اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

مرگ به عشق فرهاد


هفته گذشته خبر فوت پسر 20 ساله روی خیلی از سایت ها و تلکس های خبری قرار گرفت. احمد که از طرفداران دو آتشه تیم استقلال بود و علاقه زیادی به مجیدی داشت پس از خداحافظی او، دچار سکته قلبی شده و جان خود را از دست داد.





همشهری سرنخ:
 هفته گذشته خبر فوت پسر 20 ساله روی خیلی از سایت ها و تلکس های خبری قرار گرفت. همه چیز از خداحافظی فرهاد مجیدی از دنیای فوتبال شروع شد. احمد که از طرفداران دو آتشه تیم استقلال بود و علاقه زیادی به مجیدی داشت پس از خداحافظی او، دچار سکته قلبی شده و جان خود را از دست داد. عشق به فوتبال و بازیکنان محبوب آن باعث شد که احمد دیگر هیچگاه نتواند پیراهن استقلالی ها را به تن کند و به خاطر آنها سوت و کف بزند.

آبی و قرمز تنها دو رنگ است اما این رنگ ها برای برخی از هواداران دو تیم پرطرفدار کشورمان یعنی استقلال و پرسپولیس معنای دیگری دارد. گاهی اوقات طرفداران دو آتشه این دو تیم، حتی استفاده از رنگ پیراهن تیم حریف را برای خودشان ممنوع می کنند. درست مثل احمد مظاهری - پسر 20 ساله ای که از ناحیه دو پا دچار معلولیت بود و نمی توانست مثل خیلی از هم سن و سالان خود پا به توپ شود و فوتبال بازی کند اما او از طرفداران پر و پا قرص فوتبال بود.

پسر جوان به باشگاه و بازیکنان استقلال علاقه زیادی داشت و اسامی همه بازیکنان سابق و فعلی این باشگاه را به خوبی می دانست. به گفته خانواده احمد، محال بود که احمد اخبار تیم محبوبش را با جزئیات کامل دنبال نکند تا اینکه بالاخره پیگیری همین خبرها کار دست پسر جوان داد و جان او را گرفت.



این خبرها دروغ است

«چند روزی می شد که از رسانه ها شنیده بود که قرار است فرهاد مجیدی از فوتبال خداحافظی کند سعی می کردیم هر طور که شده به احمد بگوییم این خبرها کذب و دروغ است. احمد هم خودش اعتقاد داشت محال است وسط بازی های به این حساسی، فرهاد خداحافظی کند. پسرم با این حرف ها خودش را آرام می کرد و ما هم حرف هایش را تایید می کردیم. می ترسیدیم احمد به خاطر فوتبال، کار دست خودش بدهد.»

این حرف هایی است که ناهید مظاهری، مادر احمد به زبان می آورد. حالا چند روزی می شود که او به عزای پسر جوان خود نشسته و این روزها خودش را با خاطرات گذشته او دلگرم می کند.

اتاقی پر از پوستر فرهاد

این روزها اگر سری به خیابان نبرد جنوبی بزنید، حتما چشمتان به اعلامیه های مربوط به احمد خواهد خورد. کافی است سراغ خانواده احمد را بگیرید تا اهالی محل، نشانی خانه اش را به شما بدهند. «هواداری احمد زبانزد همه اهل محل بود. همه لیدرها و بوقچی های استادم، پسرم را می شناختند. همه می دانستند که وقتی پای تیم استقلال در میان باشد دیگر حریف احمد نمی شوند.»

به گفته مادر این طرفدار آبی پوش، پسر 20 ساله عاشق استقلال بود تا آنجا که رنگ دیوار اتاقش هم آبی است. «تمام اتاق او پر شده از پوسترهای بازیکنان استقلالی به خصوص فرهاد مجیدی». پوستر فرهاد مجیدی در تمام گوشه های اتاق احمد به چشم می خورد. احمد می گفت: «مادر دوست دارم هر طرف اتاقم که سر بچرخانم تصویر فرهاد مجیدی را ببینم.»

ای کاش او هم بود

طرفدار دو آتشه هیچ وقت فرصت آن را پیدا نکرده بود که فرهاد مجیدی را از نزدیک ببیند. «او به هر دری زد تا بتواند در تمرینات استقلال حاضر شود و از نزدیک بازیکنان مورد علاقه اش را ببیند اما نشد که نشد چرا که شرایط معلولیت پسرم این اجازه را به او نمی داد.» در این میان، خانواده پسر 20 ساله هم بیکار ننشستند و بالاخره تلاش های آنها نتیجه داد چرا که احمد موفق شد در بازی های دربی، خودش را سر تمرین استقلال در ورزشگاه آزادی برساند. «آن روز را خوب به خاطر دارم. پسرم از خوشحالی نمی دانست چه کار کند. انگار دنیا را به او داده بودند. آن روز، احمد خیلی از بازیکنان را از نزدیک دید و یک دل سیر با همه آنها عکس گرفت.»

