اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
نخستین روایت فائزه هاشمی از روزهای اوین
وارد خانهاش که شدیم هنوز نیامده بود و یک مرد میانسال مشغول خانهتکانی عید بود. ده دقیقهای منتظر ماندیم تا اینکه فائزه هاشمی با چند کیسه میوه وارد خانه شد.
این همان فائزه هاشمی قبل از زندان است؛ ششماه حبس نهتنها تاثیری بر آرا و افکارش نگذاشته که او را رادیکالتر از قبل هم کرده است. یک روسری آبی، شلوار سفید و چادر مشکی بر سر دارد و از اینکه خانهاش به هم ریخته است عذرخواهی میکند.
از نحوه دستگیریاش برای اجرای حکم تا مسائل صنفی زندانیان، ملاقات آیتالله هاشمی رفسنجانی با او و برادرش در زندان، همبندان و زنان زندانی دیگر، بازداشت روزنامهنگاران، انتخابات ریاستجمهوری آینده و برنامههای آینده سخن میگوید و درعینحال وقتی گفتوگو به اینجا میرسد که در صورت نامزدی پدرش در انتخابات چه خواهد کرد پاسخ میدهد: «انشالله که اینطور نیست.»
گفتوگو با فائزه هاشمی ساعاتی پس از آزادی او از زندان اوین با قرار وثیقه یکصدمیلیون تومانی برای پرونده جدید اتهامیاش که اخلال در نظم عمومی (زندان) است در منزل مسکونیاش حوالی میدان نوبنیاد انجام شد.
در ادامه مشروح گفتگوی "روزنامه بهار" با فائزه هاشمی را می خوانیم:
قرار بود 30اسفند آزاد شوید اما 29اسفند آزاد شدید. علت این تخفیف یکروزه در محکومیت ششماه شما چه بود؟
چند حدس وجود دارد؛ اول احتمال استقبالی را میدادند که خوشایند آنها نبود. دوم نبودن من برای سال تحویل در کنار زندانیان، این نکته را روزنامه شرق و برخی سایتها یک روز قبل کار کرده بودند. و سوم شاید نبودن من در زندان هنگام چهارشنبهسوری برایشان مهم بود، چون با بازبودن هواخوری برای این مراسم مخالفت شده بود و دو روز قبل، ٣٠اسفند، را روز آزادی من اعلام کرده بودند و من هم چون نمیخواستم حتی یک روز زیر منت باشم و هم برایم مهم بود که سال تحویل را در کنار دوستانم در زندان باشم مقاومت کردم؛ بعد از حدود یکونیمساعت مرا بیرون کردند. مرا برای گفتوگو به دفتر جانشین رییس زندان بردند و سپس به بند راهم ندادند و در آخر نیز بعد از حدود نیمساعت نشستن، در فضای جلوی بند مرا سوار ماشین کردند.
چه ساعتی شما را آزاد کردند؟
حدود یکربع به هفت صبح به من خبر آزادی را دادند. فکر میکنم هشتونیم صبح بود که من را سوار ماشین کردند و حدود ساعت 9 صبح هم به خانه رسیدیم.
معمولا کسی از زندانیبودن دلخوشی ندارد، اما سوال اینجاست که چه اصراری داشتید داخل زندان بمانید؟
اول اینکه میخواستم همه ششماه محکومیت خود را بهصورت کامل بگذرانم و هیچ منتی بر من و خانوادهام نباشد و باعث سوءاستفاده دیگران نشود؛ نکته دوم اینکه ترجیح میدادم سال تحویل را در جمع دوستانم در زندان باشم.
چرا؟
چون زندان یک تجربه جدید بود. من سالهای سال هنگام تحویلسال کنار خانواده بودم، اما شرایط جدید متفاوت بود. دوست داشتم کنار دیگر زندانیهای زن باشم. آنجا سال تحویل برای همه بهسبب تنهابودن و دوری از نزدیکان وضعیت خاصی است و نمیخواستم از آن فضا جدا شوم.
چه کسانی با شما همبند بودند؟
تعدادی از خانمهایی بهایی، تعدادی از سازمان مجاهدین، دو خانم مسیحی، دو نفر از گروه مادران عزادار پارک لاله، تعدادی بچههای سبز و خبرنگار و یک خانم عراقی و چند نفری هم لاییک و چپ.
خانواده هم اطلاع داشتند که قرار است یک روز زودتر آزاد شوید؟
خیر، هیچکس خبر نداشت.
پس شما چطور به منزل رسیدید؟
با همان ماشین زندان من را رساندند.
همین خانه خودتان؟
نه. من کلید نداشتم و همسرم هم خانه نبود. موبایل هم نداشتم به او خبر بدهم؛ در نتیجه به خانه محسن (برادرم) رفتم.
واکنش آنها نسبت به حضور شما چه بود؟
خیلی متعجب و شاد شدند؛ چراکه فردای آن روز منتظر آزادی من بودند.
چندماه پیش خبری با این موضوع منتشر شد که مقامات زندان تصمیم گرفته بودند به شما مرخصی دهند، اما با انتشار یک بیانیه از پذیرفتن آنها خودداری کردید؛ چرا؟
کل دوران محکومیت من ششماه بود. ما آنجا چهار نفر را داشتیم که حدود پنجسال بدون حتی یکبار مرخصی در زندان بودند. افراد دیگر هم بودند که دوسال، سهسال، چهارسال زندانی بودند، اما مرخصی نرفتند.
