اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
ماجرای عجیب جابهجایی اجساد در بیمارستان
به گزارش همشهری، این ماجرا هفته گذشته در یكی از بیمارستانهای تهران رخ داد. مرد 51سالهای به نام احمد معصومی براثر سكته، دچار مرگ مغزی شد و خانوادهاش اعضای بدن او را اهدا كردند اما زمانی كه به همراه صدها میهمانشان قصد رفتن به بهشت زهرا را داشتند فهمیدند كه جسد متوفیشان اشتباهی در جای دیگری دفن شده است.
دختر متوفی درباره جزئیات این ماجرا به همشهری میگوید: پدرم چند روز پیش همراه پسر عمویم برای دیدن اقوام از تهران راهی پردیس بود كه مقابل عوارضی، درحالیكه پشت فرمان نشسته بود دچار سكته مغزی شد. پس از آن او را به بیمارستان بردند و پدرم به كما رفت تا اینكه یكشنبه هفته گذشته اعلام كردند او دچار مرگ مغزی شده است. با این حال به ما گفتند كه بعضی از اعضای بدن او قابل پیوند به بیماران نیازمند است و در آن شرایط سخت، اینكه اعضای بدن پدرم میتوانست زندگی چند بیمار را نجات دهد، كمی آراممان میكرد و برای همین با پیوند اعضای بدنش موافقت كردیم.
او ادامه میدهد: پس از انجام عمل جراحی، درحالیكه به گفته پزشكان كلیهها، كبد، دریچه قلب و برخی دیگر از اعضای بدن پدرم اهدا شده بود، جسد او به سردخانه بیمارستان منتقل و قرار شد كه صبح چهارشنبه، جسد به ما تحویل شود و برای مراسم خاكسپاری به بهشت زهرا برویم. صبح چهارشنبه درحالیكه 4دستگاه اتوبوس برای انتقال میهمانان به بهشت زهرا كرایه كرده بودیم و حدود 400نفر برای شركت در مراسم خاكسپاری آماده شده بودند، برخی از اقوام برای تحویل گرفتن جنازه راهی بیمارستان شدند.
اما زمانی كه جسد به آنها تحویل داده شد، مشخص شد كه نام و فامیلش فرق دارد. حتی وقتی چهره متوفی را به بستگانمان نشان دادند، مشخص شد كه جسد متعلق به فرد دیگری است. این در حالی بود كه در سردخانه بیمارستان اثری از جسد پدرم نبود. همه ما شوكه شده بودیم و وقتی از مسئولان بیمارستان پیگیری كردیم، پس از چند ساعت معلوم شد كه جسد پدرم را اشتباهی به خانواده دیگری تحویل دادهاند. ظاهرا چند روز قبلتر مردی بر اثر تصادف جانش را از دست داده و جسدش در سردخانه بیمارستان بود اما صبح سهشنبه، جسد پدرم اشتباهی به جای جسد آن مرد تحویل خانوادهاش شده بود. جالب اینكه برخلاف آن مرد، پدرم وزن زیادی داشت و حتی چهره آنها با هم كاملا تفاوت داشت اما با این حال خانواده آن مرد متوجه ماجرا نشده و بعد از تحویل گرفتن جسد آن را به بهشت زهرا برده و همان روز دفن كرده بودند.
نبش قبر
دردسرهای خانواده مرد 51ساله تمامی نداشت و كار تا جایی پیش رفت كه آنها مجبور به نبش قبر شدند. دخترش ادامه میدهد: وقتی فهمیدم جسد پدرم را دفن كردهاند، از آن خانواده خواستم كه اجازه دهند جسد پدرم همانجا بماند و در عوض آنها قبری را كه در قطعه نامآوران به ما داده بودند گرفته و جسد متوفیشان را در آنجا دفن كنند اما آنها قبول نكردند و گفتند كه چون خواهر او در طبقه پایین قبر دفن شده میخواهند جسد برادر در طبقه بالا دفن شود.
به این ترتیب با هماهنگیهای انجام شده مجبور به نبش قبر شدیم و صبح پنجشنبه، پس از دردسرهای زیاد جسد پدرم را در قطعه نامآوران دفن كردیم. به گفته خانواده متوفی، آنها قصد داشتند این ماجرا را بهصورت قانونی پیگیری كنند تا با افرادی كه در این زمینه مرتكب اشتباه شدهاند، برخورد شود.
براساس این گزارش پیش از این هم اشتباهات مشابه در بیمارستانهای پایتخت، خانواده متوفیان را به دردسر انداخته بود. همین اردیبهشت امسال بود كه در یكی دیگر از بیمارستانها، اشتباه در تحویل اجساد 2زن به خانوادههایشان، آنها را به دردسر اندخت و زمستان سال 92نیز در اتفاقی مشابه، جسد زن دیگری از سوی یكی از بیمارستانها به جای جسد مادر مربی معروف فوتبال به آنها تحویل داده و به خاك سپرده شده بود. این در حالی است كه پیش از تحویل اجساد متوفیان به خانوادههایشان باید همه مدارك و مشخصات آنها كنترل و سپس جنازه به خانواده متوفی تحویل داده شود.
