اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

نفوذ حجتیه از هشدار گذشته است



اخبار,اخبار سیاسی, نفوذ حجتیه

 

چه زمانی با امام آشنا شدید و چه چیزی در حضرت امام بود كه به این نتیجه رسیدید می‌شود با ایشان كارهایی كرد كه از دیگران متمایز است؟
آشنایی‌ام با حضرت امام به سال ١٣٤٠ و ١٣٤١ برمی‌گردد؛ آن زمان تازه وارد حوزه علمیه در تهران شده بودم و استاد ما مرحوم آیت‌الله مجتهدی بودند كه ایشان راجع به علما و مراجع قم توضیح می‌دادند.

 

بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی؛ آن موقع آیت‌الله حكیم، آیت‌الله شیرازی، آیت‌الله شیرودی، آیت‌الله مرعشی، آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله گلپایگانی از اساتید ما در حوزه بودند. غیر از این افراد در حوزه، آقایی در قم وجود داشت، كه شخصیت ایشان اگر بالاتر از این افراد نباشد كمتر هم نیست و دارای ویژگی‌های اخلاقی و عرفانی بالایی بود. درس غیرمتداول و یا غیرمرسوم می‌داد. مراجع صرفا درس فقه و اصول، می‌دادند، اما ایشان درس اخلاق هم در قم می‌دادند.

 

آن زمان ایشان می‌فرمودند حاج آقا روح‌الله، تاثیر بسیار زیادی در طلاب و علمای حوزه علمیه قم داشتند حتی كسبه و مردم عادی هم سر درس اخلاق امام می‌آمدند، می‌نشستند و استفاده می‌كردند و این درس‌های امام كه هفته‌ای یك‌بار در مدرسه فیضیه بود، اثرش تا یك هفته در ما وجود داشت، یعنی احساس می‌كردیم كه در یك هفته واقعا مصونیت از گناه و خلاف پیدا كردیم.

 

وقتی كه ایشان بحثش را شروع می‌كرد شاگردان ایشان كه سر كلاس درس‌شان بودند، آن‌گونه منقلب می‌شدند كه بی‌‌اختیار گریه می‌كردند و متحول می‌شدند. این اشاراتی بود كه استاد ما نسبت به امام خمینی در سال ٤٠ و ٤١ داشت.

چرا در حوزه نسبت به ایشان مقاومت‌هایی و مخالفت‌هایی وجود داشت؛ به عنوان مثال می‌گفتند در ظرف سیدروح‌الله آب نخورید، علتش چه بود؟
اصولا در حوزه‌های علمیه یك بخشی از علما مخالف علم فلسفه، عرفان، حكمت و... هستند. امام خمینی هم استاد فلسفه و حكمت بود و علاوه بر مساله فقه، اصول و علوم حوزوی رایج.

 

امام در علم فلسفه و حكمت یك استاد بی‌‌نظیر و بی‌‌بدیلی بود و البته او در حكمت شاگرد «شاه‌آبادی» بزرگ بودند و مرحوم شاه‌آبادی یكی از حكمای بزرگ در دنیای شیعه محسوب می‌شدند و در تهران سكونت داشتند. امام برای تلّمذ و شاگردی ایشان هر هفته از قم به تهران می‌آمد و در درس ایشان شركت می‌كرد و یك درس خاصی هم كه مخصوص امام بود، مرحوم شاه‌آبادی برای حضرت امام گذاشته بود.

یعنی یك كلاس دو نفره بین امام و شاه‌آبادی؟
بله. امام از این درس مخصوص و خصوصی استفاده‌های بسیار زیادی كرده بودند كه همیشه از مرحوم شاه‌آبادی یاد می‌كردند و حتی من از امام شنیده بودم كه اسم مرحوم شاه‌آبادی را با پسوند «روحی فداه» می‌گفتند؛ خیلی معتقد به مرحوم شاه‌آبادی بودند.

 

همان‌طور در درس فلسفه شاگردان بزرگی همچون، مرحوم شهید مطهری، مرحوم آیت‌الله العظمی منتظری و دیگر بزرگان علم فقه، اصول و فلسفه و غیره حضور داشتند. امام شاگردان بزرگی داشتند و تربیت كردند.

 

كسانی كه مخالف فلسفه بودند فیلسوف‌ها را از دین خارج می‌دانستند، فرض كنید ملاصدرا و دیگر علمای فلسفه را كافر می‌دانستند؛ جالب این است كه از امام می‌پرسیدند فلانی مخالف فلسفه است، امام می‌فرمود اشكال ندارد، علتش این است كه فلسفه را نمی‌دانند چیست، والا كسی كه علم فلسفه را بداند مخالف نمی‌شود.

 

تعبیر امام نسبت به مخالف‌شان این‌طور ملایم بود، در حالی كه مخالفان، امام و دیگرانی كه علم فلسفه را خوب می‌دانستند و استاد علم فلسفه بودند را كافر، ملحد و مشرك می‌دانستند، و اگر كسی از ظرفی كه آنها آب می‌خورده باید دست و صورتش را آب می‌كشید چون نجس شده بود. علتش همین مساله فلسفه و حكمتی بوده كه امام دارا بوده است.

این تصلب و سرسختی كه در حوزه وجود داشت، امروز هم شما می‌بینید؟
امروز در قم نیست، در حوزه علمیه قم اساتید بزرگ فلسفه وجود دارند.

