اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
چند خاطره ورزشی از رهبر معظم انقلاب
پایگاه اطلاعرسانی khamenei.ir چند خاطره ورزشی محمود خسروی وفا رئیس کمیته ملی پارالمپیک از علاقمندی رهبر معظم انقلاب به ورزش را بازگو کرده است.
باشگاه خبرنگاران جوان: پایگاه اطلاعرسانی khamenei.ir چند خاطره ورزشی محمود خسروی وفا رئیس کمیته ملی پارالمپیک از علاقمندی رهبر معظم انقلاب به ورزش را بازگو کرده است.
محمود خسرویوفا، رئیس كمیتهی ملی پارالمپیك، در اوایل انقلاب و نیز در مقطعی از دوران ریاست جمهوری حضرت آیتالله خامنهای، مسئول حفاظت ایشان بوده است. او به دلیل مسئولیتهای ورزشی در بسیاری از دیدارهای ورزشی رهبر انقلاب در دورههای مختلف حضور داشته است.
به همین دلیل گپوگفت khamenei.ir محدود به دیدار اخیر مدالآوران المپیك و پارالمپیك نشد. علاقهمندیهای ورزشی رهبر انقلاب و نیز ورزش صبحگاهی ایشان در خارج از كشور از نكات خواندنی این گفتوگو است:
* شما به عنوان كسی كه سالها در كنار آیتالله خامنهای حضور داشته و در مسائل ورزشی نیز ورود دارید، نگاه ایشان به ورزش را چگونه یافتهاید؟
آنچه من در این مدت از رفتار و گفتار حضرت آقا متوجه شدهام، این است كه ایشان كلاً از جوان پرجنب و جوش خوششان میآید و این را بارها به زبان آوردهاند. اصلاً با سستی و زیاد خوابیدن جوانها موافق نیستند. یك بار با یكی از محافظان خدمتشان بودیم، من به حضرت آقا گفتم این آقایی كه همراه من است، میتواند هزاروپانصد بار بدون توقف شنا برود. آقا باتعجب پرسیدند: هزاروپانصد؟! بعد به او گفتند كه الان هم میتوانی شنا بروی؟ او هم كتش را درآورد و بدون اینكه بدنش را گرم كند، سیصد بار شنا رفت. آقا گفتند بس است، قبول كردم. به طور كلی حضرت آقا از مشاهدهی جوانان پرجنبوجوش و پرتحرك لذت میبرند.
ورزش دیگری كه حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود كه سر كار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از كشور ایشان هم قطع نمیشد.
* خود ایشان به چه ورزشهایی علاقه دارند؟
آقا خودشان هم به ورزش علاقه دارند و هم اهل ورزش هستند. میگفتند كه والیبال بازی میكردند و والیبالشان هم خیلی خوب بود. میگفتند در نوجوانی و حتی با همان لباس طلبگی، والیبال بازی میكردند. به ورزش باستانی هم علاقه داشتند و كار میكردند. ایشان در مراسم مختلف ورزش باستانی كه دعوت میشدند، حضور مییافتند. به كوهنوردی هم بسیار علاقه دارند. یادم میآید در اوایل انقلاب یك روز به من گفتند من نذری دارم و میخواهم به امامزاده داوود سلاماللهعلیه بروم. ما هم برنامهریزی كردیم و همراه چند تن از محافظها و آقای راشد یزدی به سمت امامزاده داوود حركت كردیم.
ایشان لباس پاسداری پوشیدند و صورتشان را با چفیه بستند. آقای راشد هم با لباس عادی روحانیت آمده بود. جالب اینكه در راه همه فكر میكردند ایشان محافظ آقای راشد است، چون ما با لباس كوهنوردی و تجهیزات آمده بودیم. من به سبب تخصصم در كوهنوردی، سنگنوردی و صخرهنوردی، خوب میدانستم كه راهپیمایی یك كوهنورد حرفهای به چه شكل است، و میدیدم كه آقا كاملاً حرفهای و خیلی راحت مسیر را به سمت بالا طی میكردند و بدنشان بسیار روی فرم بود.
خاطرهای از این كوهنوردی به یاد دارم كه من و یكی دیگر از محافظان در راه بحث میكردیم؛ یكی در رد و دیگری در تأیید مرحوم شریعتی. آقا متوجه شدند. سرعتشان را كم كردند و به ما رسیدند. گفتند از این صحبتها نكنید، از فضا استفاده بكنید. گفتند كه شما مثل دو نابینایی میمانید كه میخواهید آن دیگری را راهنمایی كند. نمیتوانید. مرحوم شریعتی یك نقاط قوتی داشته و یك نقاط ضعفی. این كار شما نیست. وقتی هم كه رسیدیم، یكی از اتاقهای آنجا را اجاره كردیم و آقا نذرشان را آنجا ادا كردند.
