اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

کنایه مجری مشهور به «مدیری» در تلویزیون


صرفا جهت اطلاع این هفته به ماجرای مرتضوی،مصاحبه با مهران مدیری،انتقاد به صداوسیما و برخی گزارش های خبرنگارهای خارج از کشورش،گرانی اجناس و خودرو،ماجراهای بهرام شفیع و آبروریزی فدراسیون کشتی و پاسخگو نبودن بعضی از دولتی ها پرداخت.

واحد مرکزی خبر: صرفا جهت اطلاع این هفته به ماجرای مرتضوی،مصاحبه با مهران مدیری،انتقاد به صداوسیما و برخی گزارش های خبرنگارهای خارج از کشورش،گرانی اجناس و خودرو،ماجراهای بهرام شفیع و آبروریزی فدراسیون کشتی و پاسخگو نبودن بعضی از دولتی ها پرداخت و نجف زاده در پایان برنامه گفت : برای صرفا این هفته آیتم های فراوان و داغی داشته اما...بگذریم!!

مصاحبه با مهران مدیری

صرفا جهت اطلاع  با پخش بخشی از مصاحبه نجف زاده و مهران مدیری آغاز شد. مدیری به خبرنگار واحد مرکزی خبر گفت انتقادهایی که در چارچوب اخلاق باشد را می پذیرد. نجف زاده به مهران مدیری گفت شما گفته اید " برای بهبود شرایط بد شبکه خانگی، فقط باید باید دعا کرد"، قبول!اما خب کسانی که در این شبکه خانگی برنامه تولید می کنند علاوه بر دعا باید کارهای دیگه ای هم بکنند. فکر کنند به آرزوهای اونهایی که در انتظار قرعه کشی هستند. فکر کنند وقتی برنامه ای را می سازند باید تمومش کنند. فکر کنند به احترام مردمی که حرف شما رو خریدند و کپی نکردند شما هم تعهد هایی دارید و بعد کامران در دلجویی از مهران مدیری آیتمی از مرد هزار چهره پخش کرد که او در دادگاه می گفت: من مقصر نبودم، من چیزی به جیب نزدم!

کنایه به مرتضوی و رییس جمهور


کنایه به مرتضوی و رییس جمهور گرچه بدون بردن نامی از این دو صورت گرفت اما برای آنهایی که در جریان تغییر چندباره نام صندوق به سازمان تامین اجتماعی بودند روشن بود.مجری این هفته صرفا جهت اطلاع گفت:"هفته پیش گفتیم یه اسم جدید پیشنهاد کنید تا یک سازمان دوباره تغییر اسم بده ورئیسشو هر طور شده نگه داره این هفته اتفاق جالبتری افتاداسم سازمانه عوض نشد اما اون رئیسه شد سرپرست تا معلوم بشه برخی ها عاشق دوربرگردان قانون هستند".

انتقاد از صدا و سیما

انتقاد از برخی گزارش های خبرنگاران خارج از کشور صداوسیما هم  در حالی صورت گرفت که صرفا جهت اطلاع که کاری از واحد مرکزی خبر است دو هفته پیش خود واحد مرکزی خبر را هم نقد کرده بود.

نجف زاده گفت خبرنگار پرکار ما در ایتالیا گرچه گزارش های جذابی دارد اما "اخیرا یه تحلیل علمی تخیلی ای داد که برق از سه فازما پرید. داشت درباره ازدیاد موش ها می گفت تو اروپاکه از او شنیدیم موش ها دغدغه کل اروپایی ها هستند!"

نجف زاده گفت :عجب! تا به حال که از صبح تا شب گفتیم اروپایی ها نگران مشکلات اقتصادی بودند نگو مشکل اصلی شان موش بوده ما خبر نداشتیم.

دماغ ما و دماغ امریکایی ها


مجری صرفا جهت اطلاع در بخش دیگری از برنامه این هفته مصاحبه یک جراح زیبایی را پخش کرد که می گفت:"بینی جای شوخی و مسخره بازی نداره"...و بعد با تاکید بر اینکه برخی، برخی ها که بیشتر به فکر جیبشان هستند تا روزگار دماغ ها باید اولین قدم را بردارند و بدانند می دانیم شوخی با همین دماغ نازنین ملت چه پولها که به جیب مبارکشان نمی ریزد.

نجف زاده گفت: راستی مگه دماغهای ما با امریکاییها چقدر فرق داره که هفت برابر امریکایی ها عمل جراحی بینی انجام میدیم؟

قول شرف


تقدیر از برگزاری جلسات دوستانه مجلس و دولت هم نکته صرفنی این هفته بود اما خبرنگار واحد مرکزی خبر پرسید:" می شه بگید شماهایی که می تونید بی حاشیه و سروصدا کارتونو پیش ببرید چرا هی هل من مبارز می طلبید و دعوا راه می اندازید؟ قول شرف بدهید به فکر مردم باشید."