مقصود من همان موضوع خاص فلسفه نیست. آن نگاه متحجرانه چطور دیده می‌شود؟
البته آن نگاه متحجرانه در باب فلسفه و حكمت همین حالا در نجف وجود دارد و در مشهد هم نسبتا دیده می‌شود ولی از منظر دیگر، تحجر را صرفا در قالبِ فلسفه و حكمت نمی‌بینیم و نمی‌دانیم، بلكه در باب سیاست و مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز چنین تحجر و تصلبی در جامعه وجود داشته و هنوز هم دارد و به‌شدت هم پررنگ‌تر می‌شود و در قالب شعارهای خاصی به چشم می‌آید.

 

یك بخشی از جامعه و حوزه‌های علمیه ما در گذشته و حال، مخالف ورود علما، طلاب و محصلین حوزه‌های علمیه به عرصه سیاست، اجتماع و فرهنگ رایج در جامعه بودند و كسانی را كه از این روش پیروی می‌كردند را به‌شدت مورد نقد قرار می‌دادند. حتی در گذشته رادیو گوش كردن را حرام می‌دانستند یا روزنامه خواندن یك كار قبیحی در حوزه بود.

 

فرض كنید طلبه‌ای یك روزنامه دستش بود و به حوزه علمیه می‌رفت خیلی‌ها به او اعتراض می‌كردند و می‌گفتند تو آخوند و طلبه نیستی، تو یك آدمی هستی كه اخلاق، روش و رویه حوزه علمیه را زیر پا گذاشتی و از عدالت خارج شدی؛ از این‌گونه اتهامات می‌زدند.

به نظر شما چرا این نگاه را داشتند؟
به هر حال معتقد بودند، من وارد خصوصیات چرایی این موضوع نمی‌شوم، این قصه سر دراز دارد. این نكته را اشاره كنم كه می‌گفتند سیاست برای اهل سیاست است و ربطی به حوزه‌های علمیه، علما و مراجع ندارد.

 

این افراد سیاست را به عنوان دروغ گفتن و سر مردم كلاه گذاشتن قلمداد می‌كردند در حالی كه امام می‌فرمود؛ آن سیاستی كه دروغ، تهمت و كلاه گذاشتن سر مردم، دارد برای سیاست‌بازان است، مربوط به كسانی نیست كه دارای علم سیاست هستند.

 

ما كه سخن از سیاست می‌گوییم، یعنی اینكه مردم در جهت صحیحِ سرنوشت خودشان دخالت داشته باشند، در مسائل اجتماعی راه صحیح را پیش بگیرند و سیاستِ انسانی بر جامعه حاكم باشد.

انجمن حجتیه چقدر در این فكر كه حوزه و روحانیت نباید به سیاست نزدیك شود و باید امر سیاست را به سیاست‌بازان بسپارد دخیل بود؟
صرفا داستان انجمن حجتیه نیست؛ من اگر بحث متحجرین را تقسیم‌بندی كنم، این مساله ریشه‌اش در رابطه با استعمار پیر انگلیس بود؛ وقتی انگلستان شكست‌های سختی را از حضور علمای بزرگ شیعه در نجف و ایران خورد، به این فكر افتاد كه این شكستی كه در رابطه با مشروطیت و تحریم تنباكو خورده را جبران كند.

تنباكویی كه در انحصار شركت‌های انگلیسی بوده و سود تنباكو را ناصرالدین‌شاه دربست در انحصار قرار داده بود یك مرتبه متوجه شد در ایران هیچ كس دیگر قلیان نمی‌كشد و تنباكو مصرف نمی‌كند این شركت به سمت نابودی و ورشكستگی رفت، چون همه تخم‌مرغ‌هایش را در یك سبد گذاشته بودند و روی تنباكوی ایران سرمایه‌گذاری كرده بود و حالا می‌دیدند این تنباكویی كه در ایران تاثیر دارد و در انحصار خودش است دیگر كسی نمی‌خرد، وقتی جست‌وجو می‌كنند، می‌بینند یك آخوندی در نجف فتوا داده است كه امروز كشیدن قلیان و استفاده از تنباكو حرام است.

 

این چه كسی است كه این همه قدرت دارد و یك خط نوشته و اعلام كرده و تمام ایران یكپارچه تبعیت كردند و قلیان نمی‌كشند. حتی در دربار ناصرالدین‌شاه، او می‌گوید چرا امروز برای من قلیان نیاوردند؟ می‌گویند خانم‌های حرمسرا تمام قلیان‌ها را شكستند.

 

خانم‌هایش را صدا می‌زند، می‌گوید این چه كاری بوده كه شما كردید؟ خانم‌های‌شان پاسخ دادند آقای میرزا شیرازی فتوا داده قلیان حرام است و ما شكستیم. گفت: آقای شیرازی دیگر چه كسی است؟ گفتند همان كسی كه ما را به شما حلال كرده و قلیان را حرام كرده است. اگر آن خوب است، این هم خوب است، باید به این هم عمل كنیم.

 

ناصرالدین‌شاه با آن استبدادش در خانواده، حرمسرا و دربار خودش به فتوای مرحوم شیرازی عمل كرد. دولت انگلیس و اصولا سیاستمداران انگلیسی دیدند عجب چیزی است كه تا الان نمی‌دانستند. براین اساس راه افتادند كه با این حضور سیاسی موثر علما و مراجع چگونه مقابله كنند. آمدند این داستان را كه اصولا آخوند نباید در سیاست دخالت كند را عنوان كردند.

