اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

همسرم را با کمک عمویم کشتم



اسمم ستاره است و دانشجوی طراحی هستم. از وقتی چشم باز کردم پدرم را معتاد و خیابانگرد دیدم. دلم آینده‌ای مثل پدرم نمی‌خواست برای همین همه تلاشم را کردم تا خودم به جایی برسم. در رویاهایم همیشه خودم را یک زن موفق می‌دیدم که کنار یک مرد متشخص ایستاده و احساس خوشبختی می‌کند.

تازه دانشگاهم را شروع کرده بودم که هومن به خواستگاری ام آمد. او از اقوام پدرم بود و خانواده خوبی داشت. به خواسته مادرم قبول کردم که او را ببینم و در همان جلسه اول به نظرم پسر خوب و دوست داشتنی آمد. مدتی برای آشنایی بیشتر با هم رفت و آمد داشتیم و همه چیز در این مدت باب میل من بود. در این مدت هومن با تمام وجود تلاش می کرد تا باشخصیت به نظر بیاید و موفق هم شده بود.

بعد از رفت و آمد های خانوادگی به این نتیجه رسیدیم که با هم ازدواج کنیم. هومن را دوست داشتم و او هم همین نظر را نسبت به من داشت و می گفت که کارمند یک شرکت است و می تواند از پس زندگی بربیاید، پس دلیلی برای به تاخیر انداختن ازدواج نبود.

در زمان مقرر عقد کردیم و من در آن زمان همچنان فکر می کردم با یکی از بهترین پسران دنیا ازدواج کردم تا این که فردای عقد هومن به خانه ما آمد و با لحن بدی گفت: بالشت بیار بخوابیم و رو به مادرم کرد و گفت: ناهار چی داریم.

من از این تغییر رفتارش جا خوردم و به مادرم گفتم که از رفتارش خوشم نمی آید. دوست داشتم نامزدی را به هم بزنم ولی مادرم گفت که هومن جوان است و باید تحمل کنم. گفت همه چیز بهتر می شود و طول می کشد تا هومن پخته شود.

حرف مادرم را قبول کردم و هیچ نگفتم. ولی رفتار های بد هومن همچنان ادامه داشت. هربار اعتراض می کردم مادرم می گفت با صبر همه چیز درست می شود. هومن حتی بعد از ازدواج هم همین طور بود. پس از آن که به خانه خودمان رفتیم تحقیر من را هم به فهرست رفتارهای ناشایستش اضافه کرد. به من می گفت: فکر کردی کی هستی؟ تو فقط بچه یک معتاد کارتن خواب هستی نه بیشتر. چون دلم سوخت باهات ازدواج کردم وگرنه عاشق چشم و ابرویت نشده بودم. او از اول هم شرایط خانواده من را می دانست و اگر دوستم نداشت نباید با من ازدواج می کرد.

علاوه بر رفتار بد، حقوقش هم خیلی کم بود و هر بار که این موضوع را با خانواده همسرم در میان می گذاشتم به من می گفتند که باید قناعت کنم. اول زندگی همه همین جوری هستند. من هم قناعت می کردم ولی خود هومن با کلمه قناعت بیگانه بود. هر چیز که می خواست می خرید، ولی برای من هیچ وقت پول نداشت. حتی پول شهریه دانشگاهم را هم از مادرم می گرفتم او هیچ پولی به من نمی داد. درسم خوب بود و معدلم بالا بود. یک بار که با معدل بالا قبول شده بودم با ذوق و شوق فراوان به خانه رفتم و به هومن گفتم که شاگرد اول شدم و دانشگاه در شهریه ام تخفیف داده است، ولی او با بی تفاوتی نگاهم کرد و لبخند مسخره همیشگی اش را تحویلم داد و گفت: که چی؟

دیگر رفتارش برایم غیرقابل تحمل شده بود و از او بدم می آمد. از خندیدنش، راه رفتنش، حتی از آب خوردنش هم متنفر بودم. یک روز که دوباره با حرف هایش تحقیرم کرد، به این فکر کردم که چه خوب می شد اگر هومن بمیرد و از همان لحظه فکر کشتنش از ذهنم جدا نشد.

با عموی خودم تماس گرفتم و موضوع را در میان گذاشتم. او اول گفت که کار خطرناکی است ولی بعد که به او پیشنهاد پول و طلا دادم سریع قبول کرد. با هم نقشه قتل هومن را کشیدیم. روز قتل یک لحظه از کار پشیمان شدم، ولی دیگر نقشه کشیده بودیم و نمی شد کاری کرد.