نوستالژی بهرام شفیع!


نجف زاده بعد از مهران مدیری اما سراغ بهرام شفیع هم رفت. در حالی که بخش هایی از کل کل کفاشیان با او را پخش می کرد که رییس فدراسیون فوتبال که خود بازنشسته است به شفیع که هم بازنشسته است و هم رییس فدراسیون هاکی می گفت تو خودت چرا بازنشسته ای و به من انتقاد می کنی؟!

نجف زاده با پخش تصویری از روزهای جوانی بهرام خان گفت: این آقای شفیعی  از وقتی ما شیرخشک گیگوز دو می خوردیم ایشون مجری بودند واما کفاشیاتن نشان داد که سر به تو دارد و در یک لحظه مجری عهد عتیق ورزش و مردمی را فتیله پیچ کرد.

والا آبرو ریزی می کنید...


نجف زاده باز هم به سراغ ورزش رفت و گفت: مسابقات یه قل دو قل دیده بودیم الاغ سواری ندیده بودیم... و صحنه های مسابقه ورزشی الاغ سواری در یکی از شهرستانها را روی آنتن برد و بلافاصله از وجود هفت غلط ضایع املایی در نامه 4سطری فدراسیون کشتی انتقاد کرد. مجری صرفا گفت: نامه زده بودند به فیلا آبروی ما رو بردند مترجمتون اعصاب نداشت یا تایپیستتون مثل سرپرست فدراسیون قاط زده بود و بعد صحنه کوتاهی از عصبانیت سرپرست فدراسیون کشتی را در یک برنامه زنده که منجر به ترک استودیو شد نمایش داد.
 
پاسخگو نبودن برخی دولتمردان هم سوژه دیگر نجف زاده بود. فروزنده از پاسخ به سوال هایی که درباره مسایل مختلف از او پرسیده می شد با "نمی دانم و نخیر"طفره می رفت.
 
گرانی های دردناک
 
در حوزه اقتصاد هم کامران نجف زاده با نشان دادن اوضاع این روزهای قیمت ها تصویر یک چسب ضد درد را نشان داد و گفت :"اینجا قیمت خورده هفت هزار ریال/برش میگردونی مهر خورده نه هزار ریال/خط پایینش نوشته قیمت برای مصرف کننده 5000 ریال /حالا چند می فروشن؟چهارده هزار ریال!.
 
خودروهای گران و یاد عزیز پیکان!

 
کنایه نجف زاده به بالارفتن عجیب قیمت خودرو نیز آیتم پایانی صرفا جهت اطلاع بود. خبرنگار واحد مرکزی خبر گفت: "پیکان...این نوستالژی دوست داشتنی نسل ما این روزها یادش بخیر. در این هیرو ویر بالا و بالا و بالا رفتن قیمت ماشین...تو چقدر صبور و نجیب و خوب بودی پیکان....
نجف زاده در حالی که آهنگی از رضا یزدانی پخش می کرد چندین عکس خاطره انگیز از انواع پیکان ها نشان داد.
 
صرفا جهت اطلاع مردم
 
کامران نجف زاده در پایان به مخاطبان گفت صرفا جهت اطلاع این هفته سوژه های فراوانی "داشت" اما...بگذریم!!


ویدیو مرتبط :
‫پاسخ کنایه آمیز مهران مدیری به گلایه های بازیگر قهوه تلخ روی آنتن تلویزیون‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اولین مصاحبه جنجالی زن شاکی از مجری مشهور تلویزیون



اخبار,اخبارجدید,اخبار جالب

 

اولین مصاحبه جنجالی زن شاکی از مجری مشهور تلویزیون

اولین بار است که تصمیم گرفته مصاحبه کند. با هم قرار می‌گذاریم و سر ساعت مقرر به خبرگزاری می‌آید. یک مقنعه آبی روشن به سر کرده و مانتویی تیره به تن دارد.

یک پاکت هم با خود به همراه دارد که پر از کپی مدارک و عکس‌هایی است که برای اثبات ماجرا آنها را به دادگاه ارائه کرده است.از پرینت پیامک و ایمیل گرفته تا کپی بلیط‌های هواپیما و گواهی هتل‌داران و ... همه آنها را با دقت نشان می دهد و درباره هرکدامشان توضیح مفصلی می‌دهد که همین موضوع حدود یک ساعت به طول می‌انجامد.