اخبار اجتماعی - همشهری
ویدیو مرتبط :
غار عجیب با اجساد مومیایی شده
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
ماجرای عجیب جابهجایی ۲ نوزاد در بیمارستان
ماجرا از حدود 2 سال پیش و زمانی شروع شد كه نیاز باور، یكی از ساكنان شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان همسرش را به بیمارستانی در چابهار برد تا وضع حمل كند. آن روز وقتی دختر نیاز به دنیا آمد، او خوشحال از تولد فرزندش، نوزاد را در آغوش كشید اما با دیدن او شوكه شد. چرا كه نوزاد آنها سیاهپوست بود و این در حالی بود كه نیاز و همسرش و حتی پسر دیگرشان كاملا سفیدپوست بودند. مرد 50ساله با این احتمال كه نوزاد را اشتباهی به او تحویل دادهاند نزد مسئولان بیمارستان رفت اما آنها تأكید كردند كه هیچ اشتباهی صورت نگرفته و دختربچه متعلق به آنهاست.
جستوجوی چندماهه
نیاز باور كه حالا پس از چندماه تلاش توانسته دختر واقعیاش را پیدا كند در گفتوگو با همشهری میگوید: من 3زن دارم. 2تای آنها در شهر كنارك زندگی میكنند و از آنها 3پسر و 7دختر دارم و زن سومم در شهرستان سرباز است. تا پیش از به دنیا آمدن دخترم الناز، از زن سومم یك پسر به نام نواز داشتیم تا اینكه 2سال پیش الناز هم به دنیا آمد.
با اینكه در ابتدا رنگ سیاه دخترم ما را شگفتزده كرده بود، اما مسئولان بیمارستان گفتند كه كار خداست و این اتفاق ممكن است بیفتد. ما هم قبول كردیم اما چندماه كه گذشت، وقتی دخترم بزرگ و بزرگتر شد، مطمئن شدم كه او فرزند ما نیست. چون او موهایش فرفری بود و رنگ پوستش كاملا سیاه. این ماجرا حتی مشكلاتی هم برای ما بهوجود آورد چرا كه باعث بهوجود آمدن حرف و حدیث شد تا جایی كه حتی میرفت اختلافات شدیدتری هم بهوجود بیاورد.
با این حال من و همسرم در نهایت به این نتیجه رسیدیم كه حتما نوزادمان در بیمارستان عوض شده و از همان زمان تصمیم گرفتیم دنبال فرزند واقعیمان بگردیم. مرد میانسال در نخستین اقدام همراه همسرش راهی دادگاه شدند. او میگوید: پسرم را هم با خودمان برده بودیم. آنها وقتی ما و پسرمان را دیدند و بعد نگاهی به دخترمان انداختند، گفتند كه حق با شماست.
محال است این بچه برای شما باشد. برای همین نامه زدند كلانتری. به آنجا رفتیم و آنها هم برای بیمارستان نامه زدند و توضیح خواستند اما مسئولان بیمارستان همچنان میگفتند كه هیچ اشتباهی در آنجا رخ نداده و 6ماه پیگیری ما بین بیمارستان و كلانتری، به نتیجهای نرسید.
یك اتفاق عجیب
خانواده نیاز شك نداشتند دختری كه نزد آنهاست متعلق به یك خانواده آفریقایی است؛ چرا كه هر چه زمان میگذشت، موهای الناز بیشتر فرفری و رنگ او سیاهتر میشد. مرد میانسال میگوید: در این مدت همه جا را دنبال دخترم گشتیم. ما در روستاها و شهرهای زیادی فامیل داریم و از آنها خواستیم كه برای پیدا كردن فرزندمان پرس و جو كنند.
خواستخدا بود كه چندماه پیش یكی از بستگانمان با من تماس گرفت و گفت كه در یكی از روستاهای كنار دریا یك خانواده آفریقایی زندگی میكنند كه دختری سفیدپوست دارند. او میگفت كه دختر شباهت عجیبی به خانواده ما دارد و درست شبیه پسرم است. با شنیدن این خبر راهی خانه آن روستایی شدیم. خانواده آفریقایی 4پسر و 3دختر داشتند كه رنگ همه آنها سیاه با موهای فرفری بود.
در این میان فقط دختر كوچك آنها بود كه كاملا سفید بود و شبیه خانواده ما. اسمش را كبری گذاشته بودند. پیگیری كردم و متوجه شدم همان روزی به دنیا آمده كه الناز به دنیا آمده بود. دیگر شك نداشتم كه او دختر من است اما خانواده آفریقایی حاضر نبودند قبول كنند. میگفتند كه تا حالا كلی خرج شیرخشك و درمان بیماریاش كردهاند.
ما هم مجبور شدیم به دادگاه شكایت كنیم و در نهایت دستور آزمایش دیانای دادند. وقتی آزمایش انجام و ثابت شد كه دخترم نزد آنهاست در بیمارستان جابهجا شده است، باز هم قبول نمیكردند او را پس بدهند. در نهایت با وساطت ریشسفیدان و پرداخت مبلغ 2میلیون تومان بهعنوان هزینه شیرخشك و درمان، دخترم را پس گرفتیم و خوشبختانه او خیلی زود با ما اخت شد. بعد از مدتی هم برایش شناسنامه گرفتم و حالا او الناز واقعی ماست و در شهرستان سرباز در كنار ما زندگی میكند.
اخبار حوادث - همشهری