درست است که آن روز احمد موفق شد سر تمرین های تیم مورد علاقه اش حاضر بشود و بیشتر بازیکنان را از نزدیک ببینداما او برخلاف تصورش، بدشانسی هم آورد چرا که آن روز همه بازیکنان حاضر بودند به جز فرهاد مجیدی. درست یادم نیست اما به ما گفتند که فرهاد مجیدی در ایران نیست.»

به گفته خانم مظاهری، پسرش در راه بازگشت به خانه مدام غصه ندیدنفرهاد را می خورد. «احمد مدام می گفت که ای کاش او هم بود. ای کاش می توانستم او را هم ببینم.» به اینجای صحبت ها که می رسد انگار داغ دل مادر احمد تازه می شود. او آهسته اشک می ریزد و زیر لب می گوید: «کاش او را هم می توانست ببیند.»



وقتی فرهاد رفت

بالاخره روزی رسید که تیم استقلال و مس کرمان روبروی هم قرار گرفتند. این بازی هم مثل همه بازی های دیگر شروع شد. احمد خوشحال بود و به خانواده اش می گفت: «دیدید که فرهاد مجیدی تیممان را رها نکرد، آن هم وسط بازی های فصل». «یادم هست که این جمله را احمد بارها با خوشحالی به زبان آورد.» اما این خوشحالی برای پسر جوان دوام زیادی نداشت و به خوبی و خوشی تمام نشد چرا که کاپیتان تیم استقلال، درست در دقیقه 89 بازی، هنگامی که با بازیکن دیگر تعویض شد، در میان بهت و حیرت هواداران استقلال از فوتبال برای همیشه خداحافظی کرد. فرهاد مجیدی، یکی از محبوب ترین بازیکنان استقلال که در چند سال اخیر به نماد این تیم بدل شده بود، حالا در مقابل چشمان متعجب هواداران خود، مستطیل سبز را ترک می کرد.

خداحافظی بهترین هوادار

«لحظه خداحافظی فرهاد مجیدی دیگر نمی توانستیم حریف احمد بشویم. مدام فریاد می زد که مگر می شود کاپیتان تیم، وسط فصل خداحافظی کند. تیم زمین می خوردو ما می رویم ته جدول و ...» خانواده احمد خیلی سعی کردندکه پسرشان را آرام کنند اما او حسابی به هم ریخته بود تا جایی که آن روز پای او به بیمارستانو کپسول اکسیژن کشیده شد. «بدنش سرد شده بود. فشارش افتاده بود. به همین خاطر پزشکش از ما خواست که آن شب احمد را در بیمارستان بستری کنیم.»

فردای آن روز، یعنی روز جمعه دهم آبان ماه، طرفدار جوان حالش کمی بهتر شده بود؛ به همین خاطر خانواده اش او را به خانه بردند. «لب به غذا نمی زد و عصبی شده بود تا جایی که روز شنبه حالش بار دیگر بد شد. او را به بیمارستان بوعلی سینا بردیم و در بخش «آی سی یو» بستری کردیم. پسرم سکته قلبی کرلده بود و مدام می گفت می خواهم به خانه بروم.»

احمد قرار بود روز یکشنبه از بیمارستان مرخص شود و به آغوش خانواده بازگردد. خانواده اش هم روز یکشنبه راهی بیمارستان شدندتا پسرشان را به خانه ببرند. خانم مظاهری در این باره می گوید: «صبح روز یکشنبه بود که به بیمارستان رفتیم، پزشک احمد گفت حالش مساعد نیست و نمی شود او را ترخیص کرد. او گفت اگر کمی بیشتر بماند، حالش بهتر خواهد شد. من هم پسرم را دیدم، حالش خیلی بد به نظر نمی رسید.»

خانواده ماحمد کمی آرام گرفتند و به پیشنهاد دکتر، پسرشان را به بیمارستان سپردند اما آنها پس از خداحافظی با پسرشان در مسیر بازگشت به خانه بودند که از بیمارستان با آنها تماس گرفته شد. «به ما گفتند بهتر است برگردید؛ حال پسرتان بد شده و در حال احیای او هستیم.» خانم مظاهری به سرعت خودش را به بیمارستان رساند اما وقتی بازگشت که پسرش دیگر جانی در بدن نداشت. گریه امان مادر احمد را می برد و می گوید: «پسرم را به سردخانه برده بودند. او دیگر پیش ما نبود.»


