سفر رئیس جمهور به ایتالیا و فرانسه، سفری پربرکت بود و با دستانی پر از سوغات فرنگ به کشور بازگشت! این جمله با ادبیاتی متفاوت، ترجیعبند همه روزنامههای اصلاحطلب بود و برای تقویت جبهه زنجیرهایها، برخی همراهان رئیس جمهور در سفر به فرنگ هم دست به کار شدند و سفرشان را مایه خیر و برکت برای ایران دانستند
کیهان: سفر رئیس جمهور به ایتالیا و فرانسه، سفری پربرکت بود و با دستانی پر از سوغات فرنگ به کشور بازگشت! این جمله با ادبیاتی متفاوت، ترجیعبند همه روزنامههای اصلاحطلب بود و برای تقویت جبهه زنجیرهایها، برخی همراهان رئیس جمهور در سفر به فرنگ هم دست به کار شدند و سفرشان را مایه خیر و برکت برای ایران دانستند!
آنها در حالی به خودستایی و تعریف از اقدام خودشان میپردازند که حاضر نیستند یک گزارش چند سطری به مردم، درباره دستاوردهای سفرشان بدهند تا همگان در شادی این موضوع شریک شوند که قرار است چرخ اقتصاد ما بچرخد!
اما در مقابل، به سیاق گذشته، دولتمردان همچنان مردم را نامحرم دانستند و جز لبخندهایی مصنوعی در برابر دوربین و بشارت خرید هواپیما و منت کشیدن از پژو، حرف دیگری نگفتند. اما در مقابل، اروپاییها که لابد از سوی کسی نامحرم نبودند، خیلی رازها را برملا کردند تا ما هم باخبر شویم که بالاخره چرخ اقتصاد چرخید، اما در اروپا!
یک خبر خوب
در حالی که همه تلاشها بر این است که به مردم القا شود همای سعادت بر شانهشان نشسته و ما با خرید هواپیما به دروازههای تمدن رسیدیم و لابد پس از آن به رونق اقتصادی، بلومبرگ خبری داد که آه از نهاد هر ایرانی میهندوستی برآورد! «پذیرش شگفتانگیز ایران برای خرید ایرباس گروه «اسییای 380»، دومین دور از قراردادهای تازه برای سوپرجامبوهای این شرکت در سه هفته است و به این شرکت هواپیماساز کمک خواهد کرد تا بر مشکلات خود چیره شود. قرارداد ایران برای 12 فروند ای 380 که روز سهشنبه اعلام شد همراه با فروش سه فروند هواپیمای دوطبقه به شرکت هواپیمایی ژاپن، مایه شادمانی ایرباس شد؛ چرا که این مدل تازه، پس از سه سال نخستین خریدار خود را پیدا کرده است؛ پانزده فروند جت به ارزش 6/5 میلیارد دلار فضای تنفسی تازهای برای این سازنده فرانسوی فراهم خواهد کرد.
سفارش این هواپیماها برای خط ای 380 که سالی 30 فروند میسازد دستکم شش ماه کار فراهم خواهد آورد...» واضح است که در این معامله، چه کسی به چه کسی کمک کرده است!
در حالی که آخرین امید مردم به آن همه وعدههای دولت تدبیر و امید، در پسابرجام و پس از رفع تحریمها برآورده و پول ملت، صرف به حرکت در آمدن چرخ اقتصاد ملی شود، خرید هواپیما از شرکتی که سه سال بود حتی یک مشتری نداشت، ظلمی آشکار به مردم و خدمتی عجیب به یکی از دشمنان کشورمان بود.
مشتری ولخرج!
اما از روایت بلومبرگ تلختر هم داریم! یک روز پس از بازگشت رئیس جمهور و هیئت بازرگانی همراه وی«ان پی آر» گزارشی درباره این سفر و جزئیات آن نوشت که خواندنی و عبرتآموز است.
