اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
قرار مرگبار مزاحم با زن متاهل دردسرساز شد
دو مرد و یك زن كه متهم هستند با كشاندن جوان به خانهشان او را به قتل رسانده و جسدش را به آتش كشیدهاند در انتظار حكم دادگاه به سر میبرند.
شرق: دو مرد و یك زن كه متهم هستند با كشاندن جوان به خانهشان او را به قتل رسانده و جسدش را به آتش كشیدهاند در انتظار حكم دادگاه به سر میبرند.
مردی جوان، مهر سال گذشته به پلیس آگاهی شیراز مراجعه كرد و گفت برادرش به نام فرهاد گم شده است.
او گفت: «فرهاد كه در زمینه خرید و فروش پوشاك و لوازم خانه كار میكند، سه روز قبل به قصد رفتن به خانه یكی از بدهكارانش از منزل خارج شد. او قبل از رفتن به من گفت احتمال میدهد مرد بدهكار برای وی نقشهای كشیده باشد.
به همین خاطر از من خواست اگر بعد از سه روز برنگشت پلیس را باخبر كنم و حالا آن مهلت تمام شده است.»
ماموران بعد از تشكیل پرونده، تحقیقاتی را در این زمینه آغاز كردند اما ردپایی از فرهاد به دست نیامد تا اینكه چند روز بعد یكی از كارگران شهرداری كه مشغول نظافت خیابان بود، چشمش به پتویی افتاد كه به طرز مشكوكی كنار خیابان رها شده بود.
او بعد از كنار زدن پتو جنازه سوختهای را مشاهده كرد و بلافاصله پلیس را از ماجرا مطلع كرد. دقایقی بعد تیمی از كارآگاهان جنایی خود را به محل اعلام شده، رساندند و به بررسی جنازه پرداختند.
صورت مقتول كاملا سوخته و از بین رفته بود و هیچ مدرك شناسایی همراه نداشت. از طرفی معلوم بود جنایت در مكان دیگری انجام و سپس جسد به آن خیابان منتقل شده است.
برادر فرهاد بعد از انتقال جسد مجهولالهویه به پزشكیقانونی، به آنجا رفت و با دیدن جنازه تایید كرد؛ این مقتول فرهاد است. به این ترتیب سرنوشت مرد مفقودی فاش شد و كارآگاهان تلاش خود را برای شناسایی قاتل یا قاتلان او آغاز كردند.
آنها با بررسی فهرست مكالمات تلفنی مقتول فهمیدند فرهاد با زن جوانی به نام نسرین رابطه داشت. با افشای این موضوع نسرین بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او با ابراز بیاطلاعی از قتل فرهاد گفت: «شوهرم با این مرد مراودات كاری داشت و به همین خاطر نیز من او را میشناختم و ارتباط دیگری با هم نداشتیم و اصلا خبر نداشتم او كشته شده است.»
ادعاهای این زن برخلاف سرنخی بود كه كارآگاهان از طریق مخابرات به دست آورده بودند، به همین سبب بازجوییها از وی ادامه پیدا كرد تا اینكه بالاخره نسرین راز قتل فرهاد را فاش و شوهر و برادرش را به عنوان عاملان جنایت معرفی كرد.
او گفت: «شوهرم مراد از مدتها قبل فكر میكرد من و فرهاد با هم رابطه داریم، به همین خاطر هرازگاهی با من دعوا میكرد تا اینكه بالاخره به او گفتم فرهاد برایم مزاحمت ایجاد میكند، شنیدن این حرف برای مراد خیلیگران تمام شد و او برادرم را از موضوع مطلع كرد و دو نفری به این نتیجه رسیدند كه باید از فرهاد انتقام بگیرند.»
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: «روز حادثه در حالیكه همه چیز برای اجرای نقشه مهیا بود و برادرم هم در خانه ما به سر میبرد به خواسته شوهرم با فرهاد تماس گرفتم و با او در خانه قرار گذاشتم. وقتی آن مرد وارد منزل ما شد، مراد و برادرم به طرفش حمله كردند و دست و پایش را بستند. آنها بعد از خفه كردن فرهاد جنازه را به آتش كشیدند و در یك پتو پیچیدند و از خانه بیرون بردند.»
كارآگاهان بعد از شنیدن اعترافات، دو مرد متهم به قتل را بازداشت كردند. آنها در بازجوییها جرمشان را گردن گرفتند و با تكرار گفتههای نسرین انگیزهشان را از جنایت، مزاحمتهای مقتول و مسایل ناموسی عنوان كردند.
