اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

نیم قرن پس از گنج قارون


فیلم «گنج قارون» که در هفته سوم اکرانش در سال ۱۳۴۴ به نوشتۀ روزنامه اطلاعات «اثر موثر و عمیق سینمای فارسی» و «کمدی درام رکوردشکن» توصیف شده بود، از سوی ادارۀ بازبینی و نظارت وزارت فرهنگ و هنر مجوز نگرفته بود و پس از آن اجازۀ نمایش گرفت.

تاریخ ایرانی: فیلم «گنج قارون» که در هفته سوم اکرانش در سال ۱۳۴۴ به نوشتۀ روزنامه اطلاعات «اثر موثر و عمیق سینمای فارسی» و «کمدی درام رکوردشکن» توصیف شده بود، از سوی ادارۀ بازبینی و نظارت وزارت فرهنگ و هنر مجوز نگرفته بود و پس از آن اجازۀ نمایش گرفت که به رئیس این اداره گفته شد «پروانه‌اش را بدهید»؛ دستوری که موجب حیرت دیگر اعضای حاضر در جلسه بازبینی و نظارت بر فیلم‌ها شد.
 
پرویز نوری که در آن سال معاون ادارۀ روابط سینمایی در وزارت فرهنگ و هنر بود، در یادداشتی که ماهنامه سینمایی «فیلم» به مناسبت پنجاه سالگی «گنج قارون» منتشر کرده، نوشته است: «روال دربارۀ فیلم‌های فارسی این بود که اگر فیلمی سطحی و مبتذل باشد به هیچ وجه نمی‌تواند اجازۀ نمایش بگیرد؛ به خصوص با پروانه‌ای که بالایش نوشته شده بود «فرهنگ و هنر». بنابراین سختگیری دربارۀ فیلم‌های فارسی شدت گرفت و حتی باعث شد کارگردان یکی از فیلم‌هایی که اجازه نگرفته بود و ظاهرا توقیف شده بود با پیت بنزین مقابل وزارتخانه حاضر شود و اعلام کند که می‌خواهد خودش را آتش بزند.

 به هر جهت در چنین حال و هوایی گنج قارون را در جلسه‌ای تماشا کردیم. پس از پایان فیلم، سکوت در سالن برقرار شده بود. تقریبا هیچ کدام از ما فیلم را نپسندیده بودیم و آن را کپی یک فیلم هندی یا ترکی می‌دانستیم. اما آنچه غیرقابل تصور بود کشف ایده‌های مخرب در آن بود و چیزهایی که نمی‌شد به سادگی از کنار آن‌ها گذشت. مثلا در صحنه‌ای از فیلم، فردین و ظهوری، قارون (آرمان) را از غرق شدن نجات می‌دادند و به خانۀ محقر خود می‌آورند و در حالی که می‌دانستند مبتلا به زخم معده است به او آبگوشت با تیلیت نان می‌دادند (بعد هم می‌گفتند: «خوب میشی!») عملی که نتیجه‌اش معلوم بود. همچنین روابط نامعقول جوانک فقیر با یک دختر از طبقۀ ثروتمند و همین‌طور خصومت میان پدر و پسر با صحنه‌هایی آبکی و بی‌منطق، سبب شد که به اتفاق آرا فیلم را مردود اعلام کنیم. دلایل رد فیلم در صورت‌جلسه ثبت شد و اعضا آن را امضا کردند.»
 
با این وجود چند روز بعد از تشکیل این جلسه و در حالی که به نوشته نوری «تاریخ اکران گنج قارون از قبل تعیین شده بود»، اعلام شد که این فیلم اجازۀ نمایش گرفته است. «همگی به حیرت افتادیم. آقای هوشنگ کاوسی (رئیس ادارۀ نظارت و بازبینی وزارت فرهنگ و هنر) هم مات و مبهوت بی‌آنکه دلیلش را بداند، فقط گفت: «گفته‌اند پروانه‌اش را بدهید.» گفتم: «صحنه آبگوشت‌خوری چی؟ درش آوردند؟» و جواب البته معلوم بود: نه. این جوری گنج قارون به نمایش درآمد. نه تنها ما، هیچ کس دیگر هم فکرش را نمی‌کرد که این فیلم در حقیقت گنجی بشود برای سازندگانش و در دوره‌ای – چه خوب و چه بد - مسیر سینمای ما را هم تغییر دهد.»
 
