اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
مرگ عروس در شلیک ناخواسته خواهرشوهر
به گزارش ایران، این دختر 23 ساله در اداره مشاوره و مددکاری به کارشناس مشاوره پلیس اصفهان گفت: در 18 سالگی به خاطر شکست عاطفی چندین بار خود را تا آستانه مرگ پیش بردم تا اینکه خانواده مجبور شدند به خواسته من که سفر به تهران و زندگی در آنجا بود، تن بدهند.
پدرم در تهران خانهای را برایم اجاره کرد و من در یک شرکت تبلیغاتی کار میکردم. گاهی وقتها خواهرم نزدم میآمد و برای اینکه در تهران اتفاقی برایم نیفتد رفت و آمدهایم حساب شده بود. دوست زیادی نداشتم ولی با این حال به خاطر مزاحمتها و خطرات احتمالی یک کلت کمری خریدم و همیشه آن را همراه خود داشتم چون فکر میکردم این کلت برایم امنیت ایجاد میکند.
وی افزود: شرایط خیلی خوب بود، کار میکردم و احساس آرامش داشتم تا اینکه بعد از سه سال زندگی در تهران به خواسته پدر و مادرم دوباره به اصفهان برگشتم. در کنکور شرکت کردم و در رشته فیزیک قبول شده و شروع به ادامه تحصیل کردم. روز حادثه قرار بود به خانه برادرم بروم و یک وسیله آرایشی را که برای زن داداشم خریده بودم به وی تحویل دهم و از آنجا به کتابخانه دانشگاه بروم و کتاب را تحویل دهم. به خانه برادرم رفتم، مثل همیشه با شهره شروع به صحبت و خوش و بش کردم سپس شهره که روی مبل نشسته بود و داشت کتاب میخواند و بعضی از اصطلاحات پزشکی را که متوجه نمیشد از من میپرسید، رفتم تا آن وسیله آرایشی را که برایش خریده بودم به وی تحویل دهم. وقتی سراغ کیفم رفتم متوجه شدم دسته کلت از آستری کیف بیرون زده و نمیدانم چرا تپانچه روی کیف آمده بود. خواستم که دسته آن را داخل کیف بگذارم تا شهره آن را نبیند، ولی نمیدانم که کی ضامنش کنار رفته بود. وقتی من کلت را به داخل کیف هل دادم شلیک شد.
وقتی به خود آمدم متوجه شدم شهره روی زمین افتاده و گلوله به سرش اصابت کرده است .داشت از سرش خون میآمد، مات و مبهوت شده بودم فقط بعد از اینکه به خودم آمدم به فکرم رسید که یک طوری صحنه را به هم بریزم که انگار سرقتی اتفاق افتاده است، اتاقها را به هم ریختم، لباسهای داخل کمد را بیرون ریختم، کشوها را نامرتب کردم و یک لحظه چشمم به طلاهای شهره افتاد و برای اینکه کسی شک نکند آنها را برداشته و از خانه بیرون رفتم.
دختر تیرانداز گفت: قرار بود کتابخانه بروم برای همین رفتم کتابخانه دانشگاه، کتاب را تحویل دادم. زنگ زدم خانه، پدرم گوشی را برداشت و گفت که شهره مریض شده و او را به بیمارستان بردهایم. پیش خودم گفتم خدا را شکر پس شهره زنده است و نمرده و بعد من به آنها ثابت میکنم که فقط یک اتفاق بوده، ولی وقتی به خانه آمدم از گریه و شیون مادرم متوجه شدم شهره مرده است. همه به هم ریخته بودند من هم خیلی گریه میکردم و خودم را میزدم تا اینکه چند روز بعد پلیس به من شک کرد و مرا به خاطر رفتار مرموز و تپانچهای که داشتم دستگیرم کرد.
