اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

پسر خردسال قربانی امیال پلید 2 جوان شد



اخبار حوادث - پسر خردسال قربانی امیال پلید 2 جوان شد

دو پسر جوان که پس از آزار و اذیت پسر هشت ساله روستایی او را خفه کرده بودند، در تجسس‌های کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان زنجان دستگیر شدند. متهمان جسد این کودک را در یک اصطبل مخروبه حومه روستا رها کرده بودند.

 عصر سه شنبه گذشته پسر هشت ساله ای به نام محمد برای بازی با دوستانش از خانه شان در یکی از روستاهای شهرستان زنجان خارج شد و دیگر بازنگشت. با غیبت طولانی کودک خانواده اش جستجو برای یافتن وی را شروع کردند، اما موفق به پیدا نکردن او نشدند. آنها سپس با حضور در پلیس آگاهی این شهر ماجرای گم شدن کودک و تصویری از او را در اختیار پلیس قرار دادند.

با تشکیل پرونده و به دستور قضایی، کارآگاهان جنایی جستجو برای یافتن پسر گمشده را آغاز کردند. آنها ابتدا به تحقیق از همسایه ها و دوستان وی پرداختند که معلوم شد روز حادثه هیچ کدام از آنها محمد را ندیده اند و از سرنوشت وی خبری ندارند.

در این مرحله کارآگاهان به همراه امدادگران هلال احمر و سگ های زنده یابی که همراه داشتند، به تلاش هایشان برای یافتن کودک گمشده ادامه دادند، اما این تلاش ها برای یافتن وی بی نتیجه ماند.

زمانی که تلاش های پلیس برای یافتن این کودک با بن بست روبه رو شده بود، کارآگاهان احتمال دادند کودک گمشده کشته شده باشد. بنابراین روی همین فرضیه به تحقیقاتشان ادامه دادند. این در حالی بود که خانواده و اقوام کودک نیز پا به پای پلیس شروع به جستجو کردند و سرانجام تصمیم گرفتند جستجوهایشان را در حومه روستا و روستاهای اطراف ادامه دهند.

در ادامه این جستجو ها، خانواده پسر گمشده روز بعد متوجه اصطبل مخروبه ای در حومه روستا شدند که با طنابی در آن بسته شده بود. همین موضوع شک آنها را برانگیخت و موضوع را به پلیس اطلاع دادند. دقایقی بعد با حضور کارآگاهان جنایی در محل مورد نظر، آنها همراه خانواده کودک گمشده در اصطبل مخروبه را باز کرده و وارد آنجا شدند.

ماموران هنگام جستجو در محل کفش های بچگانه ای را پیدا کردند که با کفش های کودک گمشده مطابقت داشت. آنها با کشف این سرنخ به جستجوهایشان ادامه دادند و سرانجام با جسد محمد کوچولو در حالی روبه رو شدند که ساعاتی از مرگش می گذشت و زیپ کاپشنی مردانه از دور گردنش آویزان بود.

کارآگاهان جنایی با کشف جسد این کودک موضوع را به بازپرس احسان کلانتری، کشیک ویژه قتل دادسرای زنجان گزارش دادند و بعد منتظر کارشناسان پزشکی قانونی شدند. آنها با حضور در محل جنایت، زیپ کاپشن مردانه را که به دور گردن کودک آویزان بود برداشتند و نظر دادند او بر اثر خفگی به قتل رسیده و پیش از مرگ مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.

با هماهنگی قضایی جسد کودک به پزشکی قانونی منتقل شد و کارآگاهان برای یافتن ردی از عامل یا عاملان این جنایت تلخ، به جستجوهایشان در اطراف محل حادثه ادامه دادند.

در حالی که کارآگاهان از اهالی روستا که به این جنایت پی برده و در محل حادثه جمع شده بودند تا بفهمند کودک بی گناه به چه دلیلی کشته شده است، می خواستند محل حادثه را ترک کنند و اجازه دهند پلیس به تحقیقات برای دستگیری عامل یا عاملان جنایت ادامه دهد، متوجه مرد جوانی در میان جمعیت شدند که مدام سعی می کرد خود را به در ورودی اصطبل مخروبه نزدیک کند و از مردم درباره حادثه پیش آمده سوال هایی می پرسید. همین موضوع باعث شک پلیس به مرد جوان شد و در همان محل کشف جسد وی به عنوان مظنونی در پرونده این جنایت با دستور قضایی بازداشت شد.

دستگیری متهم به قتل در محل جنایت
در حالی که ماموران قصد انتقال او را برای تحقیقات به پلیس آگاهی داشتند، متوجه شدند راکب یک موتورسیکلت حرف های نامفهومی به مرد بازداشت شده، گفت و بسرعت از محل دور شد. همین موضوع شک پلیس را به یقین تبدیل کرد که ممکن است راکب موتورسیکلت هم چیزهایی از مرگ کودک بداند، بنابراین وی نیز تحت تعقیب پلیس قرار گرفت.

