اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
قتل فجیع زن باردار توسط شوهر به خاطر عشق ممنوع
عشق ممنوع مرد جوان را وادار كرد تا برای رسیدن به آن همسر نقاشش را به قتل برساند.
شرق: عشق ممنوع مرد جوان را وادار كرد تا برای رسیدن به آن همسر نقاشش را به قتل برساند.
این مرد كه علی نام دارد وقتی كه با زنی مطلقه آشنا شد تصمیم گرفت برای رسیدن به این زن همسرش را كه 9ماهه باردار بود به قتل برساند.
14 شهریور سال 89 بود كه ماموران كلانتری عظیمیه كرج در جریان قتل زنی 34ساله قرار گرفتند كه جنینی 9ماهه را باردار بود. پرستاران بیمارستان رسالت به ماموران گفتند این زن توسط خواهرش به بیمارستان آورده شده بود و تصور میكرد خواهرش به دلیل درد زایمان بدحال شدهاست.
وقتی جسد به دستور بازپرس به پزشكی قانونی انتقال یافت، پلیس خواهر سودابه را مورد بازجویی قرار داد، این زن گفت خواهرش 9ماهه باردار بود و او به تصور اینكه این بدحالی به دلیل زایمان است وی را به بیمارستان رساند.
این زن گفت: سودابه چندین سال بود كه بچهدار نمیشد و خیلی دوست داشت فرزندی داشته باشد. شوهرش علی كه پسرعمویمان بود از اینكه سودابه بعد از اینهمه سال باردار شده است اصلا خوشحال نبود و زندگی آنها به شدت در تنش بود. علی این اواخر با زنی آشنا شده بود و من فكر میكنم خواهرم قربانی این عشق شوم شده است.
این اتهام فقط از سوی خواهر سودابه به علی وارد نشد بلكه پدر و مادر سودابه هم همین اتهام را به دامادشان زدند و شكایتی رسمی از این مرد به بازپرس جنایی كرج داده شد.
پدر سودابه گفت: وقتی متوجه شدیم علی برادرزادهام با زنی دیگر رابطه دارد از او خواستیم سودابه را طلاق دهد اما همان زمان مشخص شد سودابه باردار است.
دخترم میخواست بچهاش را به دنیا بیاورد و حاضر نشد آن بچه را از دست بدهد. همه خوشحال بودند حتی خانواده پدر علی. ما فكر میكردیم این بچه میتواند زندگی آنها را نجات دهد. دخترم هنرمند و نقاش بود و نمایشگاههای متعددی هم برگزار كرد اما علی قدر او را ندانست و به جای اینكه آرامش را در زندگی او فراهم كند دخترم را كشت. او حتی به بچه خودش هم رحم نكرد.
ساعاتی بعد از ارایه شكایت به دادسرای جنایی علی به اتهام قتل همسرش بازداشت شد. او قتل را انكار كرد و گفت اصلا در جریان مرگ همسرش نیست و صبح روز حادثه برای رفتن به سركار از خانه خارج شد و زمانی كه منزل را ترك كرد همسرش سرحال بود. این در حالی بود كه نظریه پزشكی قانونی نشان میداد سودابه مقدار زیادی سم خورده و همین باعث شده است جانش را از دست بدهد.
بعد ازماهها تحقیق و از آنجایی كه پلیس به رابطه علی با زنی به نام منیژه پی برده بود و علی هم برای سوالات پلیس جواب قانعكنندهای نداشت بالاخره متهم لب به اعتراف گشود. او گفت: من عاشق سودابه شدم و با او ازدواج كردم.
سودابه زنی لطیف و هنرمند بود و من خیلی دوستش داشتم اما بیماریای كه سودابه داشت به او اجازه نمیداد بچهدار شود. سال 76 باهم ازدواج كردیم و تلاش زیادی كردیم كه بچهدار شویم اما نشد. كمكم رابطه من و سودابه سرد شد و حتی یكبار تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم اما دوباره آشتی كردیم.
با این حال رابطه ما همچنان مشكلدار بود. تا اینكه مدتی قبل از حادثه با زنی مطلقه آشنا شدم. منیژه پسری 14ساله داشت و سالها بود كه از شوهرش جدا شده بود و تنها زندگی میكرد.
او میدانست من متاهل هستم و با همسرم اختلاف دارم. به او پیشنهاد ازدواج دادم. همزمان با این پیشنهاد متوجه شدم سودابه بعد از سالها باردار شده است. این اتفاق داشت دیوانهام میكرد و نمیتوانستم منیژه را فراموش كنم به همین دلیل هم تصمیم به قتل سودابه گرفتم.
متهم ادامه داد: میدانستم نمیتوانم سودابه را طلاق دهم و خانوادهام با این كار مخالفت میكنند چون او دخترعمویم بود و باردار هم شده بود. ضمن اینكه نمیتوانستم منیژه را هم فراموش كنم. چند روز قبل از حادثه در حالی كه به شدت احساس بدبختی میكردم تصمیم به قتل سودابه گرفتم.
به ناصرخسرو رفتم و سم خریدم. به فروشنده گفتم در یك مزرعه زندگی میكنم و گراز به ما حمله كرده است. سم را به خانه بردم. همسرم در ماه آخر بارداریاش دارو مصرف میكرد. محتوای كپسولهایی را كه مصرف میكرد خالی كردم و سم را داخل آن كپسولها ریختم و دوباره داخل داروهایش گذاشتم.
صبح مثل هر روز خداحافظی كردم و از خانه خارج شدم. ظهر بود كه خواهر سودابه با من تماس گرفت و گفت او بدحال شده است. او گفت احتمالا به دلیل فرارسیدن زمان زایمان سرش گیج رفته و حالا در بیمارستان هستیم. چند دقیقه بعد تماس گرفت و گفت سودابه و بچه هر دو جان سپردند.
