اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
مشاور روحانی: درانتخابات76افراداطلاعاتی به خاتمی کمک کردند/سال84احمدی نژاد شورای نگهبان را سرکارگذاشت
پورنجاتی: برای هر پست سه گزینه نهایی به آقای روحانی معرفی می شود تا لابی کند/ احمدینژاد دچار توهم قدرت شد
گزیده ای از گفت و گوی احمد پورنجاتی با روزنامه اعتماد :
* من احساس کردم ایشان به شکل وسیعی توسط کسانی که تا پیش از انتخاب ایشان با ایشان زاویه داشتند و او را بیصلاحیت میدانستند و برخی به شکل هدایت شده و تزریقی دوره شده است. ضمیر مرجع خود را پیدا کرد و خیلی زود آقای روحانی نگرانی های ما را عملی کرد.
نکته دوم نگرانی از این بود که ارتباط روحانی با افکار عمومی به دلیل مشغلهها به تدریج کم شود و جایگزینش رسانه ملی شود که خود نقش گزینشی ایفا کند. نخستین تاثیر در صحبتهای آقای روحانی در همایش افق رسانه بود که در هشت صفحه کلید واژههایی را به آقای روحانی گفتیم و ایشان در کنار دغدغههای خودشان آنها را هم طرح کردند.
چند روز پیش که به دیدار آقای روحانی رفتم فهمیدم عدهیی از مجموعه خارج شدهاند و حواسها جمع شده است. آقای خاتمی میگفت که آقای روحانی باید بداند که اصلاحطلبان اینگونه نیستند که آویزان جلسات شوند و باید با عزت از آنها خواسته شود. بلافاصله آقای روحانی جلسات تکنفره با اصلاحطلبان گذاشت و آنها را در فرآیند تصمیمات دخیل کرد. نهایتا قرار شد برای هر پست سه گزینه نهایی به آقای روحانی معرفی شود تا ایشان به لابیهای خود بپردازد.
*آقای روحانی وقتی میخواست وارد عرصه شود با خیلی از افراد مشورت کرد، یکی از این افراد هم من بودم. من را دعوت کرد و گفت تصمیم دارم با توجه به شرایط کشور به صحنه بیایم اما اگر آقای خاتمی بیاید انصراف میدهم بعد با یک تاملی هاشمی را هم اضافه کرد چون فکر نمیکرد هاشمی وارد عرصه انتخابات شود. من در همان جلسه گفتم شما چهره attractive (جذابی) ندارید نه به اعتبار مشاغلت بلکه به دلیل میمیک صورتت.
کما اینکه در مجلس هم رای نیاوردید. بنابراین حتی اگر آقای خاتمی نیاید شما فقط در صورت برقراری یک معادله خاصی -که من فکر نمیکردم شکل بگیرد -امکان موفقیت دارید. ایشان در مجلس ششم با وجود یک تبلیغات گسترده رای نیاورد. بعد پرسیدم شما با چه کسان دیگری صحبت کردهاید، گفت با آقای خاتمی مشورت کردهام و خاتمی گفته خوب است شما بیایید.
*من هم این حرف خاتمی را خوب دانستم و گفتم شما با او اشتراکات فکری هم دارید و یک خاطره مشترکی هم آقای روحانی یادآوری کرد. زمانی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی یک کمیتهیی بود به ریاست آقای روحانی و دبیری من و عضویت آیتالله جنتی، خاتمی، حسین شریعتمداری و مهاجرانی، به عنوان معاون رییسجمهور که مسوول بررسی بحث تهاجم فرهنگی و تدوین برنامهیی برای مقابله با آن شده بودیم آقای روحانی گفت یادت میآید که ... رفته بود به یکی از بزرگان گله کرده بود که این آشیخ حسن خودش مصداق تهاجم فرهنگی است. هی قضیه را کش میدهد.
همان زمان یک روز بیرون از جلسات در حضور من آقای خاتمی هم به روحانی گفت شما که از ما لیبرالتری! با ذکر همین خاطره گفت هنوز همان ایدهها را دارم ولی من گفتم وجهه امنیتی و سیاسی و چند لایه شما میتواند هراسی ایجاد کند ولی آقای روحانی گفت آقای خاتمی گفته اگر شما بیایید من از شما حمایت میکنم، پرسیدم خاتمی گفته خوب است بیایید یا گفته حمایت میکنم. که جواب دادند خاتمی گفته حمایت میکنم. گفتم شما فعلا در گوشی این را داشته باش که آقای خاتمی به ناطق هم همین را گفته است. گفت خیلی خب اما ناطق که خبر دارم نمیآید.
