اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

پاسخ به دستبرد تاریخی کشور آذربایجان


بنیاد فردوسی به دستبرد تاریخی کشور آذربایجان پاسخ داد.

خبرگزاری ایسنا: بنیاد فردوسی به دستبرد تاریخی کشور آذربایجان پاسخ داد.

بنیاد فردوسی در گزارشی عنوان کرده است: چندی است کشور آذربایجان درصدد تصاحب میراث معنوی و تاریخی ایران است؛ اگرچه کشور آذربایجان کنونی بخشی از ایران فرهنگی شمرده می‌شود و در حدود یک‌صد سال پیش جزو جغرافیای سیاسی ایران بزرگ هم به شمار می‌رفته‌ است، اما اکنون برای فرهنگ‌سازی این کشور نوآیین، تلاش دارد تا میراث گران‌سنگ ایرانیان را به نام خود در دنیا جای بیاندازد.

کشور آذربایجان در پی ثبت «ساز تار» در سازمان جهانی یونسکو به نام خود درصدد است تا حکیم نظامی گنجوی را نیز که اصلیتی ایرانی دارد و همه آثارش به زبان فارسی بوده و افتخارش سرایش داستان‌های تاریخی ایرانی است، به نام خود در مجامع علمی فرهنگی معرفی کند.

در این راستا چندی پیش به سفارش کشور آذربایجان، تندیسی از حکیم نظامی در پایتخت کشور ایتالیا نصب شده و این شاعر بزرگ ایرانی را آذربایجانی خوانده است. در ادامه تاریخ‌سازی کشور آذربایجان در چند ماه گذشته در کشور کره‌ جنوبی برخی از استادان دانشگاه‌های این کشور اقدام به نگارش مقاله‌هایی کرده‌اند که از آن جمله در یکی از معتبرترین نشریه‌های کره در یادداشتی اقدام به تحریف تاریخ کرده‌اند.

بدین منظور به خواست سفارت کشورمان در کره‌ جنوبی به نمایندگی از بنیاد فردوسی، پاسخی شایسته از سوی دکتر سیدعبدالمجید شریف‌زاده، عضو امنای بنیاد فردوسی و رییس گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنر در نشریه «کریاپست» به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است.

برای آگاهی فرهنگ‌دوستان و مدیران فرهنگی کشور، متن کامل یادداشت «اصلیت ایرانی نظامی» نوشتاری از دکتر سیدعبدالمجید شریف‌زاده که در نشریه «کریاپست» به چاپ رسیده است، منتشر می‌شود.

«بسم ‌الله الرحمن الرحیم


هست کلید در گنج حکیم

«اصلیت ایرانی نظامی»

متفکران، دانشمندان، شاعران، عارفان، فیلسوفان و شخصیت‌هایی از این دست، همه و همه والدین معنوی مردمی هستند که زمانی هموطنان آنان - با هر زبانی - به‌شمار می‌رفته‌اند.

اگر شخصی از نوادگان رییس یک قبیله بزرگ باشد و اکنون پس از استقلال یافتن از آن قبیله بزرگ، بخواهد قبیله‌ای مستقل به نام خود ایجاد کند، ایرادی بر او وارد نیست؛ اما آیا درست است که افتخارها و میراث معنوی قبیله بزرگ را - که همچنان در ابعاد محدودتری وجود دارد - مصادره کرده و به نام خود معرفی کند؟

متأسفانه امروزه کشورهایی کوچک در سرتاسر جهان به‌وجود آمده‌اند که زمانی، بخشی از کشوری بزرگ بودند و بعدها طی درگیری‌ها، جنگ‌ها و معاهده‌ها از آن کشور بزرگ جدا شده و با پیوستن به کشوری دیگر، هر آن‌چه از تاریخ و فرهنگ و ادبیات و فلسفه و اسطوره داشتند، رها کرده‌اند و اینک که برای نخستین‌بار مستقل شده‌اند، در پی ساختن هویتی ملی برای خود دست به هر کاری می‌زنند.