 

نه اینكه مستقیم بگویند، آمدند یك‌سری افراد را به عنوان افراد نفوذی داخل حوزه‌های علمیه وارد كردند، مثل مستر «همفر» و از این قبیل افراد آمدند رسما به عنوان یك آخوند شیعه آنجا درس خواندند و عالم شدند و خیلی از نظر علمی مهم شدند، حتی در خانه مراجع هم اینها حضور داشتند و به اسم حاج شیخ محمد، حاج شخ نقی رفت و آمد می‌كردند و هیچ كس هم نمی‌دانست اینها از عوامل انگلیس هستند و این افراد خیلی هم مقدس‌مآب و جانماز آب‌كش بودند.

 

نماز آنچنان و تحقیقات آنچنانی داشتند و تعبیری كه امام برای آنها داشت مقدس‌نما بود. ضربه‌هایی كه اینها به اسلام و روحانیت زدند، جبران‌پذیر نیست. هر كسی را كه می‌خواستند از میدان بدر كنند می‌گفتند این آدم سیاسی است.

 

همین كه می‌گفتند این آخوند، آدم سیاسی است، دیگر كسی پشت سر او نماز نمی‌خواند و دیگر كسی او را قبول نداشت و حتی جواب سلام او را نمی‌داد. به مرور زمان عوامل انگلیس در جوامع ما رایج شدند و بحث تقدس و مقدس بودن را پیش گرفتند و این داستان مقدس بودن و غیرمقدس بودن این افراد داستانی است كه انگلیس‌ها سر داده و در حوزه‌های ما رایج كرده است.

دسته دوم؛ دسته‌ای بودند كه تحت تاثیر القائات و تبلیغات جریان‌های خارجی كه آمده بودند و نفوذ داخل حوزه‌های علمیه كرده بودند هرگونه تحرك سیاسی این افراد را مذموم می‌دانستند و مورد نكوهش قرار می‌دادند و كسی را كه وارد این عرصه مهم اسلامی می‌شد متهم می‌كردند به اینكه از دین و عدالت خارج شده و به تعبیر حضرت امام، كار را به جایی رسانده بودند كه اگر آخوندی لباس سربازی بپوشد، از عدالت خارج می‌شود.

 

یك روحانی وقتی دید دشمن به كشورش حمله كرده همراه با مردم همراه شد، لباس پوشید و اسلحه در دست گرفت و با دشمن جنگید او از عدالت خارج است و دیگر نمی‌شود پشت سر او نماز خواند.

 

یعنی كاری را كه واجب شرعی است، دفاع از ناموس كشور و از تمامیت ارضی كشور، واجب است؛ ممكن است عینی نباشد ولی واجب كفایی است؛ یعنی شما دیدید دشمن به خانه، شهر و كشورت حمله كرده است و از نظر نیرو دچار مشكل هستید باید بروید به عنوان واجب كفایی دفاع كنید.

 

این چیزی كه واجب كفایی است را طوری قلمداد كردند كه اگر كسی وارد آن شود از عدالت خارج است. آخوند باید لباس سربازی بپوشد و اسلحه در دست بگیرد و برود در میدان جنگ!

آن وقت امام در این زمینه تعبیرهای مختلفی داشتند و می‌گفتند امیرالمومنین و امام حسین و ائمه كه در جنگ‌ها شركت و از مسلمانان دفاع می‌كردند آیا از عدالت خارج می‌شدند؟
یك بحث تحجر درباره فلسفه، حكمت و... كه در علوم پایه‌ای حوزه‌های علمیه است و عرصه‌های دانشگاهی و كشورهای غربی، شرقی كه علم خیلی مدرنی است ریشه در طول تاریخ دارد و الان هم مهم است. این هم از مواردی بود كه متحجرین به چهره افراد واقعا موثر در جامعه ما خدشه وارد می‌كردند.

یك بخشی هم، بخش انجمن حجتیه است؛ اینها هم ورود در عرصه سیاست را مانع بزرگی در راه خودشان می‌دانستند و لذا منع می‌كردند و طرفداران خودشان را تحریم كرده بودند كه به هیچ‌وجه در مبارزاتی كه آقا در سال ٤١ به رهبری روحانیت قم برپا كرده بود، نباید شركت كنید و با شاه و رژیم پهلوی نباید مخالفت شود و در سیاست نباید وارد شوید. اگر یك اعلامیه مراجع دست یكی از اعضای خودشان می‌دیدند كافی بود به انجمن حجتیه بدهند و او را اخراج كنند.