یعنی تصور کردید مرخصی حق شما نبود؟
دقیقا. نهتنها مرخصی حق من نبود که بهنظرم باید زندانیهای دیگر به مرخصی میرفتند! احساس خوبی برایم نداشت. ضمن اینکه استنباطم این است که پس از دستگیری من؛ اعتراضات در زندان زیاد شد، مسائلی به وجود آمد از نظر خبری به بند زنان زندانیان سیاسی زیاد پرداخته شد؛ یعنی خبرهایی که پس از آن منتشر میشد برایشان سنگینتر از بیرونبودنم بود. یک شب قبل از اعلام مرخصی بابا (آیتالله هاشمی) برای ملاقات من و مهدی به زندان آمده بود و پیشبینیام این بود که اینها میگویند آقای هاشمی تقاضا کرده که فائزه بیرون بیاید و اینها هم در بوق بگویند که بهخاطر آقای هاشمی من را آزاد کردند.
چگونه شما را بازداشت کردند؟
در زندان که بودم از بچهها درباره چگونگی اجرای حکم میپرسیدم که میگفتند چندبار بهدلایل مختلف آن را عقب انداختهاند و وقتی با آنها تماس گرفته میشد که به زندان بیایید، حتی تا چند ماه هم تقاضای مهلت میکردند. غروب اول مهر از دادسرای اوین زنگ زدند که همان شب برای سوالوجواب به دادسرای اوین بیایید که پرسیدم جریان چیست؟
قرار است به زندان بروم؟ گفتند نه، چند تا سوالوجواب است. پاسخ دادم امشب میهمان دارم و نمیتوانم بیایم و فردا صبح آنجا هستم. گوشی را به آقایی دادند که او هم گفت بسیار خوب، فردا صبح، ساعت 8، دادسرای اوین باشید. میهمانها آمدند و رفتند و ساعتی بعد ماموران داخل خانه آمدند و مرا بردند.
شما روز بازداشت خبر داشتید که برادرتان، مهدی، قرار است دوم مهر به ایران بازگردد؟
بله، میدانستم. اما بسیاری اینطور تحلیل میکنند که با فائزه این رفتار را انجام دادند که مهدی بترسد و نیاید. آنها نمیخواستند مهدی به ایران بازگردد و احتمالا گفتهاند که با فائزه که در ایران است و آماده برای زندانرفتن اینطور برخورد کردیم و حتما مهدی پیش خود فکر میکند که اوضاع چقدر خراب است و از آمدن پشیمان میشود.
چرا فائزه هاشمی ممنوعالخروج نیست؟
نمیدانم. باید از سیستم قضایی بپرسید.
برای موضوع خاصی از کشور خارج شدید؟
المپیک لندن بود. برای فدراسیون اسلامی ورزش زنان نشستی با اعضا داشتیم و بیشتر به این دلیل رفته بودم.
زندان برای شما چطور بود؟
خیلی خوب بود. تجربه بسیار قشنگی بود، انسانهای بزرگی که با آنها آشنا شدم، روابط و فضای بین زندانیها و... تجربه گرانبهایی بود. آنجا فضایی ایجاد شده که ماحصل خود زندانیان است؛ نه اینکه زندانبانها یا ماموران کار خاصی میکردند، نه، اتفاقا با آنها بحرانهای بسیاری داشتیم ولی فضا و شرایط زندان برایم تجربه بسیار مهمی بود و یک نقطهعطف در زندگی من به شمار میرود که به آن افتخار میکنم و بسیار هم آن را دوست دارم.
گویا در زندان وکیل «بند» هم شده بودید. فرآیند وکیلبندشدن دموکراتیک بود یا اینکه تمایل خودتان بود؟
قانون آنجا این است که هرکس انتخاب میشود سه ماه وکیلبند است. آنجا خانم منیژه که وکیلبند بود به مرخصی رفت. همان شب انتخابات گذاشتند که یک نفر بهعنوان جایگزین انتخاب شود تا او بازگردد. رسم آنجا اینطور است که کسی نامزد نمیشود و زندانیها به هرکس که میخواهند رای میدهند. اکثریت به من رای دادند. خانم منیژه که بازگشت وکیلبندی را به او تحویل دادم و گفتم که شما خودتان ادامه دهید، اما دوره او که تمام شد و انتخابات را برگزار کردند، دوباره من بهعنوان وکیلبند انتخاب شدم که تا 10روز قبل از آزادی هم وکیلبند بودم.
عمده مشکلات زندانیان زن در اوین چه بود؟
از نگاه من پس از ششماه حبس سوءمدیریت و ندانمکاری و موازیکاری عمده مشکلات زندانی است.
چگونه؟
موافقتنکردن با آزادی مشروط و مرخصیها طبق قانون، قطع تلفنها و ملاقاتهای حضوری، در حالی که مثلا گفته میشد بیانیهای با امضای بعضی از زندانیان منتشر شده است.