مثالی در این مورد، کمک شایانی خواهد بود. حافظ، شاعر مشهور ایرانی در قرن 14 میلادی است. او در شهر شیراز به دنیا آمد و تمام عمر را در شیراز زیست و در همین شهر درگذشت و مدفون شد. اگر - بر فرض محال - زمانی آن ناحیه به عنوان کشوری جداگانه از ایران مستقل شود، آیا حق دارد حافظ را شاعری غیرایرانی معرفی کند؟ حافظ در یکی از شهرهای ایران با امکاناتی که جو فرهنگی این سرزمین فراهم آورده است، رشد کرد و به موفقیت رسید.

در مورد نظامی نیز باید گفت، شکی نیست که او متعلق به شهر گنجه است و در آن‌جا زیسته، حتا اگر جای دیگری چشم به گیتی گشوده باشد، اما گنجه و دیگر شهرهای ماورای رود ارس تا پیش از تاسیس سلسله قاجاریه در قرن 18 میلادی - که طی قراردادهایی ننگین با نام‌های «گلستان» و «ترکمنچای» این شهرها را به روسیه تزاری واگذار کرد - متعلق به ایران بود. هر چند که بعدها بخشی از زبان و خط نوشتاری مردم آن دیار را تغییر دادند، اما نمی‌توان عضوی جداشده از یک پیکر را با تمام تغییرها، صاحب تمامی داشته‌های آن پیکر دانست.

نکته مهم این‌جا است که مردم آن شهرها در آن زمان تمایلی به جدایی از ایران نداشتند و به واسطه شکست نظامی ایران از روسیه تزاری، تبعیت آن سرزمین را پذیرفتند. جالب توجه است که بخش‌های زیادی از منطقه ماورای رود ارس «داغستان» نام داشت که پس از روی کار آمدن حکومت کمونیستی در روسیه به ویژه در راستای سیاست‌های استالین، «آذربایجان» خوانده شد تا بعدها زمینه‌ساز جدایی آذربایجان اصلی از ایران باشد؛

زیرا یکی از برنامه‌های وسیع سیاسی- فرهنگی شوروی کمونیستی ساختن ملت‌های جداگانه بود تا بتواند از این طریق مانع اتحاد نواحی شمالی ایران و آسیای مرکزی شود و ایالات این مناطق را در نوعی جدال و کشمکش قومی فرو ببرد.

پس در وهله اول با اعلام مردمان این سرزمین‌ها به عنوان یک ملت مستقل، علاقه به استقلال فرهنگی - زبانی - ادبی را در آن‌ها دامن زد و برای هر یک از یک نماد فرهنگی - ادبی سود برد. در مورد آذربایجان نیز شخص نظامی انتخاب شد تا هویت‌بخش این ملت قلمداد شود، اما از آن‌جا که نظامی، یک ایرانی محسوب می‌شد، لازم بود تا ملیت او با ملیت مردمانی که اینک در آذربایجان ساکن هستند - یعنی ترک‌زبانان - تطبیق یابد؛ در نتیجه فعالیت‌های فرهنگی و ادبی جهت ترک نشان دادن و ترک معرفی کردن نظامی آغاز شد و گسترش یافت. اندک‌ اندک نیز این امر در باور مردم آن خطه رسوخ پیدا کرده و محققان آن‌جا نیز در پی اثبات این امر برآمدند. متأسفانه در این راه، بسیاری از متعصبان فرقه پان‌ترکیسم با جعل کردن اشعاری با مضمون ترک بودن نظامی از زبان او، کوشیدند با دروغ بیش از پیش این عقیده غلط را رواج دهند. یکی از ابیاتی که در این فرآیند جعل شد، بیت زیر بود که بسیاری نیز بدان استناد می‌کنند:

پدر بر پدر مر مرا ترک بود، به فرزانگی هر یکی گرگ بود

یعنی: «نسل من پدر در پدر ترک بودند و هر کدام از آنان در حکمت و فرزانگی مانند گرگ بودند.»