متهمان در ادامه تحقیقات به بازسازی صحنه جنایت پرداختند و بعد از اتمام تحقیقات مقدماتی، پرونده در اختیار قضات شعبه پنجم دادگاه كیفری استان فارس قرار گرفت.
در جلسه محاكمه این متهمان كه چند روز قبل برگزار شد، نماینده دادستان، مراد و برادرزنش را به مشاركت در قتل و نسرین را به معاونت در این جرم متهم كرد و خواستار مجازات آنها شد.
اولیای دم فرهاد نیز گفتند خواستهشان قصاص عاملان قتل است. در ادامه متهمان ماجرایی را كه پیش از این تعریف كرده بودند بار دیگر تكرار كردند و هیات قضات برای صدور رای وارد شور شدند.
مردی جوان، مهر سال گذشته به پلیس آگاهی شیراز مراجعه كرد و گفت برادرش به نام فرهاد گم شده است.
او گفت: «فرهاد كه در زمینه خرید و فروش پوشاك و لوازم خانه كار میكند، سه روز قبل به قصد رفتن به خانه یكی از بدهكارانش از منزل خارج شد. او قبل از رفتن به من گفت احتمال میدهد مرد بدهكار برای وی نقشهای كشیده باشد.
به همین خاطر از من خواست اگر بعد از سه روز برنگشت پلیس را باخبر كنم و حالا آن مهلت تمام شده است.»
ماموران بعد از تشكیل پرونده، تحقیقاتی را در این زمینه آغاز كردند اما ردپایی از فرهاد به دست نیامد تا اینكه چند روز بعد یكی از كارگران شهرداری كه مشغول نظافت خیابان بود، چشمش به پتویی افتاد كه به طرز مشكوكی كنار خیابان رها شده بود.
او بعد از كنار زدن پتو جنازه سوختهای را مشاهده كرد و بلافاصله پلیس را از ماجرا مطلع كرد. دقایقی بعد تیمی از كارآگاهان جنایی خود را به محل اعلام شده، رساندند و به بررسی جنازه پرداختند.
صورت مقتول كاملا سوخته و از بین رفته بود و هیچ مدرك شناسایی همراه نداشت. از طرفی معلوم بود جنایت در مكان دیگری انجام و سپس جسد به آن خیابان منتقل شده است.
برادر فرهاد بعد از انتقال جسد مجهولالهویه به پزشكیقانونی، به آنجا رفت و با دیدن جنازه تایید كرد؛ این مقتول فرهاد است. به این ترتیب سرنوشت مرد مفقودی فاش شد و كارآگاهان تلاش خود را برای شناسایی قاتل یا قاتلان او آغاز كردند.
آنها با بررسی فهرست مكالمات تلفنی مقتول فهمیدند فرهاد با زن جوانی به نام نسرین رابطه داشت. با افشای این موضوع نسرین بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او با ابراز بیاطلاعی از قتل فرهاد گفت: «شوهرم با این مرد مراودات كاری داشت و به همین خاطر نیز من او را میشناختم و ارتباط دیگری با هم نداشتیم و اصلا خبر نداشتم او كشته شده است.»
ادعاهای این زن برخلاف سرنخی بود كه كارآگاهان از طریق مخابرات به دست آورده بودند، به همین سبب بازجوییها از وی ادامه پیدا كرد تا اینكه بالاخره نسرین راز قتل فرهاد را فاش و شوهر و برادرش را به عنوان عاملان جنایت معرفی كرد.
او گفت: «شوهرم مراد از مدتها قبل فكر میكرد من و فرهاد با هم رابطه داریم، به همین خاطر هرازگاهی با من دعوا میكرد تا اینكه بالاخره به او گفتم فرهاد برایم مزاحمت ایجاد میكند، شنیدن این حرف برای مراد خیلیگران تمام شد و او برادرم را از موضوع مطلع كرد و دو نفری به این نتیجه رسیدند كه باید از فرهاد انتقام بگیرند.»
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: «روز حادثه در حالیكه همه چیز برای اجرای نقشه مهیا بود و برادرم هم در خانه ما به سر میبرد به خواسته شوهرم با فرهاد تماس گرفتم و با او در خانه قرار گذاشتم. وقتی آن مرد وارد منزل ما شد، مراد و برادرم به طرفش حمله كردند و دست و پایش را بستند. آنها بعد از خفه كردن فرهاد جنازه را به آتش كشیدند و در یك پتو پیچیدند و از خانه بیرون بردند.»