انجمن حجتیه صرفا در رابطه با مبارزه با بهاییت بود و آن چیزی كه در رابطه با تحقیقات یا برداشت‌های من است، این است كه ساواك هم در تبلیغ و ترویج بهاییت نقش داشت و هم در تقویت و ترویج انجمن حجتیه؛ دلیلش هم این است كه ادارات زمان شاه یا ارتشی‌ها اجازه فعالیت‌های مذهبی نداشتند اما ژنرال‌های بزرگ در داخل ارتش شاه بودند كه اینها بهایی بودند و ترویج و تقویت بهاییت می‌كردند و كسانی بودند كه عضو انجمن حجتیه بودند؛ از هر دو این گروه‌ها كه در خارج به جان هم افتاده بودند و درگیر بودند و اصلا كار یكی تبلیغ بهاییت بودند و كار دیگری تبلیغ امام زمان بود، اینها هر دو با هم در حال جنگ بودند، منظورم جنگ مسلحانه نیست بلكه از نظر فكری و عقیدتی با هم مشكل بودند و البته كتك‌كاری هم بین این افراد وجود داشت. وقتی جلسات را به هم می‌ریختند با هم درگیر می‌شدند و پلیس می‌آمد و آنها را دستگیر می‌كرد و آن ژنرال بهایی، بهایی‌ها را آزاد می‌كرد و آن ژنرال حجتیه‌ای، اعضای انجمن حجتیه را آزاد می‌كرد.

البته در روستاها نیز اختلافات شان كشیده شده بود، در آنجا درگیری‌ها بالا می‌گرفت و آدم هم كشته می‌شد. ما در آن زمان یك دفعه خبردار می‌شدیم در فلان روستای یزد بین بهایی‌ها و انجمن حجتیه درگیری شده و یك مسلمان یا از مردم عادی كشته شده است. یعنی مساله كشیده شده بود به مساله داخلی، خانوادگی، اجتماعی، حزبی و گروهی.

پشتوانه حجتیه چه اشخاصی بودند؟
پشتوانه‌اش یك بخشی پولدارها بودند و یك بخشی از آن به خارج از كشور و ریشه‌هایی كه در آن انگلیسی‌ها به حوزه علمیه آسیب زده بودند برمی‌گردد. این می‌توانست ریشه در آن تفكر و اندیشه بریتانیای پیر داشته باشد.

 

یك بخشی هم مربوط می‌شد به خود ساواك و دربار كه از این طریق افكار و اندیشه جوان‌ها را منحرف می‌كرد؛ یعنی به جای اینكه مردم به خصوص نسل جوان و روشنفكر درباره مسائل مهم كشور خودشان كه بحث حاكمیت و حكومت فكر كنند كه كشور به كجا می‌رود و در خارج رابطه با كشورهای دیگر چه است و سیاست‌های داخلی شاه مسائل كشاورزی و صنعتی مملكت را نابود می‌كند، به جای اینكه راجع به این چیزها فكر كنند و در رابطه با آن مبارزاتی را آغاز كنند، می‌رفتند دنبال اینكه بهاییت چه می‌گوید و با آنها مبارزه كنند و جوان‌های بهایی می‌رفتند با انجمن حجتیه و با همدیگر درگیر می‌شدند و جوان‌های ما از عالم واقع و عالم سیاست واقعی و درست دور می‌شدند و بهترین فرصت برای شاه بود كه هر كاری دوست داشت انجام دهند.

اولویت انجمن مبارزه با بهاییت بود و اولویت انقلابیون مبارزه با شاه؟
در آن زمان به غیر از رژیم شاه كه وابسته به غرب و امریكا بود چیز دیگری در میان نبود و مملكت كاملا در اختیار امریكا و كشورهای دیگر بود. مثال می‌زنم؛ امریكایی‌ها در سال ١٣٤٣، ٢٠٠میلیون دلار به شاه وام دادند، در مقابلش گفتند كه باید بعد از گذشت ٥ سال ٣٠٠ میلیون دلار شما پرداخت كنید، یعنی ١٠٠ میلیون بهره روی آن پولی كه دادند، بعد گفتند در مقابل این قانون كاپیتولاسیون در ایران اجرا شود؛ به این صورت كه ٦٠ هزار، [آن زمان مستشار نظامی امریكا در ایران بوده] نظامی و كارمندان امریكایی در ایران مصونیت قضایی داشته باشد، نظام كاپیتولاسیونی این بود كه اگر امریكایی‌ها در ایران اقدام به جرمی می‌كرد، آدمی می‌كشد یا به ناموس كسی تجاوز می‌كرد، مصونیت قضایی دارد و پلیس نمی‌تواند او را دستگیر كند و دستگاه قضایی نمی‌تواند او را محاكمه كند. در مقابل اگر ایرانی این كار را می‌كرد بلافاصله دستگیر و محكوم می‌شد.

این به معنای آن است كه در كشور ما یك ایرانی حتی به میزانی كه در خارج از كشور حقوق دارد در ایران ندارد؛ یعنی اگر در خارج به یك ایرانی تعرضی شود، طبیعتا دستگاه قضایی آن مجرم را دستگیر و محاكمه می‌كند و حق ایرانی را به او یا ورثه او می‌دهد. اما در ایران نمی‌شد، این یعنی مملكت استقلال، این در آن تاریخ صورت گرفت.

 

امام به خاطره همین مساله آمد و اعتراض كرد به كاپیتولاسیون و دستگیر و به تركیه تبعید شد و بعد به نجف. در انجمن حجتیه اگر كسی اسم كاپیتولاسیون را می‌آورد از انجمن اخراج می‌شد؛ چیزی كه حتی در ادارات شاه هم نبود. موافق و مخالف كاپیتولاسیون در ادارات شاه هم بودند ولی این‌طور نبود كه او را اخراج كنند و بگویند كارمند این اداره نیستی.