اما این بیت دو مشکل عمده دارد. اول این‌که در هیچ‌یک از نسخه‌های معتبر اشعار نظامی و خمسه دیده نشده و دوم این‌که دارای ایراد قافیه‌یی است که غیرممکن است توسط شاعر چیره‌دست و ماهری چون نظامی به وجود آید. در علم عروض و قافیه، حرف ک نمی‌تواند با حرف گ «حرف رَوی» محسوب شود و قافیه غلط می‌شود. در نتیجه ترک و گرگ، قافیه هم نیستند.

برخی نیز اشعاری به زبان ترکی سروده و به نظامی منتسب کرده‌اند که دانش نسخه‌شناسی به راحتی خلاف این امر و دروغ بودن آن را اثبات می‌کند.

همچنین برخی از متعصبان ادعا می‌کنند، دیوانی از نظامی به زبان ترکی پیدا شده، اما تحقیقات محققان ثابت کرده که این دیوان متعلق به یک شاعر ترک عثمانی به نام نظامی قونوی (Nizami Qunavi) در سده 15 است. برای اطلاع از این موضوع مراجعه شود به:

See:

Tabrizi, Mohammad Ali Karim Zadeh. "The (supposed) Turkish Diwan of Nizami Ganjavi!”, Iranshenasi, Seventeenth year, Volume 3, 2005.

See also:

(Osman G. Oguzdenli, "Nezami Qunavi” in Encylopedia Iranica)

همان‌طور که در اغلب این موارد دیده می‌شود، مقالاتی از این دست که متاسفانه رو به فزونی است، کاملا غیرعلمی و نژادپرستانه است که نمونه بارز آن‌ها، مقاله‌ای است با عنوان:

«The Nizami of Azerbaijan and the world»

که کاملا یک‌سویه و غیرعلمی، بدون ذکر منبع و ماخذ معتبر نگاشته شده است.

در ضمن یک نکته دیگر هم باقی می‌ماند. اگر نظامی، ترک‌تبار است، پس چرا بیش‌ترین اشعارش در مورد داستان‌های عاشقانه ایرانی مانند «خسرو و شیرین» و «بهرام گور (هفت پیکر)» است؟ این رویکرد نظامی به داستان‌های اصیل ایرانی نشان می‌دهد، او از فرهنگ ایرانی برخاسته و بالطبع شعرش نیز در خدمت همین فرهنگ و اندیشه است.

موضوعی دیگر که جالب به نظر می‌آید، مادر نظامی است. خود نظامی در ابتدای منظومه «لیلی و مجنون» نام مادرش را «رئیسه» و تبارش را «کُرد» اعلام می‌کند.

گر مادر من رئیسه کرد مادر صفتانه پیش من مرد

یعنی: «اگر مادر من که رئیسه نام داشت و کُرد بود، همانند یک مادر پیش من درگدشت...»

و از این بیت مشخص می‌شود که حداقل مادر نظامی کُرد بوده و نه تُرک. در مورد زادگاه نظامی نیز برخی از روایت‌ها وجود دارد که مولد او را شهرهای «ری» یا «تفرش» می‌داند که شاید حقیقتی در ورای آن وجود داشته باشد.

در این‌جا لازم است که توضیحی درباره ریشۀ لغوی واژه «آذربایجان» داده شود. هنگامی که ایران هخامنشی- که یونانیان پرسپولیس persis می‌خواندند و به تَبَعِ آن در زبان انگلیسی پرشیا Persia نامیده می‌شود- به تصرف اسکندر مقدونی درآمد، هویت خود را حفظ کرد و نخستین جای ایران که از سلطه یونانیان خارج شد بخشی از ساتراپ ماد بود و به دلیل این‌که یک سردار ایرانی هخامنشی به نام Atpopat که در متون یونانی Atropates ذکر شده مسبب این کار بود، این خطه به نام او Atropatene نام گرفت که در دیگر زبان‌ها مانند ارمنی Atrpatkan خوانده می‌شد و به مرور زبان در لهجه‌ها و زبان‌های گوناگون به «آذربایجان» تغییر یافت.