در حوزه درمان و سلامت زندانیان چطور؟
یکی از حیطههای پرمشکل همینجاست. عمده درمان در بهداری زندان داروهای آرامبخش است؛ بهخصوص اگر در شب، کارت به درمانگاه بکشد. برای اعزام پزشکی به بیرون از زندان نیز بایستی از هفتخوان رستم بگذری: تشخیص بهداری زندان، تشخیص دکتر متخصص که گاهی به زندان میآید، تایید پزشکی قانونی داخل زندان، تایید پزشکی قانونی بیرون زندان، تایید دادستانی، رسیدن موافقت دادستان به زندان و سپس به بند زنان و نامهنگاریها و رفتوآمدها برای هریک از اینها را در نظر داشته باشید که فاجعه است. حالا با اعزام موافقت شد، یکبار پرونده پزشکی را نمیبرند، بار دوم پرونده را اشتباهی میبرند، بار سوم بهجای عکس ریه عکس پا میبرند، بار چهارم دیر زندانی را میبرند و وقت دکتر از دست رفته و بار پنجم به بیمارستان اشتباهی میبرند. تمامی اینها اتفاقاتی بود که در طول کوتاه حضور من در زندان بارها اتفاق افتاد. برای هر اعزام نیز بخش مهمی از این روند فرسایشی طی میشود.
این روند را تعمدی میدانید یا سهوی؟
همانطور که گفتم بهنظرم بخشی از آن بازمیگردد به سوءمدیریت و ندانمکاریها؛ یعنی در اینجا مثل بیرون همان سوءمدیریت حاکم هست. البته طی هفتخوان رستم به نظرم سوءمدیریت نیست، بلکه یک روند تثبیت شده است.
اشاره کردید زندانیها از گروههای مختلفی در یک بند حضور داشتند. تعامل این افراد با فائزه هاشمی چگونه بود؟
نیمهشب وارد بند شدم. زندانیان شوکه شده بودند. باور نمیکردند که فائزه هاشمی را نیز در زندان ببینند. استقبال گرم و صمیمانه بود. کل بند بیدار شدند و یکیدو ساعت گپ زدیم. انتظار این بود زود آزاد شوم و این اواخر نگران بودند که آیا آزاد خواهم شد یا نه.
برخوردهای زندانیها با یکدیگر که درنتیجه تضاربآرای آنها شکل میگرفت چگونه بود؟
روابط کاملا دوستانه بود. در غم و شادی هم شریک بودند. تعامل در حد بالایی بود. در حین اینکه همگی به عقیده و آرای یکدیگر احترام میگذاشتند هر کسی عقاید و افکار خودش را داشت. در زندان بهسبب روابط و تعامل زندانیان دموکراسی حاکم بود، چیزی که تحقق آن در جامعه آرزوی همه است.
بحثهای جدی سیاسی هم با یكدیگر داشتید؟
به مناسبتهای مختلف و هم بهطور آزاد این بحثها را داشتیم. جلسات تحلیل خبر و امور سیاسی برگزار میکردیم. اگر نقدی به افکار یک دیگر داشتیم بهراحتی بیان میشد و روی آن بحث میکردیم. همیشه گفتوگو در جریان بود و در کنار این گفتوگوها روابط دوستانه حاکم بود.
آذرماه بود که آیتالله هاشمیرفسنجانی به زندان اوین آمدند و با شما و برادرتان مهدی ملاقات داشتند. علت حضور ایشان در اوین چه بود؟
آنها از بابا خواسته بودند که به دیدن مهدی به اوین بیاید.
تا با شما و مهدی صحبت کنند؟
بر مهدی فشار بود تا موضوعی را قبول کند و مهدی شرطش مشورت با بابا بود. برای همین از بابا خواستند که به اوین بیاید. وقتی برای دیدن مهدی آمد با من هم ملاقات کرد.
هر سه نفر با هم ملاقات داشتید؟
خیر. اجازه ندادند سهنفری با هم دیدار کنیم. بابا با من و مهدی جداگانه ملاقات کرد.
زمان ملاقات شما با پدرتان چقدر بود؟
حدود ۲۰دقیقه.
صحبت خاصی بین شما و آیتالله هاشمی وجود داشت؟
بیشتر احوالپرسی بود و وضعیت زندان را برایش توضیح دادم. بابا نیز گلههای آن طرف را منتقل کرد که چرا به مجاهدین، منافقین نمیگویم یا چرا روابط خوبی مثلا با مجاهدین و بهاییها دارم.
آیتالله هاشمی پیش از مسائل اتفاقافتاده برای شما، نصایحی خطاب به دخترشان داشتند؟
گاهی بله. معمولا امر نمیکند که بکن یا نکن، ولی نظر خود را میگوید و اختیار را برای تصمیمگیری به ما میدهد. بهندرت پیش آمده است که دستوری صحبت کرده باشد. درواقع روششان متقاعدکردن است تا اجبار و تحکم.
گویا یک وثیقه صد میلیون تومانی دیگر هم پیش از آزادی شما خواسته بودند. علت صدور این قرار وثیقه چیست؟
پرونده جدید.
با چه اتهامی؟
اخلال در زندان. اعتراضهایی که در زندان توسط زندانیها رخ میداد و مشاجرهای که بین ماموران و زندانیها پیش میآمد، اینها را به پای من نوشتند که با لیدری من انجام شده است و بهدنبال آن پرونده جدید با اتهام اخلال در زندان درست کردند.
شما را بههمین دلیل به انفرادی بردند؟
بله، هم به انفرادی بردند و هم پرونده جدید تشکیل دادند، یعنی برای یک موضوع دو بار مجازات. اخلال در زندان مجازاتش در آییننامه زندانها پیشبینی شده و حداکثر آن انفرادی است؛ درحالیکه پرونده جدید با اتهام اخلال در نظم عمومی ایجاد شده است که از نظر قانونی نمیتواند ارتباطی با اتهام اخلال در زندان ارتباطی داشته باشد.
