نامربوطی زده و آن را به مقتول نسبت داده بود. من بی آن که در صحت موضوع تحقیق کنم، گمان بردم مهدی (مقتول) واقعا حرف های نامناسبی درباره من و خانواده ام زده است. بنابراین به قصد تنبیه وی را به محله ای کشاندم و همراه پسرم که با من بود، چند تیر به او شلیک کردم که زخمی شود. گمان نمی کردم او کشته شده است.

چه زمانی از اجرای حکم اطلاع یافتی؟
وقتی دستگیر شدم. غیابی به اعدام محکوم شده بودم و اعتراضی به این حکم نداشتم، چون واقعا مجازاتم مرگ بود.

چند روز پیش وقتی به من گفته شد باید برای آخرین مرتبه با خانواده ام ملاقات کنم، آن روز متوجه شدم به آخر خط رسیده ام. وقتی با خانواده ام ملاقات کردم آنها بی تابی می کردند، اما دلداری اشان دادم که گریه نکنند و هر چه در تقدیرم باشد همان برایم رخ می دهد. بعد از همه هم سلولی هایم خداحافظی کردم. وسایلی که در اتاقم داشتم را به آنها بخشیدم و به زندان انفرادی رفتم.

شب قبل از اعدام چگونه گذشت؟
خیلی سخت. تا صبح نماز و دعا می خواندم. می گریستم و از خدا می خواستم از گناهانم بگذرد و بابت قتل این جوان بی گناه از خطایم بگذرد. دوران کودکی تا روز اجرای حکم که من دیگر بیش از شصت سالم شده بود، مقابل چشمانم عبور و در ذهنم نقش می بست. صبح که شد، می دانستم آخرین روز زندگی ام است و دیگر فردایی برایم نیست.

وقتی پای چوبه دار می رفتی، چه احساسی داشتی؟
هر چند به آغوش مرگ می رفتم و می دانستم این مجازات من است و باید بپذیرم، اما پاهایم می لرزید و نمی دانستم واقعا بخشیده می شوم یا نه؟ با دیدن والدین داغدیده مقتول که تصویری از پسرشان را در دست داشتند، قلبم آتش گرفت. قدرت این را نداشتم که از آنها طلب بخشش کنم و فقط از مادرش خواستم حال که مرا مجازات می کند و می میرم. مرا ببخشد تا عذاب آخرت را تحمل نکنم.

وقتی طناب دار کشیده شد به چه چیز فکر می کردی؟
وقتی مادر مقتول چهار پایه را از زیر پایم کشید، احساس کردم دیگر مرده ام و همه چیز تمام شد. پاهایم می لرزید و بالای دار تکان می خوردم. در آن لحظات صداهای نامفهومی را می شنیدم که می گفت، بخشیدم بخشیدم و دیگر هیچ. یکباره احساس کردم از یک بلندی سقوط کردم. وقتی چشم باز کردم روی تخت درمانگاه زندان و نجات یافته بودم. باورم نمی شد یعنی من زنده مانده بودم؟

حرف آخر؟
از خانواده مقتول بابت این که مرا بخشیدند ممنونم. آنها با گذشت خودشان به من و خانواده ام درس زندگی دادند. کاش آن روز دستم به خون آن جوان آلوده نمی شد و شرمنده والدین او نمی شدم.
اخبار حوادث - جام نیوز

 


ویدیو مرتبط :
هواداری که از سقوط نجات یافت

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

فرحناز از طناب دار نجات یافت



 

 فرحناز از طناب دار نجات یافت

زن جوانی كه متهم به مشاركت در قتل یك راننده بود، بعد از نقض حكم قصاص در دیوان عالی كشور، دوباره محاكمه و این بار از اتهام مشاركت تبرئه شد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس، روز ۱۱ اسفند ۸۵، از طریق مركز فوریت های پلیس، كشف جسد مردی میانسال در یكی از خیابان های رباط كریم مخابره شد.

مأموران با حضور در محل حادثه، متوجه شدند كه جسد متعلق به مردی ۴۵ ساله به نام علی است كه با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است و در كنار خیابان رها شده است.

تحقیقات در این زمینه آغاز شد و سرانجام قاتل این مرد كه قصد فروش خودروی مقتول را داشت، شناسایی و دستگیر شد.

