اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
"مریل استریپ" به اصغر فرهادی نامه نوشت
«جدایی نادر از سیمین» تنها یك فیلم در سینمای ایران نیست، بلكه فرصتی است برای تكرار نام كشوری كه دوستش داریم.
با یا بیكارگردانش به این سو و آن سوی جهان سفر كرد و از آن استقبال شد. سفرهای جهانی این فیلم از ایران آغاز شد و از جشنواره فیلم فجر، كمی بعدتر در سینماهای ایران نشان داده شد و مردم از آن استقبال كردند و بعد این حس مشترك به سراسر جهان منتقل شد تا مردم به تماشایش بنشینند و همچون ما بغض كنند، قاضی و راوی شوند و درگیر شخصیتها.
به هر كشوری رفت، تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت و برخی از هنرمندان به تحسین در گفتوگوها و محافل سینمایی اكتفا نكردند و به فرهادی نامه نوشتند. در روزهایی كه بحث جنگ با ایران پررنگ بود و هر روز خبری در اینباره منتشر میشد و جنگطلبان در رسانههای جهانی بر طبل جنگ علیه ایران میكوبیدند، سخنان «اصغر فرهادی» به عنوان سازنده فیلم «جدایی» در اسكار و پیش از آن در گلدنگلوب، سخن از صلح بود، به نمایندگی از مردمی كه رسانهها تصویری دیگر از آنان ارایه میكردند.
یكی از آنان كه به اصغر فرهادی نامه نوشت، «مریل استریپ» بود؛ بانویی كه 17 بار نامزد اسكار شده بود و سه بار برنده آن، بانویی كه لوح تقدیر نامزدشدن فیلم «جدایی» در اسكار 84 را به «اصغر فرهادی» داده است. او در نامهای نكتههایی را درباره این فیلم بیان كرد كه زاویه دیدی دیگر را رو به این فیلم میگشاید و آن را نه به عنوان فیلم و اثر هنری، كه به عنوان تجلی یك اتفاق انسانی در قالبی هنری میستاید.
او چنین مینویسد: «نمیدانم آیا اصغر فرهادی زمانی كه فیلمش را میساخته آگاه بوده كه بر خلاف نام فیلم، تاثیر جهانی «یك جدایی» مردم را به هم نزدیك خواهد كرد؟! نزدیك كردن ما و مردم ایران، تا از طریق داستان خانوادهای در حال گسست و پیچیدگیهای اخلاقی و عاطفیشان، خانوادههای ما و ایرانیان را به هم نزدیك كند.» مریل استریپ در توصیف جزییات مطرح شده در كارگردانی این فیلم مینویسد: «او این كار را با ظرافت انجام میدهد، با ارایه تصویری صمیمی از پیشخوان آشپزخانهای در تهران یا با نشان دادن پرتره كوچكی از انیشتین یا نقاشی دیگری از وایت به نام دنیای كریستینا.
او به ما اجازه همدردی با مردی را میدهد كه به تازگی تركش كردهاند، جایی كه برای یافتن تنظیم درست ماشین لباسشویی در تكاپوست. او میگذارد تا ما عمل دردناك و سرشار از عشق شستوشوی پدری پیر را بازشناسیم و میگذارد شوك حاصل از بازی كودكی كه پیچ دستگاه اكسیژن را باز و بسته میكند و باز میبندد و باز میكند را حس كنیم.
همچنان كه سرنوشت با زندگی ما در حال بازی است.» بانویی كه او را در اخلاق و ماندگاری در سینما تحسین میكنند، چنین به رمزگشایی از فیلم «جدایی» میپردازد: «او میگذارد در خستگی مفرط قاضیای سهیم شویم كه میخواهد پنجره دفتر كم هوایی كه در آن تصمیمات دشوار میگیرد، چارتاق باز باشد:
-چه چیز هل دادن است، چه چیز ضربه زدن؟
-چه كسی پرت شد، چه كسی از حال رفت؟
-چه كسی دروغ گفته، چه كسی غیرقابل اطمینان است؟
-چه كسی خوب است، چه كسی بد؟
چگونه میتوان همه اینها را در جای خود قرار داد؟ و ببینید چه میزان گذشت در دل مردمی است كه تحت قواعدی بیگذشت زندگی میكنند.» استریپ فیلم «جدایی» را فراتر از تمام همه ابزاری دانست كه میتواند كشورها را به هم نزدیك یا از هم دور كند.
