اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
گفتوگو با سارق حرفهای /توبه کرده بودم اما وسوسه شدم
چهار سارق که با راهنمایی همدستانشان از داخل زندان اقدام به سرقت کرده بودند، در بازداشت اداره پنجم آگاهی تهران بهسر میبرند. این متهمان مدعی هستند که فقط یک سرقت انجام دادهاند اما تاکنون سه شاکی آنها را شناسایی کردهاند. یکی از اعضای این باند که رابط فرد زندانی و دیگر همدستان خود بود و پیشنهاد این سرقت از داخل زندان ابتدا توسط او مطرح شد، دلیل ارتکاب این جرم را مستی میداند و میگوید: «من سالها بود توبه کرده بودم ولی آن شب مست کردیم و من پیشنهاد دزدی را مطرح کردم، بقیه هم پذیرفتند».
گفتوگو با این سارق سابقهدار را که سعید نام دارد و ٢٤ساله است، میخوانید:
چقدر درس خواندهای؟
تقریبا دیپلم دارم.
تقریبا دیپلم یعنی چه؟
یعنی چندتا درس مانده تا دیپلم بگیرم.
سربازی رفتهای؟ شغلت چه بود؟
بله، سربازی رفتهام. با دو نفر از بچهمحلها سفرهخانه دارم.
سابقه کیفری یا اعتیاد داری؟
اعتیاد نه اما سابقهدارم. چهار، پنج سال پیش هم با چند نفر از بچهمحلها و دوستانم رفتیم دزدی که بعد از سه، چهار فقره گیر افتادیم و مدتی زندان بودم.
چقدر درآمد داشتی؟
سفرهخانههای پایین مثل بالا نیست که شبی یکی، دو میلیون دخل داشته باشد، ما نهایت ٢٠٠ تا ٣٠٠ هزارتومان درمیآوردیم. در ضمن سه شریک هستیم.
در این دزدی چقدر سهم تو بود؟
چهار، پنج میلیون سهم من بود و کلا پنج نفر بودیم که هرکداممان همینقدر سهم داشتیم.
چطور شد که تصمیم به انجام این سرقت گرفتید؟
وسوسه شدم و به بقیه هم پیشنهاد دادم و آنها هم قبول کردند. من قبلا زندان بودم. یکی از آنهایی که قبلا با او زندان بودم، از داخل زندان زنگ زد و گفت مورد خوبی هست، برو سرقت کن و سهم من را هم بده. من اول قبول نکردم ولی او آنقدر زنگ زد که بالاخره وسوسه شدم و بقیه را هم با خودم گرفتار کردم.
از سابقهات بگو.
من خلافکار آنچنانیای نیستم. دفعه قبل چهار شاکی داشتم، بچهها گفتند بیا بریم سرقت، چون ماشین داشتم من را با خودشان بردند و من فقط در ماشین مینشستم و رانندگی میکردم. بعد از زندان هم توبه کردم و خلاف نمیکردم.
ماجرای سرقت اخیر را توضیح بده.
دوستم از زندان چندبار زنگ زد و آخرینبار همان شب سرقت بود. آن شب با حمید، وحید و بهزاد در کارگاه حمید که تولیدی کفش در بهارستان است نشسته بودیم و مشروب خوردیم. مست کردیم، بعد رفتیم سرقت.
محل سرقت کجا بود؟ آیا صاحبخانه در هنگام سرقت حضور داشت؟
خانهای که از آن سرقت کردیم، در کرج بود، زمان سرقت ساعت ٩ شب بود. یک زن و یک دختر و یک پسر در خانه بودند. یکی از ما از دیوار بالا رفت و در را برای بقیه باز کرد، بعد همه ما که صورتمان را پوشانده بودیم و چاقو داشتیم وارد شدیم، بعد اهالی خانه را با تهدید در یکی از اتاقها حبس کردیم و طلا و پولهایشان را دزدیدیم.
سهم تو از دزدی چهار، پنج میلیون بود یعنی فقط به اندازه دو ماه درآمدت. آیا ارزش داشت که آنقدر دردسر بکشی؟
نه، واقعا نه، وسوسه شدم.
آن کسی که از زندان آدرس این خانه را به تو داده بود، از کجا شرایط خانه را میدانست؟
شاید از دیگران شنیده بود یا نمیدانم فامیلشان بود. او هم چون باید رد مال میداد پول لازم داشت.
اخبار حوادث - شرق
ویدیو مرتبط :
مجرد که بودم با خدا بودم ولی ازدواج که کردم برعکس شدم!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
سارق حرفهای، متهم به تجاوز به دختر ربودهشده
سارق حرفهای، متهم به تجاوز به دختر ربودهشده
مردی كه متهم است به دختری جوان تعرض كرده در جلسه دادگاه ادعا كرد از ناراضی بودن شاكی از این رفتار اطلاع نداشته است. این مرد علاوه بر یك فقره تجاوز به ربودن 13 زن و مرد نیز متهم است.
به گزارش شرق، مرد 28ساله كه مهدی نام دارد متهم است یك سال پیش به اتفاق همدستانش دختری را در كنار پل یادگار امام دزدیده و او را مورد آزار جنسی قرار داده است.
یك سال پیش دختری جوان وارد بانكی شد و به متصدی شعبه گفت توسط چند جوان ربوده شده است و آنها جلو بانك منتظر هستند تا او پول بگیرد و به آنها بدهد. لحظاتی بعد دختر جوان از بانك بیرون رفت تا به ماموری كه آن نزدیكی بود خبر بدهد چه اتفاقی برایش افتاده است اما آن زمان آدمربایان فرار كرده بودند. بنابراین دختر جوان به كلانتری رفت و جزییات ماجرا را توضیح داد. وقتی ماموران تحقیقات خود را آغاز كردند متوجه شدند دقایقی قبل پلیس، جوانی به نام امیر را بازداشت كرده كه سارق عابربانك این دختر است.