آرامش در چهره‌اش موج می‌زند و آرام و با طمأنینه به سوالاتم پاسخ می‌دهد.البته در همان ابتدا تاکید می‌کند که این اولین مصاحبه رسمی اوست و تا به حال هرچه از زبانش در برخی روزنامه‌ها و نشریات به چاپ رسیده، کذب محض است. تأکید دومش درباره صداوسیماست. از من می‌خواهد تا حتما در مصاحبه‌مان بیاورم که او هیچگونه وابستگی به سازمان صداوسیما ندارد و خود به طور مستقل کار می‌کند. او می‌گوید من کاری به این سازمان ندارم و فقط موضوعی که این میان باعث می‌شود تا برخی رسانه‌ها نام صداوسیما را ببرند، به این دلیل است که فردی که من از او شکایت کرده‌ام، یک مجری معروف است.آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگوی خبرنگار یک خبرگزاری است با شاکی پرونده مجری معروفی است که این روزها مورد توجه قرار گرفته است، که بنا به دلایلی این مصاحبه منتشر نشده و اکنون منتشر خواهد شد.

**اول به عنوان یک مخاطب می‌خواهم بیشتر تو را بشناسم، لطفا کمی از شرایط خود و خانواده‌ات برایم بگو؟

-پدرم استاد دانشگاه است، یک برادر دارم که پزشک است و مادرم نیز در بخش مدیریتی یکی از ارگان‌های دولتی کار می‌کرده و الان بازنشسته شده است. خودم هم دارای تحصیلات عالیه می‌باشم.

**حوزه کاری شما به صداسیما مربوط می‌شود؟

-خیر. من هیچ‌گونه رابطه کاری اعم از استخدامی، قراردادی و ... با سازمان صداوسیما ندارم. برای خودم به طور آزاد کار می‌کنم. شکایت من هم هیچ ربطی به سازمان صداوسیما ندارد ولی اداره حقوقی سازمان فکر کرده بودند که ارتباط دارد و قصد دخالت داشتند که من مانع شدم. شکایت من کاملا شخصی است و هیچ ربطی به سازمان صداوسیما ندارد.

**اما در برخی نشریات و رسانه‌ها از شما به عنوان یکی از گویندگان و نویسندگان برنامه‌های رادیویی اسم برده شده بود؟

-به هیچ عنوان صحت ندارد. تا به حال هرکدام از روزنامه‌ها یا خبرگزاری‌ها مطلبی از من یا از قول من نوشته‌اند، صحت ندارد و این مصاحبه، اولین مصاحبه رسمی من به شمار می‌رود. تا به حال هم قصد انجام مصاحبه نداشتم، اما برخی روزنامه‌ها و سایت‌ها بدون مصاحبه با من این خبرهای دروغ را منتشر کردند و من را در انجام این مصاحبه مصمم کردند. مثلا در خبرها آماده بود که من با این فرد به حج رفته‌ام در حالی که این مطلب صحت ندارد و خود من در سال 83 با خانواده‌ام به حج مشرف شدیم.

**پس سابقه آشنایی شما با این فرد به کجا برمی‌گردد؟

- سال 88 بود که این مجری گزارشی زنده از صحرای عرفات در یکی از شبکه‌های تلویزیون داشت. در ارتباط زنده با تلویزیون اعلام کرد که شماره موبایلش را از طریق زیرنویس اعلام کنند تا هرکس التماس دعا دارد، نامش را بر صحرای عرفات بنویسد. من هم مانند این همه دیگه نفر دیگری که آن روز با او تماس گرفتند، تماس گرفتم و گفتم که نام مرا هم بر خاک صحرای عرفات بنویسید. اما چون اسم و فامیلم کمی سخت بود، گفت که برایش پیامک بزنم و من هم زدم و دیگر مساله برایم در آن مقطع تمام شد. منتها از سه روز بعد تلفن‌ها و پیام‌های او تمامی نداشت. مدام پیام می‌داد که گفته بودی دعایت کنم در فلان‌جا دعایت کردم. یا اینکه شب‌ها تماس می‌گرفت و می‌گفت فلان برنامه‌ام فلان ساعت روی آنتن می‌رود، نگاه کنید، شب سوم بعد از اینکه برنامه‌اش تمام شد تماس گرفت و گفت نمی‌دانم چرا با شما تماس گرفتم، من معمولا عادت ندارم با کسی تماس بگیرم. ولی به شما زنگ زدم.

**خوب در این فاصله شما تعجب نکردید که چرا این فرد مدام با شما تماس می‌گیرد؟ برایتان سوال برانگیز نبود؟

-بله. اتفاقا برایم خیلی تعجب‌آور بود. ولی او به قدری مودبانه حرف می‌زد که نمی‌توانستم با او صحبت جدی کنم. تا اینکه در نهایت یک شب به من گفت که با دختری به مدت هشت سال رابطه داشتم و بعد هم تومور مغزی گرفت و فوت کرد. شباهت صدای تو با آن خانم باعث شد که به سمتت گرایش پیدا کنم. زندگی مشترکم هم به خاطر آن خانم دوام نیاورد و بعد از گذشت یکسال و با داشتن یک فرزند از او جدا شدم و همسرم هم از ایران رفت.من هم تنها زندگی می‌کنم. صدای تو به آن دختر خانم بسیار شبیه است و می‌ترسم که چهره‌ات هم شبیه همان باشد.

