اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

همبازی پروین بودم، اما دزد شدم



اخبار,اخبار حوادث , سرقت

خودش می‌گوید بازیکن سابق تیم ملی جوانان فوتبال کشورمان بوده و یک حادثه مسیر زندگی‌اش را عوض کرده است و از مستطیل سبز فوتبال به بازداشتگاه پلیس آگاهی آمده است. با دستبند فلزی و پابند منتظر است افسر پرونده از او بازجویی کند.

جعفر بیست و شش ساله متهم است با همدستی چهار نفر از همدستانش اقدام به بارکنی- سرقت بار از پشت موتور سیکلت ها- گوشی تلفن همراه از پیک های موتوری پاساژ علاءالدین کرده و گوشی ها را با نصف قیمت به مالخری در محدوده میدان شوش می فروخته است. گفت وگویی با این متهم انجام دادیم که در زیر می خوانید.

خودت را معرفی کن؟
جعفر بیست و شش ساله هستم و تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده ام. به خاطر مشکلات خانوادگی مجبور شدم از آنها جدا شوم. به همین دلیل با اندک پس اندازم خانه ای مجردی در شهرری اجاره و راهم را از آنها جدا کردم.

چه مشکلی با خانواده ات داشتی؟
پدر و برادرم را به جرم حمل 16 کیلو تریاک دستگیر کردند. خانواده پرجمعیتی بودیم و 9 فرزند هستیم. یکی از برادرهایم معلول و نگهداری از او خیلی سخت است. به خاطر این مشکلات مجبور شدم خانه را ترک کنم. یکی از برادرانم خرج خانواده را با دوره گردی و میوه فروشی می دهد.

سابقه کیفری داری؟
دو بار به اتهام گوشی قاپی دستگیر شدم. هر بار با جلب رضایت از شکات و مدت کوتاهی حبس آزاد می شدم و با دوستانم به سرقت و بارکنی می پرداختیم. در سرقت اول 56 شاکی داشتم و یکسال به زندان افتادم.

به خاطر چند سرقت دستگیر شدی؟
آخرین بار در 12 سرقت 250 گوشی تلفن همراه سرقت یا بارکنی کردم.

از سرقت هایت بگو.
برای تلفن قاپی ترک موتور محمد، دوستم می نشستم و با پرسه زنی در مولوی و چهارراه شاپور در یک فرصت مناسب گوشی را می قاپیدیم. از این راه سه میلیون به دست آوردم که نصف آن را به محمد می دادم. پس از سرقت، گوشی ها را به مسعود که فامیل دورمان بود و در پیک موتوری بود، می فروختم. مدتی بعد با فردی به نام امیر آشنا شدم که او پیشنهاد تشکیل باند و استفاده از روش بارکنی را داد. به همین خاطر با دو موتورسیکلت چهار نفره در اطراف پاساژ علاءالدین پرسه می زدیم و با شناسایی پیک موتوری ها سد راهشان شده و با تهدید بارشان را سرقت می کردیم. بعد از سرقت نیز گوشی ها را به امیر داده و پول می گرفتیم.

نمی ترسیدی مالباختگان تعقیبت کنند؟
گفتم که چهار نفری برای سرقت ها می رفتیم و اگر ما را تعقیب می کردند با قمه تهدیدشان می کردیم.

برادرت هم به خاطر ارتکاب همین جرم دستگیر شده؟
او شاگرد یکی از برادران دیگرم در فروش میوه با خودرو بود و درس می خواند. روزی که فهمیدم جواد سرقت انجام می دهد آن قدر او را با چوب زدم که حتی سرش شکست و چندین بخیه برداشت. دوست نداشتم برادرم سارق شود.

قبل از این که دست به سرقت بزنی کار می کردی؟
من ورزشکارم و عضو تیم ملی فوتبال جوانان بودم. یک حادثه مرا به اینجا کشید. محمد پروین، علی حمودی و علیرضا حقیقی همدوره ای من در تیم ملی جوانان بودند. آنها امروز در تیم ملی هستند و من باید پشت میله های زندان باشم.

چه حادثه ای برایت رخ داد؟
در باشگاه جوانان راه آهن توپ می زدم، اما باید به سربازی اعزام می شدم. خیلی دنبال تیم نظامی گشتم، اما تیمی پیدا نشد و برخی گفتند باید آشنا داشته باشی، وقتی به در بسته خوردم فوتبال را کنار گذاشتم.