ورزش دیگری كه حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود كه سر كار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از كشور ایشان هم قطع نمیشد. با ایشان به كشور رومانی رفته بودیم، من لباس ورزشی خوب و متفاوتی به لحاظ رنگ و قیافه داشتم. در رومانی یك روز آقا به من گفتند كه چه لباس قشنگی داری. بده من بپوشمش. لباس را برای پیادهروی پوشیدند و به محوطه رفتند، خبرنگاران به خیال اینكه من آمدهام دست تكان دادند و جلو آمدند، اما وقتی دیدند آقا این لباس را پوشیده، خیلی تعجب كردند. بهطور كلی پیادهروی ایشان ترك نمیشد.
اگر در زمان ریاستجمهوری به مراسم ورزشی هم دعوت میشدند، معمولاً شركت میكردند؛ مثلاً مراسم ورزشی آموزش و پرورش یا سازمان تربیت بدنی. بیشتر مراسم سالن ۱۲هزار نفری آزادی را میرفتند. بانشاط هم میرفتند. یك بار ایشان را برای برگزاری مسابقاتی در سالن شهید افراسیابی دعوت كرده بودیم، اصلاً باورمان نمیشد، اما آمدند. در زمان ریاستجمهوری بارها بچههای تیم جانبازان به ملاقات ایشان میآمدند.
* این دیدارها در زمان رهبری هم ادامه یافت؟
بله، در زمان رهبری هم هر تیمی كه از مسابقات برمیگشت، ایشان اظهار محبت داشتند. در سال ۱۳۷۲ كه از انگلیس برگشتیم، آقای گلپایگانی را به استقبال ما فرستادند. بعد هم آن سخنان معروف «فتحالفتوح» را بیان كردند. در آن پیام اشاره كردند علیرغم اینكه میگویند بچههای مسلمان نمیتوانند كار كنند، بچهها فتحالفتوح میكنند. فردای استقبال هم دیداری با ایشان داشتیم كه گفتند: من میخواستم خودم بیایم فرودگاه، اما بچههای حفاظت صلاح ندانستند. لذا آقای گلپایگانی را به نمایندگی فرستادم.
به نظرم اكثر قریب به اتفاق سخنان آقا دربارهی ورزش در دیدار با ورزشكاران جانباز بوده است. یك بار هم باستانیكارهای جانباز در حسینیهی امام خمینی خدمت آقا رسیدند و همانجا به اجرای برنامه پرداختند. در آن دیدار آقا راجع به ورزش باستانی صحبت كردند. بعد هم گفتند كه هیچ موقع جلوی من سنگ نزنید، ناراحت میشوم. دلیلش این است كه وقتی قطعنخاعیها ورزش سنگ زورخانه میكنند، به علت سنگینی سنگها، پاهایشان شروع به لرزیدن میكند.
* این عكسی كه در اتاق شما نصب است، متعلق به چه سالی و مربوط به چه مراسمی است؟
سال ۱۳۷۶ یك جشنوارهی بزرگداشت دفاع مقدس برگزار كردیم كه پنج هزار جانباز شركت كردند. یك نامه هم نوشتیم و از رهبری دعوت كردیم كه در این مراسم حضور داشته باشند. آقا پذیرفتند و آمدند. این عكس هم مربوط به بازكردن رمز مسابقات است. مراسم بسیار زیبایی بود. دوستان میگفتند كه ما هم گریه كردیم و هم خندیدیم. هم زهرهترك شدیم، هم صدقه دادیم تا مراسم خوب برگزار شود. واقعاً هم خوب برگزار شد. جانبازان قطع پا، «راپِل» كار میكردند، حمل مجروح میكردند. طناب را میبریدند و میرفتند آن طناب را میگرفتند. آقا هم خیلی تعریف كردند.
هر بار هم كه تیم جانبازان از مسابقات المپیك برمیگشت، خدمتشان میرفتیم. در سیدنی هم یك پیام به آقا دادیم كه ایشان در پاسخ، اولین بار برای ورزش پیام دادند. وقتی هم به فرودگاه رسیدیم، آقای گلپایگانی به فرودگاه آمده بودند و آقای فروزنده پیام آقا را در فرودگاه خواندند كه پخش زنده شد.
یكی دیگر از دیدارهای مهم كه به نظر من از كاملترین صحبتهای آقا دربارهی ورزش بود، در سال ۱۳۷۵ برگزار شد. در آن دیدار، مدیران ورزشی هم بودند. آقا بسیار جزئی و دقیق وارد بحث ورزش شدند. یكی از نكات مهمی كه در آن دیدار گفتند، این بود كه زنان نباید در مسابقات ورزشی تبرج داشته باشند؛ یعنی نباید خودنمایی كنند. در این دیدار دوباره از ورزش جانبازان نیز تعریف كردند.
دیدار دیگری كه خاطرهی آن در ذهنم مانده، پس از المپیك آتن بود كه همراه ورزشكاران به دیدار ایشان آمدیم. در آن دیدار آقا از مسابقهندادن آرش میراسماعیلی برابر حریف اسرائیلی تمجید كردند و گفتند كار بسیار بزرگی بود. یك بار هم بعد از مسابقات جهانی كشتی در سال ۱۹۹۵، كه امیررضا خادم در برابر حریف اسرائیلی مسابقه نداد، آن وقت هم آقا از امیر تشكر كردند و گفتند كار امیر كمتر از رسول نبود. رسول در آن مسابقات مدال طلا گرفته بود. حتی وقتی میخواستند مكانی را به اسم رسول خادم كنند، آقا پیغام داده بودند كه اسم مكان را بگذارید «برادران خادم»، چون كاری كه امیر كرده، كمتر از رسول نیست.
