اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
پاداش 9 میلیونی برای قتل هولناک شوهر
زنی كه متهم است با همدستی دو مرد، شوهرش را به قتل رسانده است میگوید هر چند شوهرش مدام او را كتك میزده ولی وی راضی به كشته شدن وی نبوده است.
آغاز گر محاكمه سیدرضایی نماینده دادستان تهران بود كه با خواندن كیفرخواست سه متهم حاضر در دادگاه گفت: 7 سال قبل زنی به نام اكرم به پلیس مراجعه كرد و مدعی شد همسرش به نام ایرج ناپدید شده است.
چند ماهی از مراجعه این زن به پلیس گذشته بود كه برادر ایرج به اداره آگاهی آمده و گفت احتمال میدهد اكرم از سرنوشت ایرج و بلایی كه احتمالا سر او آمده باشد خبر دار باشد.
برادر ایرج به پلیس گفت: آنطور كه من با خبر شدم اكرم مدتی پس از گم شدن ایرج یكی از خانههای او را فروخته و هیچ توضیح قانع كنندهای درباره نحوه خرج كردن این پول نمیدهد.من به او خیلی مشكوكم.
كشف جسد مقتول در یك چاه
با این اطلاعات پلیس اكرم را مورد بازجویی مجدد قرار داد كه به اعتراف وی مبنی بر به قتل رسیدن همسرش منجر شد. اكرم به كارآگاهان گفت دو مرد به نامهای سعید و خدارحم را برای كشتن همسرش اجیر كرده است و خانه شوهرش را هم فروخته تا اجرت آنها را بدهد.
چند روزی از این اعترافات گذشته بود كه مردی ناشناس با پلیس تماس گرفته و گفت از محل دفن جسد ایرج خبر دارد. وی گفت جنازه داخل یك چاه عمیق در یك باغ در اطراف شهر دفن شده است.
ماموران پس از مراجعه به محل و حفر چاه به درستی حرفهای شخص تماس گیرنده كه بعدها مشخص شد خدارحم یكی از متهمین حاضر در دادگاه است پی بردند. با پیدا شدن جسد مقتول و اعترافات همسر وی دستگیری خدارحم و سعید در دستور كار قرار گرفته ومدتی بعد هر دو متهم در گرگان بازداشت شدند. آنها با اعتراف به كشتن ایرج تحویل پلیس تهران داده شدند و صحنه وقوع قتل را نیز بازسازی كردند.
پاداش 9 میلیونی برای قتل شوهر
در ادامه دختربزرگ مقتول به جایگاه آمده و گفت: من و خواهرانم نه قصاص متهمین را میخواهیم و نه دیه خون پدرمان را. ما آنقدر سر افشای مسئله قتل پدرمان آبرویمان پیش در و همسایه رفته است كه فقط و فقط میخواهیم هر چه زودتر ماجرا خاتمه پیدا كند.
پس از اظهارات اولیای دم دادگاه از سعید متهم ردیف اول خواست به جایگاه آمده و به دفاع از خود بپردازد.وی گفت: من با همدستی خدارحم و اكرم مقتول را كشتم و آنرا هم گردن میگیرم. من كاسبم و مغازهام روبهروی خانه اكرم و ایرج بود. اكرم چند باری كه به مغازه من آمد با خدارحم كه از دوستان من بود آشنا شد. اكرم مدام از رابطه بدش با شوهرش ایرج گله میكرد و میگفت از سر بچگی به ازدواج با وی درآمده است و هیچ علاقهای به او ندارد.
او میگفت ایرج به عناوین مختلف او را آزار میدهد و به او به چشم یك كلفت نگاه میكند نه یك زن و مدام او را به باد مشت و لگد میگیرد.به واسطه همین حرفها كم كم او و خدارحم با یكدیگر رابطه پیدا كردند و یواش یواش نقشه قتل ایرج كشیده شد.اكرم به ما قول داد اگر شوهرش را بكشیم 9 میلیون تومان پول نقد به ما میدهد و ما هم موافقت كرده و نقشه قتل را كشیدیم.
اكرم برای همین دستگاه گنج یابی را كه ایرج خریده بود پنهان كرده و ما هم با گفتن این دروغ به ایرج كه دستگاه گنج یابش توسط چند تن از دوستانش ربوده شده و در یك باغ پنهان شده ایرج رابه آن باغ كشاندیم.
وقتی ایرج وارد باغ شد ابتدا خدارحم یك ضربه به گردن وی زد و بعد هم من چند ضربه چاقو به مقتول كه روی زمین افتاده بود زدم و در پایان هم خدارحم با چاقو ضربهای به گردن مقتول زد.بعد از آن هم از اكرم پول گرفتیم تا خود را به نقطهای دور برای پنهان شدم برویم.