یک کلید از خانه را به عمویم که منوچهر نام داشت، دادم. قرار بود او و دوستش به خانه ما بیایند و هومن را بکشند.

روز قتل همان طور که با منوچهر هماهنگ کردم در اتاقم بودم و هومن هم در هال خوابیده بود. منوچهر و دوستش وارد خانه شدند و دست و پای هومن را بستند و طلاها و پول ها را برداشتند. در آن زمان هومن داد می زد و می خواست که آنها را متوقف کند، ولی نمی توانست.

منوچهر و دوستش بعد از دزدی برای صحنه سازی دست و پای من را هم بستند و با سیم تلفن هومن را خفه کردند و رفتند. بعد از کشته شدن هومن خیلی پشیمان شدم ولی دیگر کار از کار گذشته بود و همه چیز تمام شده بود.

حالا در زندان زنان منتظر روز محاکمه هستم و بازپرس اتهام معاونت در قتل را به من تفهیم کرده است.

اخبار  حوادث  -  جام  جم 


ویدیو مرتبط :
نوحه: کو عمویم. کو عمویم

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

متهم : به همسرم مشکوک بودم، تصور می کردم با امیر ارتباط پنهانی دارد هردویشان را کشتم



متهم : به همسرم مشکوک بودم، تصور می کردم با امیر ارتباط پنهانی دارد هردویشان را کشتم

 

مرد هفت تیر کش که لیست سیاهی را برای جنایتهای خود آماده کرده بود پس از دومین جنایتش از سوی کارآگاهان پلیس شناسایی و دستگیر شد.

 

اوایل خرداد امسال ماموران پلیس آگاهی شهرستان مرودشت از قتل زن جوانی در خانه اش باخبر شدند. تیم جنایی پس از حضور در محل جنایت با جسد زهرا در حالی که با شلیک گلوله به قتل رسیده بود روبرو شدند. نخستین بررسی ها نشان داد، جنایت با انگیزه انتقامجویی صورت گرفته و قاتل به راحتی وارد خانه شده است.او پس از قتل نیز بدون سرقت از محل جنایت گریخته بود.

 

پس از تحقیقات مقدماتی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و کارآگاهان تجسس برای کشف راز این جنایت را آغاز کردند. از سوی دیگر همزمان با این جنایت همسر مقتول به نام سعید به طرز مشکوکی ناپدید شده بود که این موضوع احتمال قتل از سوی او را مطرح کرد.

 

در حالی که تحقیقات برای یافتن سعید ادامه داشت کارآگاهان در جریان جنایتی دیگر قرار گرفتند. ماموران پس از حضور در محل قتل دریافتند مرد جوان به نام امیر با شلیک گلوله از پا درآمده است. نبود آثار درگیری بر روی بدن مقتول حکایت از غافلگیر شدن او از سوی قاتل داشت. در این جنایت نیز سرقتی صورت نگرفته بود که این موضوع فرضیه قتل با انگیزه انتقامجویی را مطرح کرد. از سوی دیگر آزمایشهای کارشناسان اسلحه شناسی نشان داد، زهرا و سعید با یک اسلحه به قتل رسیده اند و به احتمال قوی این جنایت به هم مرتبط بوده است.

 

در فرضیه ای دیگر احتمال ارتکاب دو جنایت از سوی سعید مطرح شد و با توجه به اینکه احتمال وقوع قتل های دیگر از سوی قاتل فراری وجود داشت تحقیقات گسترده ای با دستور سرهنگ سیروس حیدری رئیس پلیس آگاهی استان فارس برای دستگیری سعید آغاز شد.

کارآگاهان سرانجام متهم را دستگیر کردند که او در بازجویی ها با اعتراف به ارتکاب دو جنایت گفت: مدتی بود به رفتارهای همسرم مشکوک شده و تصور می کردم او با امیر ارتباط پنهانی دارد این موضوع آزارم می داد. برای رهایی از این سوءظن تصمیم به جنایتی تلخ گرفتم. روز حادثه با زهرا بر سر این موضوع درگیر شدم. دریک لحظه کنترلم را از دست داده و با اسلحه ای که همراه داشتم همسرم را کشتم. دیگر زندگی برایم معنایی نداشت و فقط به دنبال انتقام بودم . سراغ امیر رفته و او را با شلیک گلوله ای کشته و از محل گریختم. قصد انتقام از چند نفر دیگر را داشتم که از سوی پلیس دستگیر شدم.

 

 

متهم پس از اعتراف به قتل و بازسازی صحنه جنایت با قرار قانونی روانه زندان شد.

 

منبع:مهر