**پس این رابطه بعد از گفتن این حرف‌ها همچنان ادامه پیدا کرد؟

-بله. تلفنی ادامه داشت تا زمانی که می‌خواست از مکه برگردد. آن موقع از من خواست که برای استقبال از او به فرودگاه مهرآباد بروم. به محض اینکه از گیت رد شد، کیف از دستش افتاد و گفت می‌ترسیدم که چهره‌ات هم شبیه باشد و اتفاقا شبیه هم هستید. از همین حرف‌های فریبنده‌ای که می‌زند.

**در فاصله‌ای که با تو تماس می‌گرفت، به او نگفتی که قصد و هدفش چیست و یا خودت اصلا با چه هدفی این ماجرا را ادامه دادی؟

-خوب او فرد مطرح و مشهوری در جامعه بود. من هم با توجه به خانواده‌ای که داشتم، فکر می‌کردم که صرف یک طلاق گرفتن درباره‌اش قضاوت نکنم. جدایی یک نفر از همسرش به معنای بد بودن آن فرد نیست. چهره مثبتی داشت که در من ایجاد اعتماد کرد. من هم با خود گفتم که خوب بالاخره این فرد از لحاظ تحصیلات و اهل مطالعه بودن به خانواده ما می‌خورد.

**پس ماجرای طلاق گرفتنش برایت خیلی مهم نبود؟

-من همیشه اعتقاد داشتم که طلاق نشانه بد بودن دو طرف ماجرا نیست. ممکن است عدم تفاهم منجر به جدایی بشود.

**پس در همان صحرای عرفات پیشنهاد ازدواج را با شما مطرح کرد؟

-نه. وقتی به ایران آمد این موضوع را مطرح کرد.سه الی چهار روز بعد از آمدنش از حج بود که دو بلیط کیش گرفته بود و گفت که برای اجرای یک برنامه به کیش می‌روم. من به برگزارکنندگان مراسم گفته‌ام که با خواهرزاده‌ام می‌آیم و برایت یک اتاق جدا در هتل در نظر گرفته‌اند. آن مقطع به او گفتم که اگر برای من جایی در نظر نگرفته‌اید، من کلید آپارتمان خودمان را از مادرم بگیرم و من به آنجا بروم. ولی او به من گفت که نه، برای تو اتاق مجزا گرفته‌اند.تا اینکه ما به فرودگاه کیش رسیدیم و در آنجا بود که به من گفت خبری از اجرای من در کیش و همچنین هتل نیست.

**کمی برگردیم عقب. وقتی خواستی با این مجری به کیش بروی، به خانواده‌ات چه گفتی؟ آنها را چطور مجاب کردی که با این فرد به یک شهر دیگر سفر کنی؟

-من به واسطه رشته تحصیلی‌ام به شهرهای بسیاری سفر کرده‌ام و با دوستانم هم مسافرت زیاد می‌روم. راستش در این یک مورد به خانواده‌ام دروغ گفتم. به آنها گفتم با دوستانم به مسافرت می‌روم. هیچکدام از آنهایی که گفته بود در کار نبود. یک تاکسی گرفتیم و تا ساعت 12 و نیم شب دنبال جایی برای ماندن گشتیم.

**خوب همان موقع که فهمیدی این فرد تو را فریب داده، برای چه به تهران برنگشتی و یا نارضایتی خود را در این باره ابراز نکردی؟

-برای اینکه ساعت 9 و 10 شب بود و من هم واقعیت را به خانواده‌ام نگفته‌ بودم. ضمن اینکه پول زیادی به همراه نداشتم. در چنین شرایطی مجبور شدم که از او تبعیت کنم و در تنگا و معذوریت ماندم. آن موقع یک همایشی هم در کیش برگزار شده بود و همه هتل‌ها پر بودند. در نهایت از طریق همان راننده تاکسی یک سوئیت برای ماندن پیدا کردیم که یک هال و یک اتاق خواب داشت. قرار شد من در اتاق بخوابم و او هم در هال. شب خواب بودم که دیدم او بالای سرم است و اتفاقی که نباید، افتاد.

**یعنی شما هیچ امکان مقابله‌ای نداشتید؟

-متاسفانه شرایط به گونه‌ای پیش رفت که امکان مقابله را از من گرفت.

**بعد چه اتفاقی افتاد؟ شما اعتراضی نکردید و یا اینکه بلافاصله به پلیس خبر بدهید؟

-او باز هم همان جا با حرف‌هایش مرا فریب داد و گفت چه فرقی می‌کند. ما که قصد داریم ازدواج کنیم، چه تفاوتی دارد که حالا این اتفاق افتاده باشد یا سه ماه دیگر. من هم راضی کرد که می‌توانم صیغه محرمیت بخوانم.

**یعنی قبل از این جریان صیغه محرمیتی بین شما جاری نشده بود؟

-نه.