حالا واقعا شما لیدر بودید؟
این اتهامی دروغ و توهین به دیگر زندانیان است. زندانیان برای خود یلی هستند و اجازه نمیدهند برایشان کسی لیدری کند. تمامی اعتراضات در جمع تصمیمگیری میشد و من بهعنوان وکیلبند به همراه دیگران آن را دنبال میکردیم. شاید بودن من در زندان بهطور غیرمستقیم باعث احساس قدرت بیشتر زندانیان شده بود و به همین دلیل اعتراضات نسبت به گذشته بیشتر شده بود.
اتهام شما تبلیغ علیه نظام بوده و بههمین دلیل ششماه به زندان رفتید. آیا فکر میکنید علیه جمهوری اسلامی تبلیغ کردهاید؟
نه. این اتهام را قبول ندارم. من بیدلیل در زندان بودم. عجیب اینجاست که من اتهام نشر اکاذیب نداشتم و این به این معنی است که حرفهایم درست بود، ولی میگویند چرا گفتی. مجرم را به زندان میبرند تا تادیب شود.
آیا فائزه هاشمی تادیب شده است؟
چون خودم را مجرم نمیدانستم مرا در پیگیری آرمانهایم راسختر شدهام؛ ضمن اینکه نگرانی برای بازگشت به زندان ندارم.
فکر میکنید چه اتفاقی در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی پدید میآید که فائزه هاشمی فاصله نمایندگی مجلس پنجم تا زندان اوین را ظرف حدود 10سال طی میکند؟
تا جاییکه بهخاطر دارم از همان ابتدای فعالیتهای اجتمایی و سیاسیم منتقد بودم. در ایام انتخابات مجلس پنجم بارها لباسشخصیها و گروههای فشار تلاش کردند مجالس سخنرانی من را به هم بزنند، البته موفق نشدند و حالا نیز توسط همین افراد تهدید میشوم و بالاخره هم کارم به زندان کشیده میشود. خودم فکر میکنم همان آدم هستم.
با پایان تعطیلات عید، فعالیتهای روزمره مردم در حوزههای مختلف آغاز میشود. برنامه شما برای سال 92 در دوران آزادی چیست؟
اگر مشکلی نباشد تدریس در دانشگاه را ادامه میدهم؛ همچنین تصمیم دارم مسائل مربوط به زندانیها و خانوادهها یشان را دنبال کنم.
فعالیت سیاسی چطور؟
(سکوت) منظورتان چیست؟
بالاخره نزدیک به انتخابات ریاستجمهوری یازدهم هستیم. آیا در همین رابطه قصد انجام فعالیتی دارید؟
خیر.
چرا؟
بهنظرم شرایط فراهم نیست.
تحلیلی از انتخابات آینده دارید؟
بله. آنجا مرتب روزنامهها را میخواندیم و اخبار را تحلیل میکردیم.
نگاه شما به انتخابات آتی چیست؟
از آنجایی که ابهامات گذشته تاکنون حل نشده و حتی تلاشی در برای حل آنها به کار نرفته است بهنظر میرسد علاقهای به حضور در سیاستهای کلی وجود ندارد. اگر غیر از این بود نشانههایی دیده میشد. نهتنها چنین نشد بلکه عکس آن عمل شد.
حتی اگر آیتالله هاشمیرفسنجانی نامزد انتخابات باشند؟
انشالله که نیستند. (خنده)
شما موافق حضور ایشان در انتخابات آینده نیستید؟
خیر.
شما دوم خرداد سال 88 در ورزشگاه 12هزارنفری آزادی از احمدینژاد انتقاد کردید؛ با وجود این همه تغییر که آقای احمدینژاد داشته است هنوز هم روی موضع چهار سال قبل خود هستید؟
اعتقاد ندارم که آقای احمدینژاد واقعا عوض شده باشد. به نظرم این تغییرات ظاهرسازی برای اهداف دیگری است، یا آنموقع ایشان از خود چهرهای نشان داد که واقعی نبود.
اما احمدینژاد به مواضع هفتسال پیش منتقدان خود، یعنی بخشهایی از اصلاحطلبان، نزدیک شده است. نامه او به وزیر علوم برای برکناری روسای دانشگاههای تهران و تربیت مدرس بهدلیل امنیتیکردن فضای آکادمیک یکی از دلایل تغییر احمدینژاد است.
در هر صورت بهنظر میرسد که صداقت و راستگویی در این جریان وجود ندارد و مواضع جدید ایشان به دل نمینشیند. احتمالا دوباره بعد از انتخابات چهره دیگری از خود نشان میدهد. نمیشود شما سالها جور دیگری عمل کنید و یکدفعه تبدیل به یک چهره اصلاحطلب و مدافع حقوق بشر شوید. بهنظرم اینها روشهایی است برای جلب و جذب آرا برای انتخابات، چنانکه مواضع سال ۸۴ و سال ۸۸ ایشان نیز چنین بود: آوردن نفت بر سر سفره مردم، افشای دزدها و خلافکارها و... خلافکارتر از همه کیست؟ دزدیها و اختلاسها عمدتا در کدام دوره انجام شد؟ بنابراین حرفها بهتنهایی نمیتواند مهم باشد، بلکه عملکرد است که مورد ارزیابی قرار میگیرد. ایشان آزمایش هشتساله خود را پس داده است. البته این را از ابتدا آقای هاشمی و بسیاری دیگر پیشبینی کردند ولی کو گوش شنوا؟ تحلیل شناختی من از فائزه هاشمی پس از زندان این است که او به یک فعال حقوق بشری تبدیل شده است. فکر میکنم سالهاست در این زمینه فعالم. شاید الان راسختر باشم، چون دیگر نگرانی برای زندانرفتن هم وجود ندارد.