در این گزارش، داستان خریدهای دست و دلبازانه دولتمردان در اروپا تشریح شده است اما تیتر انتخابی آن گزارش، خود به تنهایی حکایت تلخ سوغات فرنگ را روایت میکند! ان پی آر اینگونه تیتر زده: «با رفتن تحریمها، ایران به یک خریدار عیاش در اروپا تبدیل شد»! واقعا آنها هیئت یکصد نفره ما را چگونه ارزیابی کردهاند که از این عبارات برای توصیف قراردادها و تفاهمنامههای منعقده استفاده کردهاند!؟ و چرا مثلا ننوشته که ایران پس از تحریمها، به صید تکنولوژی و منابع مالی در اروپا مشغول است!؟
ناجی دو دهم درصدی!
با اینکه تلاش بر این است که نفس سفر به فرانسه را، نشان پیشرفت و آبادانی ایران قلمداد کنند، اما آنها که دلشان میخواهد واقعیات را آنگونه که هست- و نه آنگونه که دولتمردان میخواهند- ببینند، با مروری ساده بر آمار و اخبار در مییابند که ایران در شرایط کنونی، نه تنها وامدار کشوری چون فرانسه نشده، بلکه به عنوان ناجی آن کشور ظاهر شده و خون رگهای اقتصاد خود را به پیکر بیجان آن اقتصاد تزریق کرده و حاضر شده ایرانی باز هم بیکاری و بیرونقی را تجربه کند اما جوان فرانسوی شغل داشته باشد!
بلومبرگ روز گذشته در باره اوضاع فاجعهآمیز اقتصاد فرانسه نوشت:« قدرت خرید خانوارهای فرانسوی در سه ماه پایانی سال گذشته میلادی ۴ دهم درصد کاهش نشان میدهد و از سویی دیگر هزینههای دولتی این کشور با ۴ دهم درصد افزایش روبرو شده است. رشد اقتصادی دومین اقتصاد بزرگ اروپا یعنی فرانسه همچنان با کندی هر چه بیشتر در جریان است. براساس گزارش اداره آمار فرانسه، رشد اقتصادی این کشور در سه ماه پایانی سال گذشته میلادی تنها «۲ دهم درصد» گزارش شده است.
ضمن اینکه آمار بیکاری فرانسه در سال ۲۰۱۵ میلادی 3/59 میلیون نفر اعلام شده است.» با این رشد اقتصادی و با این جمعیت بیکار، چه معجزهای و چه فرشته نجاتی از روحانی و تیم همراه وی میتوانست به داد فرانسه در بنبست برسد!؟ باید پرسید معامله صورت گرفته، متضمن سود ایران بوده یا منافع فرانسویها را تامین کرده است!؟
در چنین شرایطی، ایکاش دولتمردان ما، این معامله سراسر زیان را با عزت نفس انجام میدادند نه اینکه رئیس جمهور ایران بزرگ در کسوت رئیس یک شرکت هواپیمایی در آمده و شخصا با رئیس ایرباس دیدار و گفتوگو کند! اگر قرار است پول ایرانی چرخ اقتصاد فرانسویها را بچرخاند، چرا عزتمندانه نه!؟
یک پیام کوتاه
افزون بر آنچه گفته شد،در سفر رئیس جمهور بر خلاف آن همه وعده پیشین،هیچ خبری از سرمایهگذاری در ایران، انتقال دانش و تکنولوژی و ... نبود و هرچه بود،خرید بود و خرید!موضوع آنقدر آشکار درذوق میزد است که فرانس 24 گزارش داد: «درهای ایران برای تجار باز است، این پیام ساده حسن روحانی رئیس جمهوری ایران در جریان سفر به اروپا است.»
