اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

ماجرای خروج قهر آمیز مدیر «فِراری»


لوکا کوردرو دی مونتزمولو پس از 23 سال حضور در راس فراری به دلیل اختلاف در مورد استراتژی با فیات که شرکت مادر این برند است، استعفا کرد.

خبرگزاری ایسنا: لوکا کوردرو دی مونتزمولو پس از 23 سال حضور در راس فراری به دلیل اختلاف در مورد استراتژی با فیات که شرکت مادر این برند است، استعفا کرد.

مونتزمولو 67 ساله از 31 اکتبر از سمت خود کناره گیری می‌کند و سرجیو مارچیون، مدیرعامل فیات مسئولیت وی را برعهده می‌گیرد.

فراری که فیات 90 درصد در آن سهم دارد بخش کلیدی طرح‌های مارچیون برای توسعه خودروهای لوکس به منظور رقابت بهتر با فولکس واگن است که لامبورگینی را در میان نام‌های بزرگ خود دارد.

مونتزمولو که مسوولیت فراری را در سال 1991 برعهده گرفت مایل بود وضعیت مستقل فراری حفظ شود و فروش این شرکت برای حفظ وضعیت انحصاری این برند به حدود 70 هزار دستگاه در سال محدود باشد.

این نظر با هدف مارچیون برای تقویت فراری به منظور بالا بردن جایگاه این گروه که قرار است با کرایسلر آمریکایی ادغام شود در تضاد بود.

بر اساس گزارش بلومبرگ، مونتزمولو که به عنوان رییس هیات مدیره فیات از سال 2004 تا 2010 خدمت کرد، یک دهه قبل با مارچیون برای احیای این خودروساز که در آستانه ورشکستگی بود متحد شد.

رییس فراری در شرکت ادغام شده "فیات کرایسلر اتوموبیل" به عنوان عضو هیات مدیره منصوب نشده بود.


ویدیو مرتبط :
ماجرای خوانندگانی که از مادرانشان قهر کردند!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ماجرای قهر کردن گنجشک با خدا



داستان,داستان کوتاه,داستان زیبا

 

 

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد.

 

و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.

 

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.

 

خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.

 


منبع: Zarbolmasal.com