این طنز قدیمی که شما مردترین عضو خانواده هاشمیرفسنجانی هستید را قبول دارید؟
من یک زن هستم و به زنبودن خود افتخار میکنم. چرا برای تعریف از یک زن به او مرد میگویند؟ برایم خوشایند نیست.
از شجاعت میآید.
مگر نمیشود شیر زن بود؟
پس شما خود را شیرزن خانواده هاشمی میدانید.
خود را شیرزن میدانم، ولی نهتنها شیرزن این خانواده.
ویدیو مرتبط :
فائزه هاشمی فرزند هاشمی رفسنجانی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
روایت فائزه هاشمی از روزهای «اوین»/خانواده هاشمی شدهاند مرغ عروسی و عزا!
فائزه هاشمی :
همیشه اصلاحطلب بودهام و مغضوب افراطیها
دختر هیچ سیاستمداری در ایران به اندازه او در حاشیه و متن سیاست قرار نگرفته است. بیمحابا حرفش را میزند و هزینه اعتقادش را هم میدهد. بسیاری از تابوهای زنانه جامعه مردسالار ایران را شكسته و میگوید رفتارش عكسالعمل طبیعی به آن چیزی است كه در بطن اجتماع رخ میدهد.
البته این رفتار در غالب موارد با مقاومت گروههای تندرو مواجه میشود و گاهی هم پدر نصیحت و حتی تشری میزند كه نباید فلان كار را میكردی. هر چه هست او امروز از نظر دستگاه قضایی ایران نه تنها مجرم حبس كشیده كه متهمی است تبرئه شده در پروندهیی تازه كه دیروز به سرانجام رسید.
بزرگترین ناراحتیاش را باور كردن شایعات ریز و درشت علیه خود و خانواده عنوان میكند. خانهاش معمولی است نه تجملاتی است و نه غرق در ثروت. یك زندگی متوسط رو به بالا مثل همه نمایندگان سابق مجلس.
فائزه هاشمی در روزهایی كه درگیر دادگاه تازهاش بود ساعاتی را میزبان ما شد تا سوالاتمان را پاسخ دهد.
به عنوان شروع میخواهم بحث را اینگونه شروع كنم كه چرا فائزه هاشمی همیشه خاصترین دختر در بین فرزندان مقامات عالی جمهوری اسلامی بوده است؟ چرا هیچوقت نخواستید مانند دختران سایر بزرگان نظام بیحاشیه و آرام زندگی كنید؟
اینكه خاص بودهام برداشتی است كه دیگران میكنند چون من خودم را خاص نمیدانم. من خودم را عادی و معمولی میدانم. اما اینكه متفاوت بودهام موضوعی نبوده است كه برای آن فكر و برنامه خاصی داشته باشم. من همیشه سعی كردهام كه خودم باشم. شرایط جامعه من را به سمت و سویی برد كه رفتارهایی اینگونه داشته باشم.
رفتار اجتماعی شما در دو دهه گذشته به گونهیی بوده است كه عنوان ساختارشكن را به راحتی میتوان به آن اطلاق كرد. این ساختار شكنی ریشه در چه چیزی دارد؟
معمولا در ارتباط با هرموضوعی رفتاری كه فكر میكنم درست است انجام میدهم. برخی عرفها در جامعه ما تحمیلی است، عرف تحمیلی هم فاقد ارزش است و ماندگار نمیتواند باشد. بنابراین من هم جایی كه اعتقاد به آن عرف نداشته باشم و آن را منطقی و به نفع جامعه به ویژه زنان و دختران ارزیابی نكنم الزامی به رعایت آن نمیبینم.
بعضی عرفها خود به خود به وجود میآید و پایگاه ارزشی واقعی در جامعه دارند كه من هم معمولا از آنها تبعیت میكنم. اما برخی عرفها ساختگی است، تحمیلی است، در تضاد با حقوق انسانها و به ویژه حقوق زنان است. عرف غیرمنطقی و مصنوعی دوام نمیآورد. عرف كه قانون یا دین نیست كه همه موظف به انجام آن باشند. اگر عرف با خواستههای جامعه مطابقت داشته باشد كمكم شكل میگیرد و با مرور زمان و قبول جامعه ماندگار میشود وحتی در مقابل ساختارشكنیها نیز باقی میماند. اما عرفهایی كه چنین پایگاهی ندارند و اجباری هستند همانطور كه سریع آمدهاند سریع هم میروند.
نكته بعدی كلیشههاست. الفاظ و رفتارهای كلیشهیی به دلم نمینشیند و نمیتوانم بپذیرم. در كلیشههای رایج كلمات و مفاهیم را از معنای اصلی و واقعی آن خارج كردهاند و انتظاردارند همه این را تكرار كنند. مثلا كسانی كه میخواهند ادای غربیها را در بیاورند یا از آن طرف تظاهر كنند كه خیلی مومناند یا موارد بسیار دیگردر حیطههای سیاسی، اجتماعی و... چیزهایی كه در جامعه به صورت كلیشهیی و بدون منطق باب میشود را نمیتوانم تقلید و تكرار كنم كه بعضی اوقات دردسرساز هم شده است.