 

اما انجمن حجتیه حتی از این هم پایین‌تر بود یعنی به مجرد اینكه كسی وارد سیاست می‌شد، اخراج می‌شد. انجمن حجتیه یك جریان كاملا وابسته به ساواك بود كه ریشه‌های این انجمن به خارج و انگلیس وابسته بود و اینها همین امروز در نظام جمهوری اسلامی ریشه دوانده‌اند.

امروز انجمن در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چقدر ریشه دوانده و موثر است و چه جاهایی را در اختیار دارد؟
وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، مسوول این انجمن یعنی پدر معنوی این انجمن، مرحوم آقای «حلبی» به امام پیغام داد كه من امروز ١٥، ١٦ هزار دكتر، مهندس و متخصص در رشته‌های مختلف در انجمن دارم كه اینها می‌توانند مملكت را اداره كنند؛ حالا كه مملكت پیروز شده و در دست شما افتاده، شما می‌توانید از این نیروها استفاده كنید.

 

جوابی كه امام به آقای حلبی [نام شناسنامه‌ای او هم آقای تولایی بود] داد، این بود كه همان مردمی كه انقلاب كردند می‌توانند حكومت كنند و كشور نیازی به متخصصین شما ندارند؛ جواب قاطع و دندان‌شكنی هم بود. به مرور زمان اینها فعالیت داشتند و به خاطر همین تفكرات‌شان امام اجازه ندادند كه در امور كلیدی مدیریتی بالا از اینها استفاده شود.

 

حتی یك بار آقای ولایتی خدمت امام رسیده بودند و پرسیده بودند كه بعضی از اعضای انجمن حجتیه كه متخصص هستند و در مسائل سیاسی مهارت دارند، پیشنهاد می‌شوند برای سفارت، در خارج به عنوان سفیر یا كاردار مشغول شوند، نظر شما چیست؟ امام مخالفت كرده بودند و گفته بودند اینها نمی‌توانند وارد این پست‌ها شوند.

اینها بعدها دیدند فایده‌ای ندارد و امام خوب نقش اینها را متوجه شده و سیاست‌های اینها ولو اینكه انكار كنند این بوده و هست كه طبق بعضی روایات امام زمان در زمانی ظهور می‌كند كه فساد همه جای عالم را گرفته و عالم‌گیر باشد و ما از طرف دیگر مامور هستیم تا امام زمان (عج) ظهور كند.

 

پس یك مسلمان باید مقدمات ظهور امام زمان را فراهم كنیم؛ مقدمات ظهور چیست؟ فساد عالم‌گیر شود، ما باید كمك كنیم تا فساد عالم‌گیر شود تا امام زمان ظهور كند [می‌خندد.]

آقای حلبی همان موقع اعلام كرد ما به این چیزها اعتقادی نداریم.
می‌گویند؛ ولی در عمل این‌گونه است. ما نمی‌خواهیم بیاییم ثابت كنیم ولی در عملكرد انجمن حجتیه، چنین بحث‌هایی وجود دارد. وقتی در كلاس درس‌شان به كادرهای‌شان می‌آموزند كه ما باید مقدمات ظهور را فراهم كنیم، طبیعی است كه این موضوع بازتاب منفی دارد. به هر صورت این انجمن حجتیه آمدند و دیدند این‌گونه فایده‌ای ندارد و اعلام انحلال كردند.

بعد از سخنرانی امام؟
بله. اعلام كردند ما منحل كردیم و مرحوم «خزعلی» را واسط قرار دادند و در نهایت حضرت امام نظر قاطع‌شان را به آقای خزعلی گفته بودند و آنها هم اعلام انحلال كردند.

امروز انجمن را چطور ارزیابی می‌كنید؟ نفوذ انجمن در ساحت‌های اجتماعی و فرهنگی چطور است؟
امروزه انجمن حجتیه و جریان‌های مشابه انجمن حجتیه، فرقه هستند. اصولا فرقه‌ها در تاریخ این‌گونه هستند و بودند كه خودشان را حق مطلق می‌دانستند و غیر از خودشان را باطل مطلق و معتقد بودند كه باطل باید از بین برود هر قدرتی هم كه می‌خواهد باشد.

 

خوارج در زمان امیرالمومنین، یك فرقه بودند كه خودشان را حق مطلق می‌دانستند و غیر از خودشان را باطل مطلق؛ لذا یك شب نشستند هم فرمان قتل امیرالمومنین (ع) را صادر كردند و هم قتل معاویه و عمروعاص را؛ معاویه در شام بود، عمروعاص در مصر بود و امیرالمومنین در كوفه بود و سه نفر را مامور كردند كه این سه نفر را در یك شب به قتل برسانند. یعنی غیر از خودشان را مستحق نابودی و مرگ می‌دانستند و می‌گفتند باید محو شوند.

 

جریان انجمن حجتیه هم به همین شكل است، خودشان را حق مطلق می‌دانند و باقی را باطل مطلق می‌دانند؛ منتها بعضی‌ها جریانات مدرن هستند، اینها روش‌های‌شان هم مدرن است. انجمن حجتیه بیشتر اعضایش تحصیلكرده هستند و اینها را از دانشگاه‌ها انتخاب می‌كنند و چهره‌های خوشفكر و خوش‌استعداد را جمع می‌كنند و می‌آورند و اینها با سیستم‌های جدید در دنیا آشنا هستند و روش‌های‌شان هم برای حذف فیزیكی و غیرفیزیكی افراد مدرن است. اما برسیم به جریان مصباح‌یزدی در امروز.