**گویا برای انجام صیغه محرمیت دختر، به اجازه پدر لازم است.

-من خیلی وارد به این جزئیات نیستم. فقط آن زمان از من پرسید که مرجع تقلید تو کیست و وقتی به او گفتم، گفت که صیغه محرمیت برایت می‌خوانم. ضمن اینکه در آن مقطع زمانی این اتفاق برای من پیش آمده بود و من هم فکر می‌کردم که این ازدواجی که او به من وعده می‌دهد، انجام می‌شود.

**وقتی این اتفاق با نارضایتی شما اتفاق افتاد، در شما ایجاد تنفر نکرد؟ باز هم به رابطه با او ادامه دادید؟

-آن موقع خیلی اذیت شدم. خیلی گریه کردم و اصلا باورم نمی‌شد که چنین اتفاقی برایم افتاده است. ولی همان‌طور که گفتم وعده و وعیدهای او مبنی بر ازدواج من را در آن مقطع وادار به سکوت کرد.

**و این سکوت منجر شد این رابط پنهانی ادامه پیدا کند؟

-بله. اتفاقا فردای همان روز که کیش بودیم، کنار ساحل قدم می‌زدیم که تلفن‌های مشکوکی به او آغاز شد. مدام تماس می‌گرفتند و می‌گفتند که چک‌هایت را به اجرا می‌گذاریم و اگر 200 میلیون تومان را پس ندهی بدبختت می‌کنیم و از این حرف‌ها.

من از او پرسیدم که قضیه چیست. گفت برای تاسیس آموزشگاه گویندگی و فن بیان (که کاملا از بیخ و بن دروغ بود) به صورت قسطی لوازم و تجهیزات خریده‌ام و در ازاء آن چک داده‌ام. الان هم نمی‌توانم مبلغ چک‌ها را تامین کنم. الان هم قصد دارند چک‌هایم را به اجرا بگذارند. اگر این اتفاق بیافتد، من مجبورم به سرعت از ایران بروم. چون کشورهای عربی برای برنامه‌سازی به من دعوت‌نامه داده‌اند و من می‌توانم با پیش قسطی که از آنها می‌گیرم، قرض‌هایم را پس بدهم. الان که فکر می‌کنم، احساس می‌کنم همه این موارد از پیش طراحی شده بود. او به من گفت که اگر این اتفاق بیفتد، آن موقع تو باید دو سال دیگر صبر کنی تا ما بتوانیم با هم ازدواج کنیم. چون من باید این مبلغ را تهیه کنم و اگر موفق نشوم، آن وقت به زندان می‌افتم.

**در این فاصله متوجه نشدید که این فرد همسر و فرزندانی دارد؟

-به هیچ وجه. جالب اینجا بود که اگر من ساعت 12 و یا یک شب هم با او تماس می‌گرفتم راحت جواب می‌داد و تلفنی حرف می‌زد. هر موقع شب که بود، پیامک می‌داد. شما اگر بودید، شک می‌کردید؟

**در این مدت شما کنجکاو نشدید که درباره این فرد و یا خانواده‌اش، اطلاعات بیشتری به دست بیاورید؟ فکر می‌کنم با یک جستجوی کوچک در موتورهای جستجوی اینترنتی، پیشینه این فرد که از مشهوریت بالایی برخوردار است، مشخص می‌شد و شما هم می‌فهمیدید که او ازدواج کرده و همسر و فرزندانی دارد.

-اتفاقا من این کار را کردم. ولی در اینترنت هیچ اطلاعات شخصی و خانوادگی از این فرد تا همین چند ماه پیش وجود نداشت. تا مرداد امسال که من از او شکایت کردم. پس از آن بود که مصاحبه‌ای کرد و عکسش به همراه خانواده روی جلد یک مجله‌ای چاپ شد.

**حتی کسی هم در اطرافت نبود که از طریق او بتوانی اطلاعاتی از این فرد بدست بیاوری؟

-خیر. چون او مدام به من می‌گفت به خاطر آبروی من به کسی نگو که ما با هم رابطه داریم. من هم به خاطر تعهد بسیاری که به او داشتم، سکوت کرده بودم. ضمن اینکه او آدم قابل اعتماد جامعه بود و من در این فاصله برای مادر و خواهر او وقت دکتر گرفتم.

**خوب او شما را با چه عنوانی به مادر و خواهر خود معرفی کرده بود؟

-نمی‌دانم. اما هرچه بود آنها می‌دیدند که ما با هم خیلی صمیمی هستیم. ولی هیچ وقت اعتراضی نمی‌کردند و حتی نگفتند که او زن و بچه دارد.