atr از ātar- زبان اوستایی آمده که در زبان فارسی میانه اشکانی یا پهلوی اشکانی یا پارتی و فارسی میانه ساسانی یا پهلوی ساسانی ādur خوانده می‌شود. در زبان فارسی دری این واژه به صورت āzar استفاده می‌شود.

pat نیز از pā(y)- زبان اوستایی و فارسی باستان به معنای «پاییدن» و «نگهبانی کردن» آمده است. این ریشه در زبان‌های فارسی میانه اشکانی و فارسی میانۀ ساسانی به صورت pāy-pādan یه معنای «پاییدن» و «نگهبانی کردن» آمده و در زبان فارسی دری نیز به صورت pāy-pādan,pāyīdan استفاده می‌شود.

بنابراین حتا نام آذربایجان نیز ریشه در زبان‌های ایرانی دارد و مشخص است که حتا از نظر ریشه‌شناسی زبانی نیز، این سرزمین اصلی ایرانی دارد. بنابراین اشخاص برجسته آن به خصوص آنانی که متعلق به گذشته هستند، نباید غیرایرانی قلمداد شوند.

اکنون موضوع را از منظری دیگر بررسی می‌کنیم. از منظر اشعار خود شاعر. نظامی تمام اشعارش را- که علم نسخه‌شناسی تایید می‌کند - به زبان فارسی سروده و حتا یک بیت به زبانی غیز از ایرانی ندارد. آیا کسی که مثلا ترک باشد، نباید چند بیت برای دل خود و با زبان مادری‌اش بسراید؟

نظامی در اشعاری که انتساب‌شان به او قطعی است، بارها از ایران نام برده، اما اشاره‌ای به آذربایجان نکرده است. نکته جالب این‌جاست که نظامی همواره از ایران با احترام و علاقه یاد می‌کند. برای مثال در منظومه «هفت پیکر» یا «هفت گنبد» در بخش «دعای پادشاه سعید علاءالدین کرپ ارسلان» می‌گوید:

همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل

چون‌که ایران دل زمین باشد دل ز تن به بود، یقین باشد

یعنی: «تمام جهان مانند یک پیکر و ایران مانند قلب آن است و شاعر از این‌که چنین مقایسه‌ای می‌کند، خجالت‌زده نیست؛ زیرا همان‌گونه که قلب از تن اهمیت بیش‌تری دارد، ایران نیز از همه جهان بهتر است.»

آیا یک غیرایرانی می‌تواند در مورد ایران این‌گونه شعر بسراید؟

همچنین او در منظومه «لیلی و مجنون» در بخش «سبب نظم کتاب» می‌سراید:

خاصه ملکی چو شاه شروان شروان چه! که شهریار ایران

یعنی: «بخصوص که فرمانروایی مانند پادشاه شروان - که در آن زمان یکی از ایالات ایران در ناحیه آذربایجان بود - به حدی عظمت دارد که نه در حد پادشاه شروان! بلکه در حد پادشاه ایران است.»

و در این‌جا فرمانروایی بر ایران را در معنای کل از فرمانروایی بر شروان در معنای جزء، برتر می‌شمارد.

در مورد دیگر، موارد ایرانی بودن نظامی دیگر استادان دانشمند، مقاله‌ها و کتاب‌های بسیار نوشته‌اند که نویسنده را از ادامه مطلب معاف می‌دارد.

نگارنده: سیدعبدالمجید شریف‌زاده

عضو امنای بنیاد فردوسی، رییس گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنر و دکترای پژوهش هنر


ویدیو مرتبط :
عملیات فوری و خطرناک پلیس کشور آذربایجان حتما ببینید که چقدر پلیس آذربایجان قدرت داره

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

یادآوری چند نکته تاریخی برای رئیس جمهور متوهم آذربایجان



 

 

یادآوری چند نکته تاریخی برای رئیس جمهور متوهم آذربایجان

 

رئیس جمهور آذربایجان اخیرا در حالی در اظهار نظری تحریک آمیز خود را رهبر آذری های جهان خوانده است که اگر به عنوان عالی ترین مقام یک کشور قدری مطالعه تاریخی داشت و تعلق خاک آذربایجان به ایران در سالیان نه چندان دور را مطالعه می کرد، بی شک از وارد شدن به مسائل قومیتی احتراز می کرد.

الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان با صدور پیامی به مناسبت 31 دسامبر که در این جمهوری به عنوان روز همبستگی آذربایجانی های جهان نامگذاری و تعطیل رسمی اعلام شده است ، خود را رهبر تمامی آذری های جهان قلمداد کرد!

این درحالی است که در اواخرعمر نظام کمونیستی شوروی در ماه های نوامبر و دسامبر سال 1989 مردم جمهوری آذربایجان به طور گروهی برای ابراز علاقه وعشق به سرزمین ایران پس از نزدیک به دو قرن جدایی، از موانع مرزی ایجاد شده توسط شوروی عبور کرده و در هوای سرد زمستان خود را به رود ارس زده، به خاک ایران قدم گذاشتند.

نکته طنز آمیز این ادعا اینجاست که این رویداد تاریخی که طی قریب به دو قرن سپری شده از زمان تجاوزات روسیه تزاری به اراضی قفقازی ایران در آن زمان و امضای معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای در دهه دوم و سوم قرن نوزدهم بی سابقه بود، بعدها در جمهوری آذربایجان دچار تحریفات دولتی شد! و با اعلام نمادین روز 31 دسامبر به عنوان روز همبستگی آذربایجانی های دنیا، حرکت خودجوش و مردمی جمهوری آذربایجان و در بازیابی پیوند های تاریخی و فرهنگی خود با ایران، از طرف محافل دولتی جمهوری آذربایجان به عنوان حرکتی صرفا قومی تلقی و معرفی شد!

ماجرا ادامه یافت تا جایی که دولت و مجلس ملی جمهوری آذربایجان با در نظر گرفتن این موضوع که روز 31 دسامبر به ایام تعطیلات عید سال نوی مسیحی متصل است و به طور خودکار تعطیلی آن از طرف مردم مورد استقبال قرار می گیرد، این روز را به عنوان روز همبستگی آذربایجانی های دنیا در تقویم رسمی این جمهوری ثبت کرد تا در کنار عید سال نوی میلادی که از زمان حاکمیت روسیه تزاری و نظام کمونیستی شوروی وارد تقویم این دیار شده ، به عنوان یک روز به اصطلاح ملی تثبیت شود و به نوعی از روزی بین المللی و تعطیلی کریسمس برای ایجاد هویت از سوی رهبران آذربایجان سوء استفاده شده است و این همان رفتاری است که کشورهای تازه تاسیس که فاقد هویت تاریخی و سابقه تمدنی هستند برای جلب اتباع خود ممکن است به آن دست بزنند.

همه ساله رئیس جمهوری و رئیس مجلس ملی جمهوری آذربایجان با صدور پیام هایی به مناسبت روز31 دسامبر برای زنده نگه داشتن انگیزه های قومگرایانه درجهت وارونه سازی واقعه تاریخی حرکت معنادار مردم جمهوری آذربایجان به سمت ایران دراواخر عمر شوروی تلاش می کنند و درکنار این پیام ها، درمراسم های دولتی که به همین منظور در گوشه و کنار جمهوری آذربایجان و برخی کشورهای اروپایی و ترکیه برگزار می شود نیز این سیاست دنبال می شود.

در پیام اخیر الهام علی اف به مناسبت روز 31 دسامبر که توسط رسانه های باکو از جمله خبرگزاری رسمی آذر تاج و شبکه تلویزیون دولتی آذ. ت. وی. منتشر شده، آمده است: "هموطنان عزیز! هم تباران محترم!... موجودیت دولت مستقل آذربایجان، شرایط گسترده ای را برای تقویت هر چه بیشتر اتحاد ملی میان آذربایجانی های دنیا و سازماندهی هموطنانمان فراهم می کند. در همین حال، هم تبارانمان در خارج از کشور نیز برای توسعه کشورمان و یاری رساندن به حل مشکلاتی که بروز می کند، تلاش می کنند. مثمر ثمر شدن این یاری رسانی در سایه اتحاد مستحکم، انسجام و سازماندهی مطلوب هموطنانمان امکان پذیر است. به همین علت نیز دولت آذربایجان نیز به امر سازماندهی دیاسپورا (جمعیت ذی نفوذ در خارج از کشور) اهمیت زیادی میدهد و به این روند کمک همه جانبه می نماید."