آقای روحانی از ملاقاتش با مقام معظم رهبری هم خبر داد و اینکه ایشان برخورد منفی نداشته است و گفت من خواهش میکنم از شما که احساستان این باشد که من میخواهم دولت بزرگان تشکیل دهم یعنی دولتی که سر آدمها به تنشان بیارزد.
* برداشت من این است که فرضیه مهندسی انتخابات چه واقعی باشد چه ناواقعی هیچگاه در کشور ما به نتیجه مورد نظر نرسیده است. فرض کنیم در 76 مهندسی شکل گرفت. نتیجه مطلوب مهندسیکنندگان نبود. حتی سال 80 هم فرض مهندسی وجود دارد. آرایش 8-9 نفره کاندیداها سفرهیی فراهم برای هر نوع سلیقه بود تا رای خاتمی بشکند. از شمخانی تا منصور رضوی همه بودند. یک پدیدهیی بود که مثل کافیشاپ با منوی متنوع هر گرایش اجتماعی میتوانست رای دهد. فرض آن مهندسی این بود که آقای خاتمی در دور دوم کمتر از دور اول رای بیاورد که مفهومش نارضایتی بود. اما اینگونه نشد.
*در این سال[84] از حرکت غیرمدبرانه اصلاحطلبان میگذریم. آن سال قرار بر این نبود که آقای احمدینژاد رییسجمهور شود. در فرض مهندسی انتخابات کس دیگری مد نظر بود. احمدینژاد برآمده از مهندسی نیست. او پدیدهیی است که در دعوای دوطرف به عنوان نفر سوم برنده شد. روند حضورش را گام به گام بررسی کنید.
ورودش با مخالفت همراه بود. این مطلب مبتنی بر اطلاعاتی است که من دارم. عقبه آقای احمدینژاد باید تشکلهای اصولگرا میبودند، ایشان برآمده از جامعه اسلامی مهندسین بود اما ایشان شیخوخیت ناطق را نمیپذیرد، در جلسات اجماع حاضر نمیشود، شورای نگهبان را به نوعی سر کار میگذارد. در رجل سیاسی بودن ایشان تردید بود. آقای احمدینژاد قول میدهد پس از تایید صلاحیت انصراف دهد اما این کار را هم نکرد و خطش را از اصولگرایان جدا کرد و در چارچوب آن رگه ذخیره شده سیاسی در حاشیه قدرت و البته در قدرت جریانی که اسمش را هیچ چیزی جز فرقه نمیتوانیم بگذاریم.
*به نظر من احمدینژاد در دورهیی دچار توهم قدرت واقعی شد.
*ایشان احساس میکرد رای را مردم به احمدینژاد دادهاند و باید قدرت مانوری فراتر از رییسجمهور داشته باشد. این توهم در حد ذهنیت باقی نماند و در رفتار ایشان بازتاب پیدا کرد. از آنجا به بعد یک کشاکش فرسایشی بیشتر پنهان و کمتر آشکار به وجود آمد و در رویاروییهای فرسایشی به جایی میرسند که یک طرف یا باید شجاعانه به انتحار اقدام کند یا آنقدر جسارت داشته باشد که کافه را به هم بریزد.
برای هر دوی این سناریو تدبیر شده بود. مرجعش را نقل نمیکنم اما کار به اینجا رسیده بود که میگفتند احمدینژاد باید ریاستجمهوریاش را تمام کند باید مچش را گرفت و اجازه انتحار نداد. احمدینژاد باور نمیکرد و احساس میکرد هر چه روتر بازی کند فضا بهتر میشود برای همین هم سراغ افشاگری و فیلم و نوار میرفت. به نظر من این رفتار رعبآور نبود به این دلیل که حقیقت مطلب این است که به فرض اینکه چیزی هم داشته باشد موارد بیشتر علیه خودش مطرح بود.
*از زمانی که داستان مشایی با ایجاد موازنه بسیار پرهزینه عدم احراز صلاحیت هاشمی تمام شد احمدینژاد تازه از خواب توهم بیدار شد. آن روزی که هاشمی رفت ثبت نام آقای احمدینژاد و مشایی و البته دوست و استاد بزرگوار ما آقای عزتالله انتظامی برای بازدید از ستاد انتخابات رفته بودند و یکی، دو ساعت زودتر آنجا نشسته بودند ولی ظاهرا میخواستند ببینند هاشمی میآید یا نه.