با همین منطق رفتار اجتماعی خود را تنظیم میكنید؟
معمولا بله. اینها رفتارها و عكسالعملهای طبیعی من است و سعی در سركوب آن نكردهام زیرا از نظر من با ارزش هستند و ویژگیهایی هستند كه افراد را از این طریق بهتر میشود شناخت. درضمن هیچوقت نتوانستهام چیزی را نشان دهم كه نیستم یا اعتقادی به آن ندارم. این را یكجوری دورویی و بیصداقتی میدانم.
عرض من این است كه با همین منطق به یكباره دختر آیتالله هاشمی با شلوار جین و روسری رنگی تابوهای بسیاری را برای زنان میشكند؟
هر دو علاوه بر اینكه یك سلیقه شخصی بود تابوشكنی در مقابل محدودیتها و عرفهای اجباری بود. شاید از طرف دیگران هم این رفتارها تكرار شد تا منجر به شكسته شدن این محدودیتها شد.
فكر میكنم در برابر افكار تحمیلی و فشارهای گروههای خاصی ایستادگی كردم كه به نظر میرسد عموم جامعه هم تفكراین گروهها را قبول نداشتند چون اگر غیر از این بود این رفتارهای من نمیتوانست ادامه یابد و به طور طبیعی توسط اكثریت جامعه پس زده میشد، نه تنها اینطور نشد بلكه مورد استقبال نیز قرار گرفت حتی توسط بسیاری از خانوادههای مذهبی. سالهاست كه بسیاری از زنان اصولگرا هم روسریهای رنگینشان از زیر چادرهایشان بیرون است.
دختر آیتالله هاشمی بودن باعث نمیشد خود حاج آقا به شما تذكر بدهد؟ خاطرهیی دارید كه ایشان به شما تذكراتی در حوزه رفتارهای اجتماعی بدهند؟
در این موارد به یاد نمیآورم. ولی موضوعات دیگری بوده كه تذكر دریافت كردهام.
میتوانید بگویید در چه حوزههایی بوده است؟
برای مثال در روزنامه زن، مثلا چرا فلان موضوع تیتر یك شد و به صفحه دوم نرفت. توصیه، تذكر و گاهی هم تشر از ایشان دریافت كردهام.
رفتارهای ساختارشكنانه شما به زعم برخی، در سالهایی انجام شد كه حاج آقا مسوولیتهای ویژه حكومتی داشتند. چرا در آن مقطع رفتار سیاسی شما زاویه جدی با پدر و به تبع آن نظام داشت؟
تا جایی كه به خاطر میآورم این رفتارها زاویهیی جدی با افكار آقای هاشمی نداشت و برعكس در بسیاری موارد حامی هم بود. به نظرم بخش عمده حاكمیت در آن زمان نیز با این عرفها و كلیشههای ساختگی همسویی جدی و عمیق نداشت. در آن دوران بسیاری از محدودیتها به تبع شرایط افراطی آن زمان شكل گرفته بود.
ماجرای تعطیلی روزنامه زن چه بود؟
روزنامه زن خوشایند خیلیها نبود. روزنامه زن اصلاحطلب و مدافع حقوق زنان بود و مورد خشم بخشی از مسوولین قرار داشت و روزنامه هم مثل خیلی از روزنامههای اصلاحطلب در سال 1378 توقیف شد.
مدت توقیف چه زمانی تمام شد؟
حدود هفت سال پیش تبرئه و آزاد شد.
نمیخواهید دوباره چاپ كنید؟
نه. در حال حاضر انگیزه و برنامهیی برای این كار ندارم.
حتی فضای جدید پس از انتخابات هم این انگیزه را به شما نمیدهد؟
هنوز كه نداده است. كمبود روزنامه نداریم. آن زمان نگاهم به زنان بود. البته الان هم شرایط تغییر چندانی نسبت به آن زمان نكرده است و در بعضی حیطهها پسرفت هم داشتهایم.
هرچه از سالهای پایانی دهه 70 عبور میكنیم شما و اصلاحطلبان به هم نزدیكتر میشوید. فائزه هاشمی به ویژه از 88 به بعد اصلاحطلب و حتی رادیكال نامیده میشود. فائزه هاشمی، نماینده مجلس اصولگرای پنجم حتی كنار معترضان قرار میگیرد. آیا شما تغییری در رفتار خود داشتید؟
به خاطر نمیآورم هیچگاه اصولگرا بوده باشم یا كسی مرا اصولگرا خطاب كرده باشد، البته منظورم اصولگرا در چارچوب تقسیمبندیهای سیاسی است. من از همان زمانی كه وارد فعالیتهای اجتماعی و بعد از آن هم وارد مجلس شدم همیشه مورد غضب گروههای افراطی راست قرار داشتم. گروههای فشار هیچوقت نسبت به من در مخالفت و برخورد كوتاهی نكردهاند.
در ایام تبلیغات مجلس پنجم به برنامههای تبلیغاتی و سخنرانیهای من حمله میكردند. شما اگر گذشته را مرور كنید متوجه میشوید كه این ابراز لطفها مسبوق به سابقه است و از همان دهه 70 مورد غضب اینها بودهام. بنابراین من تغییر رفتار ندادم و از همان ابتدا انگار كه اصلاحطلب بودم. حزب كارگزاران هم كه من فعالیت سیاسیام را با آن شروع كردم یك حزب اصلاحطلب بود.