 «گنج قارون» که اکرانش روز ۲۶ آبان ۱۳۴۴ در سینماهای اونیورسال، میامی، ایران، تهران، سیلوانا و آستارا آغاز شد، اثر سیامک یاسمی بود. هزینه تقریبی تولید فیلم، ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار تومان بود و فروش اکران اول آن در تهران یک میلیون تومان. آنونس فیلم خبر از «فیلمی باشکوه با هنرمندی هنرمندان بزرگ سینمای ایران» می‌داد: فردین، فروزان، ظهوری، شباویز و آرمان در نقش قارون ثروتمند مشهور. با آغاز هفتۀ پنجم نمایش گنج قارون در آگهی منتشر شده در اطلاعات و کیهان بین این فیلم و سایر آثار سینمای جهان قیاس کردند: «بن هورها، ده فرمان‌ها، سنگام‌ها در مقابل گنج قارون، این اثر جاودان سینمای ایران به زانو درآمدند.»
 
علی‌اکبر قاضی‌زاده، روزنامه‌نگار باسابقه که در زمان اکران این فیلم ۱۶ سال داشت، در مجله «فیلم» از «روزگار گنج قارونی» نوشته است: «نزدیک به دو و نیم میلیون تومان بلیت‌فروشی در سینماهای تهران در عرض یک سال و نیم! این فروش، گرچه هواداران سینمای اصیل نپسندند و گرچه امروز چندان رقمی به نظر نیاید، برای یک فیلم بازاری و کم‌هزینه، باید حادثه‌ای به حساب آید. تصور کنید که تهران آن روزها نزدیک به یک و نیم میلیون جمعیت داشت و قیمت بلیت از ده تا بیست و پنج ریال بود.

از این گذشته، فروش فیلم در شهرهای دیگر و در نوبت‌های پرتعداد نمایش بعدی در این برآورد محاسبه نشده است. از یاد نبریم که یک سال پیش از آن، فیلم هندی سنگام هر دو رکورد (تعداد بینندگان و رقم فروش) را تا آن هنگام شکسته بود. این دو فیلم از یک نظر دیگر هم قابل مقایسه هستند، بسیاری را آن روزها می‌دیدم که با افتخار می‌گفتند: گنج قارون یا سنگام را ده، بیست و حتی پنجاه بار دیده‌اند. در مدرسۀ ما کسانی بودند که دو به دو روبه‌روی هم نشستند و آهنگ‌های سنگام را باز می‌خواندند. سنگام و گنج قارون بسیاری از مردم فرودست جامعه را سینمارو کردند.»
 
به عقیده جواد طوسی، منتقد سینما، سیامک یاسمی و فیلم‌نامه‌نویس پشت پرده‌اش (ابراهیم زمانی آشتیانی) خمیرمایۀ گنج قارون را مبتنی بر یک روان‌شناسی عمومی بنا کرده‌اند. در شرایطی که یکی از اصول «انقلاب سفید» فرمایشی سال ۱۳۴۱ سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه‌های تولیدی و صنعتی بود، علی بی غم (با شمایل تیپیک فردین) الگوی طبقۀ کارگر و قشر محروم جامعه می‌شود و این فرصت را در مقام یک قهرمان پیدا می‌کند که میاندار مجلس شود و راه به راه با آواز خواندن و اعتراض حق‌طلبانۀ فردی شعار پیام‌های اخلاقی و عدالت‌خواهانه‌ای از این دست بدهد: «ما کم می‌خوریم و گرد می‌خوابیم، از همۀ پولدارا هم آقاتریم.» / «من یکی زندگی فقیرانه‌ مو به تمام گنج قارون نمی‌دم.» / «یکی از زور سیری داره می‌میره، یکی پاورچین پاورچین میره گشنه‌اش نشه.» / «گنج قارون نمی‌خوام، مال فراوون نمی‌خوام...بهر ما یه گوشه کوچیک این دنیا بسه، لقمه‌ای نام و گلیم پاره‌ای ما را بسه...»
 
اما «گنج قارون» برای مخاطب امروزی چه جاذبه‌ای دارد؟ آن جامعه‌ای بود که ۱۲ سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد و ۲ سال پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد به نوشتۀ تهماسب صلح‌جو، حرف و حضور علی بی غم که از رندی و آزادگی می‌گفت، بر دلش می‌نشست، اما جامعۀ سال ۱۳۹۴ چه؟ امیرحسین جلالی، روان‌پزشک پیشنهاد داده اگر کسی هوس کرد گنج قارون را بازسازی کند باید بداند که آن را در «گروه هنر و تجربه» اکران کند! چون «بعید است سینماداری زیر بار نمایش این فیلم در سال ۱۳۹۴ برود. شاید هم باید همراه با حذف برخی صحنه‌ها و جایگزینی آن با چیزهای دیگر، دیالوگ‌ها و ترانه‌ها را به روز کرد. تصور کنید علی بی غم را که می‌خواند: «گنج قارون رو می‌خوام/ مال فراوون رو می‌خوام!»