كارآگاهان بعد از شنیدن اعترافات، دو مرد متهم به قتل را بازداشت كردند. آنها در بازجوییها جرمشان را گردن گرفتند و با تكرار گفتههای نسرین انگیزهشان را از جنایت، مزاحمتهای مقتول و مسایل ناموسی عنوان كردند.
متهمان در ادامه تحقیقات به بازسازی صحنه جنایت پرداختند و بعد از اتمام تحقیقات مقدماتی، پرونده در اختیار قضات شعبه پنجم دادگاه كیفری استان فارس قرار گرفت.
در جلسه محاكمه این متهمان كه چند روز قبل برگزار شد، نماینده دادستان، مراد و برادرزنش را به مشاركت در قتل و نسرین را به معاونت در این جرم متهم كرد و خواستار مجازات آنها شد.
اولیای دم فرهاد نیز گفتند خواستهشان قصاص عاملان قتل است. در ادامه متهمان ماجرایی را كه پیش از این تعریف كرده بودند بار دیگر تكرار كردند و هیات قضات برای صدور رای وارد شور شدند.
ویدیو مرتبط :
زن بی خیال خوش شنانس در تصادف_ عابر دردسرساز+فیلم کلیپ
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قرار مرگبار، پایان رابطه پنهانی با زن متاهل
پسر جوان وقتی با رقیب عشقیاش قرار گذاشت پای در قتلگاه خونین خود گذاشت. زن مرموز با چربزبانیهایش این پسر را فریب داده بود طوریکه وی رویای ازدواج در سر داشت.
وطن امروز: پسر جوان وقتی با رقیب عشقیاش قرار گذاشت پای در قتلگاه خونین خود گذاشت. زن مرموز با چربزبانیهایش این پسر را فریب داده بود طوریکه وی رویای ازدواج در سر داشت.
ساعت 2 بامداد 18 مردادماه سالجاری راننده یک خودروی عبوری در خیابان کوثرشرقی شهر تبریز با مرد جوانی که غرق در خون کف خیابان افتاده بود روبهرو شد. راننده برای نجات مرد زخمی از خودرویش پیاده شد و خود را بالای سر وی رساند و متوجه شد مرد جوان به دلیل شدت خونریزی و جراحت در آستانه مرگ قرار دارد.
با مخابره این ماجرا به پلیس 110 تبریز، تیمی از کلانتری 21 تبریز وارد عمل شد و به کمک تیم اورژانس مرد زخمی را به بیمارستان انتقال دادند ولی پس از چند ساعت تلاش پزشکان برای نجات جان جوان ناشناس، وی مرگ را در آغوش گرفت.
با مرگ این جوان، بازپرس جنایی تبریز به تیمی از کارآگاهان دستور داد تا از این پرونده قتل مرموز رازگشایی کنند و آنان نیز برای شناسایی قربانی تحقیقات خود را آغاز کردند و با مراجعه یکی از اعضای خانواده وی به پلیس آگاهی بنابر ناپدید شدن پسرشان، مشخصات قربانی جوان به دست آمد.
کارآگاهان جنایی در ادامه تجسسهایشان شماره موبایل وی را تحت ردیابی قرار دادند و دریافتند وی پیش از به قتل رسیدن با مرد و زنی به نامهای «سعید» و «رویا» در تماس بوده است. بدین ترتیب برای روشن شدن ماجرا با رویا تماس گرفتند و وی را برای بازجویی به پلیس آگاهی فراخواندند ولی مشخص شد موبایل سعید خاموش است.
با مراجعه رویا به پلیس آگاهی وی که فکر نمیکرد مرد آشنا که «بهنام» نام داشت به کام مرگ فرو رفته باشد به کارآگاهان گفت: چندماهی است که با همسرم اختلاف دارم و قصد جدایی از وی را داشتم تا اینکه با بهنام آشنا شدم.
وی جوانی مهربان بود و من با ادعای اینکه میخواهم از همسرم جدا شوم میخواستم با وی ازدواج کنم. وی نیز به دلیل علاقهای که به من داشت قبول کرد و من به دنبال آن بودم که هرچه سریعتر از همسرم جدا شوم.
وی در ادامه بازجوییها در پاسخ به اینکه آیا اطلاعی از درگیری همسرش با بهنام داشته است یا نه؟ گفت: من از اینکه همسرم با بهنام درگیری داشته یا نه بیخبرم ولی بهنام چندینبار گفته بود اگر همسرم با جدایی ما موافقت نکند ماجرا را به وی خواهد گفت تا وی زودتر از زندگیام بیرون برود.
