اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
محکومیت بینظیر تازهداماد بهخاطر ترک نوعروس
اخبار حوادث - گروه شوک 4 اصل قانون اساسی را که صراحتاً بر جایگاه و کرامت انسان تکیه دارد بررسی می کند
محکومیت بینظیر تازهداماد بهخاطر ترک نوعروس
این در حالی بود که در حکمی بینظیر و با استناد به قوانین، قاضی دادگاه خانواده مرد نامهربان را بهخاطر خسارت معنوی به پرداخت 114 سکه طلا محکوم کرد.
تازه داماد ثروتمند که پس از چهار سال با دختر مورد علاقهاش ازدواج کرد تنها 15 روز به زندگی مشترکش ادامه داد، اما پساز آن بهطور ناگهانی نوعروس را بهخانه پدریاش فرستاد و به امریکا رفت.این مرد 53 ساله که به زندگی و حیثیت خانوادگی همسرش صدمه وارد کرده بود محکوم به پرداخت 114 سکه تمام بهار آزادی بابت خسارت معنوی شد، این در حالی است که تنها یک جلد قرآن کریم و 100 هزار تومان مهریه نوعروس بود.
زن که هنوز از رفتارهای مرموزانه همسرش شوکه است با مراجعه به قاضی شعبه 263 دادگاه خانواده ونک گفت: سال 84 بود که به واسطه یکی از دوستان خانوادگی با مردی بهنام «مسعود» آشنا شدم. او ساکن امریکا بود، مردی پولدار و مهربان که شاید هر دختری، آرزوی شوهری مانند او را داشته باشد. از وقتی به خواستگاریام آمد خصوصیات اخلاقیاش با همه معیارهایم سازگار بود و خود را علاقهمند نشان میداد بههمین خاطر من هم باورم شده بود مرد رؤیاهایم است و به خواستگاریاش پاسخ مثبت دادم، اما هنوز مدتی از عروسیمان نگذشته بود که مرا راهی خانه پدری کرد و دادخواست طلاق داد.
«فرزانه» 41 ساله که دانشجوی دکترای پزشکی است، ادامه داد: مسعود در همان ابتدا به بهانه اینکه گرفتن گرینکارت با ویزای نامزدی آسانتر است مرا وادار به پذیرش صیغه محرمیت کرد تا پس از سفر به امریکا عقد رسمی کنیم، من نیز که فریب وعدههای او را خورده بودم قبول کردم؛ بیخبر از اینکه بدانم چه نقشهای در سر دارد.
وی با صدای لرزان ادامه داد: مسعود پساز گذشت حدود سه ماه از عقدموقتمان گفت عادت ندارد بیش از این با دختری سر کند و به همین خاطر ترکم کرد. از رفتارهای او متعجب بودم ولی نمیتوانستم کاری کنم چرا که در شهر کوچکی زندگی میکردم و نمیخواستم نقل مجالس آنها شوم و بههمین خاطر به دیدن سالی دو، سه بار همسرم اکتفا کردم.فرزانه که اشک در چشمانش حلقزده بود به قاضی گفت: مسعود نخستین مردی بود که وارد زندگیام شد، او را از صمیم قلب دوست داشتم و نمیخواستم زندگیام را از دست بدهم؛ با اینکه خانوادهام موافق ادامه این زندگی نبودند اما من صبر کردم تا شاید مسعود دست از رفتارهایش بردارد.
با اینکه او 12 سال از من بزرگتر بود و سن کمی نداشت ولی برخوردهای بچگانهای از او سر میزد که باعث تعجب همه میشد.سه سال این وضعیت را تحمل کردم تا این که سال 87 مسعود بار دیگر نزدم آمد و اظهار پشیمانی کرد و گفت مراسم عروسی را فراهم کرده تا به خانه مشترکمان برویم. خوشحال بودم که دیگر سرگردانیهایم تمام شده است. در زمان عقدهم شاید هر دختر دیگری جای من بود مهریه بالایی از شوهرش میخواست ولی من میخواستم زندگی کنم و با اینکه وی مرد ثروتمندی بود تنها با یک جلد قرآن کریم و 100هزار تومان «بله» را گفتم و به خانهمان رفتیم، اما این خوشی 15 روز بیشتر طول نکشید و کاخ آرزوهایم بر سرم ویران شد.