ویدیو مرتبط :
آهنگ گنج قارون از فیلم گنج قارون با هنرمندی فردین

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گنج قارون دارد!!



 

 

گنج قارون دارد!!

 

قارون در ادبیات فارسی کنایه از کسی است که در اندوختن مال و ثروت افراط ورزد و در راه خدا دیناری صرف نکند.
مقصود از گنج قارون در اصطلاح عامیانه به اموال بی قیاسی اطلاق می‌شود که از طریق ناصواب به دست آید و بالمال نسبت به صاحب مال و ثروت وفا نکند.
این ضرب المثل در جای دیگر هم به کار می‌رود وآن موقعی است که از ممسک و بخیلی طلب مال و اعانت و امداد شود و او برای آن که متقاضی را از سر خویش باز کند جواب می‌دهد: "مگر گنج قارون دارم؟"

اکنون باید دید قارون کیست و گنج قارون تا چه میزان و مبلغ بوده و چه فرجامی‌ برای صاحبش داشته است.
قارون که به لغت عبری او را قاروج می‌گویند به روایتی عموزاده حضرت موسی بوده و صورتی زیبا داشت: "ان قارون کان من قوم موسی"
در اوایل کار غاشیه اطاعتش را بر دوش می‌کشید به قسمی‌که در حفظ و قرائت تورات از بیشتر بنی اسرائیل مقدم بود. صنعت کیمیا را که تا آن زمان غیر از حضرت موسی هیچ کس ندانسته بود از حضرتش بیاموخت و بدان وسیله ثروتی عظیم جمع آوری کرد که به قولی چهل شتر کلیدهای خزائنش را می‌کشیدند.
به قولی دیگر: "چندان زینت داشت که چهل مرد کلید در گنجها بر دوش می‌کشیدند."
به روایت دیگر: "وی را هفتاد هزار دیگ رویین بود پرزر کرده و در خانه‌ها نهاده، و هر خانه ای را کلیدی بود زرین و قفل نیز زرین. هر کلیدی یک مثقال و چندانی کلید بود که نه مرد قوی به کار بایستی آن را از جای برداشتی...چون وی را مال جمع شد در عوض شکر نعمت علم بی نیازی افراشت."

پیوسته ثروت خویش را به رخ بنی اسراییل می‌کشید و در جاه طلبی افراط می‌کرد و از بخل و حسد سهمی‌ سرشار داشت. بارها می‌گفت: "در صورتی که پیغمبری برای موسی و سرپرستی قربانگاه و خیمه اجتماع با‌ هارون باشد پس برای من چه خواهد ماند؟"
روشندلان بنی اسراییل از سر نصیحت با او گفتند: "ای قارون به مال دنیا دلشاد و مغرور مباش زیرا خداوند کسانی را که دلباخته مال شوند و تنها آن را مایه مسرت خود سازند دوست نمی‌دارد. این مال و ثروت را در راه کمک به قوم خود صرف و احسان کن" ولی قارون به سخنان ایشان گوش فرا نداده و در پاسخ گفت: "من مال فراوان و ثروت بیکران را در پرتو علم و دانش خود اندوخته ام و خداوند تنها مرا سزاوار این نعمت شناخته است و کسی را در مال من نصیبی و حق اظهار نظری نیست."

قارون روزی در زیباترین لباس و نفیس‌ترین جواهر و در موکبی عظیم با کوکبه ای از جلال و جبروت به راه افتاد تا تجمل و حشمتش را به قوم بنی اسراییل نشان دهد. وقتی چشم مردم به او افتاد آنان که شیفته ظواهر و جواهر بودند بی اختیار گفتند: "ای کاش که ما نیز دستگاهی چون قارون داشتیم" ولی دانشمندان و روشندلان قوم که به حقایق حیات آگاه بودند در جواب آن دسته از مردم گفتند: "وای بر شما که جیفه دنیا چشم دلتان را کور کرده است. ثروت روحی که نزد خدا اندوخته گردد و با تقوی و صلاح توام باشد بر گنج و ثروت قارون که موحب ظلم و سرکشی شود برتری دارد."
یک روز موسی به قارون تکلیف کرد که زکوه مالش را بپردازد. قارون در ادای زکوه بخل ورزید ولی چون به قدرت و نفوذ موسی واقف بود حیله و تدبیری اندیشید تا موسی را به سلاح تهمت و افترا مورد حمله قرار دهد و آبرویش را بریزد.