بعدش چه اتفاقی برایت رخ داد؟
بی پولی به سراغم آمد. در آن میان با پسر جوانی به نام حسین آشنا شدم او پیشنهاد داد برای این که وضعمان تغییر کند دست به گوشی قاپی بزنیم. من هم قبول کردم و پس از چند ماه برای اولین بار دستگیر شدم.

پول ها را چه کردی؟
من گول حرف های میثم و امیر را خوردم و همه پول ها به آنها رسید. امیر با پول های سرقتی مغازه ای در خیابان شریعتی خرید و میثم نیز در کار ساخت و ساز افتاد. ما فقط داشتیم برای آنها کار می کردیم.

گوشی های سرقتی را چکار می کردید؟
در هر بار بارکنی در اطراف خیابان جمهوری بین ٥٠ تا٢٠٠گوشی سرقت می کردیم که میثم آنها را به مالخری به نام مسعود می فروخت.

فکر می کردی دستگیر شوی؟
اگر به دستگیر شدن فکر می کردم هیچ وقت سراغ جرم نمی رفتم. تصور می کردم خیلی حرفه ای عمل می کردیم به همین خاطر پلیس ردی از ما پیدا نمی کرد.

حرف آخر.
من ورزشکار بودم، اما در این چند سال بسیار شکسته شدم. ای کاش به فوتبالم ادامه می دادم و الان جایگاهی برای خودم داشتم. کاش پیش خانواده مانده بودم و از آنها جدا نمی شدم. پدرم گاوداری داشت و می توانستم پیش او کار کنم. عشق فوتبال بودم و داشتم خوب پیشرفت می کردم، اما نشد.

اخبار حوادث - جام جم

 


ویدیو مرتبط :
مجرد که بودم با خدا بودم ولی ازدواج که کردم برعکس شدم!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

با همین آبگوشت‌ها علی‌پروین شدم!



 , علی پروین,آبگوشت علی پروینی,اخبار,اخبار ورزشی,

 

با همین آبگوشت‌ها علی‌پروین شدم!

پروین همچنین درباره حرف و حدیث‌های پیش آمده چند روز اخیر پیرامون اختلاف مصطفی دنیزلی و علی كریمی تاكید كرد: تمام این مشكلات حل شده است. به هر حال در یك خانواده این حرف‌ها پیش می‌آید و نباید به آن دامن بزنیم. الان علی كریمی تمرین می‌كند و چیز خاصی هم نیست. همچنین در یك خانواده اختلاف وجود دارد و یكی می‌گوید چرا دیر آمدی، چرا زود آمدی یا چرا آبگوشت درست كردی؟

 

 

ایسنا: مدیر راهبری تیم فوتبال پرسپولیس معتقد است حرف و حدیث‌های پیش آمده بین علی كریمی و مصطفی دنیزلی طبیعی است و این اتفاقات در یك خانواده همیشه وجود دارد.

علی پروین پس از اتمام تمرین پرسپولیس در جمع خبرنگاران حاضر شد و در پاسخ به این پرسش كه چرا نمایش پرسپولیس در لیگ برتر با رقابت‌های لیگ قهرمانان آسیا تفاوت بسیاری دارد مطرح كرد: به هر حال لیگ ایران رو به اتمام است و سه تیم برترش هم مشخص شده است. فكر نمی‌كنم امیدی به قرار گرفتن در بین چهار تیم داشته باشیم و تمام نیرو و تمركزمان را برای بازی آسیایی گذاشته‌ایم.

 

وی افزود: تیم‌های ایرانی از پرسپولیس شناخت كافی دارند و بازی‌های بسته‌ای را ارائه می‌كنند اما تیم‌های خارجی تنها شناخت‌شان از روی فیلم‌هاست.

 

پروین همچنین درباره حرف و حدیث‌های پیش آمده چند روز اخیر پیرامون اختلاف مصطفی دنیزلی و علی كریمی تاكید كرد: تمام این مشكلات حل شده است. به هر حال در یك خانواده این حرف‌ها پیش می‌آید و نباید به آن دامن بزنیم. الان علی كریمی تمرین می‌كند و چیز خاصی هم نیست. همچنین در یك خانواده اختلاف وجود دارد و یكی می‌گوید چرا دیر آمدی، چرا زود آمدی یا چرا آبگوشت درست كردی؟

 

علی پروین پس از این صحبت‌هایش در حالی كه به طرف ماشینش حركت می‌كرد، با خنده گفت: من هم با آبگوشت علی پروین شدم!/فردانیوز