با قوت گرفتن ماجرای درگیری خونین بین سعید و بهنام، کارآگاهان برای دستگیری سعید وارد عمل شدند ولی شواهد نشان میداد وی از شهر تبریز گریخته است و کسی از مخفیگاه وی اطلاعی ندارد. کارآگاهان در شاخه دیگری از تجسسهایشان دریافتند یکی از برادران سعید در فراری دادن وی نقش بسیار مهمی داشته است و همچنین نسبت خویشاوندی نزدیکی بین بهنام و سعید وجود داشته و رویا در اختلافات خانوادگی آنان بیتاثیر نبوده است.
در ادامه با توجه به اینکه هیچ ردی از سعید به دست نیامد کارآگاهان 2 برادر دیگر وی را دستگیر کردند و شرایط طوری فراهم شد تا وی خود را به پلیس معرفی کند. روز بعد سعید با تماس تلفنی با کارآگاهان ادعا کرد به دلایل ناموسی بهنام را به قتل رسانده است و از این کارش نیز هیچ احساس گناهی نمیکند در نهایت با عملیات روانی تیم جنایی، سعید به پلیس آگاهی آمد و خود را معرفی کرد.
در بازجوییها از این مرد، وی به کارآگاهان گفت: من همسرم را خیلی دوست داشتم و زندگی بسیار خوبی داشتیم تا اینکه نمیدانم چطور شد که همسرم در یک مراسم با بهنام آشنا شد و پس از چند هفتهای رفتارش نسبت به من تغییر کرد، من که از رفتارهای وی به ستوه آمده بودم به صورت پنهانی پیامکهای موبایلش را بررسی کردم و متوجه شدم وی با بهنام ارتباط پنهانی دارد.
پس از آن ماجرا با همسرم صحبت کردم که دست از این کارش بردارد ولی وی بدون هیچ مقدمهای گفت که میخواهد از من جدا شود. چند روز بعد همسرم از خانه قهر کرده و به خانه پدرش رفت. اصرارها و التماسهایم برای بازگشت به زندگی بینتیجه ماند و گاهی نیز به وی پیامک میدادم تا اینکه شب حادثه بهنام به من زنگ زد و گفت که چرا به رویا پیامک میدهم؟
خیلی متعجب شده بودم و پشت تلفن با وی مشاجره کردم و با وی قرار گذاشتم. من که از رفتارهای رویا بسیار ناراحت بودم و از این پسر کینه به دل گرفته بودم، همراه خودم چاقو بردم تا اینکه سر قرار بهنام به من ناسزا گفت و ادعا کرد که از این پس وی شوهر رویا خواهد بود.
بدین ترتیب درگیر شدیم و من چاقو را از زیر لباسم بیرون کشیده و چند ضربه به قربانی زدم سپس فرار کردم تا اینکه بعد از دستگیر شدن برادرانم چارهای جز تسلیم شدن نداشتم.
پس از بازسازی صحنه جنایت که در نزدیکی محل زندگی قربانی قرار داشت پرونده پس از تکمیل شدن و صدور قرار مجرمیت از سوی بازپرس جنایی در اختیار قضات دادگاه کیفری استان آذربایجانشرقی قرار گرفت.
ساعت 2 بامداد 18 مردادماه سالجاری راننده یک خودروی عبوری در خیابان کوثرشرقی شهر تبریز با مرد جوانی که غرق در خون کف خیابان افتاده بود روبهرو شد. راننده برای نجات مرد زخمی از خودرویش پیاده شد و خود را بالای سر وی رساند و متوجه شد مرد جوان به دلیل شدت خونریزی و جراحت در آستانه مرگ قرار دارد.
با مخابره این ماجرا به پلیس 110 تبریز، تیمی از کلانتری 21 تبریز وارد عمل شد و به کمک تیم اورژانس مرد زخمی را به بیمارستان انتقال دادند ولی پس از چند ساعت تلاش پزشکان برای نجات جان جوان ناشناس، وی مرگ را در آغوش گرفت.
با مرگ این جوان، بازپرس جنایی تبریز به تیمی از کارآگاهان دستور داد تا از این پرونده قتل مرموز رازگشایی کنند و آنان نیز برای شناسایی قربانی تحقیقات خود را آغاز کردند و با مراجعه یکی از اعضای خانواده وی به پلیس آگاهی بنابر ناپدید شدن پسرشان، مشخصات قربانی جوان به دست آمد.