اما از وقایع سال 88 به بعد فضا امنیتیتر و بستهتر شد و همچنین تكنولوژی و كانالهای اطلاعرسانی گستردهتر و عمومیتر شد و در نتیجه رفتارها بیشتردیده وشنیده شد و مردم بیشتر آگاه شدند، وگرنه من همان هستم كه بودم. نسل سومیهای انقلاب كمتر دهه 70 را به خاطر میآورند و بیشتر با وقایع پس از انتخابات 1388 مرا شناختند. برای من تاریخ با شدت و ضعفهایی در این دو دهه اخیر تكرار شده است.
در مجلس پنجم چه رفتاری میكردید؟
مجلس پنجم مجلس خوبی بود. ما به عنوان اقلیت اصلاحطلب بین 90 تا 110 رای و گاهی هم بیشتر به تناسب موضوع داشتیم. حتی راستهای آن مجلس هم راستهای معتدل و بسیار قابل احترامی بودند. به اعتقاد من مجلس پنجم بهترین مجلس بود.
فضای آن مجلس معتدلتر بود و گروهها با هم تعامل خوبی داشتند. البته به نظرم مجلس اول به لحاظ تكثر فكری مجلس واقعیتر و به اهداف انقلاب نزدیكتر بود. مجلس اول بهترین فرم و مجلس پنجم بهترین كارایی را داشت. آن زمان فضا اینگونه نبود كه اصولگرایان و اصلاحطلبان در دو انتهای طیف خود و اینچنین در مقابل یكدیگر باشند. تعداد عقلا در هر دو طرف بسیار بیشتر از افراطیها بود و كشور هم تقریبا با تدبیر و عقل اداره میشد.
سال 88 نقطه عطفی در زندگی خانواده آقای هاشمی بود. از 88 به این طرف چه تعریف و تعبیری از شخص خودتان و خانواده هاشمی دارید؟
تفاقی كه در هشت سال اخیر و به ویژه از سال 88 به بعد رخ داد این بود كه جامعه متوجه شد شایعات و اتهاماتی كه درباره آقای هاشمی و خانوادهاش در طول این سالها گفته شده صحت ندارد و اگر این دوره هشت ساله بلایی برای كشور و مردم بود این ویژگی مثبت را داشت كه خیلی چیزها برملا شد، بسیاری از واقعیتها از زیر ابرهای دروغ و تهمت بیرون آمد و ذات و ماهیت بسیاری آشكار شد.
خب چرا این تصور به وجود آمد؟ چرا درباره خانواده دیگر سران نظام چنین شایعاتی نیست؟
البته درباره دیگران هم هست اما نه به شدت خانواده هاشمی. مگر آقای بهشتی نگفته بودند آسیاب به نوبت؟ كم درباره ایشان مطالب نادرست گفته میشد؟ به اعتقاد من شایعات بدون دلیل ساخته نمیشوند. اینگونه شایعات معمولا برای افراد تاثیرگذار و بانفوذ و مقتدردر نهایت بیاخلاقی ساخته میشوند تا بتوانند هر زمان كه نیاز باشد با تخریب شخصیتی آنها رقبای خود را از صحنه خارج كنند وبعضی نیز با ترویج شایعات برای خود، كار، اموال و سرمایه خود امنیت ایجاد میكنند.
یعنی شایعات به صورت یك شبكه مویرگی پخش میشد؟
من چنین اعتقادی دارم. مثالی میزنم، در ورودی كلاردشت یك ویلای زیبا و بزرگی روی تپه توجه جلب میكند كه میگفتند من مالك آن هستم. در پیگیریها حتی سرایدار آن ویلا هم گفته بود كه اینجا متعلق به فائزه هاشمی است. آخر معلوم شد مالك برای كارهای شهرداری و اداری ساخت ویلا به مشكل خورده بود و این شایعه را پخش كرده بود كه این ویلا متعلق به فائزه هاشمی است تا كارش در ادارات انجام شود و موفق هم شده بود.
شایعاتی هم كه با اهداف سیاسی پخش میشود كه در دورههای مختلف شاهد آن بودهایم، نیز در همان دورهها بهره ناصواب و كاركردش را برای سازندگان آنها داشته است. خیلی عقب نرویم، مذاكرات مجلس برای بررسی كابینه آقای روحانی را اگر دنبال كرده باشید انگار هر كس كم میآورد با دروغ و اتهامزنی بر اساس شایعات به این خانواده خودی نشان میداد.
خانواده هاشمی شدهاند مرغ عروسی و عزا! به نظرم اینگونه رفتارها بیشتر به فتنه شبیه است كه افراد با زیر پا گذاشتن اخلاق و انسانیت و دین وبراساس بغض و عقده و كینه آن هم در قامت یك نماینده مجلس و بر خلاف سوگندی كه خورده است اینگونه حرف بزند.
اما آن شایعات زمانی راه افتاد كه آقای هاشمی در اوج اقتدار سیاسی بودند.
این یك برنامهریزی درازمدت است، برای فردی كه كارهیی نیست یا اقتدار و نفوذی ندارد شایعهسازی چه فایدهیی دارد؟ برای افراد در قدرت معمولا شایعه درست میشود.
آیا موردی پیش آمده كه بخواهید برای جلوگیری از تخریب پدر از یك رفتار یا خواسته صرف نظر كنید؟
حتما، همین طور است. برای امثال ما همانطور كه شاید امتیازاتی وجود دارد محدودیتها هم كم نیست. بیشتر در دید مردم و در معرض قضاوتهای آنها قرار داریم.