* ایشان از چه طریقی اطلاعات خود را از وضعیت ورزش كسب میكنند؟
بهطور كلی آقا به دلیل اینكه با همه جور آدم صحبت میكنند، ریزِ اطلاعات را در آن حوزه كسب میكنند. در كسب اطلاع هم خصوصیات خاص خودشان را دارند. مثلاً به شما میگویند كه در آن اتاق چه چیزی موجود است؟ اگر مثلاً بگویی «فكر كنم كه ...» ایشان از این طرز جواب ناراحت میشوند. میگویند بگو نمیدانم، همین بگویی نمیدانم، مشكل حل است. همین كه گفتی فكر میكنم، كار را خراب كردهای. خب تو قرار است فكر كنی، من هم یك فكر دیگری میكنم. اگر هم میخواهی اطلاعات بدهی، اطلاعات درست و دقیق بده. این خصوصیات باعث میشود كه اطلاعات دقیق به ایشان برسد.
* دربارهی دیدار اخیر ورزشكاران با رهبر انقلاب كه شما نیز حضور داشتید، توضیح دهید.
در حاشیهی این دیدار، یك نكتهی جالب به ذهنم رسید. من حدود یك ماه و نیم قبل از آن، در مراسمی بودم كه كنارم آقای احسان حدادی و آقای حمید سوریان نشسته بودند. حدادی به من گفت كه میتوانی یك وقتی از آقا بگیری، ما آقا را از نزدیك ببینیم؟ میگفت من نه مشكل پول دارم، نه میخواهم نامه بدهم، فقط میخواهم از نزدیك آقا را ببینم. سوریان هم در ادامه گفت ایشان رهبرمان است. به هر حال من كه خواستم این موضوع را با دفتر درمیان بگذارم، اطلاع دادند كه دیداری برای ورزشكاران و قهرمانان ترتیب داده شده است.
دربارهی سخنان رهبر انقلاب در این دیدار هم باید بگویم كه توقع و مطالبهی آقا از ورزش همین سخنان بود. فضای رسانهای كه ایشان نقد كردند واقعاً جدی است و رسانهها باید توجه كنند. یك ورزشكار یا مدیر را به اوج میرسانند و دیگری را زمین میزنند. به نظر من آقا به تمام مواردی كه به نوعی به ورزش آسیب میرساند، اشاره كردهاند. ضمناً نكاتی را هم اشاره كردند كه به نظر من نوعی مهندسی معكوس بود. ایشان ضمن تقدیر و تشكر، وظیفهی مدیران ورزشی و جامعهی ورزشی را معلوم، و مطالبات خود از ورزش كشور را دقیقاً بیان كردند و این، وظایف دستاندركاران ورزش كشور را سنگینتر میكند.
محمود خسرویوفا، رئیس كمیتهی ملی پارالمپیك، در اوایل انقلاب و نیز در مقطعی از دوران ریاست جمهوری حضرت آیتالله خامنهای، مسئول حفاظت ایشان بوده است. او به دلیل مسئولیتهای ورزشی در بسیاری از دیدارهای ورزشی رهبر انقلاب در دورههای مختلف حضور داشته است.
به همین دلیل گپوگفت khamenei.ir محدود به دیدار اخیر مدالآوران المپیك و پارالمپیك نشد. علاقهمندیهای ورزشی رهبر انقلاب و نیز ورزش صبحگاهی ایشان در خارج از كشور از نكات خواندنی این گفتوگو است:
* شما به عنوان كسی كه سالها در كنار آیتالله خامنهای حضور داشته و در مسائل ورزشی نیز ورود دارید، نگاه ایشان به ورزش را چگونه یافتهاید؟
آنچه من در این مدت از رفتار و گفتار حضرت آقا متوجه شدهام، این است كه ایشان كلاً از جوان پرجنب و جوش خوششان میآید و این را بارها به زبان آوردهاند. اصلاً با سستی و زیاد خوابیدن جوانها موافق نیستند. یك بار با یكی از محافظان خدمتشان بودیم، من به حضرت آقا گفتم این آقایی كه همراه من است، میتواند هزاروپانصد بار بدون توقف شنا برود. آقا باتعجب پرسیدند: هزاروپانصد؟! بعد به او گفتند كه الان هم میتوانی شنا بروی؟ او هم كتش را درآورد و بدون اینكه بدنش را گرم كند، سیصد بار شنا رفت. آقا گفتند بس است، قبول كردم. به طور كلی حضرت آقا از مشاهدهی جوانان پرجنبوجوش و پرتحرك لذت میبرند.
ورزش دیگری كه حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود كه سر كار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از كشور ایشان هم قطع نمیشد.