**خوب ماجرای چک‌ها به کجا کشید؟

-او سر این چک‌ها من را حسابی به هول و ولا انداخت تا جای که از طریق یک موسسه مالی و اعتباری توانستم برایش 100 میلیون تومان وام بگیرم. سندی که او گذاشت ارزش 70 میلیون تومان داشت درحالی که باید سندی به مبلغ 110 میلیون تومان گرو می‌گذاشت. وثیقه بعدی را من 40 میلیون تومان سفته دادم تا او بتواند وام 100 میلیون تومانی‌ خود را بگیرد. مدیران آن موسسه هم فکر می‌کردند که ما زن و شوهر هستیم. تا اینکه 5 روز پس از دریافت وام، این مجری معروف به من اعلام کرد که همسر و فرزند دارد.

**شما دقیقا چه مدت نمی‌دانستید که متاهل است؟

-دقیقا چهار ماه.

**در این فاصله چند بار به مسافرت رفتید؟

-یک بار کیش، یک بار اصفهان و دو بار هم به مشهد رفتیم. بقیه اوقات هم به دفترش می‌رفتیم. دفتر او همیشه خالی بود و یک اتاقش را مبله کرده بود. البته من هم به عنوان همسرش معرفی می‌کرد و خیلی جاها من را به عنوان همسرش می‌شناسند.

**خودش به شما گفت متاهل است یا خودتان متوجه شدید؟

-درست 5 روز پس از دریافت وام 100 میلیون تومانی بود که گفت همسر دارد.

**خوب آن زمان چرا اقدامی نکردید؟

-با او برخورد بدی کردم. آن زمان تصمیم گرفتم که بی دردسر و بی‌سر و صدا ترکش کنم و بروم دنبال زندگی خودم. ولی نگذاشت. او باز هم مرا با چرب زبانی فریب داد. می‌گفت بمون برای من مثل بارون واسه جنگل یا موندنت خواسته تو نیست و نیاز منه و ... گفت که این کار را با تو کردم که با من بمانی. اگر من این مسائل را از همان ابتدا با تو درمیان می‌گذاشتم، تو تا لحظه طلاق من دست نگه نمی‌داشتی و می‌رفتی. نمی‌ماندی.

**پس بعد از اینکه متوجه شدی متاهل است، باز هم همان روال سابق را پیش گرفتی؟

-نه. خیلی تلاش کردم که تکلیف این ماجرا را روشن کند. تااینکه او تهدید کرد که از من سفته دارد.

**یعنی دیگر حاضر به سازش با او نشدی؟

-اول خیلی تلاش کردم. ولی اواسطش دیگر این ماجرا برای خود من هم عادی شده بود. در شرایطی بودم که می‌گفتم ایراد ندارد، حتی با زن و بچه فقط بیاید و من را عقد کند و اسمش در شناسنامه‌ام بیاید تا آبروی رفته‌ام را بخرم. فوقش بعدا می‌گفتم او زن داشته و من نمی‌دانستم و بعد از اینکه فهمیده‌ام، جدا شده‌ام. آخرهایش به این مرحله رسیده بودم.

**ضمانت وام چه شد؟

-با هزار بدبختی وام را تسویه کرد اما سفته‌های من را نگه داشت و آنها را پس نداد. هنوز هم که هنوز است دستش است. چهارشنبه سوری سال گذشته بود که او من را مجبور کرد به مادرم بگویم که زنگ بزند و برای شام او و خانواده‌اش را دعوت کند تا به خانه‌مان بیایند.

**پدر و مادرت از رابطه تو با این فرد خبر داشتند؟

-نه. فکر می‌کردند ارتباط دوستانه‌ و نوعی همکاری بین ما وجود دارد. چون من در یک جایی تدریس زبان می‌کردم که اتفاقا او هم همان‌جا کلاس‌های فن بیان داشت. مادرم هم با اکراه تماس گرفت و آنها را دعوت کرد. در حقیقت او می‌خواست من یک جورهایی مطمئن شوم که رابطه خوبی با همسرش ندارد و می‌خواهد طلاقش بدهد.

**خوب تو متوجه این نکته شدی؟

-آنها رابطه خیلی معمولی با هم داشتند و من هم متوجه اختلافی بین آنها نشدم. البته در ادامه من رابطه کج دار و مریزی داشتم تا فقط بتوانم سفته‌هایم را از او بگیرم.

**چون موفق به گرفتن سفته‌هایت نشدی، اقدام به طرح شکایت کردی؟

-نه. سال 89 برای اولین بار از او شکایت کردم. برای اینکه این آقا را با یک خانم دیگر در فرودگاه مهرآباد دیدم. مهر سال 89 که اصفهان بودم، تلفن‌های مشکوک یک خانم را احساس می‌کردم که وقتی از او می‌پرسیدم، می‌گفت خواهرم است. تا اینکه در بهمن سال 89 در فرودگاه مهرآباد وقت مسافرت رفتن با هم آنها را دیدم.

**وقتی آنها را دیدی چه عکس العملی نشان دادی؟

-با هم درگیر شدیم. کار به زد و خورد کشید. آن خانم فرار کرد و او هم به مسافرت نرفت.

