اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
پایان خونین رابطه پنهانی با زن مطلقه
پایان خونین رابطه پنهانی با زن مطلقه
حوادث - به گزارش شرق، سعید - مرد 67ساله - متهم است یک سال قبل در جریان درگیری با زن 40 سالهای به نام مریم، او را با ضربه گلدان، چاقو و سیم به قتل رسانده است.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست خطاب به قضات شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران گفت: متهم 11 اردیبهشت سال گذشته زنی به نام مریم را به قتل رسانده است.
او ابتدا با گلدان چندین ضربه به سر او زده و سپس با ضربات چاقو او را زخمی و سپس با سیمی که دور گردنش پیچیده، وی را خفه کرده است. بنابراین با توجه به مدارک موجود در پرونده، درخواست صدور حکم قانونی را دارم.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد، او اتهام قتل عمد را قبول کرد و گفت: چند سال بود که با مریم آشنا شده بودم. او قبل از آشنایی با من، ازدواج کرده و چند فرزند داشت اما از شوهرش جدا شده بود. من هم همسر و فرزند داشتم و نمیخواستم آنها متوجه شوند رابطهای با مریم دارم.
در این مدت بارها به خانه مریم رفتم و برای اینکه نمیتوانستم فراموشش کنم، تصمیم گرفتم او را صیغه کنم. مریم چندبار از من پول خواست و گفت این پولها را برای بچههایش میخواهد.
چند روز قبل از قتل یک روز به خانه مریم رفتم و دیدم دختری در منزل او هست پرسیدم این دختر کیست به من گفت این دختری است که پسر بزرگش میخواهد با او ازدواج کند. به من گفت چون پسرش پدر ندارد نیاز دارد من کمکش کنم.
مریم از من خواست به او کمک کنم من هم قبول کردم. فردای آن روز به خواستگاری رفتند و مریم از من خواست برای اینکه برای پسرش مراسمی بگیرد به او پول بدهم، من هم 13میلیونتومان پرداخت کردم.
یک هفته بعد دوباره به خانه مریم رفتم او از من پنج میلیونتومانپول خواست تا برای پسر کوچکش ماشین بخرد. گفتم من نمیتوانم این همه پول به تو بدهم. گفت اگر ندهی من هم موضوع را به خانوادهات میگویم.
متهم ادامه داد: آن روز من خیلی ناراحت شدم. مریم فهمیده بود من دوست ندارم خانوادهام در مورد رابطهام با او چیزی بفهمند به همین دلیل از من اخاذی میکرد و هرچه میخواست برایش تهیه میکردم تا اینکه با هم دعوا کردیم و من صیغهنامهای را که داشتیم، باطل کردم. مدتی بعد دوباره با من تماس گرفت و خواست رابطهمان را مجددا برقرار کنیم.
با اینکه میدانستم با او آیندهای نخواهم داشت اما به خانهاش رفتوآمد میکردم تا اینکه متوجه شدم بعد از اینکه ما از هم جدا شدیم او با مرد دیگری صیغه کرده و رابطهاش با من فقط به این خاطر است که پول بگیرد.
مرد میانسال در مورد روز حادثه گفت: مریم با من تماس گرفت و گفت به خانهاش بروم. مخالفت کردم اما اصرار کرد و گفت کار مهمی دارد چندینبار تماس گرفت. سفارش خرید هم داد. من هم وسایل را برایش خریدم و به خانهاش رفتم.
مدتی آنجا بودم. وقتی خواست با من صحبت کند عصبانی شدم و گفتم نمیخواهم تو را ببینم، دو سیلی به صورتش زدم او هم من را زد.
آنقدر عصبانی شدم که دیگر کارهایم دست خودم نبود. ابتدا با گلدان چندین ضربه به سرش زدم، بعد چاقو را برداشتم و با چاقو هشت ضربه به او زدم بعد سیم جاروبرقی را برداشتم و او را خفه کردم.
دستهایم را شستم و از خانه خارج شدم. 10روز بعد هم شناسایی و بازداشت شدم.
در ادامه وکیل مدافع او در جایگاه حاضر شد.
شاملو گفت: موکل من نزدیک به 70سال دارد و بهدلیل بیماریای که دارد، نمیتواند شرایط زندان را تحمل کند.
البته تاکید میکنم متهم در انظار، مرتکب جرم نشده بنابراین بحث اخلال در نظم عمومی که از سوی نماینده دادستان مطرح است نیز منتفی است. با توجه به رضایت اولیایدم درخواست صدور حکم با تخفیف مجازات برای موکلم را دارم. بعد از پایان جلسه رسیدگی هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند./شرق
ویدیو مرتبط :
عاقبت رابطه پنهانی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قتل، پایان رابطه پنهانی با زن متاهل
مردی که به اتهام جاسوسی به اعدام محکوم شده است اینبار به اتهام قتل زنی که با وی رابطه داشت، پای میز محاکمه رفت. هرچند این حادثه در نهاوند رخ داده است، اما با توجه به اینکه متهم محارب شناخته شده، پرونده به دستور دادستان کل کشور برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستادهشد.