* خود ایشان به چه ورزشهایی علاقه دارند؟
آقا خودشان هم به ورزش علاقه دارند و هم اهل ورزش هستند. میگفتند كه والیبال بازی میكردند و والیبالشان هم خیلی خوب بود. میگفتند در نوجوانی و حتی با همان لباس طلبگی، والیبال بازی میكردند. به ورزش باستانی هم علاقه داشتند و كار میكردند. ایشان در مراسم مختلف ورزش باستانی كه دعوت میشدند، حضور مییافتند. به كوهنوردی هم بسیار علاقه دارند. یادم میآید در اوایل انقلاب یك روز به من گفتند من نذری دارم و میخواهم به امامزاده داوود سلاماللهعلیه بروم. ما هم برنامهریزی كردیم و همراه چند تن از محافظها و آقای راشد یزدی به سمت امامزاده داوود حركت كردیم.
ایشان لباس پاسداری پوشیدند و صورتشان را با چفیه بستند. آقای راشد هم با لباس عادی روحانیت آمده بود. جالب اینكه در راه همه فكر میكردند ایشان محافظ آقای راشد است، چون ما با لباس كوهنوردی و تجهیزات آمده بودیم. من به سبب تخصصم در كوهنوردی، سنگنوردی و صخرهنوردی، خوب میدانستم كه راهپیمایی یك كوهنورد حرفهای به چه شكل است، و میدیدم كه آقا كاملاً حرفهای و خیلی راحت مسیر را به سمت بالا طی میكردند و بدنشان بسیار روی فرم بود.
خاطرهای از این كوهنوردی به یاد دارم كه من و یكی دیگر از محافظان در راه بحث میكردیم؛ یكی در رد و دیگری در تأیید مرحوم شریعتی. آقا متوجه شدند. سرعتشان را كم كردند و به ما رسیدند. گفتند از این صحبتها نكنید، از فضا استفاده بكنید. گفتند كه شما مثل دو نابینایی میمانید كه میخواهید آن دیگری را راهنمایی كند. نمیتوانید. مرحوم شریعتی یك نقاط قوتی داشته و یك نقاط ضعفی. این كار شما نیست. وقتی هم كه رسیدیم، یكی از اتاقهای آنجا را اجاره كردیم و آقا نذرشان را آنجا ادا كردند.
ورزش دیگری كه حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود كه سر كار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از كشور ایشان هم قطع نمیشد. با ایشان به كشور رومانی رفته بودیم، من لباس ورزشی خوب و متفاوتی به لحاظ رنگ و قیافه داشتم. در رومانی یك روز آقا به من گفتند كه چه لباس قشنگی داری. بده من بپوشمش. لباس را برای پیادهروی پوشیدند و به محوطه رفتند، خبرنگاران به خیال اینكه من آمدهام دست تكان دادند و جلو آمدند، اما وقتی دیدند آقا این لباس را پوشیده، خیلی تعجب كردند. بهطور كلی پیادهروی ایشان ترك نمیشد.
اگر در زمان ریاستجمهوری به مراسم ورزشی هم دعوت میشدند، معمولاً شركت میكردند؛ مثلاً مراسم ورزشی آموزش و پرورش یا سازمان تربیت بدنی. بیشتر مراسم سالن ۱۲هزار نفری آزادی را میرفتند. بانشاط هم میرفتند. یك بار ایشان را برای برگزاری مسابقاتی در سالن شهید افراسیابی دعوت كرده بودیم، اصلاً باورمان نمیشد، اما آمدند. در زمان ریاستجمهوری بارها بچههای تیم جانبازان به ملاقات ایشان میآمدند.
* این دیدارها در زمان رهبری هم ادامه یافت؟
بله، در زمان رهبری هم هر تیمی كه از مسابقات برمیگشت، ایشان اظهار محبت داشتند. در سال ۱۳۷۲ كه از انگلیس برگشتیم، آقای گلپایگانی را به استقبال ما فرستادند. بعد هم آن سخنان معروف «فتحالفتوح» را بیان كردند. در آن پیام اشاره كردند علیرغم اینكه میگویند بچههای مسلمان نمیتوانند كار كنند، بچهها فتحالفتوح میكنند. فردای استقبال هم دیداری با ایشان داشتیم كه گفتند: من میخواستم خودم بیایم فرودگاه، اما بچههای حفاظت صلاح ندانستند. لذا آقای گلپایگانی را به نمایندگی فرستادم.
به نظرم اكثر قریب به اتفاق سخنان آقا دربارهی ورزش در دیدار با ورزشكاران جانباز بوده است. یك بار هم باستانیكارهای جانباز در حسینیهی امام خمینی خدمت آقا رسیدند و همانجا به اجرای برنامه پرداختند. در آن دیدار آقا راجع به ورزش باستانی صحبت كردند. بعد هم گفتند كه هیچ موقع جلوی من سنگ نزنید، ناراحت میشوم. دلیلش این است كه وقتی قطعنخاعیها ورزش سنگ زورخانه میكنند، به علت سنگینی سنگها، پاهایشان شروع به لرزیدن میكند.
