اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

گفتگو با دختر قربانی اسیدپاشی خانواده



اخبار حوادث - گفتگو با دختر قربانی اسیدپاشی خانواده

«هر كس می‌شنود پدر و برادرم رویم اسید پاشیده‌اند، تعجب می‌كند. آنها پدر و برادر تنی من هستند. اما نمی‌دانم چرا چنین بلایی بر سرم آوردند. » این اظهارات دختری 29‌ساله به‌نام تهمینه است كه شش ماه قبل قربانی خشم پدر و برادرش شد. آنها كه مخالف جدایی تهمینه از شوهرش بودند، با همدستی یكدیگر او را با اسید سوزاندند.

 

حالا تهمینه كه در كنار خانواده‌اش احساس امنیت نمی‌كند برای مداوا به آلمان سفر كرده است. او چند روز قبل در گفت‌وگویی تلفنی حادثه‌یی كه برایش رخ داده بود را برای خبرنگار «اعتماد» بازگو كرد.

چطور شد كه با خانواده‌ات دچار اختلاف شدی؟
فروردین ماه سال 91 یكی از همكارانم از من خواستگاری كرد و چون جوان خوبی به نظر می‌رسید با او پای سفره عقد نشستم. اوایل همه‌چیز خوب بود اما یكی، دو ماه كه گذشت فهمیدم شوهرم معتاد است. او مدام به من دروغ می‌گفت. او اعتیادش را انكار می‌كرد و می‌گفت مصرفش تفریحی است. چند مرتبه من را در محل كارم كتك زد. دیگر تحملش را نداشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم پیش از شروع زندگی مشترك مان از او جدا شوم. همین موضوع باعث ناراحتی خانواده‌ام شد.

چرا خانواده‌ات با جدایی تو مخالف بودند؟
آنها می‌گفتند برای مان خوب نیست كه تو طلاق بگیری. پدرم می‌گفت آبروی خانواده‌ مان می‌رود و همه می‌گویند شاید عیب از خانواده ما بوده. با این حال من تصمیمم را گرفته بودم تا هر طور كه شده طلاق بگیرم. حتی پدرم تهدید كرد كه اگر جدا شوم من را می‌كشد اما تصمیم من قطعی بود.

در ادامه چه اتفاقی افتاد؟
مدتی گذشت و من از شوهرم طلاق گرفتم. كشمكش‌های من و خانواده‌ام حدود 9 ماه طول كشید. می‌دانستم كه پدر و برادر كوچك‌ترم نقشه كشیده‌اند كه بلایی سرم بیاورند اما دقیقا نمی‌دانستم چه تصمیمی دارند.

درگیری‌ها از چه زمانی شروع شد‌؟
از جهیزیه‌ام شروع شد. چون شاغل بودم با پول خودم جهیزیه‌ام را خریده بودم. یك روز وقتی از سر كار آمدم، دیدم فرشی كه خریده بودم، نیست. از پدرم در این باره سوال كردم. گفت مگر تو نمی‌خواهی طلاق بگیری. فرش به دردت نمی‌خورد. همه وسایلت را می‌فروشم. گفتم وسایل را خودم خریده‌ام. پدرم گفت تو با آبرویم بازی كردی و نمی‌گذارم زنده بمانی.

چطور رویت اسید پاشیدند‌؟
همان روز كه پدرم این جمله را گفت، چند دقیقه بعد برادرم آمد. او و پدرم من را به باد كتك گرفتند. برادرم موهای من را از پشت گرفت و من را روی زمین كشید. او دست و پایم را گرفت. در ادامه مادرم یك گالن آورد و به پدرم داد. او هم محتویاتش را روی صورتم ریخت. داخل ظرف پر از اسید بود. من از درد به خودم می‌پیچیدم اما آنها من را كتك می‌زدند. در ادامه یك طناب آوردند و دور گردنم پیچیدند. قبلا دیده بودم كه پدرم آن طناب را می‌بافد اما نمی‌دانستم آن را برای چه می‌خواهد. بعد از آن دیگر چیزی نفهمیدم.

چه زمانی به هوش آمدی‌؟
نمی‌دانم چقدر گذشته بود كه چشمانم را باز كردم. درد همه وجودم را گرفته بود. پدرم تلویزیون تماشا می‌كرد و مادرم هم در آشپزخانه بود. برادرم هم رفته بود یك گونی بیاورد و من را داخل آن بیندازد. دوان دوان خودم را به حمام رساندم. زیر دوش رفتم تا اسیدها پاك شود. چشمانم را شست‌وشو دادم تا كور نشوم.