حق السكوت گرفتم
بعد از اظهارات متهم ردیف اول خدارحم به عنوان متهم ردیف دوم به جایگاه آمده و گفت: من فقط شاهد این قتل بودم و هیچ نقشی در آن نداشتم. ضمنا من ارتباطی با اكرم نداشتم. وقتی وی موضوع قتل شوهرش را مطرح كرد و سعید هم آنرا به من گفت به این فكر افتادم كه موضوع را به ایرج بگویم اما از ترس اینكه مبادا ایرج سر این قضیه اكرم را بكشد از آن صرف نظر كردم.روز حادثه به اجبار سعید همراه آنها به باغ رفتم.
سعید چاهی را به ایرج نشان داد و گفت دستگاه گنج یابش داخل آن است وقتی ایرج سرش را به سمت چاه گرفت سعید ضربهای به پشت سر وی زد. ایرج شروع به خواهش كرد و گفت به خاطر دخترهایم هم كه شده مرا نكشید و به من رحم كنید اما سعید با ضربات دیگری كه بهوی وارد كرد او را از پا درآورد. من از اكرم پول هم گرفتم اما ابتدا قرار بود این پول را به خاطر انجام قتل بگیرم ولی چون نقشی دراین جنایت نداشتم وی این پول را به عنوان حقالسكوت به من داد.
در ادامه اكرم متهم ردیف سوم به جایگاه آمده و گفت: من هیچ نقشی در این جنایت نداشتم هر چند واقعا ایرج را دوست نداشتم. من 13 سال بیشتر نداشتم كه خانوادهام مرا به عقد ایرج درآوردند. او لات محل بود و نوچههای زیادی داشت. ایرج مدام نوچههایش را دور و بر خود جمع كرده و با دعوت آنها به خانهاش با تریاك از آنها پذیرایی میكرد. زحمت پذیرایی از آنها هم كه روی دوش من بود. تازه یك سال از ازدواج ما گذشته بود كه بچه دار شدیم.
اما این هم رابطه ما را بهتر نكرد و ایرج مدام مرا كتك میزد. ایرج زیاد ناپدید میشد و من هر بار به كلانتری میرفتم و خبر گم شدن وی را به پلیس میدادم. آن روز هم من خبر ناپدید شدن وی را به پلیس دادم. ایرج مرد خوبی نبود و همیشه مرا آزار میداد. او حتی میخواست دختر بچه كوچكمان را كه 10 سال بیشتر نداشت به یك پیرمرد بفروشد.
چند ماهی از ناپدید شدن او گذشته بود كه خدارحم و سعید به من گفتند شوهرم زنده است و برای نجات دادن وی پول میخواهند. روی همین حساب هم من خانه را فروخته و پولش را به آنها دادم. ضمنا من هیچ رابطهای با این دو نفر نداشتم.
در پایان دادگاه وارد شور شد تا رای خود را درباره پرونده صادر كند.
منبع: تهران امروز
ویدیو مرتبط :
پاداش میلیونی اعضای هیئت مدیره بانک ها
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
بدهی میلیونی، انگیزه قتل هولناک معلم بیگناه
بدهی میلیونی، انگیزه قتل هولناک معلم بیگناه
جوان جنایتکار وقتی دید قادر نیست چکهایی را که در ازای خرید خودرو به معلم جوان داده بود، پاس کند، نقشه قتل او را طراحی کرد.
اخبار حوادث - به گزارش همشهری شامگاه 18شهریور امسال زن جوانی با مرکز فوریتهای پلیسی 110تبریز تماس گرفت و خبر از ناپدیدشدن مرموز همسرش داد. او گفت: بعد از ظهر دیروز شوهرم برای انجام کاری از خانه خارج شد و قول داد شب که به خانه برگشت برای صرف شام به رستوران برویم اما چند ساعت بعد از رفتنش موبایلش خاموش شد و هر چه تلاش کردم نتوانستم با او تماس بگیرم. وقتی شب شد و او به خانه برنگشت، نگرانیام بیشتر شد و با کمک اعضای خانواده همه جا را دنبال او گشتیم اما اثری از وی پیدا نکردیم. حالا هم احتمال میدهم که بلایی سر شوهرم آمده باشد.
با اظهارات زن جوان تحقیقات برای یافتن ردی از مرد گمشده شروع شد. بررسیها نشان میداد این مرد، معلم یکی از مدارس شهر است که بعد ازظهرها در یک نمایشگاه فروش اتومبیل کار میکرد. مأموران راهی نمایشگاه شدند اما در تحقیق از آنجا نیز نتیجهای نگرفتند. از آنجا که مرد جوان آخرین بار سوار بر خودروی سمندش از خانه خارج شده بود، شماره پلاک خودروی او به همه تیمهای گشت پلیس مخابره شد اما با گذشت چند روز اثری از او و ماشینش بهدست نیامد.