* این عكسی كه در اتاق شما نصب است، متعلق به چه سالی و مربوط به چه مراسمی است؟
سال ۱۳۷۶ یك جشنوارهی بزرگداشت دفاع مقدس برگزار كردیم كه پنج هزار جانباز شركت كردند. یك نامه هم نوشتیم و از رهبری دعوت كردیم كه در این مراسم حضور داشته باشند. آقا پذیرفتند و آمدند. این عكس هم مربوط به بازكردن رمز مسابقات است. مراسم بسیار زیبایی بود. دوستان میگفتند كه ما هم گریه كردیم و هم خندیدیم. هم زهرهترك شدیم، هم صدقه دادیم تا مراسم خوب برگزار شود. واقعاً هم خوب برگزار شد. جانبازان قطع پا، «راپِل» كار میكردند، حمل مجروح میكردند. طناب را میبریدند و میرفتند آن طناب را میگرفتند. آقا هم خیلی تعریف كردند.
هر بار هم كه تیم جانبازان از مسابقات المپیك برمیگشت، خدمتشان میرفتیم. در سیدنی هم یك پیام به آقا دادیم كه ایشان در پاسخ، اولین بار برای ورزش پیام دادند. وقتی هم به فرودگاه رسیدیم، آقای گلپایگانی به فرودگاه آمده بودند و آقای فروزنده پیام آقا را در فرودگاه خواندند كه پخش زنده شد.
یكی دیگر از دیدارهای مهم كه به نظر من از كاملترین صحبتهای آقا دربارهی ورزش بود، در سال ۱۳۷۵ برگزار شد. در آن دیدار، مدیران ورزشی هم بودند. آقا بسیار جزئی و دقیق وارد بحث ورزش شدند. یكی از نكات مهمی كه در آن دیدار گفتند، این بود كه زنان نباید در مسابقات ورزشی تبرج داشته باشند؛ یعنی نباید خودنمایی كنند. در این دیدار دوباره از ورزش جانبازان نیز تعریف كردند.
دیدار دیگری كه خاطرهی آن در ذهنم مانده، پس از المپیك آتن بود كه همراه ورزشكاران به دیدار ایشان آمدیم. در آن دیدار آقا از مسابقهندادن آرش میراسماعیلی برابر حریف اسرائیلی تمجید كردند و گفتند كار بسیار بزرگی بود. یك بار هم بعد از مسابقات جهانی كشتی در سال ۱۹۹۵، كه امیررضا خادم در برابر حریف اسرائیلی مسابقه نداد، آن وقت هم آقا از امیر تشكر كردند و گفتند كار امیر كمتر از رسول نبود. رسول در آن مسابقات مدال طلا گرفته بود. حتی وقتی میخواستند مكانی را به اسم رسول خادم كنند، آقا پیغام داده بودند كه اسم مكان را بگذارید «برادران خادم»، چون كاری كه امیر كرده، كمتر از رسول نیست.
* ایشان از چه طریقی اطلاعات خود را از وضعیت ورزش كسب میكنند؟
بهطور كلی آقا به دلیل اینكه با همه جور آدم صحبت میكنند، ریزِ اطلاعات را در آن حوزه كسب میكنند. در كسب اطلاع هم خصوصیات خاص خودشان را دارند. مثلاً به شما میگویند كه در آن اتاق چه چیزی موجود است؟ اگر مثلاً بگویی «فكر كنم كه ...» ایشان از این طرز جواب ناراحت میشوند. میگویند بگو نمیدانم، همین بگویی نمیدانم، مشكل حل است. همین كه گفتی فكر میكنم، كار را خراب كردهای. خب تو قرار است فكر كنی، من هم یك فكر دیگری میكنم. اگر هم میخواهی اطلاعات بدهی، اطلاعات درست و دقیق بده. این خصوصیات باعث میشود كه اطلاعات دقیق به ایشان برسد.
* دربارهی دیدار اخیر ورزشكاران با رهبر انقلاب كه شما نیز حضور داشتید، توضیح دهید.
در حاشیهی این دیدار، یك نكتهی جالب به ذهنم رسید. من حدود یك ماه و نیم قبل از آن، در مراسمی بودم كه كنارم آقای احسان حدادی و آقای حمید سوریان نشسته بودند. حدادی به من گفت كه میتوانی یك وقتی از آقا بگیری، ما آقا را از نزدیك ببینیم؟ میگفت من نه مشكل پول دارم، نه میخواهم نامه بدهم، فقط میخواهم از نزدیك آقا را ببینم. سوریان هم در ادامه گفت ایشان رهبرمان است. به هر حال من كه خواستم این موضوع را با دفتر درمیان بگذارم، اطلاع دادند كه دیداری برای ورزشكاران و قهرمانان ترتیب داده شده است.
دربارهی سخنان رهبر انقلاب در این دیدار هم باید بگویم كه توقع و مطالبهی آقا از ورزش همین سخنان بود. فضای رسانهای كه ایشان نقد كردند واقعاً جدی است و رسانهها باید توجه كنند. یك ورزشكار یا مدیر را به اوج میرسانند و دیگری را زمین میزنند. به نظر من آقا به تمام مواردی كه به نوعی به ورزش آسیب میرساند، اشاره كردهاند. ضمناً نكاتی را هم اشاره كردند كه به نظر من نوعی مهندسی معكوس بود. ایشان ضمن تقدیر و تشكر، وظیفهی مدیران ورزشی و جامعهی ورزشی را معلوم، و مطالبات خود از ورزش كشور را دقیقاً بیان كردند و این، وظایف دستاندركاران ورزش كشور را سنگینتر میكند.