**شما از کجا متوجه شدید که آنها با هم قصد دارند به سفر بروند؟

-برای اینکه او گواهینامه نداشت. هرجا می‌خواست برود، من او را می‌بردم. آن روز او به من پیامک داد که برای اجرای برنامه به مسافرت می‌روم. من تعجب کردم. چون هر وقت برای اجرای برنامه می‌رفت، من شب قبل برایش چمدانی پر از میوه، شیرینی و تنقلات می‌بستم تا با خود ببرد. از این کار او تعجب کردم و همین موضوع باعث شد تا به سرعت به فرودگاه بروم. وقتی رفتم او را دیدم که با این خانم گوشه‌ای نشسته‌اند و همان جا کار به کتک‌کاری کشید. به او گفتم تو همسرت بود، این بلا را هم سر من آوردی که با تو بمانم. پس این خانم دیگر کیست؟ او هم پاسخ داد که این زن دو سال قبل‌تر از تو بوده است.

**شما این ماجرا را در دادگاه هم عنوان کرده‌اید؟

-بله.

**این خانم هم به دادگاه احضار شده‌ تا رابطه‌اش با این فرد را تائید یا تکذیب کند؟

-متاسفانه خیر . اما بالاخره در روز رسیدگی به شکایت بی اساس این خانم از من به اتهام مزاحم تلفنی حتما ایشان را خواهم دید و مطالب را باز خواهیم کرد .

**خوب این رابطه چرا بعد از دعوا و کتک‌کاری باز هم ادامه پیدا کرد؟

-من ابتدا او را تهدید کردم که تمام وقایع را به همسرت می‌گویم. او از ترسش سریع به خانه رفته بود و به خانمش گفته بود که دختری هست که مدام مزاحم من می‌شود و عاشق من است و مدام برایم مزاحمت ایجاد می‌کند و وصله به من می‌چسباند. من خانه بودم. ساعت 6 بعد از ظهر بود که زنگ خانه‌مان را زدند. دیدم همسر این آقاست و جلوی همسایه‌ها داد و بی‌داد کرد و آبروریزی راه انداخت. او مدام به پدرم می‌گفت دختر تو مزاحم زندگی ما می‌شود. این خانم تا جایی که می‌توانست من را کتک زد. دندانم را شکست، انگشتم را هم شکست. همسایه‌ها با پلیس تماس گرفتند و ما شکایت کردیم و پرونده به دادسرا رفت. در آن مقطع این مجری به دست و پای ما افتاد و التماس می‌کرد که رضایت بدهیم. پدرم هم به خاطر فرزندان این آقا رضایت داد.

**خانواده‌ات آن موقع در جریان بودند؟

-آن موقع بود که تازه به بخش‌هایی از رابطه ما پی بردند.

**زمانی که رضایت دادی سفته‌هایت را پس نگرفتی؟ حداقل با این شرط جلو بروی و بعد از گرفتن آنها ماجرا را فیصله بدهی؟

-راستش آن موقع اصلا بحث سفته‌ها مطرح نشد. ولی باز هم به من وعده و وعید داد. گفت من تو را عقد می‌کنم و این آبروریزی را جمع می‌کنم. با این وعده‌ها دوباره من را معلق نگه داشت. این رابطه به امیدی که روزی او مرا عقد می‌کند، ادامه داشت و دائم هم مرا همسر خود می‌دانست. تا اینکه متوجه شدم این آقا همچنان با این خانم که نفر سوم به حساب می‌آمد، رابطه بسیار نزدیکی دارد.

**پس رابطه با نفر سوم منجر به شکایت شما شد؟

-دلایل متعددی دارد. یک اینکه این آقا شماره تلفن دختر عمه و همسر برادرم را از گوشی من برداشته و با او تماس گرفته و گفته که من برای این آقا مزاحمت ایجاد می‌کنم. همش سر کوچه‌شان ایستاده‌ام. دوم اینکه خانم سومی که با این مجری ارتباط دارد، برای من احضاریه فرستاده و از من به جرم مزاحمت تلفنی از طریق تلفن‌ عمومی‌های سطح شهر و تهدید با سلاح گرم شکایت کرده است. در حالی که این زن اصلا من را نمی‌شناخت و تنها کسی که می‌توانست از من اطلاعی به این زن داده باشد، همین مجری معروف بود.

تلفن‌های پدر و برادران این زن نیز به خانواده ما یکی دیگر از دلایل است. همین موارد باعث شد تا به سیم آخر بزنم و فکر 40 میلیون سفته را از ذهنم بیرون کنم و از این آقا شکایت کنم. شکایت سال 89 را به زور پس گرفت ولی این شکایت دیگر رضایتی ندارد و تا آخر ایستاده‌ام. دلیلش هم شکایت این خانم از من بود. در حال حاضر هم وثیقه 50 میلیون تومانی برایش صادر شده است. او به جای اینکه از من عذرخواهی کند، مرا تهدید می‌کند و به عناوین مختلف از من شکایت می‌کند. من تا به حال سکوت کرده بودم و بعد از 5 ماه با توجه به انتشار اخبار دروغ در رسانه‌های مختلف اقدام به مصاحبه کردم. این فرد چون مدام از من شکایت می‌کرد، پدرم به عنوان ولی قانونی‌ام شکایت کرده است.