متهم که محمد نام داشت، با انتقال به پلیس آگاهی بازجویی شد و اظهارات متناقضی را بیان کرد تا سرانجام راز این جنایت تلخ را برملا کرد و به افسر بازجو گفت: من با همدستی دوستم که راکب موتورسیکلت بود و از محل حادثه فرار کرد، پسر هشت ساله را کشته ایم.

بیشتر مواقع او را در کوچه های روستا می دیدیم که با دوستانش بازی می کرد و پس از رفتن آنها به خانه هایشان، خودش در خیابان به تنهایی بازی می کرد.

وی یادآور شد: با اطلاع از موضوع، وسوسه شدیم او را اغفال کرده و در دام شیطانی مان گرفتار کنیم. بنابراین هر بار که او را می دیدیم، وانمود می کردیم که اصطبلی پر از اسب در حومه روستا داریم. زمانی که متوجه شدیم او علاقه زیادی به اسب دارد، تصمیم گرفتیم با همین ترفند او را به دام بیندازیم.

متهم اضافه کرد: عصر روز حادثه پسر خردسال را دیدیم که تنها در مقابل خانه شان بازی می کرد. از همین فرصت استفاده کردیم و به بهانه این که می خواهیم برای اسب ها علوفه بخریم، وی را فریب داده و با خود همراه کردیم. پسر هشت ساله بدون این که از نیت شوم ما باخبر باشد، به ما اعتماد کرد و همراهمان آمد. زمانی که به اصطبل مخروبه نزدیک شدیم، همراه ما وارد آنجا شد. وقتی دید از خرید علوفه و اسب ها خبری نیست، فریاد زد و خواست فرار کند که در آنجا را بستیم و من و همدستم او را در دام شیطانی مان گرفتار کردیم.وی خاطرنشان کرد: بعد دو نفری او را کتک زدیم که بی هوش شد. ترسیدیم اگر به هوش بیاید ماجرا را برای خانواده اش بازگو کند و با شکایت خانواده اش از سوی پلیس دستگیر شویم.

بنابراین تصمیم به کشتن وی گرفتیم. من با بریدن زیپ کاپشنم آن را به دور گردن پسر خردسال انداختم و آن را به دو طرف کشیدم. با اطمینان از این که او کشته شده، با بستن در اصطبل مخروبه فرار کردیم. با توجه به این که متوجه شده بودیم همه در جستجوی وی هستند، برای این که بفهمیم در محل جنایت ردی از ما پیدا شده یا نه به میان جمعیت رفتیم که هوشیاری پلیس باعث شد من دستگیر شوم.

رئیس پلیس آگاهی استان زنجان در این باره گفت: با ثبت اظهارات وی، کارآگاهان که در تعقیب دیگر متهم فراری بودند، او را که مرتضی نام داشت نیز دستگیر کردند.

با انتقال وی به پلیس آگاهی او بازجویی شد و در مواجهه حضوری با همدستش گفته های او را تائید کرد و گفت در این جنایت نقش داشته است.سرهنگ جعفر رحمتی افزود: با اعتراف های تکان دهنده این دو متهم، آنها به همراه کارآگاهان جنایی به محل حادثه اعزام و پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شدند، تحقیقات تکمیلی از این دو متهم ادامه دارد.

زنگ خطری برای خانواده ها
وی با هشدار به خانواده ها از آنها خواست آموزش های لازم را به فرزندان خود بدهند و رفت و آمد آنها و دوستانشان را از مدرسه به خانه کنترل کنند تا کودکانشان براحتی به افراد غریبه اعتماد نکنند و با آنها همراه نشوند تا شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم. متاسفانه در این پرونده شاهد این هستیم که دو جوان کودک بی گناهی را قربانی امیال پلید خود کردند و خودشان نیز در مقابل مجازاتی سنگین قرار گرفتند.

 

اخبار حوادث - ایرنا


ویدیو مرتبط :
تلاوت قرآن با صدای نابفه خردسال امیر مهدی قربانی در23رمضان92

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

پسر جوان قربانی درگیری دو پسرخاله شد



 

 

قتل, قاتل, قتل عمد

 

دو پسرخاله که با یکدیگر اختلاف داشتند به بهانه ادب کردن یکدیگر با هم گلاویز شده و فرد دیگری را به کام مرگ کشاندند.