فرانس24 گزارش داد: «حسن روحانی به رغم اختلافات سیاسی (با پاریس) خواهان احیای روابط اقتصادی است.... قراردادهای تجاری با ایران برای فرانسه بسیار سودآور خواهد بود بخصوص آنکه ایران در نظر دارد سفارش خرید حدود 114 هواپیما را به شرکت ایرباس بدهد...کارشناسان اقتصادی براین باورند که ایران در دو سال آینده میلیاردها یورو از صادرات فرانسه را خریداری کند»
همین رسانه درباره سفر روحانی به ایتالیا هم تعبیر جالبی دارد:« در واقع باید گفت که ایتالیاییها با استقبال گرم از رئیس جمهوری ایران و انعقاد میلیاردها دلار تفاهمنامه تجاری- اقتصادی، به خوبی پیام اقتصادی ایران را درک کردند.» و چه پیام جالبی از ایران به گوش آنها رسیده است!پیام فراموش کردن همه گذشتههای تلخ و جایزه دادن بخاطر همه پستیها و پلیدیهایشان!
ذوق زدگی غربیها و رسانههایشان از ولخرجی و دست و دلبازی ایرانیها پنهان کردنی نیست و از شادی در پوست خود نمیگنجند!بالاخره هرچه نباشد،آنها به شکلی ناجوانمردانه،بازی بعد از تحریم را هم از دیپلماتهای کهنهکار! ما بردهاند!
از این جیب به آن جیب!
اما در ورای همه آنچه گفته شد ،یک نکته را نمیتوان از نظر دور داشت. نفت ایران با توطئه کشورهای صنعتی که در روزگار بد اقتصادی به سر میبرند،به حداقل قیمت ممکن رسیده است. ما اکنون نفت خود را در حدود 25 دلار میفروشیم.همین مبلغ بدست آمده از نفت ارزان، قرار است موتور اقتصاد ایران را به حرکت درآورد.
اکنون ما معادل چند سال فروش نفت را پیشخور کرده ایم! برای چه!؟برای هواپیمای ایرباس و پژو! یعنی اقتصاد غرب که به مدد نفت مفت ایران سرپاست، با پرداخت قطره چکانی پولهای بلوکه شده، منت به سر ما میگذارد اما با غفلت و بیتدبیری دولتمردانمان،بلافاصله همان پول در جیب دیگر آنها قرار میگیرد! آیا واقعا کسی متوجه این موضوع نیست!؟ در حالیکه دهها میلیارد دلار پول صرف خریدهای بلندپروازانه از فرانسه و ایتالیا شده،صنایع داخلی در برزخ بیصاحبی و بییاوری دست و پا میزنند و یکی پس از دیگری نابود میشوند.
اما ظاهرا عدهای نسبت به فرانسویها و ایتالیاییها دینی به گردن خود حس میکنند یا اینکه پای دلالانی چیره دست در کار است که این اندک سرمایه باقی مانده را از حلقوم اقتصاد ایران بیرون کشید و به حلق اقتصاد محتضر اروپا ریخت. همین روزهاست که دولت در اقدامی عجیب باردیگر همه چیز را گران کند،آب و برق را، حمل و نقل را و حتی سوخت را! وامها را متوقف کند و در صدد واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی برآید! چرا!؟ چون پول ندارد! همان بهانه همیشگی و البته کسی نیست بپرسد سرمایه و ثروت ملی که به جیب فرانسویها رفت، نباید خرج همین مردم میشد!؟
فروشنده پررو!
اما ای کاش در کنار این دست و دلبازی رئیس جمهور، فرانسویها اندکی قدردان بودند و خودشان را مدیون ملت ایران میدانستند. اما نه تنها چنین نیست بلکه در اثر وادادگی دستگاه دیپلماسی ما، هنوز هیئت ایرانی در فرانسه است و هنوز امضا قراردادهای سخاوتمندانه ما خشک نشده، برای ما رجز میخوانند و تهدید میکنند!