ویدیو مرتبط :
چند خاطره شنیده نشده از رهبر معظم انقلاب
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
خاطره رهبر معظم انقلاب از 12 فروردین 58
دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی خامنهای به مناسبت فرا رسیدن یومالله 12 فروردین خاطرهای از رهبر معظم انقلاب که در تاریخ 10 فروردین 64 منتشر شده بود را بازنشر داد.
خبرگزاری تسنیم: دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی خامنهای به مناسبت فرا رسیدن یومالله 12 فروردین خاطرهای از رهبر معظم انقلاب که در تاریخ 10 فروردین 64 منتشر شده بود را بازنشر داد.
سوال: ضمن تشکر از وقتى که در اختیار ما قرار دادید همانطور که مىدانید در آستانهى فرا رسیدن هفتمین سالگرد استقرار نظام جمهورى اسلامى ایران هستیم. شش سال پیش در چنین روزى ملت ما با شرکت گستردهى خود در رفراندم جمهورى اسلامى ایران به جمهورى اسلامى رأى آرى داد اگر در این زمینه مطلبى دارید و یا احیانأ خاطرهى شیرینى از آن روزها به یاد دارید براى ما بیان کنید.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
مطلب در باب روز جمهورى اسلامى و روز رفراندم خیلى زیاد است و البته خاطراتى هم از آن روز طبعاً داریم که لابد نمىشود همهى آن مطالب را در این گفتار کوتاه آورد به طور خلاصه روز جمهورى اسلامى یک مقطع تاریخى بىنظیرى در تاریخ کشور ماست، زیرا که براى اولین بار بعد از صدر اسلام و پس از فَترَت کوتاه اولین سالهاى فتح ایران به دست مسلمین یعنى که در آن سالهاى کوتاه البته حکومتها تا حدود زیادى اسلامى بودند در طول این تاریخ ممتدى که کشور ما داشته، براى اولین بار بعد از آن فَترَت و بعد از آن دوران کوتاه صدر اسلام یک حکومتى اعلان شد، یک نظامى اعلان شد که داراى دو خصوصیت مردمى بودن و الهى بودن هست؛ یعنى جمهورى اسلامى.
اصلاً این خاطره را با هیچ خاطرهاى در تاریخ کشورمان نمىشود مقایسه کرد. نقطهى مکمل و متمم انقلاب بیستودو بهمن بود یعنى خلاصه محصول بیستودو بهمن روز جمهورى اسلامى روز دوازدهم فروردین بود.
از یک نظر دیگر هم روز جمهورى اسلامى بسیار مهم است و آن اینکه این اولین نمونه در دنیاى امروز هست که با مکتبها، نظامها، سیاستها، دیدگاههاى مختلف، شیوههاى گوناگون حکومت را به مردم دنیا عرضه مىکند، دارد عرضه مىشود؛ این اولین نمونهاى است که مردم دنیا دارند مىبینند جمهوریهاى دیگرى که اعلان مىشود جمهوریهاى سوسیالیستى، جمهوریهاى به سبک دموکراسى غربى به انواع واقسامش هیچ کدام چیز جدیدى نیست اصل جمهورى هم چیز جدیدى نبود اما آن جمهورىاى که مبانى و ارزشهاى اساسىاش و قواعد اصلیش از اسلام گرفته شده این یک چیز بىنظیرى است.
یک خصوصیت دیگر هم در روز جمهورى اسلامى ما هست و آن اینکه آن روز عید فقط ما مردم ایران نیست، بلکه عید همهى کسانى مىتواند باشد که مسلمانند، یعنى نزدیک به یک میلیارد جمعیت. آنها هم، یعنى ملتهاى مسلمان عادت کردند که اسلام را در حال دفاع در موضع انفعال، درحال انزوا ببینند. آن وقتى که یک ملتى در موضع تهاجم به قدرتهاى سلطهگر و تهاجم به نظامهاى بشرى ناقص قرارمىگیرد و اعلان یک جمهورى براساس اسلام مىکند این براى همهى ملتهاى مسلمان مایهى مباهات و سربلندى است خلاصه خصوصیات گوناگونى در روز جمهورى اسلامى هست.
خاطره، من البته در آن روز، روز رأىگیرى کرمان بودم از طرف امام یک مأموریتى به من محول شده بود که بروم بلوچستان و سر بزنم به شهرهاى بلوچستان و مردم آنجا را از نزدیک دیدار بکنم و پیام امام را براى آن مردم ببرم. پیام محبت و دلسوزى را که ملاحظه مىکنید از همان روزهاى اوّل امام به فکر افتادند که با این مستضعفین دورافتادهاى که به کلى فراموش شده بودند، حتى در نظام گذشته ملاطفت و محبت کنند و من را که آنجا سابقه داشتم آشنائى نسبتاً زیادى داشتم فرستادند آنجا براى این کار.