پس جمعی از اوباش و جهال بنی اسراییل را با خود متفق ساخت و زن روسپی بدکاره ای را نیز طبق زر و جواهر داده و با وی مقرر کرد که وقتی علما و اشراف بنی اسراییل مجتمع شوند و موسی به موعظه و نصیحت مشغول گردد او را به زنا متهم سازد.
چون موعد مقرر فرا رسید قارون با تجمل و غرور به آن انجمن آمده در برابر موسی بنشست و آغاز تمسخر و استهزا کرد. آن گاه به موسی گفت: "آیا زانی را مطابق تورات نباید سنگسار کرد؟"
موسی جواب داد: "چرا " قارون گفت: "پس در این صورت تو باید سنگسار شوی زیرا اطلاع موثق دارم که با فلان زن بدکاره ای زنا کرد " موسی زن موصوفه را احضار کرد و سوگند داد که حقیقت را در حضور قوم بیان کند. حقانیت و بیان نافذ موسی به قدرت خداوندی چنان در روحیه آن زن اثر گذاشت که بدون اختیار گفت: "قارون مرا مبلغی رشوت داد تا بگویم موسی با من زنا کرده، ولی اکنون گواهی می‌دهم که موسی پیغمبر بر حق است و از عمل خود بدین وسیله اظهار ندامت و پشیمانی می‌کنم."

کلیم الله از شنیدن این سخن بر کمال شقاوت قارون اطلاع یافته غضبناک شد و دست مناجات برآورده قارون را نفرین کرد. همان لحظه جبرییل امین نازل شد. فرمان الهی رسانید که: "ای موسی، ما زمین را مطیع تو ساختیم تا هرچه خواهی درباره قارون عمل کنی." موسی مسرور و مبتهج گشته به حاضران مجلس گفت: "حق سبحانه و تعالی مرا بر قارون مسلط ساخت. هرکه تابع و پیرو اوست با وی باشد و آنان که تبعیت نمی‌کنند از وی دوری جویند."

اسراییلیان متوهم گشته از قارون تبرا نمودند الا دوکس که یکی دائان و دیگری ایزان نام داشت. آنگاه موسی نزد قارون رفته گفت:

یا ارض خذیه آیه. یعن : ای زمین او را بگیر. زمین زیر پای قارون دهان باز کرده تا کعبش را گرفت.
قارون پوزخندی زد و گفت: "باز این چه سحر است که می‌کنی؟" موسی دوباره فرمان داد: یا ارض خذیه. و تا زانوی قارون در زمین فرو رفته آغاز اضطراب کرد.
نوبت دیگر فرمان داد تا کمر قارون در خاک فرو رفت. قارون تازه فهمید که سحر و جادو در میان نیست و شروع به تضرغ و زاری کرده گفت: "ای موسی، مرا خلاص کن تا برای همیشه در امر و فرمان تو باشم و تمام اموال و ثروتم را در اختیار تو قرار دهم."
موسی مجدداً بر زبان آورد که: یا ارض خذیه و تا گردن قارون در زمین فرو رفته بیشتر از پیشتر لوازم نیاز و زاری به تقدیم رسانید اما فایده ای نداد و زمین به دستور کلیم الله او را به تمامی ‌در کام کشید و خانه و گنجهایش نیز به موجب فرمان موسی در تحت الثری نابود گشت.

اعتقاد علمای یهود بر آن است که در این قضیه از معاریف و روسای بنی اسراییل تعداد چهارده هزار و هفتصد نفر با قارون به قعر زمین فرو رفتند.
باری، آنان که تا دیروز به جاه و مال قارون رشک می‌بردند پس از این واقعه متوجه شدند که ثروت وسیله عزت و تقرب به خداوندی نیست و چه بسا مال و خواسته که موجب هلاک و خسران خواهد بود. چون به این حقیقت واقف شدند گفتند: "آه، که اگر لطف خدای متعال نبود ما نیز در پی قارون رفته بودیم."

گنج قارون که فرو میرود از قهر هنوز

خوانده باشی که هم ازغیرت درویشانست

( حافظ )

منبع: sarapoem.persiangig.com