مأموران که در پرس و جو از خانواده معلم جوان متوجه شده بودند او هیچ مشکل خانوادگی و دلیلی برای فرار از خانه نداشته است، حدس زدند که وی قربانی جنایتی شوم شده و بررسیهای خود را روی این فرضیه متمرکز کردند. 23روز از ماجرا گذشته بود که نخستین سرنخ پرونده بهدست آمد. این سرنخ را همسر معلم جوان در اختیار مأموران قرار داد. او که مدعی بود ماشین همسرش را پیدا کرده است به مأموران گفت: شوهرم وقتی ناپدید شد تعدادی چک در وجه حامل در خانه داشت. از آنجا که موعد چکها سر رسیده بود، با هماهنگی قاضی پرونده به بانک رفتم تا آنها را وصول کنم اما در حساب صاحب چک پولی نبود.
شماره تلفن صاحب چک را از بانک گرفتم و به او زنگ زدم. وی که از همه جا بیخبر بود به من گفت که چک هایش را بهعنوان ضمانت به پسری به نام همایون داده بود و قرار نبود او چکها را خرج کند. وقتی فهمیدم که همایون چکها را در ازای خرید ماشین به شوهرم داده بود، با وی تماس گرفتم اما گوشی را برنداشت. نشانی محل کارش را در یکی از گاراژهای شهر گرفتم و راهی آنجا شدم. در آنجا دو خودروی سمند و پژو پارک شده و روی آنها چادر کشیده شده بود. چادر را که کنار زدم، ماشین سمند شوهرم را شناختم. با اینکه سمند پلاک نداشت اما عینکی که روی داشبورد ماشین بود توجهم را جلب کرد. خودم چند وقت قبل این عینک را برای شوهرم خریده بودم. با پیدا کردن ماشین او، تصمیم گرفتم ماجرا را به پلیس خبر دهم. مأموران بعد از حضور در گاراژ و پیدا کردن خودروی معلم ناپدید شده، همایون را بهعنوان نخستین مظنون پرونده دستگیر کردند. او در همان بازجوییهای اولیه پرده از راز جنایتی هولناک برداشت و گفت: چند وقتقبل از معلم جوان یک ماشین بهصورت چکی خریدم اما پولی نداشتم که چک هایم پاس شود. از طرفی او برای دریافت طلبش مدام با من تماس میگرفت. چون پولی برای پرداختن به وی نداشتم تصمیم به قتل او گرفتم.
وی ادامه داد: مقتول بهخاطر خرید و فروش ماشین همیشه با خودش پول حمل میکرد و من این موضوع را میدانستم. با دو نفر از دوستانم نقشه قتل معلم جوان و سرقت پولهای او را کشیدیم و این در حالی بود که تصور میکردم با قتل او میتوانم از شر چکهایم خلاص شوم. روز حادثه با او تماس گرفتم و گفتم یک ماشین مناسب برای فروش پیدا کردهام. او با شنیدن تعریفهای من، از همه جا بیخبر برای دیدن ماشین قرار گذاشت. از او خواستم به مغازهام بیاید تا از آنجا به سراغ دوستم برویم. وقتی آمد از او سراغ چکهایم را گرفتم اما گفت که چکها همراهش نیست.
همان لحظه دوستانم که در مغازه مخفی شده بودند بیرون آمدند و بعد از اینکه کرکره را پایین کشیدیم، با چسب دهانش را بستیم. جیبهای او را گشتیم اما هیچ کدام از چکها را پیدا نکردیم. چون میدانستیم که درصورت رهاکردن وی، از سوی پلیس دستگیر میشویم، تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم. منتظر ماندیم تا هوا تاریک شود و بعد معلم جوان را به داخل ماشین منتقل کردیم و وارد جادهای شدیم که به خارج از شهر منتهی میشد. حدود 80کیلومتر که رفتیم به جادهای خاکی رسیدیم و همانجا با طناب وی را خفه کردیم. سپس جسدش را داخل چاهی در آن حوالی انداختیم و روی دهانه چاه را پوشاندیم. پس از آن ماشینش را سرقت کردیم و از محل دور شدیم.
سرهنگ مداحی، رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجان شرقی با بیان این خبر گفت: با اعترافات مرد جوان، تحقیقات برای دستگیری همدستان او آغاز شد. بررسیها نشان میداد که دو متهم دیگر پرونده چند روز قبل به اتهام سرقت بازداشت شده بودند.
با انتقال آنها به اداره آگاهی، هر دو متهم به شرکت در قتل معلم جوان اعتراف کردند و با اطلاعاتی که در اختیار پلیس قرار داده بودند، جسد مقتول پیدا شد و در اختیار خانوادهاش قرار گرفت. متهمان سپس به بازسازی صحنه جنایت پرداختند و با صدور قرار بازداشت راهی زندان شدند./همشهری