فرزانه ادامه داد: مسعود هر روز با کارهایش حیرتزدهام می کرد، او با گذشت دو هفته از زندگیمان ناگهان کلید خانه را گرفت و مرا به خانه پدریام فرستاد و خودش به امریکا سفر کرد. این عروس نگونبخت گفت: از رفتارهای شوهرم متعجب و عصبی شده بودم، دیگر تحملم تمام شده بود. من در حقش هیچ کوتاهیای نکردم و او به ناحق با زندگی و احساساتم بازی کرد و با چربزبانی هایش مرا فریب داد و به حیثیت و آبروی خانوادگیام خدشه وارد کرد. او مرا در شهرمان رسوا کرد و به ناحق برسر زبانها افتادم.
مسعود وقتی رفت تا سه ماه جواب تلفنهایم را میداد اما هیچ دلیلی برای این کارهایش نداشت و هیچ نمیگفت تا اینکه بعد از آن هم دیگر جواب تلفنهایم را نداد و پس از شش ماه از رفتنش متوجه شدم، همسر سابقش را در امریکا پیدا کرده و به ایران برگشته تا کارهای طلاقم را انجام دهد. حالا من ماندهام و عمر از دست رفته و احساسات و قلب شکستهام و یک بیاعتمادی که دیگر هیچکس را باور ندارم.با شنیدن ادعاهای این زن، قاضی پرونده در شعبه 263 دادگاه خانواده ونک مرد ثروتمند را احضار کرد که وی در جلسه رسیدگی همه ادعاهای فرزانه را تأیید کرد و گفت دلیلی برای رفتارهایم ندارم.
قاضی پرونده نیز طبق ماده 10 قانون مسئولیت مدنی، مسعود را محکوم به پرداخت 114 سکه تمام بهار آزادی بهخاطر خسارت معنوی و انتشار حکم در جراید کشوری و جراید محلی کرد و شعبه 26 دادگاه تجدید نظر تهران حکم را تأیید و قابل اجرا دانست و این در حالی بود که مهریه فرزانه یک جلد قرآن کریم و 100هزار تومان پول بود و داماد پولدار تنها بهخاطر خسارت معنوی به پرداخت 114 سکه طلا محکوم شد.
اخبار حوادث - روزنامه ایران
ویدیو مرتبط :
آتش زدن نوعروس توسط داماد بخاطر خوشبختی!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
به خاطر مختارنامه بعد از ۲۷ سال سیگار را ترک کردم
معدود هستند بازیگرانی كه با موفقیت در یك نقش خاص در كشور ما كلیشه نشوند، اینكه رضا رویگری در یكی- دو سال اخیر سه – چهار نقش منفی نزدیك به هم را متفاوت از آب درآورده و با وسواس تمام برای آنها وجه تمایز طراحی كرده برمی گردد به توانایی های او در بازیگری.
این بازیگر اما پس از بازی در مجموعه هایی چون «به كجا چنین شتابان»، «تاوان»، «ملكوت» و ...، با سریال «مختارنامه» متفاوت ترین نقش زندگی حرفه ای اش را جلوی دوربین داود میرباقری به نمایش درآورد تا نشان دهد به رغم حضور متفاوتش در نقش های منفی، در نمایش یك كاراكتر مثبت تاریخی هم می تواند موفق عمل كند.