**پدر و مادرت چه زمانی از آنچه برای تو اتفاق افتاده آگاه شدند؟

-مادرم از ابعاد این پرونده و عمق آن اطلاعی ندارد ولی پدرم به طور کامل در جریان ماجرا است.

**واکنش پدرت پس از شنیدن حقیقت ماجرا چه بود؟

-خوشبختانه پدرم خیلی خوب با من رفتار کرد. او در تمام این مدت پشتوانه من بود.البته از لحاظ روحی و روانی تحت فشارهای بسیاری هستم. وقتی به آنچه که بر من گذشت فکر می‌کنم، عذاب می‌کشم اما این بار پای ماجرا ایستاده‌ام و با توجه به مدارکی که در دست دارم امیدوارم به زودی به نتیجه برسم.

**اما این مجری همچنان زنده برنامه دارد، با توجه به حساسیت‌های حراست سازمان صداوسیما به نظر می‌رسد که این مجری با توجه به چنین شرایطی ممنوع‌التصویر شود، کما اینکه داشته‌ایم مجریانی که به خاطر استفاده از کلمات و ادبیات خاصی در تلویزیون ممنوع‌التصویر شده‌اند، چه رسد به پرونده‌هایی نظیر این.

-من نمی‌دانم که تصمیمات تلویزیون بر چه اساسی گرفته می‌شود، شاید برخی مدیران تلویزیون قصد دارند از این طریق و به طور غیر مستقیم بر روند پرونده تاثیر بگذارند. اما حال که حکم دادگاخ صادر شده است ،انتظار داریم تصمیم قاطع تری در این رابطه گرفته شود .

**یعنی وقتی مطمئن شدید که دیگر ازدواجی صورت نخواهد گرفت، در شکایت و پیگیری آن مصمم شدید؟

-من امید به ازدواج داشتم، ولی وقتی متوجه شدم که این آقا با خانم سوم رابطه نزدیکی دارد و به همین زودی‌ها می‌خواهد با او ازدواج کند، ناامید شدم و پای شکایتم هم ایستاده‌ام.

**الان چه حسی داری؟

-فکر می‌کنم که تمام اقدامات این فرد از روی حساب و کتاب بود و از پیش می‌دانست که دارد چکار می‌کند.

**اگر زمان به عقب برگردد، چه میکنید؟

-قطعا دیگر این ماجرا تکرار نخواهد شد. آن موقع احساسی برخورد کردم.

**اما در بعضی از سایتها نوشته بودند که شما رضایت دادی و این مجری تبرئه شده است ؟!!

اصلا اینطور نیست . متاسفانه پرونده شکایت من از این مجری همزمان با شکایت رسانه ای دیگری از این مجری بود که در دادگاه فرهنگ و رسانه بررسی میشد که شنیده ام بسته شده است . این مجری هم که انگشت تردید زیادی را رو به خود دیده بود از این مطلب سو استفاده کرده و با یکی از خبرگزاریها مصاحبه کرده بود . در صورتیکه من هیچگاه از شکایت خود صرف نظر نکرده بودم . و بیشتر قصد جو سازی داشت این اقا.

**بر طبق رای صدره دادگاه کیفری استان این مجری به 80 ضربه شلاق محکوم شده. نظر شما چیست ؟ایا امکان رضایت از جانب شما هست ؟

خیر !تحت هیچ شرایط رضایت نخواهم داد . اول به خاطر توهین هایی که این فرز و همسرش به من و خانواده ام کردند و بعد به خاطر تهمتهای مختلفی که به من زده است و من نسبت به این حکم اعتراض دارم و احساس میکنم مماشاتی در این پرونده صورت گرفته است . چون با وجود مدارکی که من به دادگاه ارائه دادم حکم بسیار سبکی برای ایشان صادر شده است . البته هنوز به شکایت پدر من بر علیه این مجری رسیدگی نشده. من از حکم صادره دادگاه کیفری استان راضی نیستم و حتما اعتراض خواهم داد.

**حرف آخر؟

-برخی موارد با من برخوردهایی شد که از این فرد اسم برده‌ام، اما من هیچ حرفی نزده‌ام و نامی هم نبرده‌ام. اگر اخباری منتشر شده و در آن تاکید شده که مجری معروف تلویزیون است، به من ربطی ندارد. چون او شغلش این بود و من در این باره جایی اظهار نظر نکرده‌ام. قصد هم نداشته‌ام صداوسیما زیر سوال برود. خلاف این آدم ربطی به صداوسیما ندارد.

منبع: asrkhabar.com

سایت سیمرغ