 

مصباح‌یزدی یك جریانی را در مملكت راه انداخته كه در اركان نظام، اعم از سپاه، بسیج، دستگاه‌های دولتی و همه را پشتیبانی می‌كند و او هم خشن است و هر كس غیر از این تفكر را داشته باشد، مرتدّ می‌دانند و معتقدند از دین خارج است و باید حذف شود. این دوتا هم دو روی یك سكه هستند، [می‌خندد] هم انجمن حجتیه و هم داستان خوارجِ این شكلی.

 

این یعنی تفكر فرقه‌گرایانه كه خودشان را حق مطلق می‌دانند و دیگران را باطل مطلق می‌دانند و واجب‌الحذف از صحنه روزگار می‌دانند، اصلا حق حیات برای مخالف خودشان قائل نیستند. براین اساس صرفا انجمن حجتیه نیست كه این گرایش دارد، غیر از انجمن حجتیه هم وجود دارد.

یك بخشی هم یك فرقه دیگری هستند كه اینها نه انجمن حجتیه هستند، نه جریان آقای مصباح اما اینها خودشان افراد بی‌‌سواد یا كم‌سواد تحت عنوان مقد‌س‌نماها هستند یا مداح‌هایی كه مداحی می‌كنند و بعد شروع به سخنرانی وسط روضه می‌كنند و بعد هم حكم قتل افراد را بین روضه خودشان صادر می‌كنند و خودشان را حق‌مطلق می‌دانند و باقی را باطل مطلق و این افراد نفوذ دارند.

 

بعضی وقت‌ها زمینه نفوذ برای اینها فراهم است؛ در هشت سالی كه آقای احمدی‌نژاد بود زمینه نفوذ در درون اركان نظام برای انجمن حجتیه، جریان آقای مصباح، مقدس‌نماها ومداح‌ها در همه سطوح فراهم بود. خیلی راحت اینها آمدند حتی استخدام شدند، استخدام‌های وسیع در سطح دستگاه‌های مختلف كشور و آزادی مطلق داشتند و هر كاری دوست داشتند، كردند.

 

در این دو سال اخیر دولت مبتلاست به یك دستگاه مریضی كه جریان انجمن حجتیه و جریان آقای مصباح‌یزدی و جریان مقدس‌نماها، در آن نفوذ كردند و كاری هم نمی‌شود كرد.

یك زمانی هر كسی كه غیر از خودشان بود، بیرون می‌ریختند، كما اینكه دیدید اساتید كاركشته دانشگاه‌ها، بهترین نیروهای علمی این كشور را از دانشگاه‌ها بیرون ریختند و عده‌ای را بورسیه كردند.

 

این كار راحت بود چون دست‌شان باز بود و همه در اختیار اینها بود، اما الان این‌طور نیست، دولت اگر بخواهد دست به یكی از آن مهره‌هایی كه آنها كار گذاشتند بزند، چه قیامتی می‌شود و راه می‌آفتند می‌گویند نیروهای مومن را از گردونه خارج می‌كنند.

نفوذ انجمن حجتیه به جایی رسیده كه بخواهید اعلام هشدار كنید؟
[می‌خندد] من معتقدم، دیگر از آن مرحله گذشته؛ یعنی از خط قرمزهای بسیار پررنگ عبور كردند و برخورد با اینها خیلی سخت شده است و تنها مدد الهی است كه می‌تواند كمك كند و آن چیزی را كه امام هشدار داد در گذشته امروز عین آتش زیر خاكستر است.

نفوذ فرهنگی انجمن حجتیه را چگونه می‌بینید؟ برخی مدارس و مراكز فرهنگی هستند كه نزدیك به انجمن ارزیابی می‌شوند آیا این كادرسازی آنهاست؟
اینها از همان زمان گذشته وقتی دیدند در كشور نمی‌توانند آن پست‌های اساسی را در دست بگیرند، تصمیم گرفتند در آموزش و پرورش ورود پیدا كنند، به عنوان معلم ساده، اعم از خدماتی، فرهنگی و كارمند، معاونت پرورشی، از طریق معلم، ناظم و مدیر ورود كنند.

 

چون هم مدرك داشتند و هم سابقه و هم یكسری عوامل موثرشان در آموزش و پرورش بود. اینها از طریق همین افراد سرشناس در آموزش و پرورش، توانستند افراد زیادی را وارد این عرصه كنند به خصوص در دوره هشت ساله احمدی‌نژاد یك دفعه حجم بسیار زیادی را در آموزش و پرورش به عنوان معلم استخدام كردند.

 

این هشدار خیلی جدی است و اینها به دنبال كادرسازی هستند نه به عنوان اینكه صرفا یك كار فرهنگی بخواهند روی بچه‌ها انجام دهند. من سال اول دبیرستان در مدرسه علوی بودم، سال ١٣٣٦ یا ١٣٣٧، كلاس هفتم بودم، (در كتاب خاطراتم این خاطره را آوردم منتها از قول یكی از هم‌شاگردی‌های دبیرستان علوی كه ایشان می‌گفت) معلم مخصوصی كه آنجا از طرف انجمن حجتیه بود، افراد را گزینش می‌كرد كه آقای فلان در آن كلاس و در آن كلاس و بعد این افراد را در یك منزلی دعوت كردند، از جمله این آقا را دعوت كرده بود.