حلیل من این است که اگر هاشمی نمیرفت مشایی ثبت نام نمیکرد اما نه به عنوان این که احمدینژاد میخواست کوتاه بیاد. بلکه به عنوان یک خلعت و پیشکش که آینده سیاسی خود را با این رویکرد همگرایانهتضمین کند اما وقتی هاشمی میرود معادله به هم میخورد. احمدینژاد آدم لحظههاست و کاراکترش در رفتار غیرمتعارف تعریف میشود. اینکه دست مشایی را بالا میبرد به رخ کشیدن قدرتی است که دوباره توهم داشتن آن را داشت. اما میبینیم که وقتی کار از کار میگذرد و دوباره به خودش میآید برمیگردد سر جای اولش. پاسخ پرسش شما این است: آقای احمدینژاد از یک زمان به بعد متوجه شد حرکتی که فکر میکند روی زمین و جای محکمی انجام میدهد در شرایط بیوزنی و مثل حباب است.
* ایشان[روحانی] امنیتی به مفهوم اطلاعاتی نبوده است. در دبیرخانه شورای امنیت ملی بوده است. حداکثر ویژگی امنیتیاش فرماندهی پدافند است. حقیقت را بدانید که آقای روحانی به نظر من از نظر سیاست خارجی و از نظر فرهنگی اجتماعی لیبرال و معتقد به کنش آزاد قانونمند است. علاوه بر اینکه تحولات جدی کرده است.
مناسبات و ارزیابیاش از رفتار هرم قدرت فرق کرده است. موضع انتقادی داشته و این موضع بخش آشکارش از دولت بوده، بخش پنهانش از شیوههای برخورد با پیامدهای بعد از 88 بوده است. معلوم است که مثل سمپاتهای اصلاحطلبان و مهندس موسوی احساس مظلومیت درباره ایشان نداشته اما احساسش این بوده که موضوع طرفینی است. مهم این است که مثل ما منشأ داستان را طرف مقابل میداند و مشرب برخورد را تعادل طرفینی میداند.
برخی دوستان ما میگویند روحانی را نباید به عنوان کاندیدایی که عنوان اصلاحطلبی هم دارد پشتیبانی کرد بلکه به عنوان شخص او حمایت کنیم. خاتمی میگوید ما او را از این باب که مواضع اصلاحطلبانه دارد حمایت میکنیم. بنابراین چرا بگوییم مواضعش اصلاحطلبانه نیست؟
*برخوردی که با آقای هاشمی شد یک سکتهیی ایجاد کرد اما این به صورت هاگ باقی ماند و نمرد. اینبار مهندسی توسط انتخابات مردم و اصلاحطلبان به صورت واقعی و قانونی انجام شد. مهندسی حق جریانهای سیاسی است و امر عرفی، عقلایی و مدنی است. به نظر من بسیار پیچیدهتر از دوم خرداد بود.
در آن زمان طرف مقابل کاملا به صورت بیتجربه اشتباه محاسبه داشت و این طرف هم بیتجربه اشتباه برآورد داشت. فکر میکردیم خاتمی 8-7 میلیون رای بیاورد. اما اینبار با این همه تجربهاندوزی و با توجه به تمام عوامل و حتی اینبار نقش ایجابی و موثری که رهبری داشت فضایی که ایشان ایجاد کرد حماسه بود، گوش همه کشیده شد. آن سخنی که رای را حقالناس اعلام کرد کار را به خوبی تمام کرد. مو لای درزش نمیرفت که این انتخابات قرار است بسیار سالم و شیک باشد. به همین دلیل در عین اینکه با دوم خرداد مشابهت داشت اما بسیار پیچیدهتر بود.
*اصلاحطلبان نمیتوانند خودشان را به صورت کاملا مرزبندی شده از منتخبی که مورد حمایتشان بوده جدا کنند اما دایم تاکید میشود ما برخورد سهمخواهانه نداریم. همین شنبهیی که گذشت شورای مشورتی جلسه داشت و تاکید شد آقای روحانی باید بتواند دولت خودش را تشکیل دهد و در کنارش نقشی که کمرنگ جلوه کرد در عرصه انتخابات شوراها بود.