او نامهاش را با چنین عباراتی پایان میدهد: «با ساختن این فیلم دلپذیر، اصغر فرهادی كاری كرد كه هیاتهای دیپلمات و اخبار روزنامهها از آن عاجزند. او گذاشت تا ما خود را در آینه زندگی دیگران ببینیم و مخمصههای یكدیگر را درك كنیم.
مخمصه انسانیت مشتركمان را. این كنش، كنشی سیاستمدارانه است. در دنیایی كه مسیر تماشا در آن با بدبینی و تلخی مسدود است، نیاز داریم تا هنرمندان تصویر را وضوحی بهتر ببخشند. ما به «یك جدایی» محتاجیم تا به هم نزدیكمان كند.»
اصغر فرهادی برای همان یك لحظه دلنشینی كه مردم زیادی را در ایران خوشحال كرد به عنوان چهارمین چهره مجله تایم از سوی مردم برگزیده شد.
این آغاز راهی است كه او به عنوان یك هنرمند در آن قرار گرفته است و تا اكنون نشان داده است كه این مسیر را با هوشیاری ادامه میدهد.
ویدیو مرتبط :
مریل استریپ در الن شو - ۲۰۱۴ - eng sub
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
نامه اصغر فرهادی برای عفو دختر در آستانه اعدام
اخبار اجتماعی - نامه اصغر فرهادی برای عفو دختر در آستانه اعدام
به گزارش ایسنا، در متن نامه این کارگردان سینمای ایران که نسخهای در اختیار ایسنا قرار گرفته آمده است:
«خانواده محترم سربندی، سلام.
پیش از هر سخن، تسلیت مرا در داغی که دیده اید، پذیرا باشید.
چندی پیش در یکی از روزهای میانی هفته، به قبرستانی که فوت شدگان فامیل در آن آرمیده اند سر زدم. هیچ کس آنجا نبود. من بودم و آنسوتر زنی که در چادر سیاه خود فرو رفته و بر سر مزاری نشسته بود. تنهایی اش در آن بعد از ظهر ساکت و خلوت قبرستان، از آن لحظه هایی شد که همواره در ذهنم باقی خواهد ماند. لختی بعد برخاست. پیرزنی بود نحیف و خمیده قامت، آبی روی سنگ قبر ریخت و با دست آن را به دقت شست و رفت.
رفتم به سوی سنگ قبر خیس، سنگی کوچک و کهنه که حالا با گذر سالیان حروف نام صاحب آن سائیده بود و ناخوانا. به عادت همیشگی، تاریخ تولد و فوت را تفریق کردم. آنجا قبر جوانی بود 17 ساله که در سال 1355 به خاک رفته بود. سی و هشت سال پیش. عجب آنکه پیرزن، سی و هشت سال پس از مرگ عزیزش - به گمانم فرزندش - در خلوت یکی از روزهای میانی هفته، بیرون از هیاهوی روزگار، تنها بر سر خاک او نشسته و هنوز با او بود و در کنارش. سنگ ترک برداشته هم دیگر نام جوان از دست رفته را بر خود نداشت و از یاد پاک کرده بود اما مادر هنوز سینه پیرش داغدار و دلتنگ جوانش بود. داغ، کهنه میشود اما فراموش نه.