 

رفتند آنجا و شروع كردند راجع به امام زمان صحبت كردن و بعد هم گفته بودند من هفته‌ای یك جلسه دارم و شما بیایید و عضو انجمن حجتیه شوید. او می‌گفت وقتی من از جلسه به خانه رفتم، پدرم گفت چرا دیر آمدی؟ گفتم چنین جلسه‌ای بود و چنین گفتند و این حرف‌ها را زدند و راجع به امام زمان گفتند.

 

گفت پدرم عصبانی شد و گفت حق نداری دیگر در آن جلسه بروی وگرنه قلم پایت را می‌شكنم. گفت من دیگر نرفتم و بعد معلم به من گفت چه شده و چرا نمی‌آیی؟ گفتم پدرم اینطور به من گفته و آنها هم از من مایوس شدند.

 

می‌خواهم بگویم اینها هدف‌شان صرفا كار فرهنگی نیست، اینها دنبال حركت وسیع كادرسازی هستند. به نظر من، آموزش و پرورش بهترین جا است، نوجوان و جوانانی هستند كه هنوز پشت پرده را ندیدند و راحت می‌شود آنها را فریب داد.

جمله‌های كلیدی ١
امام در حكمت شاگرد «شاه‌آبادی» بزرگ بودند. امام برای تلمذ و شاگردی ایشان هر هفته از قم به تهران می‌آمد و در درس ایشان شركت می‌كرد و یك درس خاصی هم كه مخصوص امام بود، مرحوم شاه‌آبادی برای حضرت امام گذاشته بود. من از امام شنیده بودم كه اسم مرحوم شاه‌آبادی را با پسوند «روحی فداه» می‌آورد.

نگاه متحجرانه در باب فلسفه و حكمت همین حالا در نجف وجود دارد و در مشهد هم نسبتا دیده می‌شود ولی از منظر دیگر، تحجر را صرفا در قالبِ فلسفه و حكمت نمی‌بینیم و نمی‌دانیم.

وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، مرحوم آقای «حلبی» به امام پیغام داد كه من امروز ١٥، ١٦ هزار متخصص در رشته‌های مختلف در انجمن دارم كه اینها می‌توانند مملكت را اداره كنند.

یك بار آقای ولایتی خدمت امام رسیده بودند و پرسیده بودند كه بعضی از اعضای انجمن حجتیه كه متخصص هستند و در مسائل سیاسی مهارت دارند، پیشنهاد می‌شوند برای سفارت، در خارج به عنوان سفیر یا كاردار مشغول شوند، نظر شما چیست؟ امام مخالفت كرده بودند و گفته بودند اینها نمی‌توانند وارد این پست‌ها شوند.

جمله‌های كلیدی٢
امروزه انجمن حجتیه و جریان‌های مشابه انجمن حجتیه، فرقه هستند.انجمن حجتیه بیشتر اعضایش تحصیلكرده هستند و اینها را از دانشگاه‌ها انتخاب و چهره‌های خوشفكر و خوش‌استعداد را جمع می‌كنند و می‌آورند و اینها با سیستم‌های جدید در دنیا آشنا هستند و روش‌های‌شان هم برای حذف فیزیكی و غیرفیزیكی افراد مدرن است.

نفوذ انجمن دیگر از آن مرحله گذشته؛ یعنی از خط قرمزهای بسیار پررنگ عبور كردند و برخورد با اینها خیلی سخت شده است و تنها مدد الهی است كه می‌تواند كمك كند.

از همان زمان گذشته وقتی دیدند در كشور نمی‌توانند آن پست‌های اساسی را در دست بگیرند، تصمیم گرفتند در آموزش و پرورش ورود پیدا كنند. از طریق افراد سرشناس در آموزش و پرورش، توانستند افراد زیادی را وارد این عرصه كنند به خصوص در دوره هشت ساله احمدی‌نژاد یك دفعه حجم بسیار زیادی را در آموزش و پرورش به عنوان معلم استخدام كردند.

پشتوانه‌ انجمن حجتیه یك بخشی پولدارها بودند و یك بخشی از آن به خارج از كشور و ریشه‌هایی كه در آن انگلیسی‌ها به حوزه علمیه آسیب زده بودند برمی‌گردد.

اخبار سیاسی - اعتماد


ویدیو مرتبط :
کار از روزنه نفوذ گذشته، دولت اتوبان نفوذ ساخته

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

هشدار شاهزاده سعودی به واشنگتن: اقدامات شما باعث افزایش نفوذ ایران می شود



 

 

هشدار شاهزاده سعودی به واشنگتن: اقدامات شما باعث افزایش نفوذ ایران می شود

 

رئیس سابق سازمان جاسوسی عربستان معتقد است مخالفت آمریکا با تشکیل دولت مستقل فلسطین، باعث افزایش نفوذ ایران در منطقه می شود.

این دیپلمات باسابقه و بانفوذ سعودی با انتشار مطلبی در روزنامه نیویورک تایمز نوشت: در صورتی که آمریکا بخواهد خود را از خشم کشورهای عربی و آسیب دیدن روابطش با عربستان، دور کند؛ نباید در برابر تشکیل دولت مستقل فلسطین در شورای امنیت، از حق وتو استفاده کند.

