اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
مردی که برادر همسر صیغه ای اش را کشته:مقتول مهدورالدم بود/مهریه همسرم یک بیسکویت است
به گزارش اعتماد ؛حمید (قاتل ٢٥ ساله) این حرف را بعد از تقاضای قصاص پدر صادق در شعبه دوم دادگاه كیفری استان تهران به زبان آورد. پدر مقتول كه در پایان دادگاه تشنج كرد و روی زمین افتاد در ابتدای جلسه گفت: «سه سال است خواب ندارم. بچه من بیگناه بود. قبلا یك بار دادگاه، حكم قصاص متهم را صادر كرده، نمیدانم چه شد كه دیوان عالی آن را رد كرده است. نباید خون پسرم هدر برود؛ ما قصاص میخواهیم.»
كنار او مادر مقتول نشسته بود. صدایش میلرزید: «ما مردهایم آقای قاضی» شمارش روزهایی كه از قتل صادق (مقتول ٢٤ ساله) گذشته را میدانست: «٨٥٩ روز است كه متهم پسرم را كشته و من در این مدت، هر شب با لباسهای او میخوابم» یاد جنازه صادق افتاد كه سرش با سنگ له شده بود: «متهم دختر مرا دزدیده و برده بود خانهاش. ای كاش به جای صادق، خودم یا پدرش میرفتیم دنبالش تا خودمان كشته میشدیم.
صادق مخالف ازدواج متهم با خواهرش بود، برای همین كشته شد.» و نشست روی صندلی؛ در فاصله كوتاهی از او و همسرش، سحر، دختری كه قبلا مدعی شده بود برادرش به او تعرض كرده، پشت سر متهم نشسته و در خود فرو رفته بود. تنها صدای رسای قاضی مقدم زهرا(رییس دادگاه)،خطاب به متهم میتوانست او را به خود بیاورد:«آقای حمید (متهم) بلند شو و پشت جایگاه بایست. اتهام شما قتل عمد است، تعریف كن چه شد كه مقتول را كشتی؟»
یك بار دیگر، موضوع تعرض مقتول به خواهرش پیش كشیده شد: «من سحر را زن خودم میدانستم، قبل از قتل، او را با مهریه یك بیسكوییت صیغه كرده بودم. قبلا ماجرای برادرش را برایم تعریف كرده و گفته بود وقتی هنوز كودك بوده،صادق یك بار در خانه، یك بار در كوه و چندبار دیگر به او تعرض كرده. خیلی به هم ریختم. در اینترنت سرچ كردم و از چند نفر پرسیدم، فهمیدم مجازات این كار اعدام است.»
سحر چشمهایش را بسته بود كه با خطاب قاضی اسماعیلی (مستشار دادگاه) به خود آمد: «برادرت به تو تعرض كرده بود؟» دختر ٢٥ ساله با صدایی كه از آرامی، گوشها را میخراشید، گفت: «...» چه گفت؟ شنیده نشد: «صدای شما هم ضبط میشود و هم منشی باید بنویسد، با صدای بلند جواب بده، آیا وقتی نوجوان بودی، برادرت (مقتول) به تو تعرض كرده بود؟» صدای سحر كمی بلندتر شد: «نه، تعرض نكرده بود.»
«پس متهم برای چه برادرت را سوار ماشینش كرد، با خود برد و با نانچیكو كشت؟»
«برادرم با ازدواج ما مخالف بود، هیچ تعرضی هم در كار نبود. دوستی من و حمید (متهم) به سال نكشیده بود، صیغهای هم كه خواند بیشتر یك شوخی بود تا جدی.» حرفهای سحر برخلاف اعترافاتش در بازپرسی بود. او پیش از این گفته بود: «به حمید گفته بودم برادرم در نوجوانی چند بار به من تعرض كرده. گفتم از او متنفرم اما نمیخواهم خانوادهام از هم بپاشد. فكر میكردم وقتی همدیگر را میبینند، صادق با یك عذرخواهی ماجرا را تمام میكند اما شب حادثه، ساعت ٢:١٥ بامداد، حمید زنگ زد و گفت كار را تمام كردم و حقت را گرفتم.»