کارآگاهان جنایی در ادامه تجسسهایشان شماره موبایل وی را تحت ردیابی قرار دادند و دریافتند وی پیش از به قتل رسیدن با مرد و زنی به نامهای «سعید» و «رویا» در تماس بوده است. بدین ترتیب برای روشن شدن ماجرا با رویا تماس گرفتند و وی را برای بازجویی به پلیس آگاهی فراخواندند ولی مشخص شد موبایل سعید خاموش است.
با مراجعه رویا به پلیس آگاهی وی که فکر نمیکرد مرد آشنا که «بهنام» نام داشت به کام مرگ فرو رفته باشد به کارآگاهان گفت: چندماهی است که با همسرم اختلاف دارم و قصد جدایی از وی را داشتم تا اینکه با بهنام آشنا شدم.
وی جوانی مهربان بود و من با ادعای اینکه میخواهم از همسرم جدا شوم میخواستم با وی ازدواج کنم. وی نیز به دلیل علاقهای که به من داشت قبول کرد و من به دنبال آن بودم که هرچه سریعتر از همسرم جدا شوم.
وی در ادامه بازجوییها در پاسخ به اینکه آیا اطلاعی از درگیری همسرش با بهنام داشته است یا نه؟ گفت: من از اینکه همسرم با بهنام درگیری داشته یا نه بیخبرم ولی بهنام چندینبار گفته بود اگر همسرم با جدایی ما موافقت نکند ماجرا را به وی خواهد گفت تا وی زودتر از زندگیام بیرون برود.
با قوت گرفتن ماجرای درگیری خونین بین سعید و بهنام، کارآگاهان برای دستگیری سعید وارد عمل شدند ولی شواهد نشان میداد وی از شهر تبریز گریخته است و کسی از مخفیگاه وی اطلاعی ندارد. کارآگاهان در شاخه دیگری از تجسسهایشان دریافتند یکی از برادران سعید در فراری دادن وی نقش بسیار مهمی داشته است و همچنین نسبت خویشاوندی نزدیکی بین بهنام و سعید وجود داشته و رویا در اختلافات خانوادگی آنان بیتاثیر نبوده است.
در ادامه با توجه به اینکه هیچ ردی از سعید به دست نیامد کارآگاهان 2 برادر دیگر وی را دستگیر کردند و شرایط طوری فراهم شد تا وی خود را به پلیس معرفی کند. روز بعد سعید با تماس تلفنی با کارآگاهان ادعا کرد به دلایل ناموسی بهنام را به قتل رسانده است و از این کارش نیز هیچ احساس گناهی نمیکند در نهایت با عملیات روانی تیم جنایی، سعید به پلیس آگاهی آمد و خود را معرفی کرد.
در بازجوییها از این مرد، وی به کارآگاهان گفت: من همسرم را خیلی دوست داشتم و زندگی بسیار خوبی داشتیم تا اینکه نمیدانم چطور شد که همسرم در یک مراسم با بهنام آشنا شد و پس از چند هفتهای رفتارش نسبت به من تغییر کرد، من که از رفتارهای وی به ستوه آمده بودم به صورت پنهانی پیامکهای موبایلش را بررسی کردم و متوجه شدم وی با بهنام ارتباط پنهانی دارد.
پس از آن ماجرا با همسرم صحبت کردم که دست از این کارش بردارد ولی وی بدون هیچ مقدمهای گفت که میخواهد از من جدا شود. چند روز بعد همسرم از خانه قهر کرده و به خانه پدرش رفت. اصرارها و التماسهایم برای بازگشت به زندگی بینتیجه ماند و گاهی نیز به وی پیامک میدادم تا اینکه شب حادثه بهنام به من زنگ زد و گفت که چرا به رویا پیامک میدهم؟
خیلی متعجب شده بودم و پشت تلفن با وی مشاجره کردم و با وی قرار گذاشتم. من که از رفتارهای رویا بسیار ناراحت بودم و از این پسر کینه به دل گرفته بودم، همراه خودم چاقو بردم تا اینکه سر قرار بهنام به من ناسزا گفت و ادعا کرد که از این پس وی شوهر رویا خواهد بود.
بدین ترتیب درگیر شدیم و من چاقو را از زیر لباسم بیرون کشیده و چند ضربه به قربانی زدم سپس فرار کردم تا اینکه بعد از دستگیر شدن برادرانم چارهای جز تسلیم شدن نداشتم.
پس از بازسازی صحنه جنایت که در نزدیکی محل زندگی قربانی قرار داشت پرونده پس از تکمیل شدن و صدور قرار مجرمیت از سوی بازپرس جنایی در اختیار قضات دادگاه کیفری استان آذربایجانشرقی قرار گرفت.