شاهزاده ترکی فیصل، برادر سعود الفیصل وزیر خارجه فعلی عربستان سعودی اضافه کرد: در صورتی که آمریکا در برابر تقاضای عضویت دولت مستقل فلسطینی در شورای امنیت، از حق وتو استفاده کند عربستان سعودی نخواهد توانست روند همکاری خود را با آمریکا به مانند گذشته ادامه دهد.

سفیر سابق عربستان سعودی در واشنگتن دیروز دوشنبه هشدار داد: به کارگیری رای وتو از سوی آمریکا علیه فلسطین باعث کاهش نفوذ آمریکا، تضعیف امنیت اسرائیل، افزایش نفوذ ایران و افزایش احتمالات برای بروز جنگ جدیدی در خاورمیانه خواهد شد.

شاهزاده ترکی فیصل که پیش از این مسئولیت ریاست سازمان جاسوسی عربستان سعودی را برعهده داشت؛ ادامه داد: روابط متمایز میان ریاض و واشنگتن تحت تاثیر رای منفی آمریکا به تشکیل دولت مستقل فلسطین قرار خواهد گرفت. بسیاری از شخصیت ها و کشورهای عربی و اسلامی که خواهان عدالت برای ملت فلسطین هستند معتقد خواهند شد که روابط عربستان و آمریکا، روابط سمی است.

وی با اشاره به دخالت نظامی کشورش در موضوع بحرین افزود: مقامات سعودی در این صورت مجبور خواهند شد سیاست منطقه ای همراه با استقلال رای بیشتری و جدی تری را در پیش بگیرند.

شاهزاده ترکی فیصل ادامه داد: در صورتی که آمریکا از رای مخالفت و وتوی خود علیه تشکیل دولت مستقل فلسطین استفاده نکند این اقدام باعث سرعت بخشیدن به روند صلح فلسطین می شود. این اقدام باعث می شود ما به شکل جدیدی از مذاکرات در موضوع فلسطین و اسرائیل یعنی مذاکره میان دو دولت دست می یابیم. براساس این سناریو ، تنها شکست خوردگان از تایید تشکیل دولت مستقل فلسطین در سازمان ملل متحد، ایران و سوریه خواهند بود. دو دولتی که از طریق حمایت از حماس و حزب الله برای توقف روند صلح میان فلسطین و اسرائیل در حال فعالیت هستند.

شاهزاده ترکی فیصل گفت: حکومت بشار اسد رئیس جمهور سوریه در آستانه سقوط قرار دارد و این شرایط، فرصت استراتژیکی را برای تضعیف ایران فراهم می سازد. در این وضعیت، ایران با سختی بییشتری برای ایجاد دو دستگی و انشقاق در جهان روبه رو خواهد شد.

دولت سوریه که از 6 ماه گذشته با موجی از روند اعتراضات مردمی روبه رو است تلاش می کند به صورت بی سابقه ای با استفاده از توان نظامی، این اعتراضات را سرکوب کند. براساس آمارهای سازمان ملل متحد تاکنون 2700 نفر در سرکوب اعتراضات مردمی سوریه کشته شده اند.

وی افزود: اما این فرصت از دست خواهد رفت زیرا اقدامات دولت آمریکا علیه استقلال دولت فلسطین باعث ایجاد تفرقه و دو دستگی شدیدی میان کشورهای عربی خواهد شد.

قرار است شورای امنیت سازمان ملل متحد درخواست به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین و اعطای عضویت کامل به این کشور در سازمان ملل متحد را در ماه جاری میلادی بررسی کند.

آمریکا تهدید کرده است به این درخواست رای منفی می دهد و این درخواست را وتو خواهد کرد.

پنج عضو دائم شورای امنیت یعنی کشورهای فرانسه، آمریکا، روسیه ، چین و انگلیس در صورت اعلام مخالفت با طرحی در این شورا، آن طرح با وجود موافقت بقیه اعضاء به تصویب نخواهد رسید و در اصطلاح وتو می شود.

شورای امنیت از 5 عضو دائم و 10 عضو غیردائم تشکیل شده است.

ترکی فیصل

شاهزاده ترکی فیصل از بانفوذترین شخصیت های دربار پادشاهی عربستان سعودی به شمار می رود. وی هم اکنون سمت حکومتی و رسمی ندارد از او به عنوان سخنگوی غیررسمی ریاض یاد می شود.

"ترکی" فرزند ملک فیصل پادشاه اسبق عربستان سعودی است. ملک فیصل از فرزندان ملک عبدالعزیز پادشاه اسبق و برادر بزرگتر ملک فهد (پادشاه سابق) و ملک عبدالله پادشاه فعلی است.

" ترکی" متولد 1945 در شهر مکه است. وی تحصیلات عالی خود را در مدرسه لورنسفیل ایالت نیوجرسی آمریکا و دانشگاه جرج تاون در واشنگتن انجام داده است. وی در دوره تحصیل عالی در آمریکا با بیل کلینتون همکلاس بود .

ترکی فیصل در سابقه خود سمت های زیر را برعهده گرفت.

مشاور دفتر پادشاهی عربستان از سال 1973

مدیر سازمان جاسوسی عربستان از سال 1977 تا 2001

سفیر عربستان سعودی در لندن

سفیر عربستان سعودی در واشنگتن از سال 2005 تا 2007

تحلیل:عصرایران