 

پدرم كه دید من به حمام رفته‌ام دوباره سراغم آمد. برادرم هم سر رسید. می‌خواستند من را بكشند اما به دست و پای شان افتادم و التماس كردم. پدرم گفت اگر تو زنده بمانی از ما شكایت می‌كنی. اما من قول دادم شكایت نكنم. بعد از چند ساعت با برادر بزرگ‌ترم كه رابطه خوبی با من داشت تماس گرفتند و او من را به بیمارستان رساند. وقتی در بیمارستان‌های قزوین نشد برایم كاری بكنند من به تهران منتقل شدم.

چطور شد كه پای پلیس وسط كشیده شد؟
در بیمارستان مدام از من می‌پرسیدند چه كسی این بلا را بر سرت آورده اما من از ترس حرفی نمی‌زدم. تا اینكه پلیس آمد و من همه‌چیز را گفتم.

در آن شرایط كه نمی‌توانستی به خانه برگردی كجا را برای ادامه زندگی انتخاب كردی؟
بعد از آن مدتی در بهزیستی بودم. اما آنجا شرایط خوبی نداشت. امكاناتی نداشت. فقط به‌عنوان سرپناه می‌شد از آنجا استفاده كرد. چون شنیده بودم از خارج از كشور امكانات خوبی برای درمان وجود دارد تصمیم گرفتم به خارج از كشور بروم.

آیا چنین كارهای خشونت‌باری در خانواده‌ات سابقه داشت؟
این موضوع به سال‌ها قبل برمی‌گردد. نخستین مرتبه حدود 20 سال قبل پدر و مادرم برسر ارثیه‌یی كه به مادرم رسیده بود با یكدیگر دچار اختلاف شدند. مادرم می‌خواست ارثیه‌اش را به دایی‌ام ببخشد اما پدرم اصرار می‌كرد كه مادرم باید ارثیه‌اش را بگیرد. سر همین موضوع مدت‌ها با یكدیگر اختلاف داشتند تا اینكه یك روز مادرم روی پدرم اسید پاشید. به‌دلیل همین موضوع مادرم مدتی زندانی شد اما بالاخره پدرم رضایت داد و او آزاد شد. از همان زمان رابطه پدر و مادرم با یكدیگر زیاد خوب نبود.

چطور شد به خارج از كشور رفتی؟
مدتی دنبال گرفتن ویزا بودم. البته به دفتر ریاست‌جمهوری هم رفتم و از آقای روحانی هم كمك مختصری گرفتم. بالاخره توانستم با زحمت پول بلیت هواپیما را تهیه كنم و به آلمان بیایم.

پزشكان آلمانی چه تلاش‌هایی برای مداوایت انجام دادند؟
پرشكان بعد از انجام معاینه‌های دقیق گفتند باید صورتم به‌طور كامل جراحی شود. خوشبختانه در این حادثه به چشم‌هایم آسیبی نرسید اما اسید، صورت و دست‌هایم را از بین برد. دكتر‌ها گفتند چون بدنم ورم دارد باید سه ماه صبر كنم تا تورم از بین برود. روزها به سرعت در حال طی شدن هستند و نمی‌دانم وقتی زمان جراحی برسد پولش را از كجا بیاورم.

آیا دولت آلمان به تو كمكی می‌كند؟
از دولت آلمان هم تقاضای كمك كردم اما تقاضایم رد شد. به همین دلیل از دولت ایران و آقای دكتر روحانی می‌خواهم به من كمك كند. من در شرایط سختی زندگی می‌كنم و مجبور شدم به آلمان بیایم. اینجا هزینه‌ها سرسام‌آور است و امیدوارم بتوانم چند ماه دیگر دوام بیاورم.

درباره آخرین وضعیت پرونده‌ات صحبت كن. شكایت تو از پدر و برادرت به كجا رسید؟
چند هفته قبل جلسه دوم رسیدگی به پرونده‌ام برگزار شد. وكیلم پیگیر كارهایم است اما نمی‌دانم قرار است چه حكمی صادر شود. فعلا كه پدر و برادرم با وثیقه آزاد هستند و من از همین موضوع نگرانم. من از سایه خودم هم می‌ترسم. نگرانم كه آنها دوباره سراغم بیایند و باز هم رویم اسید بپاشند.

در آلمان روزهایت را چطور می‌گذرانی؟
در آلمان همیشه یا در بیمارستان هستم یا اینكه در خانه افتاده و درد را تحمل می‌كنم. بیشتر از هر چیز از ایستادن جلوی آینه می‌ترسم. وقتی چهره خودم را می‌بینم همه بدبختی‌های زندگی در یك آن، جلوی چشمم می‌آید. این روزها تمركز ندارم و نمی‌دانم چه سرنوشتی در انتظارم است. وقتی در خیابان‌های آلمان راه می‌روم آلمانی‌ها با ترحم به من نگاه می‌كنند. هرچند آنها تقصیری ندارند اما از چنین نگاه‌هایی متنفرم. با نگاه‌های ترحم‌آمیز‌شان تحقیر می‌شوم.