با وجود سرمایهگذاری اندک معتقدم شوراها ارتباط ملموس با جامعه است و از نظر وزنکشی ارتباط با شهروندان. از آن مهمتر تصمیمات درستی است که با جمعبندی تجربیات شورای مشورتی اخذ شده که در حال تدوین پروتکل و اساسنامه آن هستیم. این شورای مشورتی چیزی شبیه جبهه اتاق فکر مجموعه اصلاحطلبان است و به شکل جدیتری راهبرد ارتباط اجتماعی را ادامه میدهد.
*واقعا متاسفم که ژورنالیستهای حتی کهنهکار ما هنوز متوجه این نیستند که دوم خرداد هم که یک حرکت مدنی با سمبل آقای خاتمی بود توسط دوستان و همکارانی کمک میشده که همه از این منظر تابلوی اطلاعاتی امنیتی داشتهاند. مغز اصلاحات که انشاءالله شفا یابد آقای حجاریان بود که تدوینکننده قانون وزارت اطلاعات بود و قبلش در نخستوزیری مسوولیت اطلاعاتی داشته است.
عنصر اطلاعاتی به معنای عملیاتی یک بحث است اما به نظر من باهوشترین و سیستماتیزهترین اندیشه متعلق به کسانی است که در بررسیهای اطلاعاتی امنیتی فعالیت کردهاند. ضمن اینکه امنیتی هم با اطلاعاتی تفاوت دارد و در تمام دنیا هم همینطور است. به دلیل اینکه این افراد نقش حجمنگر دارند تا سطحنگر. مثلا آقای حجاریان که مهندسی خوانده و در علوم سیاسی ادامه داده است در بررسیهای امنیتی ناگزیر است تمام موارد را در نظر بگیرد.
*زمانی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی یک کمیتهیی بود به ریاست آقای روحانی و دبیری من و عضویت آیتالله جنتی، خاتمی، حسین شریعتمداری و مهاجرانی، به عنوان معاون رییسجمهور که مسوول بررسی بحث تهاجم فرهنگی و تدوین برنامهیی برای مقابله با آن شده بودیم آقای روحانی گفت یادت میآید که ... رفته بود به یک از بزرگان گله کرده بود که این آشیخ حسن خودش مصداق تهاجم فرهنگی است. هی قضیه را کش میدهد. همان زمان یک روز بیرون از جلسات در حضور من آقای خاتمی هم به روحانی گفت شما که از ما لیبرالتری!/روزنامه اعتماد
ویدیو مرتبط :
روحانی:شورای امنیت ملی خاتمی را ممنوع التصویر نکرده!!!!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مطهری: در میان اصلاح طلبان کسی جز خاتمی رای ندارد/ اگر به دلیل فشار احمدی نژاد، شورای نگهبان صلاحیت مشایی را تایید کند باید ختم انقلاب را اعلام کنیم
مطهری: در میان اصلاح طلبان کسی جز خاتمی رای ندارد/ اگر به دلیل فشار احمدی نژاد، شورای نگهبان صلاحیت مشایی را تایید کند باید ختم انقلاب را اعلام کنیم
علی مطهری گفت که به خاطر دگر اندیشی و تفکر منتقدانه نمیتوان دانشجو یا استاد را از تحصیل یا تدریس محروم کرد.
علی مطهری نماینده مردم تهران درباره برخورد با اساتید و دانشجویان توسط وزارت علوم گفت: مجلس می تواند وزیر علوم را احضار و از وی در این باره سوال کند. البته بنده الان اطلاع دقیق ندارم که تا کنون چنین اقدامی صورت گرفته است یا خیر.
آنچه مسلم است این است که به خاطر دگراندیشی و تفکر منتقدانه نمی توان دانشجو یا استاد را از تحصیل یا تدریس محروم کرد. اگر استادی در کلاس درس، خارج از موضوع درس، به تبلیغ علیه نظام بپردازد می توان با وی برخورد کرد اما اگر در چارچوب سرفصل های درس خود، ضمن بیان مطالب معین شده، نظر کارشناسی مخالف خود را هم بیان کند یا دارای دیدگاه های اجتماعی و سیاسی متفاوت از دیدگاه نظام باشد نمی توان به این بهانه وی را از حق تدریس محروم نمود.