نحوه شناسایی متهم از این قرار بود كه متهم بعد از قتل، خودروی مقتول را حوالی عبد ل آباد و در خیابانی فرعی رها كرده بود.

خودرو چند روزی به همان شكل رها شده بود و روزی كه متهم به همراه خریدار اموال مسروقه نزدیك خودرو شدند، با واكنش اهالی محل روبرو شده و یكی از اهالی محل، با تیزهوشی شماره تلفن خریدار اموال مسروقه را پیدا می كند.

مدتی بعد و زمانی كه ارتباط بین جسد كشف شده و خودروی مسروقه مشخص شد، بازپرس پرونده به تحقیقات از اهالی محل پرداخت و با دریافت شماره تلفن، ابتدا به فرد خریدار اموال مسروقه و سرانجام به قاتل راننده رسید.

یاسر، متهم به قتل، شناسایی و دستگیر شد و ضمن اعتراف به قتل مدعی شد كه به همراه همسرش، فرحناز راننده خودرو را به قتل رسانده است.

جلسه رسیدگی به این پرونده، بهمن ماه سال گذشته در شعبه ۷۴ دادگاه كیفری استان تهران و به ریاست قاضی حسن تردست برگزار شد.

اصغری، نماینده دادستان ضمن بیان كیفرخواست گفت: یاسر و فرحناز به اتهام قتل عمدی علی، بازداشت هستند و با توجه به دلایل موجود در پرونده مانند، نظریه پزشكی قانونی، گزارش مرجع انتظامی، اظهارات شهود و اقرار متهمان، درخواست مجازات آنها را دارم.

بعد از اظهارات نماینده دادستان، یاسر در جایگاه قرار گرفت و درباره حادثه گفت: قبل از ارتكاب قتل، با همسرم به شمال رفته بودیم كه آنجا تصمیم گرفتیم از یك موبایل فروشی سرقت كنیم.

وارد یك موبایل فروشی شدیم و با نشان دادن اسپری، خواستیم از او سرقت كنیم كه او مقاومت كرد و در نهایت من و همسرم دستگیر شدیم. ما به دادسرای آن شهر اعزام شدیم ولی وقتی به جرم خود اعتراف نكردیم، آزاد شدیم و تصمیم گرفتیم به سرعت به تهران برگردیم.

وی ادامه داد: به یك راننده پیشنهاد دربست دادیم و قرار شد با مبلغ ۵۰ هزار تومان ما را به تهران بیاورد. در راه نقشه قتل او را كشیدیم و زمانی كه به رباط كریم رسیدیم، نقشه خود را عملی كردیم.

ابتدا طنابی را دور گردن مقتول انداختم و به همسرم هم گفتم از سر دیگر طناب، آن را بكشد. بعد از آن، با چاقو ۲ ضربه به او زدم كه خودرو را نگه داشت و پیاده شد. بعد از او، ما هم از ماشین پیاده شدیم و من یك ضربه و همسرم هم چند ضربه با چاقو به او وارد كرد و سرانجام او فوت كرد.

قاضی از او سؤال كرد كه علت متلاشی شدن سر مقتول چه بود كه متهم در جواب گفت: بعد از اینكه او را زدیم، به زمین افتاد و سرش با سنگ برخورد كرد.

بعد از اینكه او مرد، جنازه اش را كنار خیابانی رها كردیم و با خودروی او، به خانه دوستم سعید، رفتیم و تمام ماجرا رابرای او گفتم. ماشین را بردم عبدل آباد و در یك خیابان فرعی رهایش كردم تا بعداً آن را بفروشم. همسرم را هم به خانه پدرش بردم، اما نیم ساعت بعد، مادرش بیرون آمد و به من گفت، فرحناز دیگر با تو زندگی نمی كند و می خواهد از تو طلاق بگیرد.

بعد از اظهارات یاسر، همسرش در جایگاه قرار گرفت و با رد گفته های شوهرش گفت: من آن روز با اتوبوس به تهران برگشتم و از ترمینال به خانه پدرم رفتم. به هیچ وجه به خانه دوست شوهرم نرفتم و بعد از دستگیری شوهرم هم تقاضای طلاق كردم.