شما دختر هاشمی هستید و كسی فكر نمیكرد روزی در جمهوری اسلامی یكی از فرزندان هاشمی مورد توهینهای شرمآوری نظیر آنچه آن آقا انجام داد قرار گیرد. قبول این اتفاقات برایتان چگونه بود؟
قبلا هم امثال آقایان همین داستانها را، البته نه به این وقاحت، برای من و بسیاری دیگر درست میكردند.
برسیم به ماجرای زندان. فكر میكردید یك روز به زندان بیفتید؟
نه. حتی حكم هم كه گرفتم چون ناعادلانه بود فكر نمیكردم اجرا شود. البته از حكمم ناراحت نبودم و هیچوقت زندان رفتن نگرانم نمیكرد.
روزهای زندان برایتان چگونه بود؟
قبلا هم گفتهام آن روزها را بسیار دوست داشتم و دارم. تجربه عجیب و گرانبهایی بود و خدا را شكر میكنم. هنوز هم به عنوان بهترین مقطع زندگیام به آن نگاه میكنم و از كسانی كه این فرصت را برایم ایجاد كردند ممنونم. زندان دنیای دیگری به روی من باز كرد. فكر میكنم روحیه خودم بود كه تحدید را برایم به فرصت تبدیل كرد.
شما در زندان هم از شایعه خلاص نمیشوید. وقتی به زندان رفتید، میگفتند فائزه هاشمی وسایل ورزشی گرانقیمت و... با خود به بند برده است. شما وسایل خاصی با خود برده بودید؟
من هیچ كار خاصی برای بند زنان انجام ندادم و وسیله خاصی هم با خودم نبردم. من از وسایل آنجا استفاده كردم. زندانیان برای فراهم شدن امكانات و شرایط حداقلی سختی زیادی متحمل شده بودند.
یك روز فائزه هاشمی در زندان چطور میگذشت؟
صبحانه میخوردیم. ناهار را برای گروه خود آماده میكردم. چند ماهی مشغول ترجمه كتاب بودم و چند ساعتی در روز را به این موضوع میپرداختم. دو گروه كتابخوانی داشتیم دو تا یك ساعت در روز با هر كدام از این گروهها بودم.گفتوگو با زندانیان و شنیدن داستانهای زندگیشان. ورزش میكردیم. به نوبت حدودا ماهی یك روز بند را تمیز میكردم.
هفتهیی یكبار جلسه تحلیل خبر داشتیم. به مناسبتها جلسات با موضوعات روز، سیاسی و غیرسیاسی داشتیم. حدود سه ماهی كه وكیل بند بودم امورات بند و زندانیان را پی میگرفتم. در دو ماه آخر هم كار با هویه روی پارچه را یاد گرفتم و برای همبندیهایم، برخی زندانبانها و بیرونیها یادگار دوران زندان را با امضا درست میكردم.
دوستان صمیمیتان چه كسانی بودند؟
همه با هم دوست بودیم.
بعد از زندان با دوستان روابطتان حفظ شده است؟
تقریبا بله. عمق دوستیهایی كه در زندان حاصل میشود چیزی نیست كه به راحتی فراموش شود.
در زندان آقای هاشمی به ملاقاتتان آمد؟
یكبار آمدند. ماه دوم بود كه البته به عنوان ملاقات نیامدند. مهدی هم آن زمان زندان بود و میخواست در مورد خاصی كه تحت فشار قرار گرفته بود با ایشان مشورت كند. ضمن دیدن مهدی با من هم ملاقات داشتند.
كلا شما بخش عمدهیی از زندگی سیاسی و اجتماعیتان را در مخالفت گذراندهاید.
مگر مشكلات و چیزهایی كه برای كسب آن تلاش داشتهام به انجام رسیدهاند كه مبارزه تمام بشود؟ یا باید بیتفاوت باشی یا دایم در حال مبارزه و تلاش.
فضای جدیدی كه بعد از انتخابات به وجود آمده را چگونه ارزیابی میكنید؟
بر خلاف اینكه قبل از انتخابات هیچ امیدی نداشتم الان بسیار امیدوارم كه شرایط به سمتی رود كه عقلانیت و تدبیر پا بگیرد. بسیاری از مشكلات هشت سال گذشته به تحریمها و موضوع هستهیی ربطی نداشت و نتیجه بیتدبیری تصمیمگیران بود.
به نظر میرسد كه آقای روحانی وعمده اعضای كابینه معرفی شده قادر به محقق كردن این امیدها هستند، هر چند كه عدم حضور زنان در كابینه بر خلاف برنامههای منتشر شده از طرف ایشان در زمان انتخابات شروع خوبی حداقل برای 50 درصد جامعه نبود.
خودتان در چهار سال آینده چه برنامهیی دارید؟
انگار محكوم به طی كردن چند باره تمام مسیرهایی هستیم كه در سالهای گذشته رفتهایم. لذا برنامه اضافهیی نیاز نیست. روز از نو روزی از نو.
آیا بازگشت به سیاست در قالب تحزب یكی از گزینههای شماست؟
در حال حاضر نه. بعد از همكاری با حزب كارگزاران فعلا چنین قصدی ندارم. به جز حزب كارگزاران هم عضو هیچ حزب دیگری نبودهام.
حتی حزب جمهوری اسلامی؟ چون عدهیی میگفتند شما اوایل انقلاب عضو حزب جمهوری اسلامی بودهاید.
خیر، تا جایی كه به خاطر دارم عضو حزب جمهوری اسلامی نبودهام و تنها تجربه حزبیام همان حزب كارگزاران بوده است./روزنامه اعتماد