وی در پایان گفت: ولی به خدا من و شهره هیچ خصومتی با هم نداشتیم. من شهره را خیلی دوست داشتم همیشه با هم درد دل میکردیم همیشه از وی حمایت میکردم حتی گاهی وقتها که با برادرم مشکل پیدا میکرد برادرم را مقصر میدانستم و به او میگفتم که هوای شهره را داشته باش، او دختر خوبی است.
اخبار حوادث - ایران
ویدیو مرتبط :
شلیک کردن ناخواسته به سمت گروگانگیر.....
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مرگ تلخ پسرك در خانه عروس
مرگ تلخ پسرك در خانه عروس
پسرك 10 ماه بیشتر نداشت وقتی مادر سرگرم صحبت با مهمانان شد چاردست و پا به حیاط خانه روستایی رفت و به كام تراژدی تلخی كشیده شد.
به گزارش ایران همه میخواستند در عروسی دختر فامیل شركت كنند و همهمهای بود غافل از اینكه مرگ نوزادی همه را سیاهپوش خواهد كرد.
دفتر زندگی نوزاد 10ماههای كه همراه مادر و برادر خود برای شركت در مجلس عروسی دختر داییاش به روستاهای فریمان رفته بود در حادثهای غمبار بسته شد.
پدر محمد كوچولو كه 29سالهاست به شوك گفت: روز چهار شنبه گذشته همسرم و دو بچهام را به شهرستان فرستادم تا در كارهای مجلس عروسی دختر برادرزنم كمك كند. چون شهرستان محل زندگیمان به مشهد نزدیك است قرار بود پنجشنبه بعد از ظهر یعنی همان روز عروسی نیز من به راه بیفتم و خودم را به مجلس عروسی برسانم. حدود ساعت 11 صبح روز پنجشنبه همسرم پس از آنكه پوشک بچه را تعویض و او را داخل خانه رهاکرد و برای شستوشوی كهنه به داخل حمام رفت. متأسفانه غفلت همسرم باعث شد تا بچه به صورت چاردست و پا به داخل حیاط برود. سید مهدی آهی كشید و افزود: همسرم بعد از شستن كهنه، سرش به گفتوگو با اطرافیان گرم شد و ناگهان فهمید كه بچه غیبش زده است و زمانی كه همه دنبال بچهام میگشتند جسد بیجان وی را داخل جوی آبی كه از وسط حیاط خانه میگذرد پیدا كردند. پدر این نوزاد گفت: ساعت 2 بعدازظهر بود و در محل كارم مشغول خوردن ناهار بودم كه همسرم زنگ زد. فكر میكردم وی میخواهد بگوید زودتر راه بیفتم. اما وقتی گوشی را جواب دادم همسرم با گریه و ناله از مرگ پسرمان خبر داد.
با شنیدن این خبر نفهمیدم چطور خودم را به محل رساندم و پس از انجام اقدامات لازم بچهام را در قبرستان روستای محسنآباد فریمان دفن كردیم.
این مرد افزود: ای كاش همسرم بیشتر حواس خودش را جمع میكرد و من به همه خانوادهها توصیه میكنم در زمان برگزاری چنین مجالسی حواس خود را جمع كنند و مراقب بچهها باشند تا چنین حوادثی به وجود نیاید.
رئیس پلیس فریمان نیز به شوك گفت: 4 ساعت پس از وقوع حادثه، مرگ نوزاد 10ماهه به 110 گزارش داده شد و مأموران پاسگاه انتظامی ایاز پلیس فریمان مأموریت یافتند تا به روستای موسی آباد اعزام و برای بررسی موضوع وارد عمل شوند.
سرهنگ ابوالقاسم باقری افزود: بررسیهای اولیه پلیس حاكی از خفگی نوزاد در جوی آب داخل خانه كه 40 سانتیمتر عمق دارد بود. وی گفت: با انجام اقدامات قانونی لازم به دستور مقام قضایی، جسد نوزاد برای خاكسپاری به خانوادهاش تحویل داده شد./ایران