اهم سخنان مطهری در ادامه به نقل از قانون میآید:
قطعا ما در کشور نیاز به احزاب قوی و فعال داریم. همین آشفتگی که ما در ایام انتخابات با آن روبرو می شویم به دلیل فقدان احزاب اصیل، با سابقه و فعال است. اگر احزاب قوی وجود داشته باشند می توانند به عنوان اتاق فکر عمل کرده و کادرسازی نمایند و کاندیداهای مناسب را به جامعه معرفی کنند و مردم با اعتماد به یک حزب به کاندیدای مورد حمایت او رای دهند و این سردر گمی که اکنون شاهد آن هستیم وجود نخواهد داشت و پس از انتخاب نیز حزب پاسخگوی معرفی خود خواهد بود. با وجود احزاب قوی و شناسنامه دار، فرصت طلبان قادر نخواهند بود از فضای آشفته سوءاستفاده کنند و سوار بر قدرت شده و 4 یا 8 سال کشور را دچار حوادث و مشکلات نمایند. از این نظر حضور احزاب ضروری است.
اما در کشور ما مسئله رابطه حزب با اصل ولایت فقیه موضوع مهمی است که این رابطه چگونه تعریف می شود. اگر برداشت ما این طور باشد که احزاب حق اظهار نظر بر خلاف نظر ولی فقیه را ندارند، طبیعتا احزاب برای ادامه فعالیت خود با مشکل مواجه می شوند و عملا احزاب آزاد نخواهیم داشت.
اما اگر برداشت صحیح از اصل ولایت فقیه را داشته باشیم که ما مجاز به اظهار نظر مخالف نظر ولی فقیه هستیم ولی در عمل و احکام حکومتی باید ملتزم باشیم، تا حد زیادی این مشکل حل خواهد شد. نگاه درست به اصل ولایت فقیه یکی از لوازم تشکیل احزاب قوی است.
ما در زمینه احزاب با مشکل کمبود قانون مواجه نیستیم. البته اگر اصلاحی لازم باشد باید انجام شود. مشکل ما در سختگیریها و تنگ نظریها در صدور مجوز و مدارا با احزاب رخ می دهد. کمیسیون ماده 10 احزاب گاهی سختگیریهای بیش از حد و غیر ضروری اعمال می کند و به سادگی مجوز تاسیس حزب نمی دهد و با احزاب موجود منتقد برخورد می کند و احیانا میان احزاب و گروه های سیاسی برای برگزاری کنگره یا تجمع تبعیض روا می دارد. این مسائل باید حل شود.
انتخابات هر چه مردمی تر و واقعی تر باشد به نفع نظام و کشور است و به هر میزان به سمت انتصاب پیش برویم به کشور آسیب جدی وارد می گردد. اکنون برخی از گروههای سیاسی و مردم تصور درستی از انتخابات ندارند.
به عبارت دیگر برخی آسیب ها همواره انتخابات را تهدید می کرده است. بنده اعتقاد دارم برخی از حوادثی که در انتخابات 88 رخ داد ناشی از برداشت اشتباهی است که از ماهیت انتخابات در جمهوری اسلامی وجود دارد.
یکی از بزرگترین آسیبهای ما در این عرصه وارد کردن رهبری در امر انتخابات است. عده ای تلاش می کنند تا رهبری را وارد عرصه انتخابات کنند، در حالی که خود ایشان چنین روش و نگاهی ندارند. رهبری نهایتا برخی معیارها را بیان می کنند و در بعضی مواقع صراحتا اعلام نموده اند که نظر بنده را کسی نمی داند. متاسفانه عده ای کاسه های داغ تر از آش طوری به جامعه القا می کنند که مثلا نظر رهبری به آقای الف است.
در نتیجه جامعه دو قطبی می شود. برخی از کسانی که به رهبری ارادت ویژه ای دارند و به اصطلاح ولایت مدار هستند از هر تلاشی دریغ نمی کنند تا آن کاندیدای خاص رای بیاورد و عده ای هم که منتقد و مخالف و احیانا معاند هستند تمام کوشش خود را مصروف می دارند تا آن شخص رای نیاورد. این اتفاق نقطه آغاز فتنه اسنت و منجر به پدید آمدن خصومتها در جامعه می گردد.
ما باید به این نکته کلیدی توجه کنیم که انتخابات متعلق و مرتبط با مردم است و ارتباط ناچیزی با رهبری دارد. ارتباط انتخابات با رهبری صرفا در مرحله بررسی صلاحیت هاست. به این معنی که مقام رهبری از طریق شورای نگهبان اعمال نظر می نمایند و این حق قانونی ایشان است و اشکالی هم ندارد و ما بیش از این حقی برای وارد کردن رهبری در انتخابات نداریم اما این که بعد از معرفی کاندیداهای صالح از طرف شورای نگهبان به دنبال کشف نظر رهبری باشیم کار درستی نیست.