حقیقت نیست اگر بگویم احساس شما را در این روزهای سخت درک میکنم. جای خالی یکی از اعضای خانوادهتان و غم از دست دادن او از یک سو، سخنان و قضاوتهای تحریکآمیز و ناسنجیدهای که ناخن است بر زخم شما از سوی دیگر و واگذاردن سر رشته مرگ و زندگی و سرنوشت دختری جوان در دستان شما از همه سنگینتر و سهمگینتر. با این حال امید دارم در این سخن کوتاه، منصف باشم.
من خانم «ریحانه جباری» را نمیشناسم. اما شنیدهام که او در خردسالیاش در یکی از سریالهای من نقش کوتاهی بازی کرده است. ذهنم را میکاوم و چهره یک یک خردسالانی را که روزی در ساختههای من نقشی داشتهاند از پیش چشم میگذرانم تا شاید بتوانم حدس بزنم کدامشان ممکن است «ریحانه» باشد. در چشم و چهره کدامشان اندک نشانهای از آیندهای این چنین غمبار و حزنانگیز می توان یافت. در لحن و زبان کودکانه کدامشان ردی از کسی میتوان جست که فردایی نه چندان دور، هم نوعی را به قتل برساند. اما من در آن چهرهها که هنوز نمیدانم کدامشان «ریحانه» است، جز معصومیت هیچ نیافتم.
چگونه ممکن است یکی از آن کودکان دوست داشتنی در آیندهای نه چندان دور، ثانیههای زندگیاش در کابوس نزدیک شدن به لحظه آویختنش از طناب دار به شماره بیفتد.
اگرچه هیچکدام از آن دخترکان معصوم در خیالبافیهای کودکانه از آیندهشان هرگز خود را در هیبت یک قاتل و اعدامی تخیل نکرده بودند، اما به سادگی شاید، هر کدام از آنان با یک اتفاق ساده و بیرون از اختیار و ارادهشان می توانستند امروز جای «ریحانه» باشند و «ریحانه» در جمع کسانی که اخبار و احوال دختر جوانی محکوم به مرگ را دل نگران دنبال میکند. چه میشود که آن کودک معصوم دیروز، امروز جوانی میشود با دستانی آلوده به خون، در چند قدمی مرگی زودرس. ما مردمان کجای این داستانیم و چه سهمی در سیر آن کودک ناب و زلال و سرخوش دیروز به قاتل امروز داریم. هیچ جرمی، فقط یک مجرم ندارد و هیچ قتلی فقط یک قاتل.
من دلگیریتان را از کسانی که نابخردانه شما را آزردند و شاید خشمی را سبب شدند که بر سرنوشت ریحانه در روزهای پیش رو تاثیر دارد، درک میکنم و با تمام وجودم از شما تقاضا دارم در روزگاری که بخشندگی حتی در جزئیترین امور زندگی روزمره مان گم و ناپیداست، او را ببخشائید. من در تقویمم روزی را که شما با وجود همه رنجها و دردهایتان که تا ابد همراهتان است، این انسان را به زندگی بازگردانید، روز بخشایش نام خواهم داد و نام شما را همواره به خاطر خواهم سپرد.
این گذشت تنها نجات یک فرد نیست. عملی است نمادین، ماندگار و آموزنده. دعوتی است از همگان به گذشت و بخشش. تشویق به گذشت کردن کسانی ست که در موقعیتی چون شما، بر سر دو راهی بخشیدن و نبخشیدن ایستاده اند. شما با این گذشت انسان های زیادی را از مرگ نجات خواهید داد. شاید تقدیر آن است که خون بر زمین ریخته شده در این اتفاق ناگوار در راه هدیه کردن این مفهوم بزرگ و گرانقدر به دیگران به کار آید. شما با این تصمیم بزرگ، معنایی عمیق به مرگ عزیزتان خواهید بخشید.
خانواده داغدار سربندی، به حرمت انسانیت، آن کودک خردسال دیروز را ببخشائید.
سپاس
اصغر فرهادی
بیست و دوم فروردین ماه هزار و سیصد و نود و سه»
اخبار اجتماعی - ایسنا