کرمان رسیدهبودم من در راه بلوچستان که روز رأىگیرى بود، در فرودگاه بچههاى حزبالهى و داغ کرمان آمدند، صندوق را آوردند چند تا صندوق بود، هر کدام مىخواستند که بیاورند من تویش رأى بیاندازم. آنها هم من را مىشناختند. یعنى سابق که کرمان رفته بودم و مردم کرمان با من آشنا بودند. من هم خیلى به مردم کرمان از قدیم علاقه داشتم مردم خیلى بامحبت و جالب بودند همیشه در چشم من. خیلى لحظهى شیرینى بود براى من، آن لحظهاى که این رأى را من مىانداختم توى صندوق و مىدیدم آن شور و هیجانى را که مردم کرمان از خودشان نشان مىدادند در رأى دادن. بعد هم نشان داده شد که خب نودونه درصد آراء به جمهورى اسلامى آرى بود.
خاطرهاى که فقط اشاره مىکنم مخالفتهایى است که با رأىگیرى به این شکل وجود داشت که از طرف جناحهاى مختلف این مخالفتها بود همه هم خودشان را بعدها نشان دادند. هم آن جناحهایى که بر مطبوعات کشور مسلط بودند، روشنفکرهاى چپ و نیمه چپ و لیبرال و التقاطى، اینها که مطبوعات آن روز را اطلاعات، کیهان آن روز را توى مشت داشتند که خب بحمدالله بعد همه ازاله شدند و روزنامهى حسابى دیگرى هم نبود یعنى همین روزنامهى جمهورى اسلامى که نبود روزنامهى دیگرى هم که بشود مورد اتفاق باشد همینطور. هرچه دلشان مىخواست مىنوشتند.
رفته بودند اینجا و آنجا این روشنفکرهاى گروهکى سیاسى ملحد و نیمهملحد از شخصیتهاى گوناگون نظر خواسته بودند که به نظر شما آرى یا نه درست است؟ یا بیائید چندجور حکومت را مطرح کنیم و رأى بگیریم.
مقصودشان هم این بود که مردم را از آن یکپارچگى خارج کنند، اگرچه فرقى هم نمىکرد یعنى تأثیرى هم نداشت. اگر مردم خب طبیعى بود که به آن شیوههاى دیگر رأى نمىدادند و به خصوص بعداز آنى که امام آنجور صریح فرمودند جمهورى اسلامى نه یک کلمه کم، نه یک زیاد، لکن آنها کار خودشان را مىکردند به امید اینکه شاید بتوانند شکاف بیندازند این رأى زیاد مردم را کم کنند، رأى را تقسیم کنند از این کارها مىکردند و اوضاعى داشتیم ما در شوراى انقلاب با آن جناح لیبرال و به اصطلاح ملىگرا که بیشترین خصوصیتشان مخالفت با خط اصیل انقلاب بود که این شیوهاى را که بعد هم انجام گرفت این شیوه را اثبات کنیم که این شیوهى درستى است.
سوال: ضمن تشکر از وقتى که در اختیار ما قرار دادید همانطور که مىدانید در آستانهى فرا رسیدن هفتمین سالگرد استقرار نظام جمهورى اسلامى ایران هستیم. شش سال پیش در چنین روزى ملت ما با شرکت گستردهى خود در رفراندم جمهورى اسلامى ایران به جمهورى اسلامى رأى آرى داد اگر در این زمینه مطلبى دارید و یا احیانأ خاطرهى شیرینى از آن روزها به یاد دارید براى ما بیان کنید.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
مطلب در باب روز جمهورى اسلامى و روز رفراندم خیلى زیاد است و البته خاطراتى هم از آن روز طبعاً داریم که لابد نمىشود همهى آن مطالب را در این گفتار کوتاه آورد به طور خلاصه روز جمهورى اسلامى یک مقطع تاریخى بىنظیرى در تاریخ کشور ماست، زیرا که براى اولین بار بعد از صدر اسلام و پس از فَترَت کوتاه اولین سالهاى فتح ایران به دست مسلمین یعنى که در آن سالهاى کوتاه البته حکومتها تا حدود زیادى اسلامى بودند در طول این تاریخ ممتدى که کشور ما داشته، براى اولین بار بعد از آن فَترَت و بعد از آن دوران کوتاه صدر اسلام یک حکومتى اعلان شد، یک نظامى اعلان شد که داراى دو خصوصیت مردمى بودن و الهى بودن هست؛ یعنى جمهورى اسلامى.
اصلاً این خاطره را با هیچ خاطرهاى در تاریخ کشورمان نمىشود مقایسه کرد. نقطهى مکمل و متمم انقلاب بیستودو بهمن بود یعنى خلاصه محصول بیستودو بهمن روز جمهورى اسلامى روز دوازدهم فروردین بود.