این که برخی افراد عنوان می کنند که من از رهبری برای کاندیداتوری در انتخابات کسب اجازه کردم، تعبیر اشتباهی است زیرا اساسا نیازی به اجازه گرفتن از ایشان نیست. در واقع این دوستان برای کاندیداتوری باید از مردم اجازه بگیرند وکسب تکلیف کنند.
این یک آسیب جدی است که معمولا وجود دارد. این دیدگاه غلط در بین اصولگرایان به وفور یافت می شود که به صورت مداوم در همه مسائل مربوط به حوزه وظایف و اختیارات خود تاکید دارند که باید ببینیم نظر رهبری چیست. اصولا در انتخابات، هر شخص یا گروهی باید خودش با استفاده از معیارهای اسلامی به فرد اصلح برسد.
نظر رهبری از طریق شورای نگهبان اعمال می شود و افرادی که از طرف شورای نگهبان صلاحیتشان تایید می شود قطعا مورد تایید رهبری هستند و صلاح نیست که ما به دنبال کشف نظر رهبری باشیم و ببینیم مکنون قلبی ایشان چیست. این بزرگترین آسیب است که در هر انتخاباتی خودنمایی می کند و باید دفع شود.
سختگیریهای بی مورد و افراطی در بررسی صلاحیت نامزدها در شورای نگهبان هم آفت دیگر انتخابات است. شورای نگهبان نباید به بهانه های واهی، از حضور منتقدان در عرصه انتخابات ممانعت به عمل آورد، نباید گرایشهای سیاسی و گروهی را در امر تایید صلاحیت نامزدها دخالت دهد.
آسیب و آفت دیگر، بسته بودن فضای مطبوعات و به طور کلی رسانه ها است. اگر رسانه ها در بیان حقایق آزاد نباشند نشاط و مشارکت مناسب در انتخابات حاصل نمی شود.الان فضای خوبی بر مطبوعات حاکم نیست و سخت گیری های غیر ضروری وجود دارد و من به عنوان نماینده قوه مقننه در هیئت نظارت بر مطبوعات شخصا از این فضا راضی نیستم.
برخی تصور می کنند رییس جمهوری که با رای بالا انتخاب شود ممکن است با اتکا به آرای خود از اوامر رهبری اطاعت نکرده و سر باز زند، در نتیجه خواهان انتخاباتی قابل کنترل و محدود هستند. در واقع این دوستان باید نگاه خودشان را به اصل ولایت فقیه تغییر دهند.
اگر از طرف اصلاح طلبان آقای خاتمی بیاید وضعیت خوبی خواهند داشت اما بعید می دانم دیگر چهره های اصلاح طلب که تا کنون مطرح شده اند رای قابل توجهی کسب کنند. گروه آقای احمدی نژاد هم اگر نظرشان روی آقای مشایی باشد، جای بحث دارد.
بنده اصولا آقای مشایی را رجل سیاسی نمی دانم که بخواهند کاندیدای ریاست جمهوری شوند. گذشته از اینکه ایشان افکار خاصی دارند که با ایدئولوژی و آرمانهای انقلاب سازگاری ندارد، کسی که صرفا چند سال رئیس دفتر رئیس جمهور یا رئیس میراث فرهنگی بوده رجل سیاسی محسوب نمی شود، ضمن اینکه خود آقای احمدی نژاد هم در سال 84 رجل سیاسی نبود و شورای نگهبان نباید صلاحیت ایشان را تایید می کرد. خوب ایشان تایید صلاحیت شدند و در این چند سال کشور ضرر های آن را مشاهده کرده است.
اگر فرض کنیم که به دلیل برخی تهدیدها و فشارهای آقای احمدی نژاد، شورای نگهبان صلاحیت آقای مشایی را تایید کند باید ختم انقلاب را اعلام کنیم.
آقای مشایی کسی است که می گوید دوران اسلام گرایی، به دلیل اینکه القاعده و طالبان هم دم از اسلام می زنند خاتمه یافته است و باید بجای اسلام از ایران و مکتب ایران سخن گفت یا معتقد است که اسلام یعنی عشق به همه انسانها و دین اسلام با مسیحیت و سایر ادیان تفاوتی ندارد. این افکار در ظاهر برای عده ای خوشایند است اما در واقع بسیار خطرناک است. نوعی عرفان کاذب و صوفی گری است/خبرآنلاین