علی اف در پیام خود آورده است: خوشحال کننده است که ایده ها و ارزش های ملی- معنوی آذربایجانگرایی درمیان هموطنانمان در خارج از کشور به تدریج بیشتر ریشه می دواند. آنها در کشورهای محل سکونتشان به موازات جای گرفتن در جایگاه های مهم سیاسی- اجتماعی، فرهنگی و شغلی، برای شناساندن آذربایجان به دنیا وجلوگیری ازتوطئه های ایدئولوژیک علیه کشورمان سهم خود را ایفا می کنند! باور دارم که سازمان های دیاسپورایمان باید در آینده نیز مساعی خود را در این زمینه افزایش دهند، پتانسیل فکری و منابع مادی خود را متحد سازند و روابط خود را با نمایندگی های دیپلماتیکمان در کشورهای خارجی توسعه دهند.

وی همچنین در ادامه پیام خود اعلام کرده است که در سال آینده کنفرانس به اصطلاح "سومین کنگره سراسری آذربایجانی های دنیا" در شهر باکو برگزار خواهد شد.

متذکر می گردد که قبل از سال ۱۹۱۲میلادی (۱۲۹۱)آذربایجان بیشتر به مناطق شمال غربی ایران و قسمت جنوبی ارس اطلاق می‌شد. قسمت عمده اراضی جمهوری آذربایجان کنونی قبل از تاریخ ذکر شده اران و شیروان نام داشت.

لازم به یادآوری است که آذربایجان بعد از جدا شدن از سرزمین ایران در آن دوران و در سال 1991پس از فروپاشی شوروی استقلال یافته ونام آذربایجان نیزازهمین زمان متولد شده وحال عجیب است که رئیس جمهورمادام العمر این کشورادعای رهبری آذری های جهان را دارد و شاید اگر از توهمات خارج نشود روزی ادعای رهبری کل جهان را نماید!

گفتنی است گروهک هایی که مقامات جمهوری آذربایجان از آنها تحت عنوان دیاسپورا نام می برند ، اکثرا گروههایی است که تحت نام شاخه های مختلف سازمان"داک" ( به اصطلاح کنگره آذربایجانی های دنیا) معرفی می شوند وشناخته شده ترین این گروهک ها تحت ریاست عامل تابلودار صهیونیسم در باکو یعنی صابر رستمخانلو فعالیت می کنند. این گروهک ها به تبلیغ مستقیم و غیرمستقیم علیه ایران مشغولند و برغم اینکه خود را دیاسپورای جمهوری آذربایجان معرفی می کنند، به مهمترین شکل امنیتی این کشور یعنی مسئله قره باغ بی اعتنا هستند.

باید اشاره کرد کنفرانسهای مربوط به "کنگره سراسری آذربایجانی های دنیا" نیز در دوره حاکمیت حیدر علی اف بر جمهوری آذربایجان در دهه 1990 پایه گذاری شد که در این نشست ها تجزیه طلبان و قومگراهای ضد ایرانی وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس در این نشست ها شرکت داده می شوند.

دومین کنفرانس به اصطلاح کنگره آذربایجانی های دنیا در باکو سال 2005 میلادی به ریاست علی اف برگزار شد، که در این کنفرانس، براثر فضای هیجان آلود ناشی ازسخنرانی های احساساتی و فحاشی های چند عنصر تجزیه طلب علیه تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران، الهام علی اف نیز خود را رئیس جمهوری 50 میلیون نفر آذری اعلام کرد. این اشتباه سیاسی علی اف با اعتراض رسمی جمهوری اسلامی ایران مواجه شد. اما باکو طی سالهای اخیر نیز به اقدامات خود در زمینه طرح ادعاهای هدایت شده از طرف مراکز فکری صهیونیسم و سیاست های استکبار جهانی علیه ایران ادامه داده که انتشار اطلس جعلی دوره صفویه و معرفی اراضی ایران تحت حاکمیت سلسله صفویه به عنوان "کشور آذربایجان" از جمله این اقدامات در سال 2007 میلادی بوده است.