مثلا لوران فابیوس وزیرخارجه فرانسه درباره ملاقاتهای رئیسجمهور کشورمان با مقامات فرانسوی شبکه تلویزیونی فرانس 24 گفت: «توافق هستهای ایران (راه) برخی گفتوگوها را باز کرد... درست است که ایران به جامعه بینالمللی بازگشته است اما این بدین معنی نیست که ما درمورد همه چیز توافق داریم، بخصوص در مورد سوریه! ما درباره سیاست، مسائل منطقه همچون سوریه، لبنان، عربستان و مناقشات در خاورمیانه گفت وگو و چند توافقنامه نیز امضا خواهیم کرد»!
فراموش نمیکنیم
اکنون و با آنچه به اجمال بیان شد، نمیتوان تردید کرد که تلاش دولت به ثمر نشسته و رونق
اقتصادی به اقتصاد بازگشته است،اما نه به اقتصاد بیمار ایران،که به اقتصاد نیازمند فرانسه!
فراموش نمیکنیم که وزیر صنعت دولت یازدهم تصریح کرده بود حتی یک ریال یارانه صنعت تخصیص پیدا نکرده است.
فراموش نمیکنیم که 4 وزیر دولت یازدهم، درباره خطر تبدیل رکود به بحران ملی هشدار داده بودند. فراموش نمیکنیم که وزیر کار رسما اعلام کرده بود که هر 5 دقیقه یک ایرانی بیمار میشود.فراموش نمیکنیم که براساس آمار رسمی، بیش از هشتاد درصد کارگاههای تولیدی کشور تعطیل یا ورشکسته شده است. فراموش نمیکنیم که بورس ایران در دولت یازدهم با زیانی قریب به دویست هزار میلیارد تومان مواجه شد و سهامداران بسیاری نابود شدند. و البته هرگز فراموش نمیکنیم که پول دو یا سه سال نفت ایران به ایرباس و پژو تزریق شد تا بچههای مردم فرانسه بیکار نباشند!
فراموش نمیکنیم که همان شرکتی که خونهای آلوده به ایران فروخته بود بار که دیگر به ایران آمد. فراموش نمیکنیم که پولی که میتوانست میلیونها نفر را به سرکار بفرستد، به فرانسه رفت تا جلوی بحرانها و آشوبهای خیابانی لشکر بیمار فرانسه را بگیرد.حال اگر اینجا پدرها و مادرها شرمنده فرزند بیکار و تحصیلکردهاشان شدند، فدای لبخند دیپلماتیک رئیس جمهور!
ویدیو مرتبط :
کنایه بهادریجهرمی به دولت روحانی: هم بتون در قلب راکتور ریخته شد، هم چرخ اقتصاد نچرخید
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
چرخی در دنیای سریالهای رامبد جوان
اخبارفرهنگی - چرخی در دنیای سریالهای رامبد جوان
رامبد یک سریالبین حرفهای است و بدون شک میتوان این را گفت که تنها برای سرگرم شدن سریال نگاه نمیکند. جزئیات را به خاطر میسپارد و میان حرفهایش از بین آنها فکت میآورد. رامبد جوان این روزها درگیر کار است، کاری که به او اجازه نمیدهد با این مخلوقات دوست داشتنی روبهرو شود و چند ساعتی را با آنها خلوت کند.
رامبد یک سریالبین حرفهای است و بدون شک میتوان این را گفت که تنها برای سرگرم شدن سریال نگاه نمیکند. جزئیات را به خاطر میسپارد و میان حرفهایش از بین آنها فکت میآورد. رامبد جوان این روزها درگیر کار است، کاری که به او اجازه نمیدهد با این مخلوقات دوست داشتنی روبهرو شود و چند ساعتی را با آنها خلوت کند. کمبود وقت، دلیل بر کم شدن علاقه به آنها نیست، به دنبال زمان درست است، چراکه دوست دارد از زمانی که میگذارد و سریالی که تماشا میکند، نهایت لذت را ببرد. با وی گپ زدیم و از سریالهای محبوبش صحبت کرد و سریالی که این اواخر محو تماشایش است و شما را به دیدن این سریال دعوت میکند. سریالی که از خانواده حرف میزند و اعضایی که درنهایت بیچارگی باز هم پشت هم هستند و اجازه نمیدهند احدی از بیرون به میان آنها نفوذ کند!