بعد از اظهارات فرحناز، قاضی تردست، دوست یاسر را به عنوان شاهد به جایگاه فراخواند و درباره روز حادثه گفت: آنها (یاسر و همسرش) ساعت ۷ صبح به اشتباه زنگ خانه همسایه من را زدند. بعد كه رفتم مقابل خانه، یاسر را پشت فرمان دیدم كه لباسش خونی و همسرش هم كنارش بود.

وی افزود: ماجرا را همان طور كه یاسر گفت، برایم تعریف كردند و بعد از خوردن صبحانه، با یاسر خودرو را در حوالی عبدل آباد رها كردیم. آنها فردای آن روز هم خانه ما بودند و من و همسرم خانه را ترك كردیم تا آنها راحت باشند و خودشان را مرتب كنند.

بعد از اظهارات شاهد، همسر یاسر دوباره به جایگاه آمد و گفت: شاهد دروغ می گوید و تنها اظهارات همسر شاهد را قبول دارم.

قاضی تردست دستور احضار همسر شاهد در جلسه بعد را صادر كرد كه فرحناز گفت: اظهارات همسر شاهد را هم در صورتی قبول می كنم كه امروز در دادگاه حاضر شود.

جلسه رسیدگی به این پرونده دوباره در تاریخ ۲۶ بهمن ماه سال گذشته برگزار شد و همسر دوست یاسر برای بیان اظهارات خود در دادگاه حاضر و اظهارات خود را این گونه بیان كرد: آن روز، یاسر و همسرش، ساعت ۷ صبح زنگ صاحبخانه ما را به اشتباه زدند و صاحبخانه به ما گفت برایتان مهمان آمده است. من هم بسیار تعجب كردم و وقتی مقابل در رفتم، یاسر و همسرش را كه حدود ۲ سال بود ندیده بودم، دیدم.

یاسر و همسرم، برای خرید صبحانه بیرون رفتند و ساعتی بعد برگشتند. شوهرم به من گفت كه یاسر به او گفته، یك نفر را كشته اند و ماشین او را سرقت كرده اند.

وی گفت: با توجه به شناختی كه از خانواده یاسر داشتم، تصور چنین كاری برایم ممكن نبود و از طرفی آمدن آنها به خانه ما، آن هم صبح زود، من را نگران كرد. تا بعد از ظهر آنها حرفی از این موضوع نزدند و فقط استرس داشتند، فقط با هم به زبان آذری حرف می زدند كه آن هم ما متوجه نمی شدیم.

تا اینكه بعد از ناهار موضوع را گفتند ولی بازهم من باور نكردم. شب خانه ما خوابیدند و فردای آن روز من به خاطر اینكه باردار بودم و این استرس من را اذیت می كرد به خانه مادرم رفتم و عصر كه برگشتم آنها رفته بودند.

این شاهد گفت: بعد از اینكه این شاهد اظهارات قبلی فرحناز را مبنی بر اینكه به خانه دوست یاسر نرفته است، رد كرد، قاضی از فرحناز خواست در جایگاه قرار بگیرد و از خود دفاع كند كه فرحناز در جایگاه قرار گرفت و فقط به گفتن جمله " هیچ حرفی ندارم " بسنده كرد و نشست.

قاضی تردست، یاسر را به جایگاه فرا خواند و با بیان اینكه اتهام شما، مشاركت در قتل عمدی و سرقت به عنف منجر به قتل است، از وی خواست آخرین دفاع خود را بیان كند.

یاسر گفت: حرفی ندارم و فقط از خانواده مقتول می خواهم من را ببخشند.

فرحناز نیز به اتهام مشاركت در قتل عمدی و سرقت به عنف منجر به قتل در جایگاه قرار گرفت و در بیان آخرین دفاع خود گفت: من روز حادثه با همسرم نبودم. نه در قتل شركت داشتم و نه به خانه دوست یاسر رفتم. تمام اعترافات من چیزهایی بود كه یاسر به من یاد داده بود.

قاضی تردست در جواب این ادعای فرحناز گفت: اظهارات خریدار اموال مسروقه مبنی اینكه شما ۲ نفر را قاتل معرفی كرده است، مربوط به قبل از دستگیری شما بوده است و این نشان می دهد كه او از این ماجرا خبردار بوده است.