از یک نظر دیگر هم روز جمهورى اسلامى بسیار مهم است و آن اینکه این اولین نمونه در دنیاى امروز هست که با مکتبها، نظامها، سیاستها، دیدگاههاى مختلف، شیوههاى گوناگون حکومت را به مردم دنیا عرضه مىکند، دارد عرضه مىشود؛ این اولین نمونهاى است که مردم دنیا دارند مىبینند جمهوریهاى دیگرى که اعلان مىشود جمهوریهاى سوسیالیستى، جمهوریهاى به سبک دموکراسى غربى به انواع واقسامش هیچ کدام چیز جدیدى نیست اصل جمهورى هم چیز جدیدى نبود اما آن جمهورىاى که مبانى و ارزشهاى اساسىاش و قواعد اصلیش از اسلام گرفته شده این یک چیز بىنظیرى است.
یک خصوصیت دیگر هم در روز جمهورى اسلامى ما هست و آن اینکه آن روز عید فقط ما مردم ایران نیست، بلکه عید همهى کسانى مىتواند باشد که مسلمانند، یعنى نزدیک به یک میلیارد جمعیت. آنها هم، یعنى ملتهاى مسلمان عادت کردند که اسلام را در حال دفاع در موضع انفعال، درحال انزوا ببینند. آن وقتى که یک ملتى در موضع تهاجم به قدرتهاى سلطهگر و تهاجم به نظامهاى بشرى ناقص قرارمىگیرد و اعلان یک جمهورى براساس اسلام مىکند این براى همهى ملتهاى مسلمان مایهى مباهات و سربلندى است خلاصه خصوصیات گوناگونى در روز جمهورى اسلامى هست.
خاطره، من البته در آن روز، روز رأىگیرى کرمان بودم از طرف امام یک مأموریتى به من محول شده بود که بروم بلوچستان و سر بزنم به شهرهاى بلوچستان و مردم آنجا را از نزدیک دیدار بکنم و پیام امام را براى آن مردم ببرم. پیام محبت و دلسوزى را که ملاحظه مىکنید از همان روزهاى اوّل امام به فکر افتادند که با این مستضعفین دورافتادهاى که به کلى فراموش شده بودند، حتى در نظام گذشته ملاطفت و محبت کنند و من را که آنجا سابقه داشتم آشنائى نسبتاً زیادى داشتم فرستادند آنجا براى این کار.
کرمان رسیدهبودم من در راه بلوچستان که روز رأىگیرى بود، در فرودگاه بچههاى حزبالهى و داغ کرمان آمدند، صندوق را آوردند چند تا صندوق بود، هر کدام مىخواستند که بیاورند من تویش رأى بیاندازم. آنها هم من را مىشناختند. یعنى سابق که کرمان رفته بودم و مردم کرمان با من آشنا بودند. من هم خیلى به مردم کرمان از قدیم علاقه داشتم مردم خیلى بامحبت و جالب بودند همیشه در چشم من. خیلى لحظهى شیرینى بود براى من، آن لحظهاى که این رأى را من مىانداختم توى صندوق و مىدیدم آن شور و هیجانى را که مردم کرمان از خودشان نشان مىدادند در رأى دادن. بعد هم نشان داده شد که خب نودونه درصد آراء به جمهورى اسلامى آرى بود.
خاطرهاى که فقط اشاره مىکنم مخالفتهایى است که با رأىگیرى به این شکل وجود داشت که از طرف جناحهاى مختلف این مخالفتها بود همه هم خودشان را بعدها نشان دادند. هم آن جناحهایى که بر مطبوعات کشور مسلط بودند، روشنفکرهاى چپ و نیمه چپ و لیبرال و التقاطى، اینها که مطبوعات آن روز را اطلاعات، کیهان آن روز را توى مشت داشتند که خب بحمدالله بعد همه ازاله شدند و روزنامهى حسابى دیگرى هم نبود یعنى همین روزنامهى جمهورى اسلامى که نبود روزنامهى دیگرى هم که بشود مورد اتفاق باشد همینطور. هرچه دلشان مىخواست مىنوشتند.
رفته بودند اینجا و آنجا این روشنفکرهاى گروهکى سیاسى ملحد و نیمهملحد از شخصیتهاى گوناگون نظر خواسته بودند که به نظر شما آرى یا نه درست است؟ یا بیائید چندجور حکومت را مطرح کنیم و رأى بگیریم.
مقصودشان هم این بود که مردم را از آن یکپارچگى خارج کنند، اگرچه فرقى هم نمىکرد یعنى تأثیرى هم نداشت. اگر مردم خب طبیعى بود که به آن شیوههاى دیگر رأى نمىدادند و به خصوص بعداز آنى که امام آنجور صریح فرمودند جمهورى اسلامى نه یک کلمه کم، نه یک زیاد، لکن آنها کار خودشان را مىکردند به امید اینکه شاید بتوانند شکاف بیندازند این رأى زیاد مردم را کم کنند، رأى را تقسیم کنند از این کارها مىکردند و اوضاعى داشتیم ما در شوراى انقلاب با آن جناح لیبرال و به اصطلاح ملىگرا که بیشترین خصوصیتشان مخالفت با خط اصیل انقلاب بود که این شیوهاى را که بعد هم انجام گرفت این شیوه را اثبات کنیم که این شیوهى درستى است.