رضا رویگری در گفت و گویی و در پاسخ به اینکه سوالی كه پیش از هر چیز ایجاد می شود، حضور شما در تمام صحنه های اكشن و جنگی این سریال و عدم استفاده از بدل است گفت: یادم می آید داود میرباقری وقتی كه روز اول ما را دید، گفت نمی دانم چگونه باید این صحنه های اكشن و جنگ را با شما پیر و پاتال ها كار كنم!
رویگری در گفت و گو با بانی فیلم، عنوان کرد:ایشان راست می گفتند واقعاً لحظات سنگین سواركاری و شمشیرزنی و ... این سریال آن قدر زیاد و حساس بود كه نمی شد به راحتی از كنار آنها گذشت.
ضمن اینكه میرباقری آن قدر روی تك تك پلان های كارش حساس بود كه امكان نداشت از كوچكترین سكانس هم به راحتی بگذرد. من برای این كار بعد از ۲۷ سال سیگار را كه خیلی هم سخت بود ترك كردم و شروع كردم به ورزش كردن.
دوست داشتم تمام لحظات بازی ام را خودم كار كنم. تنها دو پلان را دوستان بدل كار جای من بازی كردند كه در لانگ شات بود و آن قدر دور بود كه حتی اگر من با كت شلوار هم بودم، از آن فاصله دیده نمی شدم.
به رغم اینكه میرباقری خیلی می ترسید بابت ایمنی ما، من در تمام سكانس ها خودم كار می كردم. یادم می آید كه پس از پایان هر پلان داود می گفت رضا از اسب پیاده شو!
یك پلان هم از پشت سر من بود كه یكی از دوستان سواركار جای من كار كرد آن هم به دلیل آسیب دیدگی من بود كه آقای میرباقری اجازه نداد خودم كار كنم.
حتماً خبر دارید كه سال ها پیش سر یك كار دیگر اسب روی ران پای من افتاد و مدت ها خانه نشینم كرد. در سكانسی از این سریال قرار بود شمشیر را به بغل بدن یكی از لشگریان بكوبم، اما آن قدر فاصله ما به هم نزدیك بود كه مراقبت من به خاطرعدم برخورد شمشیر به بدن طرف مقابل باعث شد شمشیر با پای خودم برخورد كرد و كفشم را پاره كرد و در پایم فرو رفت.
راستش خیلی شانس آوردم ممكن بود به قول دكتر تا آخر عمرم لنگ بزنم. با این حال دوست داشتم تمام لحظات این شخصیت را خودم كار كنم.
شما آموزش های لازم برای سواركاری و شمشیرزنی را قبل از شروع پشت سر گذاشته بودید؟
- بله، اتفاقا با توجه به اینكه چشم من ترسیده بود، كارم برای سواركاری بسیار سخت بود. اگر چه با ترس و لرز روی اسب نشستم، اما با یك تمرین ساده دور پیست سواركاری كم كم ترسم ریخت و برای لحظات سریع و به تاخت سواركاری آماده شدم.
برای لحظات شمشیرزنی نیز تمرینات خوبی داشتیم. یك اتفاق متفاوت در این سریال همین لحظات جنگ و شمشیرزنی اش است كه مثل بسیاری از كارها، تصنعی و دم دستی كار نشده است.
شما می بینید لحظات سواركاری و جنگ در این سریال با همه كارهای داخلی متفاوت است. البته مسئله ای كه در مورد سواركاری كیان مدنظر ما بود، سواركاری ایرانی بود كه اصولاً با عرب ها بسیار متفاوت است. شما اگر دقت كرده باشید، تاخت ها و سبك سواركاری كیان و نوع نشستن او روی اسب با سواركاران عرب متفاوت است.
او با سر و سینه جلو، دلاورانه و یك دستی روی اسب می نشیند و می تازد. آقای اردلان هم به عنوان طراح جنگ ها در شمشیر زدن بسیار كمك حال ما بودند، ضربه اول به كدام سمت، ضربه بعدی به سمت دیگر و ..... / مصاحبه : جهان نیوز