تناقض در دادگاه جولان میداد. قاضی اسماعیلی نفسی تازه كرد و رو به متهم گفت: «چگونه صادق را كشتی؟» شیوه قتل؛ همان موضوعی كه حمید در این سه سال (از ٥/١١/٩٢) بیش از هر چیز دیگری آن را در ذهن خود مرور كرده است: «من تا وقتی موضوع تعرض را نمیدانستم، با صادق هیچ مشكلی نداشتم. چند بار به خانهشان رفته بودم و با هم تخته بازی كردیم. تا اینكه شب حادثه، طرفهای ساعت ١٢ نیمهشب، سحر به من زنگ زد و گفت صادق دارد میرود بیرون، تو هم بیا و منتظر باش؛ رفتم. در كوچه صادق را سوار ماشین كردم و در راه به او مشروب دادم. به بنبستی در شهرك امید كه رسیدیم، او را از پشت با نانچیكو خفه كردم و جسدش را در جوی آب انداختم. رویش خاك ریختم تا شناسایی نشود. قبل از فرار كردن هم با سنگ به سرش زدم.»
متهم تلاش میكرد تا ثابت كند، مقتول، «مهدورالدم» بود. موضوعی كه با واكنش وكیل اولیای دم روبهرو شد: «تو گفتی رفتی از اینترنت جستوجو كردی و به این نتیجه رسیدی كه مقتول، باید كشته شود. بر فرض كه موضوع ارتباط نامشروع او با خواهرش صحت داشته باشد، آیا در همان مطالبی كه خواندی، چیزی درباره سن بلوغ ننوشته بود؟ آیا فكر نكردی كه زمان تعرض، مقتول و خواهرش هر دو نوجوان بودهاند؟» حمید، پس از ثانیهای سكوت گفت: «نه، من چیزی درباره این نخواندم.»
یك ساعت از رسیدگی به پرونده گذشته بود كه نماینده دادستان، تناقضی در حرفهای متهم یافت. زن جوان گفت: «شما چه زمانی متوجه تعرض مقتول به برادرش شدید؟»
«بعد از اینكه با هم صیغه كردیم موضوع را برایم تعریف كرد.»
«اما شما اول حرفهایتان گفتید كه از همان اول دوستی به شما موضوع را گفته بود.» نماینده دادستان، جای سكوت لحظهای متهم را با سوال دیگری پر كرد: «اگر هم بعد از صیغه كردن متوجه شده باشید، نشان میدهد كه چند ماه طول كشیده تا صادق را به قتل برسانید. دلیلش چه بود؟» متهم كمی این پا و آن پا شد: «من بعد از صیغه فهمیدم، ١٠ روز هم بیشتر طول نكشید تا صادق را كشتم.»
سرانجام با دستور قاضی مقدم زهرا،حمید سرجایش نشست و وكیل او برخاست و به اولیای دم تسلیت گفت اما پدر مقتول تشنج كرد و با لرز روی زمین افتاد: «آب بیاورید روی صورتش بریزید» صدای نفسهایش، بلند میآمد: «گریه كن، خالی شوی» مامور زندان كمك كرد و او را بیرون از جلسه بردند؛ دخترش سحر هم همراه او رفت.
با آرام شدن جو دادگاه، وكیل متهم گفت: «سحر در اعترافات خود در بازپرسی گفته كه برادرش به او تعرض كرده و این ماجرا را برای متهم بازگو كرده است. متهم پس از آن به تحقیق پرداخته و به این نتیجه رسیده كه ارتباط نامشروع اتفاق افتاده؛ ضمن اینكه مادر مقتول نیز پیش از این گفته است كه متهم به خانه آنها رفت و آمد داشته بنابراین موضوع قتل به خاطر مخالفت با ازدواج مردود است و علت قتل، همان یقین متهم به مهدورالدم بودن مقتول است.»
