اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

وصیت «بانوی اول داستان ایران» چه بود؟


در مراسم نخستین سالگرد درگذشت سیمین دانشور با خواندن بخش‌هایی از وصیت‌نامه این نویسنده، یاد او گرامی داشته شد.

روزنامه ابتکار: در مراسم نخستین سالگرد درگذشت سیمین دانشور با خواندن بخش‌هایی از وصیت‌نامه این نویسنده، یاد او گرامی داشته شد.

همچنین در حاشیه‌ی این مراسم برای اولین‌بار بعد از تعمیر خانه‌ی سیمین، اجازه‌ی ورود به اتاق کار او که هنوز نامرتب است، داده شد. یاد سیمین دانشور و جلال آل احمد در این اتاق جاری است، هرچند کتابخانه خالی شده و چینش وسایل تغییر کرده است.

در مراسم نخستین سالگرد درگذشت سیمین دانشور که عصر روز جمعه، هجدهم اسفندماه، برگزار شد، غلامرضا امامی، پژوهشگر و نویسنده‌ی زندگی‌نامه‌ی سیمین دانشور، در سخنانی گفت: سیمین دانشور زاده‌ی شیراز، نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه بود.

سیمین در اردیبهشت به دنیا آمد. زیبایی سیمین آن‌طور که در این سالیان دراز یافتم، در سه ویژگی بود: یک مهربانی؛ او با همه از دوست و دشمن مهربان بود.

 من هرگز در این سالیان دراز یک بار او را خشمگین ندیدم. دست و دلباز بود، از پول اندکی که داشت، به یاران کمک می‌کرد. این خانه خانه‌ی دل ما بود. هرکس مشکلی داشت، سیمین مشکل‌گشا بود؛ چون آفتاب به همه می‌تابید. صفت دوم سادگی اوست، این خانه و زندگی اوست که می‌بینید، به همین سادگی زیست. پیچیده نبود
.

وصیت سیمین چه بود؟

امامی در ادامه اظهار کرد:آن‌چه در ادامه می‌گویم، بخش‌هایی از وصیت اوست. این بخشی از وصیت اوست که ما باید به آن پایبند باشیم. این سخن اوست در وصیت‌نامه‌اش: «در مرگ من نه سیاه بپوشند و نه مراسم عزا برپا دارند.»

 سخن دیگری که گفت و عمل شد، این بود: «اگر امکان بود، با توافق دوستان در قطعه‌ی هنرمندان واقع در بهشت زهرا به خاک سپرده شوم، اگر نشد، هرجا که برای وراث راحت‌تر است.» خواست دیگر او در این وصیت است که نوشته است: «خواهان آنم که خانه‌ام را بنیاد سیمین دانشور و جلال آل احمد بنمایند.» اما در این نزدیکی‌ها خانه‌ی نیماست و سیمین آن‌طور که در روزهای پایان عمر به من گفت، دلش می‌خواست بنیاد سیمین و جلال و نیما در این خانه ایجاد شود و بماند.

امامی همچنین در ادامه‌ی خواندن وصیت‌نامه‌ی سیمین دانشور گفت: وصیت بزرگ سیمین خطاب به نویسندگان و هنرمندان این است که: «باید از ذهنت آب تازه بیرون بکشی، نه آب توی جوی مانده را. باید تازه شد، نو شد.

باید مدام تکامل یافت، باید مدام تحول یافت. به همه‌ی نویسندگان این وصیت را می‌کنم که باید دم به دم نو شد، تحول و تکامل یافت. اگر دیدی تمام شده‌ای، رها کن.» او که عمر با عزتی داشت، تا پایان عمر همیشه در تحول، تکامل و نو شدن بود. شمع تکامل و جهان را به زیبایی نگریستن در یاد و جان او بود.


سیمین نه به خانواده‌اش کمک مالی کرده و نه به نجف رفته

او سپس در رد بعضی از سخنانی که درباره‌ی سیمین دانشور گفته شده است، تصریح کرد: در سالی که از مرگ سیمین گذشته، بسیار سخنان درباره‌ی او گفته شده است، اما سخنان اشتباهی درباره‌اش شنیده‌ام که چون بیان تاریخ و حقیقت است، در این جمع اشتباهات‌شان را باز می‌گویم. یکی این‌که سیمین هرگز به خانواده‌اش کمکی نکرد. خانواده‌ی او نیازی نداشتند که سیمین به آن‌ها مساعدت مالی کند.

خواهر او، تنها خواهر بازمانده‌ی او، به این مسأله شهادت می‌دهد. مادر سیمین، بانو قمرالسلطنه دانشور (حکمت)، خود به اندازه‌ی کافی برای بازماندگان گذاشتند که نیازی نباشد سیمین به آن‌ها برسد. سخن دوم را درباره‌ی آن‌چه در فیلمی که شاید از سر ناآگاهی گفته شده و از لحاظ ثبت در تاریخ نارواست، می‌گویم: سیمین هرگز به نجف نرفت و سیمین و جلال به نجف نرفتند. جلال در دوران نوجوانی، قبل از ازدواج به نجف سفر کرد.