در جلسه محاکمه این متهم بعد از اینکه یازرلو، نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند و درخواست صدور حکم قانونی داد، حامد پسر نوجوان مقتول در جایگاه حاضر شد.
او در توضیح ماجرا گفت: پدرم - سعید - معلم بود اما به موادمخدر اعتیاد داشت. شب حادثه برای خرید مواد بیرون رفت. نیمهشب بود که مادرم من را بیدار کرد و گفت پدرت هنوز نیامده است. نگرانش نشدم و گفتم حتما تا صبح برمیگردد. وقتی صبح بیدار شدم و دیدم نیست به فامیل خبر دادم و چند نفری برای جستوجو بیرون رفتیم و جسد پدرم را ته درهای پیدا کردیم. مدتی بعد وقتی پلیس کشف کرد پدرم در پی رابطه هوشنگ با مادرم به قتل رسیده و عامل قتل هوشنگ است، تازه متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است. من از مادرم هیچ شکایتی ندارم اما از هوشنگ شکایت دارم و میخواهم او قصاص شود.
در ادامه هوشنگ متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او گفت: سال 85 بود که با نسرین آشنا شدم. من گیمنت داشتم و دو پسر نسرین که آنموقع خیلی کوچک بودند به مغازه من میآمدند. چندباری نسرین آمد تا بچههایش را ببرد و اینطور بود که با هم آشنا شدیم. یک روز با من تماس گرفت و گفت بچههایش نیستند و از من خواست به خانهاش بروم. اولینبار بود که با او رابطهای جدی برقرار میکردم. از آن به بعد رابطه ما خیلی جدیتر شد. شبها که بچهها خواب بودند با من تماس میگرفت و با هم به پشتبام میرفتیم و رابطه برقرار میکردیم. تا اینکه شب حادثه دوباره با من تماس گرفت و خواست به پشتبام بروم. وقتی رسیدم تلفن همراه نسرین زنگ خورد و او با مردی صحبت کرد. من خیلی عصبانی شدم و با نسرین دعوا کردم یکدفعه مردی به پشتبام آمد و من توانستم خیلی سریع خودم را مخفی کنم و نسرین با آن مرد پایین رفت چند دقیقه بعد دوباره بالا آمد و تازه آن موقع بود که متوجه شدم نسرین شوهر دارد و این موضوع را از من مخفی کرده است. خیلی ناراحت شدم و دوباره با نسرین جروبحث کردم. شوهر نسرین دوباره به پشتبام آمد و من خودم را مخفی کردم. اینبار نسرین نرفت و از من خواست کمکش کنم تا از عذابی که در زندگی میکشد راحت شود. شوهر نسرین من را دید و ما باهم درگیر شدیم. من آن مرد را زدم و به زمین انداختم. نسرین با چادرش روی دهان او را پوشاند و بعد من خفهاش کردم. جسد را به طبقه پایین بردیم که از خانه دورش کنیم. قرار بود آن را با ماشین مقتول منتقل کنیم. ماشین با سیم روشن میشد. نسرین به خانه رفت و آن سیم را از پسرش که منکر اطلاع از رابطه من و مادرش میشود گرفت و بعد با هم جسد را به ماشین منتقل کردیم و به سمت دره رفتیم و آنجا انداختیم.
متهم ادامه داد: برای مدتی من و نسرین از هم جدا شدیم. او به من پول داد و کمکم کرد از کشور خارج شوم. از ایران که رفتم عضو گروهک پکک شدم و برای آنها کار میکردم. مدتی بعد دوباره برگشتم به امید اینکه بتوانم در اینجا زندگی کنم. اینبار به اتهام جاسوسی بازداشت شدم و دادگاه انقلاب من را به اعدام محکوم کرد.
متهم در مورد اینکه چرا بعد از اینکه فهمید نسرین شوهر دارد به ارتباطش پایان نداد، گفت: آنقدر آلوده این رابطه شده بودم که دیگر نمیتوانستم خودم را بیرون بکشم. نسرین کاری کرده بود که نتوانم رهایش کنم و به هیچ زنی بهجز او فکر نمیکردم.
در این هنگام قاضی عزیزمحمدی - رییس دادگاه- از متهم خواست تا واقعیت را بگوید. متهم گفت: دروغ گفتن من فایدهای ندارد چون در پروندهای دیگر محکوم به اعدام هستم آنچه گفتم عین واقعیت است نسرین و پسرش هر دو در جریان قتل بودند. در ادامه نسرین متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد. او همه اتهامات را رد کرد و گفت: من و هوشنگ فقط ارتباط تلفنی باهم داشتیم و من هیچکدام از اعترافات او را در مورد رابطه جنسی قبول ندارم. شوهرم معتاد بود و من فکر میکردم برای خرید مواد بیرون رفته و کشته شده است شاید اصلا هوشنگ قاتل نباشد. بعد از مرگ شوهرم من ازدواج کردم و حالا فرزند 10ماههای از او دارم. میخواهم به زندگی آرامی که دارم ادامه دهم و درخواست تبرئه دارم.
بعد از پایان جلسه دادگاه هیات قضات تحقیقات در مورد نسرین را ناقص دانستند و پرونده را برای تکمیل نواقص به دادسرای نهاوند بازگرداندند.
منبع:tabnak.ir