رامبدجوان ؛ سریال بین پیشکسوت
من سریال دیدن را از زمانی شروع کردم که اصلا اتفاق رایجی نبود و کمتر کسی را پیدا میکردید که اهل سریال دیدن در ایران باشد، بهعنوان مثال سریالهای «لاست» و «فرار از زندان» را زمانی میدیدم که تقریبا هیچکس آنها را نمیشناخت حتی بین همکارانم زمانی که در مورد آنها صحبت میکردم، کمتر کسی میدانست که دارم در مورد چه حرف میزنم اما این روزها به دلیل مشغله زیادی که دارم، بیشتر از سریال، فیلم میبینم. سریال دیدن احتیاج به وقت بیشتری دارد، اما در هر صورت به محض اینکه فرصت پیدا کنم، سریال میبینم. همین حالا سریال Shamlless (شیم لس) را شروع کردم و به دلیل کمبود وقتی که دارم، اواسط فصل دوم گیر کردم و با وجودی که خیلی دوستش دارم، اما فرصت ادامه دادنش را ندارم. معمولا پیشنهاد دیدن سریالها را از دوستان سریالبینم میگیرم. کسانی مثل حبیب رضایی که یک سریالبین حرفهای است. بعد از پیشنهادی که به من میشود، باتوجه به حال و هوایی که دارم، یکی را انتخاب میکنم، هرچند بهعنوان یک تماشاچی هر کاری که موفق باشد را نگاه میکنم. گاهی دو سریال را همزمان نگاه میکنم. مثلا همین حالا در عین اینکه «بی حیا» را میبینم، «سرزمین مادری» را هم دنبال میکنم. به قول آنهایی که سریال میبینند، قلاب «سرزمین مادری» هنوز گیر نکرده و بهاصطلاح موتورش روشن نشده! سریالی است که در قسمتهای اولیه خیلی کند پیش میرود و شاید همین کند پیش رفتن یکی از دلایلی باشد که فعلا راغب به دیدن ادامهاش نیستم.
رؤیای فلش فوروارد
وقتی یک فیلم ساخته میشود یا دوستش دارم یا ندارم! به تغییر در کاراکترها یا روند ماجرا فکر نمیکنم این یعنی تخریب یک اثر اما به عنوان نویسنده دوست داشتم در تیم نویسندگان «بی حیا» و «برکینگ بد» بودم و دوست داشتم «فلش فوروارد» را من میساختم. سریالی که هنوز هم در حیرتم که چرا ادامه داده نشد؟ خیلی دوست داشتم که این سریال را من میساختم!
بازیهای فوقالعاده
شخصیتپردازی فرانک (پدر خانواده) بینظیر است. بازی پیتر اشمیسی عالی است اما به غیر از او لیپ (پسر بزرگ خانواده) را از همه بیشتر دوست دارم. بهنظرم پرسوناژ خیلی جذابی دارد. او کاراکتر مستقلی دارد.در یک خانواده تنبل و بیسواد زندگی میکند، اما از هوش بسیار بالایی برخوردار است و از همین استعداد خود برای به دست آوردن پول از هرراهی استفاده کرده و به خانواده کمک میکند. او هم بین همین افراد زندگی میکند و از راه خلاف پول در میآورد، اما کار خلافی که نسبت به کارهای بقیه شرافتمندانهتر است! کاراکتر جذابی است و بازیگرش هم خیلی دوست داشتنی است. جالب است که در قسمتهای اول نسبت به این بازیگر و نقشاش گارد داشتم اما الان هر چه میگذرد بیشتر او را دوست دارم و هر قسمت چیزهای جدیدی برایمان رو میکند.