حالا برای ادامه زندگی‌ات چه تصمیمی داری؟
نمی دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد اما از مسوولان و همه مردم خواهش می‌كنم به من كمك كنند تا سلامتی‌ام را به دست بیاوردم. من زندگی خوب و سالمی داشتم اما رفتار اعضای خانواده‌ام زندگی‌ام را تباه كرد. هر كس كه می‌شنود پدر و برادرم رویم اسید پاشیده‌اند تعجب می‌كند. آنها پدر و برادر تنی من هستند. اما نمی‌دانم چرا چنین بلایی بر سرم آوردند.
 اخبار حوادث - اعتماد
 


ویدیو مرتبط :
زنان پاکستانی، قربانی اسیدپاشی اعضای خانواده

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مادر و ۳ دختر خردسالش قربانی اسیدپاشی شدند



 

 مادر و ۳ دختر خردسالش قربانی اسیدپاشی شدند

 

زنی كه به صورت ۴ عضو یك خانواده اسید پاشیده است، دستگیر شد.متهم كه زنی جوان است، شب حادثه در حالی كه خواهرشوهرش و ۳ دختر خردسال وی در شهرستان بادرود از توابع اصفهان در خواب بودند، با اسید به آنها حمله كرد.

به گزارش «جام جم»، بعدازظهر ۲۳ آذر امسال زن جوانی به نام مریم و ۳ دختر خردسالش از تهران عازم شهر بادرود از توابع استان اصفهان شدند تا با خانواده پدری اش ملاقات كنند.

پس از حضور آنها در شهرستان، هنگام عصر عروس خانواده به نام طیبه از خواهرشوهرش مریم خواست تا شب مهمان وی و خانواده اش باشند.به این ترتیب زن جوان همراه بچه هایش به خانه برادرش رفت.

 

دردسر برای مهمان

ساعت ۲۳ شب، زن مهمان و ۳ فرزندش خوابیدند. اما مریم، نیمه شب با احساس سوزش شدید در بدن خود از خواب بیدار شد. در همین موقع فرزندانش هم با گریه و زاری بیدار شده و از مادرشان كمك خواستند.

زن با داد و فریاد همسر برادرش ـ زن صاحبخانه ـ را صدا زد كه متوجه شد او در چند قدمی اش ایستاده و ظرفی در دست دارد.

با التماس از زن صاحبخانه كمك خواست اما او توجهی نكرد. زن مهمان با تلفن همراه برادرش تماس گرفت و از او تقاضای كمك كرد.

پس از این تماس، مرد صاحبخانه به منزلش آمد و خواهر و فرزندانش را كه آسیب دیده بودند، به یكی از مراكز درمانی منتقل كرد.

به این ترتیب، پزشكان در بررسی وضعیت بیماران متوجه شدند آنها با اسید سوزانده شده اند و برای درمان به بیمارستان شهید مطهری تهران منتقل شدند.

با گزارش این موضوع به پلیس شهر بادرود از توابع استان اصفهان، طیبه، عامل اسیدپاشی دستگیر و به مركز پلیس منتقل شد.

طیبه ـ زن متهم ـ در بازجویی های پلیسی با اعتراف به اسیدپاشی به ۴ عضو خانواده شوهرش گفت: چند روز پیش یك بطری اسید تهیه كردم و شب حادثه با اصرار از خواهرشوهرم خواستم همراه فرزندانش مهمان ما باشند.

متهم اضافه كرد: او از نیت من آگاه نبود، خواسته ام را پذیرفت، من نیز ابتدا ۳ خواهر خردسال و سپس ما درشان را با اسید سوزاندم.

زن متهم در بازجویی های پلیسی، انگیزه خود را از اسیدپاشی، دلایل مختلفی اعلام كرد و به تناقض گویی پرداخت.

بنابراین گزارش، هنوز انگیزه عامل اسیدپاشی مشخص نشده است. زن جوان به اتهام ۴ مورد اسیدپاشی با قرار قانونی از سوی بدریان، قاضی دادسرای بادرود روانه زندان شد. تحقیقات تكمیلی از متهم ادامه دارد.

 

مادر و كودك همچنان در بیمارستان

آخرین گزارش ها حاكی است، ۲ كودك خردسال به نام های یلداسادات و آتناسادات مداوا و از بیمارستان مرخص شده اند ولی مادر آنها همراه آرزوسادات (۸ ساله) كه آسیب بیشتری دیده اند، تحت چندین عمل جراحی قرار گرفته و همچنان در بیمارستان بستری هستند.... / گزارش : جام جم آنلاین