ویدیو مرتبط :
دومین بانوی طلایی ایران

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

سالروز خاموشی بانوی داستان نویسی ایران


هجدهم اسفند یادآور سالروز درگذشت بانوی اول داستان نویسی ایران است.

عصر ایران: هجدهم اسفند یادآور سالروز درگذشت بانوی اول داستان نویسی ایران است.
 
سیمین دانشور همسر یک نویسنده مشهور هم بود اما پس از مرگ جلال آل احمد نیز 42 سال زندگی کرد. نوشت و به فعالیت اجتماعی و فرهنگی پرداخت.

از خانم دانشور می توان به عنوان نخستین زن ایرانی یاد کرد که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان «‌سووشون» است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است. رمانی که از جمله پُرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار می‌رود.  
 
سیمین دانشور، پس از مرگ پدر در ۱۳۲۰ خورشیدی، دررادیو تهران و روزنامه ایران با نام مستعار «شیرازی بی‌نام» مقاله می‌ نوشت.

7 سال بعد مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کرد؛  نخستین مجموعه داستانی  که به قلمِ زنی ایرانی چاپ شده‌است مشوقین او برای داستان‌نویسی فاطمه سیاح - استاد راهنما در دانشگاه- وصادق هدایت بودند.

سالروز خاموشی بانوی داستان نویسی ایران

 در همین سال، در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با جلال آل‌احمد نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شدو دو سال بعد با او ازدواج کرد.
 
در سال ۱۳۳۸ استادِ دانشگاه تهران در رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد. اندکی پیش ازمرگ آل‌احمد در ۱۳۴۸، رمان سَووشون را منتشر کرد که از جملهٔ پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر است.

از شگفتی های روزگار این که پس از پیروزی انقلاب و در سال 1358 او را از دانشگاه تهران بازنشسته و در واقع از ادامه خدمت در این عرصه محروم کردند در حالی که همچنان امکان کار و خدمت داشت.

تاکید بر شگفت آوری به این خاطر نیست که تنها او مشمول چنین حکمی شد. بلکه به این سبب که همسر «جلال آل احمد»ی بود. نویسنده ای که به خاطر کتاب «غرب زدگی» که با الهام از آرای احمد فردید نوشته  بود ، مقبول نیروهای انقلابی بود و به خاطر جدا شدن از روشنفکران سکولار نماد تعهد معرفی می شد و قرار بود در دانشگاه ها امثال آل احمد پرورش داده شوند که با غرب میانه ای نداشت یا چنین می نمود.
 
 سال ها گذشت تا  بانو دوباره دل و دماغ نوشتن پیدا کند و در سال ۸۶ کار نوشتن را از سر گرفت و داستانی تازه نوشت.

 4 سال پیش و در 18 اسفند 1390 سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری آنفلوآنزا و درست در روز ۸ مارس که زنان در تمام دنیا به فعالیت اجتماعی می پردازند و در۹۰ سالگی در خانه‌اش در شهر تهران درگذشت و پیکر او درقطعه هنرمندان (88) ردیف ۱۵۰، شماره ۳۱ به خاک سپرده شد.

 با این که خانم دانشور همواره قدر دید و مورد احترام بود اما از برخی اتفاقات و رفتارها نیز رنجیده خاطر بود. یکی به خاطر این که در محافل رسمی تنها بر وجه همسری او تاکید و به آیین های مربوط به جلال آل احمد دعوت می ‌شد و نه به عنوان نویسنده مستقل که آوازه ای هم سنگ جلال داشته است.

دوم به سبب محدودیت هایی که برای کانون نویسندگان اعمال می شد هر چند برای او احترام قایل بودند. موضوع سوم اختلاف با شمس آل احمد بود. هم به خاطر مسوولیت حقوقی آثار جلال و هم اصرار شمس بر این که جلال به دست ساواک کشته شده و مرگ او طبیعی نبوده است. حال آن که سیمین خانم می گفت : در «اسالم» بودیم و جلال کنار من و به شکل طبیعی درگذشت.

انتشار کتاب «‌سنگی برگوری» که درباره فرزند دار نشدن او و جلال بود نیز خاطر او را مکدر ساخت زیرا نکاتی از زندگی خصوصی را بازگفته بود که معمولا افراد و حتی نویسندگان به این عرصه ها نمی‌پردازند.

سیمین دانشور 90 سال زندگی کرد و 4 سال پیش در 18 اسفند در همان خانه که یادآور جلال و در همسایگی خانه نیما یوشیج بود چشم از جهان فرو بست. نمونه ای کامل از مهر و وقار زن ایرانی که هر چند طعم مادری را نچشید اما روحی مادرانه داشت و در فقدان او بسیاری چون مادر از دست داده ها سوگوار شدند.