فانتزی و باورپذیر
اولویتبندی برای سریالهایی که دیدهام کار خیلی سختی است حتی بهترین سریال از نظر من ممکن است ضعفهایی داشته باشد، اما درنهایت میتوانم «برکینگ بد» را اول قرار بدهم و حالا هم که دارم «بی حیا» را میبینم. به نظرم این سریال یک کار عجیب، هوشمندانه و پر از جسارت است. مهمترین بخش آن این است که شما به عنوان یک مخاطب با یک فضای واقعی و باورپذیر روبهرو میشوید که در عین حال یک دنیای فانتزی و غیرقابل باور است! با دیدن این سریال میتوانید درک کنید که میتوان به غمگینترین و بدبختترین آدم روی زمین تبدیل شد، اما زندگی تمام نمیشود. زندگی همچنان در جریان است و اگر کسی خطایی انجام دهد و برای عذرخواهی پا پیش بگذارد، میتوان او را بخشید. باید زندگی کرد و ادامه داد. هیچ اتفاقی باعث نمیشود آدمها در این سریال به این نتیجه برسند که ادامه زندگی برای آنها سخت است . همه در این داستان با تمام وجود در حال زندگی کردن هستند. حالا شکلش هیچ فرقی ندارد. در دنیای این آدمها هیچ چیز بدی وجود ندارد. جالب است ما ایرانیها آدمهای باید و نبایدداری هستیم. هرچقدر هم مدرن زندگی کنیم، سنت و مذهب در زندگی ما حضور دارد. من دیدن این سریال را به تمام کسانی که زندگیشان درگیر باید و نبایدهاست توصیه میکنم؛ چراکه این سریال به ما یاد میدهد اگر اتفاق بدی افتاد، میتوان نمرد و به زندگی ادامه داد. اگر از طرف کسی ضربهای خوردم به معنی تغییر زندگی نیست. نباید به این فکر کنیم که حالا که ضربه خوردهام زندگی در این دنیا بین آدمها سخت است. این سریال به ما یاد میدهد که این حق را به همه بدهیم که اشتباه کنند، این حق را به همه بدهیم که به خاطر اشتباهاتمان، ما را سرزنش کنند و در آخر این اجازه را داریم که بگوییم ببخشید ! و او هم ما را ببخشد. ما با این بخشش آشنا نیستیم. این سریال را باید از جنس خودمان بازنگری و به این مرزهای آسیبپذیر خودمان بیشتر فکر کنیم. نکته جالب دیگری که در مورد این سریال حتما باید به آن اشاره کنم این است که در این قصه خانواده با تمام آشفتگیهایی که دارند پشت هم هستند. مهم نیست که چه اتفاقی میافتد، مهم نیست که چقدر با هم مشکلات شخصی دارند، اگر اتفاقی بیرون از خانواده قرار باشد به یکی از آنها صدمه بزند، هیچ کدام اجازه نمیدهند آسیبی به دیگری برسد.
قصههای زنانه
گفتم تقریبا همه سریالها را میبینم، اما بعضی از سریالها را نتوانستم ببینم، سریال معروفی مانند «زنان خانهدار افسرده» یا«جنسیت و شهر» غیر قابل تحمل بودند. این دو سریال مورد علاقه خانمهاست و خیلی هم طبیعی است که آنها این سریالها را دوست داشته باشند. چند زن دور هم جمع شدهاند و از قانونشکنیهای اجتماعیشان حرف میزنند. شاید خانمها با دیدن این سریال کیف کنند وگاهی اوقات حرص هم بخورند.
ورژن وطنی
آنقدر این سریال داستان عجیبی دارد که خیلی دوست دارم مشابه ایرانی آن را بسازم. شاید نه خیلی شبیه، اما با همین پیشفرض؛ میتوان یک خانواده ایرانی عجیب را با همین ویژگیها تعریف کرد. خانوادهای که در جنوب شهر زندگی میکنند، پول ندارند و هرکسی دنبال یک چیز است. میتوانند سر هم را ببرند، یک محله از دست آنها شاکی است، اما در عین حال پشت هم هستند.
اخبارفرهنگی - مجله زندگی ایده آل