ویدیو مرتبط :
از قدیم ندیما گفتم عشق فقط عشق شیرینو فرهاد

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آتش عشق پسر جوان 2 زن و یک مرد را به کام مرگ کشاند



مرد جوان که پس از شکست عشقی با آتش زدن خانه ویلایی مرگ سه نفر را رقم زده بود، با حکم قضات دادگاه کیفری استان تهران به سه بار قصاص محکوم شد.

  دوم تیر سال 91 ماموران پلیس دماوند در جریان آتش سوزی در ویلایی در حوالی شهرستان دماوند قرار گرفتند. با حضور تیم جنایی در محل جنایت مشخص شد، در زمان آتش سوزی پنج نفر در داخل ویلا حضور داشتند که دو زن سالخورده به نام های «محبوبه» و «فروغ» و پسر جوانی که «مختار» نام داشت بر اثر شدت سوختگی جان خود را از دست داده بودند.

صاحب ویلا به نام «فریده» که در محل حادثه حضور داشت در جریان تحقیقات گفت: همسرم به نام حمید ویلای من را به آتش کشید. مدتی قبل با «حمید» آشنا شدم، اما بعد فهمیدم این رابطه اشتباه است و نمی توانم به زندگی با او ادامه دهم، به «حمید» گفتم تو چند سال از من کوچک تر هستی و نباید با هم باشیم و درخواست کردم جدا شویم اما او دست بردار نبود، می گفت عاشقم شده است. وقتی «حمید» متوجه شد دیگر نمی تواند به رابطه با من امید داشته باشد تهدیدم کرد و گفت رویم اسید می پاشد و کاری می کند که نتوانم زندگی کنم.

وی ادامه داد: برای مدتی از تهران رفتم تا مرا فراموش کند. روز حادثه در ویلا بودم که صدای فریادهای «حمید» را بیرون از خانه شنیدم. به من گفت بنزین با خودش آورده و اگر به حرفش گوش ندهم، خودش را آتش می زند. بیرون رفتم تا آرامش کنم که یکدفعه گالن بنزین را بلند کرد تا روی من بریزد، داخل خانه رفتم و در را هم قفل کردم. متوجه نشدم چطور خانه را آتش زد.

در ادامه تحقیقات «حمید» دستگیر شد که در بازجویی ها گفت: من قصد قتل نداشتم و فقط می خواستم «فریده» را بترسانم.با تکمیل تحقیقات و شکایت اولیای دم قربانیان، وی برای بازسازی صحنه قتل به محل جرم منتقل شد و یک بار دیگر جزئیات را برای ماموران اداره آگاهی توضیح داد. پس از جمع آوری مدارک، کیفرخواست متهم صادر شد و حمید صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت.

در ابتدای این جلسه که به ریاست قاضی عزیزمحمدی برگزار شد، اولیای دم قربانیان برای حمید درخواست قصاص کردند.

در ادامه فریده در جایگاه قرار گرفت و گفت: ویلا را اجاره داده بودم و روز حادثه به آنجا رفتم که حمید هم خودش را به ویلا رساند. من دیگر علاقه ای به ادامه زندگی با او نداشتم که حمید با تهدید اقدام به آتش سوزی کرد.

رئیس دادگاه سپس با تفهیم اتهام به حمید از او خواست به دفاع از خود بپردازد که مرد 37 ساله با رد اتهام قتل عمدی گفت: مدتی بود که بافریده اختلاف داشتیم و روز حادثه برای پیدا کردن او با ویلا تماس گرفتم که مرد ناشناسی تلفن را جواب داد و مدعی شد برادر فریده است. می دانستم که او برادر ندارد به همین خاطر راهی ویلا شدم. وقتی به ویلا رسیدم، فریده آنجا بود. بنزین را روی خودم ریخته و تهدید کردم اگر فریده به زندگی با من ادامه ندهد خودم را آتش می زنم. بعد یکی از افرادی که داخل ویلا بود به سمت من آمد و مرا آرام کرد، اما به دلیل این که بخار بنزین به بخاری رسیده بود، ویلا آتش گرفت.

در پایان جلسه دادگاه یکی از شاهدان ماجرا در جایگاه قرار گرفت و اظهار کرد: من ندیدم که متهم روی خودش بنزین بریزد. او تهدید می کرد قصد آتش زدن ویلا را دارد.

پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، رئیس دادگاه و چهار قاضی مستشار برای صدور حکم وارد شور شده و حمید را به سه بار قصاص محکوم کردند. 

 

 اخبار  حوادث  - جام جم