همچنین شماری از گروهک های تبلیغ کننده تجزیه طلبی علیه ایران از جمله گروهک موسوم به "داک" که خود را کنگره آذربایجانی های دنیا می نامد، در باکو فعالیت دارند و از کمیته دولتی امور دیاسپورای جمهوری آذربایجان تغذیه مالی و هدایت می شوند و با برگزاری کنفرانسها و انتشار نشریات و کتب به تبلیغ علیه تمامیت ارضی و تحرکات قومی ضد ایرانی مشغولند.

علاوه بر این موارد در کتب درس تاریخ این کشور در مقاطع مختلفت تحصیلی، مطالب وارونه شده ای را از تاریخ ایران و اراضی شمال رود ارس که درطول تاریخ درجغرافیای سیاسی ایران جای داشته به اذهان کودکان، نوجوانان و جوانان جمهوری آذربایجان تزریق می کنند.

برغم تمام این تلاش های دولتی و رسمی برای جداسازی تاریخ و فرهنگی جمهوری آذربایجان از ریشه های واقعی ایرانی آن، مردم این کشور مسلمان وشیعه درحفظ ریشه ها و پیوندهای فرهنگی و تاریخی خود با جمهوری اسلامی ایران تلاش و مقاومتی ستودنی دارند.

با این حال جا دارد مسئولان سیاست خارجی ایران ضمن بررسی اظهارات و اقدامات تحریک آمیز مقامات آذربایجان واکنش سریع و قاطعی نسبت به این رفتار ها داشته و به مسئولان کشور تازه تاسیس آذربایجان یادآوری کنند که اگر موضوع ایجاد آذربایجان بزرگ و اتحاد آذری های جهان قابل طرح باشد این ساکنان آذربایجان هستند که باید به زادگاه و تمدن دیرینه خود یعنی ایران ملحق شوند و ورود ایران به این مسائل می تواند تبعات امنیتی متقابل برای آنها داشته باشد بنا براین از مسئولان آذربایجان انتظار نمی رود با دست یازیدن به اهرم های نژاد پرستانه اقدام به تحریک قومیتی نموده و یا زمینه حرکت های تجزیه طلبانه را در کشورهای همسایه فراهم کنند در حالی که ایران هیچ گاه بنای زمینه سازی تهدید امنیتی برای همسایگان خود نداشته است.

البته مردم آذربایجان مردمی مومن ومعتقد و مقید هستند که بارها ایستادگی خود بر اصول اسلامی را در دوره های مختلف نشان داده اند که از آن جمله می توان به راهپیمایی آنان در محکومیت تخریب مساجد، و زدودن آثار اسلامی اشاره کرد هرچند در این راه دولت آذربایجان از هر نوع برخوردی برای مقابله با مردم این کشور که علاقه مند به برپایی مراسم مذهبی و دینی هستند اجتناب نکرده است.

همچنین این روزها دولت آذربایجان ممنوعیت و برخورد های خشنی در به کار بردن حجاب اسلامی در دستور کار خود قرار داده که اعتراض مردم این کشور را به دنبال داشته و آذری ها در این راستا با برپایی راهپیمایی بر حفظ حجاب در کشور خود تاکید داشته اند.

در هر صورت دولت آذربایجان در شرایطی این روزها در مسیر حذف اعتقادات مذهبی و جایگزینی ارزش های غربی گام بر می دارد که مردم این کشور روز به روزمعتقد تر از قبل اسلام خواهی را شعار می دهند و بیداری اسلامی نه تنها در آذربایجان که در کشورهای غربی نیز روز به روز در حال توسعه است...../تحلیل:عصرایران