فارس:در ساعت 9 شب روز 29 شهریور سال 1389 مأموران کلانتری 153 شهرک ولی‌عصر از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی در جریان خبر انتقال جسد جوانی 19 ساله به بیمارستان شهید غیاثی قرار گرفتند که طبق نظریه تیم پزشکی، علت مرگ برخورد جسم تیز به قسمت پائین قفسه سینه و شدت خونریزی اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری در بیمارستان و با تشکیل پرونده مقدماتی، به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی، پرونده جهت رسیدگی تخصصی در اختیار اداره دهم ویژه مبارزه با قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

با آغاز تحقیقات، کارآگاهان اداره دهم با شناسایی هویت مقتول به نام علی و محل سکونت وی در شهرک ولی‌عصر تهران، به تحقیقات در این منطقه پرداخته و اطلاع پیدا کردند که مقتول به همراه یکی از دوستانش به اسم مسعود به قهوه‌خانه‌ای در شهرک ولی‌عصر رفته و با صاحب قهوه‌خانه به هویت حمید 26 ساله درگیر شده است.

با بدست آمدن این اطلاعات، کارآگاهان اداره دهم به قهوه‌خانه مراجعه و در همان مرحله اولیه تحقیقات مشخص شد که حمید پس از اطلاع از کشته شدن علی همان شب از تهران متواری شده است. کارآگاهان پس از اطلاع از متواری شدن متهم، برای مشخص شدن جزئیات درگیری و نحوه به قتل رسیدن مقتول به تحقیق از مسعود پرداختند که در زمان درگیری منجر به قتل در محل حضور داشت. وی در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: یک روز به همراه یکی از دوستانمان به اسم میثم که پسرخاله حمید است در حال چرخیدن در داخل شهرک بودیم که میثم به من و علی عنوان داشت که با پسرخاله‌اش حمید دچار اختلاف شده و این اختلاف به حدی بالا گرفته که او قصد دارد تا به قول خودش حمید را ادب کند. وی به همین بهانه از من و علی درخواست کرد تا به او کمک کنیم؛ من و علی به خاطر دوستی با میثم، درخواست او را قبول کردیم و در روز حادثه به قهوه‌خانه‌ای رفتیم که حمید از چند ماه پیش آنجا را کرایه کرده بود.

مسعود در ادامه اظهارات خود در خصوص نحوه درگیری و کشته شدن مقتول، گفت: ابتدا به بهانه کشیدن قلیان وارد قهوه‌خانه شدیم که پس از گذشت دقایقی میان علی و حمید درگیری لفظی ایجاد شد و حمید به خاطر آنکه در داخل قهوه‌خانه درگیری پدید نیاید از مغازه بیرون رفت و ما دو نفر نیز به دنبال وی از قهوه‌خانه خارج شدیم. ناگهان میان من و حمید درگیری ایجاد شد و حمید توانست چاقو را از دستم خارج کند؛ در همین زمان علی به سمت ما دو نفر آمد که حمید با هل دادن وی باعث زمین خوردنش شد؛ در حالی‌که علی قصد برخاستن از زمین را داشت، حمید با چاقو ضربه‌ای به او زد و همان ضربه باعث مرگ علی شد.

مسعود در خصوص نحوه انتقال مقتول به بیمارستان نیز گفت: با کمک یکی از بچه‌های شهرک به نام حسن، علی را در حالی‌که دچار خونریزی شدیدی شده بود به بیمارستان رسانده اما پس از گذشت دقایقی از بیمارستان به ما خبر دادند که علی فوت کرده است.

کارآگاهان اداره دهم در ادامه رسیدگی به پرونده اطلاع پیدا کردند که متهم پس از متواری شدن از تهران، مدتی را در بندرعباس به عنوان جوشکار یکی از اسکله‌های کشتیرانی گذرانده و از آنجا به منطقه اشتهارد کرج آمده است.

با شناسایی محل تردد متهم در منطقه اشتهارد کرج، کارآگاهان در ادامه تحقیقات خود موفق به شناسایی محل تردد متهم در یک باشگاه بدنسازی شده و این محل را تحت مراقبت‌های نامحسوس قرار داده و سرانجام در ساعت 9 شب روز چهارشنبه 12 بهمن سال جاری دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ انتقال دادند.

با انتقال متهم به اداره دهم و انجام تحقیقات، وی در همان تحقیقات مقدماتی به ارتکاب جنایت اعتراف و در خصوص فرار خود از تهران نیز به کارآگاهان گفت: زمانیکه مسعود و حسن، علی را به بیمارستان انتقال دادند، دائما با تلفن همراه حسن تماس می‌گرفتم تا از وضعیت علی اطلاع پیدا کنم و زمانی‌که حسن به من خبر داد که علی فوت کرده است، تصمیم گرفتم تا از تهران فرار کنم.

سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، در توضیح این خبر گفت: با توجه به اعترافات صریح متهم در خصوص ارتکاب جنایت، به دستور مقام قضایی دستور بازداشت موقت برای متهم صادر و تحقیقات تکمیلی در خصوص این پرونده در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.... / farsnews.com