وكیل، پس از لختی سكوت، حرفی بر زبان آورد كه حتی متهم هم در هیچ بخشی از حرفهایش در دادگاه، به آن اشاره نكرده بود: «حمید در بازپرسی اعتراف كرده كه هنگام خفه كردن مقتول، به او گفته این اقدام را به خاطر كاری كه او با سحر كرده انجام میدهد. این حرف نشاندهنده یقین متهم به تعرض مقتول به خواهرش و اعدام بودن نتیجه آن است.»
وكیل كه حرفهایش را با تقاضای توجه قضات به موضوع تعرض به پایان برد، بار دیگر حمید، اینبار برای آخرین دفاع پشت جایگاه ایستاد و گفت: «من فقط میخواستم حكم را اجرا كنم. میدانم كه دیگر نمیتوانم صادق را به خانوادهاش برگردانم و اشتباهم این بود كه با دستهای خودم این كار را كردم. از اولیای دم تقاضای بخشش دارم.»
با پایان جلسه دادگاه، سرباز زندان به متهم نزدیك شد و دستبند به دستانش بست؛ درد جرمی كه مرتكب شده بود بار دیگر در مچهای حمید پیچید. از كنار سحر عبور كرد و بیرون رفت؛ دختری كه پس از حادثه با پدر و مادرش زندگی میكند، هرچند مادرش فكر میكند پس از قتل صادق، «همهشان مردهاند».
ویدیو مرتبط :
همسرم مهریه اش را گرفته وفوت کرده آیا مرد از همسر ارث م
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مردی که همسر خود را به خاطر بچه دار نشدن کتک می زد، توسط برادر همسرش کشته شد
اخبار حوادث - مردی که همسر خود را به خاطر بچه دار نشدن کتک می زد، توسط برادر همسرش کشته شد
بیدرنگ گروهی از ماموران پلیس آگاهی به محل وقوع جنایت در حاشیه شهر رفتند. در بررسیهای اولیه مشخص شد مقتول به اسم جواد كه 29 ساله است به علت اصابت دو گلوله اسلحه شكاری به سینهاش به قتل رسیده است.
با دستور بازپرس پرونده جسد به پزشكی قانونی منتقل شد و ماموران در اولین گام به تحقیق از همسر مقتول پرداختند.
همسر جواد به عنوان یکی از مظونین در بازجوییهای اولیه منكر هرگونه اطلاعی از قتل شد اما سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: چند سالی است كه با جواد ازدواج كردهام اما به علت اینكه نمیتوانیم بچهدار شویم هر روز درگیری داشتیم و همسرم مرا مورد ضرب و شتم قرار میداد.
روز حادثه نیز باردیگر سركوفتهای او در مورد مشكل بارداریام باعث شد با یكدیگر درگیر شویم. ساعتی بعد از دعوا وقتی برادرم صورت كبودم را دید علت را پرسید كه من نیز موضوع كتكهای جواد را گفتم. برادرم نیز عصبانی شد و با تفنگ شكاری همسرم او را به قتل رساند. اكنون نیز اطلاعی از او ندارم. برادرم به نام كاظم بعد از قتل از خانه فرار كرد.
با شناسایی هویت قاتل تحقیقات ماموران برای دستگیری برادر زن قاتل آغاز شد و ساعتی بعد خبر رسید مرد قاتل هنگام خروج از شهر شناسایی و دستگیر شده است.
با انتقال متهم به اداره آگاهی او دربازجوییها گفت: دامادمان مرد خشنی بود و به خاطر بچهدار نشدن خواهرم، همیشه او را كتك میزد. روز حادثه وقتی حال خواهرم را دیدم به علت رفتارهای جواد جانم به لبم رسید و او را كشتم.
اخبار حوادث - اعتماد