امیر از همدستانش جدا شده بود تا پولهای موجود در كارت شاكی را برداشت كند. دختر جوان در بازجوییها به ماموران گفت: ساعت هفت صبح بود كه برای رفتن به محل كارم از خانه خارج شدم. كنار اتوبان یادگار بودم كه پرایدی جلو پایم ایستاد. بهجز راننده دو مرد و یك زن در ماشین بودند. كمی كه جلوتر رفتیم مرد جوان چاقویی از پایین پایش بیرون كشید و به من گفت حركت نكن و هرچه داری بده. كیفم را از من گرفت و آن را گشت. از من خواست طلاهایم را هم بدهم اما من جواهری همراه نداشتم. كارت بانكم را برداشت و پولهای نقد و یك زنجیر طلا هم كه داشتم گرفت. او رمز كارت بانكم را هم پرسید و توانست 200 هزار تومان از آن برداشت كند اما وقتی متوجه شد دومیلیون و 500 هزار تومان پول در حسابم است عصبانی شد و گفت باید حسابم را خالی كنم و همه پول را به او بدهم.
شاكی ادامه داد: متوجه شدم آن مرد مهدی نام دارد و دوست دیگرش امیر و راننده هم سعید است. زنی كه با آنها بود هم فرزانه نام داشت. مهدی كارت بانك را به امیر و فرزانه داد تا آنها با همه پول خرید كنند و به من گفت باید پیش ما بمانی تا كارت خالی شود. وقتی آنها از ما جدا شدند مهدی همانطور كه ماشین حركت میكرد پایپش را بیرون آورد و شیشه كشید. او ناگهان به من حمله كرد. از او خواهش كردم این كار را نكند. گفتم هرچه پول بخواهی به تو میدهم اما دست از سرم بردار و بگذار من بروم. وقتی به منطقهای بیابانی رسیدیم مهدی از سعید خواست توقف كند و بعد هم از او خواست پیاده شود و كاپوت جلو و در صندوق عقب ماشین را بالا بزند.
البته پایپ را به سعید داد تا او هم مواد بكشد و بعد لباسش را درآورد. همه جای بدنش خالكوبی بود. من فهمیدم میخواهد به من تجاوز كند. التماس كردم این كار را نكند ولی او مرا به مرگ تهدید كرد. سرم را چندبار به شیشه كوبید و بعد مورد آزار قرار داد. من جیغ میكشیدم و كمك میخواستم اما او توجهی نمیكرد. حالم خیلی بد بود و خونریزی شدیدی داشتم. همان موقع فرزانه با آنها تماس گرفت و گفت برای خرید طلا رفتهاند و طلافروش از آنها كارت شناسایی خواسته است. آنها من را مجبور كردند كارت ملیام را بدهم. فرزانه و وحید برای گرفتن كارت با موتور پیش ما آمدند. البته فرزانه ماند و وحید با همان موتور برگشت. بعد از آن دیگر تلفنش را جواب نداد. بعد از چند ساعت من پیشنهاد دادم جلو یك بانك من را پیاده كنند و من حسابم را خالی كنم و پول را به آنها بدهم در عوض آنها هم من را رها كنند. قبول كردند. وقتی وارد بانك شدم به متصدی باجه ماجرا را گفتم. مردمی كه آنجا بودند همراه من بیرون آمدند تا متهمان را بگیریم اما متوجه شدم مهدی و همدستانش فرار كردهاند. من خودم را به كلانتری رساندم و شكایت كردم. مرا به پزشكی قانونی فرستادند و وقتی برگشتم گفتند مرد طلافروش بعد از اینكه وحید با كارت ملی وارد مغازهاش شده پلیس را خبر كرده و او بازداشت شده است.
با شناسایی متهمان و بازداشت آنها پرونده به شعبه 77 دادگاه كیفریاستان تهران فرستاده شد. روز گذشته در جلسه محاكمه، دختر جوان یكبار دیگر جزییات حادثه را شرح داد و گفت: قبل از اینكه وارد بیابان شویم و مهدی به من تجاوز كند به پمپ بنزین رفتند تا بنزین بزنند. آنجا میخواستم فرار كنم اما مهدی چاقو را روی پهلویم گذاشت و گفت اگر حرف بزنی تو را میكشم.
در ادامه مهدی در جایگاه حاضر شد. او گفت: دختر جوان را برای سرقت اموالش سوار ماشین كردیم و انگیزه تجاوز نداشتم.
متهم ادامه داد: گفتههای این دختر درست است اما من به او به زور تجاوز نكردم. وقتی میخواستم با او رابطه برقرار كنم اصلا مقاومت نكرد و چیزی نگفت. البته زمانی كه داشتم شیشه میكشیدم به من گفت این كار را نكن.
متهم در ادامه گفت: در آن زمان شیشه كشیده بودم و اصلا یادم نمیآید چه اتفاقی افتاد اما تا جایی كه میدانم به زور تجاوز نكردم.
مهدی در مورد اتهام آدمربایی هم گفت: بعد از اینكه بازداشت شدم 13 زن و مرد دیگر هم كه به این شیوه از آنها سرقت كرده بودیم شكایت كردند و من به اتهام 13 فقره آدمربایی به 15 سال حبس و به اتهام سرقت هم به پنج سال حبس محكوم شدم. اگر من میخواستم به كسی تجاوز كنم به زنان دیگر هم تجاوز میكردم، پس قصد تجاوز نداشتم و این دختر هم تا جایی كه یادم میآید هیچ مخالفتی نكرد.
بنا بر این گزارش بعد از پایان جلسه محاكمه هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند./شرق