اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
قیصر کجایی؟ که داش فرمونتو کشتن!
با آغاز اکران فیلم نقش نگار از روز چهارشنبه، تصویر ناصر ملک مطیعی از سر در سینماهای نمایش دهنده این فیلم در تهران حذف شد.
ویدیو مرتبط :
چی..؟!..توهین به کلید داش حسن..قیصر کجایی!!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
عمو کجایی که جمشیدتو کشتن؟! /طنز
پسر بچه : "عمو بانکی ... عمو بانکی ! ... بستنی میخوام."
عمو بانکی :"پول خورد ندارم دلبندم ، همهاش دلاره."
با دیدن این صحنه اشک شوق از چشمان من و اردشیر و اسکندر همزمان جاری شد. باور نمیکردیم روزی عمو بانکی مهربان را از نزدیک ببینیم. مشتاقانه به سمت عمو رفتیم تا با صحبت با ایشان برگ زرین دیگری به پکیج تفریحاتمان اضافه کنیم. بعد از سلام وعلیک و تشریفات اولیه بحثمان کم کم داغ شد.
من: "عمو بانکی الان قیمت دلار چنده؟"
عمو بانکی: "مشخص نیست. فعلا به بچهها گفتم یه کم نوسان بفرستن تو بازار."
اسکندر:"نکن این کارو عمو بانکی. تو که نامهربون نبودی. دلار رو بکن 1000 تومن ، حالشو ببریم."
عمو(با پوزخندی گوشه سمت راست لب) :
"اون دلار 1000 تومن رو لولو برد."
اسکندر(با چشمانی برق افتاده):"نمیشه لااقل "بات" رو یه کم ارزون کنی؟"
اردشیر : "بات دیگه چیه؟"
اسکندر : "واحد پول تایلند."
اردشیر : "بیهویت !"
من : "بچهها با هم خوب باشید. جلوی عمو رعایت کنید. عمو جون میشه دست منو هم بگیری بیام تو این کار، میگن خیلی مایه توشه."
عمو (با مقداری عصبانیت به درون ریخته شده) : "پسرشرط اول تو انتخاب شغل علاقه است نه پول، برو دنبال چیزی که دوست داری."
من : به جان همین اسکندر از کوچیکی هر کی از من میپرسید میخوای در آینده چه کاره بشی، میگفتم : میخوام اخلالگر بازار ارز بشم. به جان اردشیر.
عمو (با مقداری عصبانیت به بیرون ریخته شده): "میخواستی اخلالگر بشی؟ تو؟ از قیافهات معلومه یه 10 تومنی نمیتونی ببری بقالی خرد کنی. میخوام اخلالگر بشم. (همزمان با جمله آخر، ادای بنده را نیز درآورد)"
اسکندر :"عمو ولش کن. خودتو برای امثال این موجودات ناراحت نکن. چه خبر از جمشید؟"
عمو(نعره کشان): "نگو جمشید. بگو جمشید آقا.جمشید آقا که میتونست یه محله رو
جا به جا کنه، وقتی عربده میکشید دیوارا تکون میخورد. الان کجاست؟ چند تا بی معرفت چهار پایه رو از زیر پاش کشیدن. این رسم روزگاره. این دنیا برای ما همهاش کلک بوده و نامردی، به هر کی گفتم نوکرتم خنجر کوبید تو این جیگرم.
نزنی میزننت. خیال میکنی چی میشه؟ کسی از افتادن ما ناراحت میشه؟ سه دفعه که آفتاب بیفته سر اون دیفال، همه یادشون میره که ما چی بودیم و از بالای کدوم چهارپایه افتادیم."
اردشیر که درعمق سخنان عمو بانکی غرق شده بود، با چهرهای غم زده بی اراده فریاد زد:
"عمو کجایی که جمشیدتو کشتن."
اخبار اقتصادی - قانون