همچنین اینكه یاسر به آن فرد گفته است كه نگاه به جثه كوچك همسرم نكنید، او خیلی تیز است. اگر به یاسر كمك نمی كردی لزومی نداشت قبل از دستگیری این حرف ها را به آن مرد بزند. این موارد نشان دهنده كذب بودن اظهارات شما است.

این در حالی است كه یاسر با پرداخت مبلغ درخواستی خانواده مقتول، توانسته است رضایت آنها را جلب و از قصاص نجات پیدا كند و امروز تنها از جنبه عمومی جرم، در دادگاه حاضر شود.

اما همسر وی به دلیل اظهارات متناقض فراوانی كه داشته است و همچنین ناتوانی در پرداخت دیه، هنوز موفق به جلب رضایت اولیای دم نشده است.

قاضی تردست و مستشاران دادگاه وارد شور شدند و زن جوان به خاطر شركت در سرقت منجر به قتل، به ۵ سال حبس و به علت مشاركت در قتل عمدی به قصاص محكوم شد. یاسر نیز از جنبه عمومی (مشاركت در قتل عمدی و مشاركت در سرقت منجر به قتل) به تحمل ۲۰ سال حبس محكوم شد.

پرونده به دیوان عالی كشور رفت و بعد از مشورت قضات، حكم صادره به جز حكم قصاص فرحناز نقض شد و برای رسیدگی دوباره به دادگاه كیفری و شعبه ۷۱ فرستاده شد.

صبح امروز، جلسه محاكمه در شعبه ۷۱ دادگاه كیفری استان تهران و به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی برگزار شد؛ روشن، نماینده دادستان با اشاره به كیفرخواست صادره، خواستار مجازات متهم شد. اولیای دم نیز همچنان بر خواسته خود مبنی بر قصاص پافشاری داشتند.

در ادامه جلسه متهم (فرحناز) در جایگاه قرار گرفت و بعد از صحبت های قاضی سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: بعد از سرقت از مغازه فروش موبایل، در جریان سرقت خودرو قرار گرفتم. یاسر در رشت چاقو و مقداری طناب خرید. او به دوستش نادر قول داده بود كه یك خودروی سرقتی برایش تهیه كند.

وی درباره نحوه قتل گفت: قرار شد مقتول در ازای دریافت ۴۰ هزار تومان ما را به اسلامشهر برساند؛ وقتی به قزوین رسیدیم، آنها برای خرید سیگار از خودرو پیاده شدند كه یاسر در یك لحظه یك سنگ داخل ماشین گذاشت.

در ادامه راه یاسر به بهانه استراحت به صندلی عقب خودرو آمد و بعد از اینكه به بهانه خانه پدرم، خودرو را به سمت پرند منحرف كرد، در یك لحظه با سنگ شروع به كوبیدن بر سر راننده كرد.

فرحناز گفت: من از خودرو پیاده شدم و در همین حین یاسر در حالی كه قصد داشت راننده را از خودرو پیاده كند، چند ضربه با چاقو به او زد. یاسر همچنین طناب را دور گردن راننده انداخت و كشید.

فرحناز درباره اینكه چرا قبلا اعتراف كردی كه به مقتول چاقو زدی ولی حالا منكر می شوی گفت: قبلا دروغ گفتم و كارهایی را كه یاسر انجام داده بود را بازسازی كردم.

در ادامه یاسر هم در جایگاه قرار گرفت و گفت: سنگ و چاقو را من به مقتول زدم و فرحناز فقط طناب را كشید.

اظهارات متهم در خصوص كشیدن طناب توسط همسرش و از سمت چپ راننده در حالی بود كه نظریه پزشكی قانونی كاملا مخالف این اظهارات بود و نشان می داد طناب از سمت راست راننده و از جایی كه یاسر نشسته بود، كشیده شده است.

در نهایت بعد از اظهارات متهمان، قاضی عزیزمحمدی و مستشاران دادگاه وارد شور شدند و فرحناز را از اتهام مشاركت در قتل عمدی تبرئه و وی را به اتهام معاونت در قتل عمد به حبس محكوم كردند.... / گزارش : خبرگزارى فارس