ماموران پلیس در ادامه تحقیقات خود منیژه را مورد بازجویی قرار دادند. این زن گفت: بیشتر از یك سال بود كه با علی رابطه داشتم. میدانستم زن دارد اما نمیدانستم كه همسرش باردار است. علی میگفت همسرش را دوست ندارد و میخواهد از او جدا شود. به من پیشنهاد ازدواج داد.
بعد از مدتی متوجه شدم همسر علی باردار است به همین دلیل هم دیگر رابطهام را با علی ادامه ندادم. من نمیخواستم بچه او صدمه ببیند. تا زمانی كه ماموران به سراغم نیامده بودند، نمیدانستم او چه كرده است.
با پایان تحقیقات و صدور كیفرخواست از سوی دادستان كرج پرونده برای رسیدگی به دادگاه كیفری استان البرز فرستاده شد و این مرد به زودی محاكمه میشود.
این مرد كه علی نام دارد وقتی كه با زنی مطلقه آشنا شد تصمیم گرفت برای رسیدن به این زن همسرش را كه 9ماهه باردار بود به قتل برساند.
14 شهریور سال 89 بود كه ماموران كلانتری عظیمیه كرج در جریان قتل زنی 34ساله قرار گرفتند كه جنینی 9ماهه را باردار بود. پرستاران بیمارستان رسالت به ماموران گفتند این زن توسط خواهرش به بیمارستان آورده شده بود و تصور میكرد خواهرش به دلیل درد زایمان بدحال شدهاست.
وقتی جسد به دستور بازپرس به پزشكی قانونی انتقال یافت، پلیس خواهر سودابه را مورد بازجویی قرار داد، این زن گفت خواهرش 9ماهه باردار بود و او به تصور اینكه این بدحالی به دلیل زایمان است وی را به بیمارستان رساند.
این زن گفت: سودابه چندین سال بود كه بچهدار نمیشد و خیلی دوست داشت فرزندی داشته باشد. شوهرش علی كه پسرعمویمان بود از اینكه سودابه بعد از اینهمه سال باردار شده است اصلا خوشحال نبود و زندگی آنها به شدت در تنش بود. علی این اواخر با زنی آشنا شده بود و من فكر میكنم خواهرم قربانی این عشق شوم شده است.
این اتهام فقط از سوی خواهر سودابه به علی وارد نشد بلكه پدر و مادر سودابه هم همین اتهام را به دامادشان زدند و شكایتی رسمی از این مرد به بازپرس جنایی كرج داده شد.
پدر سودابه گفت: وقتی متوجه شدیم علی برادرزادهام با زنی دیگر رابطه دارد از او خواستیم سودابه را طلاق دهد اما همان زمان مشخص شد سودابه باردار است.
دخترم میخواست بچهاش را به دنیا بیاورد و حاضر نشد آن بچه را از دست بدهد. همه خوشحال بودند حتی خانواده پدر علی. ما فكر میكردیم این بچه میتواند زندگی آنها را نجات دهد. دخترم هنرمند و نقاش بود و نمایشگاههای متعددی هم برگزار كرد اما علی قدر او را ندانست و به جای اینكه آرامش را در زندگی او فراهم كند دخترم را كشت. او حتی به بچه خودش هم رحم نكرد.
ساعاتی بعد از ارایه شكایت به دادسرای جنایی علی به اتهام قتل همسرش بازداشت شد. او قتل را انكار كرد و گفت اصلا در جریان مرگ همسرش نیست و صبح روز حادثه برای رفتن به سركار از خانه خارج شد و زمانی كه منزل را ترك كرد همسرش سرحال بود. این در حالی بود كه نظریه پزشكی قانونی نشان میداد سودابه مقدار زیادی سم خورده و همین باعث شده است جانش را از دست بدهد.
بعد ازماهها تحقیق و از آنجایی كه پلیس به رابطه علی با زنی به نام منیژه پی برده بود و علی هم برای سوالات پلیس جواب قانعكنندهای نداشت بالاخره متهم لب به اعتراف گشود. او گفت: من عاشق سودابه شدم و با او ازدواج كردم.
سودابه زنی لطیف و هنرمند بود و من خیلی دوستش داشتم اما بیماریای كه سودابه داشت به او اجازه نمیداد بچهدار شود. سال 76 باهم ازدواج كردیم و تلاش زیادی كردیم كه بچهدار شویم اما نشد. كمكم رابطه من و سودابه سرد شد و حتی یكبار تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم اما دوباره آشتی كردیم.
با این حال رابطه ما همچنان مشكلدار بود. تا اینكه مدتی قبل از حادثه با زنی مطلقه آشنا شدم. منیژه پسری 14ساله داشت و سالها بود كه از شوهرش جدا شده بود و تنها زندگی میكرد.
او میدانست من متاهل هستم و با همسرم اختلاف دارم. به او پیشنهاد ازدواج دادم. همزمان با این پیشنهاد متوجه شدم سودابه بعد از سالها باردار شده است. این اتفاق داشت دیوانهام میكرد و نمیتوانستم منیژه را فراموش كنم به همین دلیل هم تصمیم به قتل سودابه گرفتم.
متهم ادامه داد: میدانستم نمیتوانم سودابه را طلاق دهم و خانوادهام با این كار مخالفت میكنند چون او دخترعمویم بود و باردار هم شده بود. ضمن اینكه نمیتوانستم منیژه را هم فراموش كنم. چند روز قبل از حادثه در حالی كه به شدت احساس بدبختی میكردم تصمیم به قتل سودابه گرفتم.
به ناصرخسرو رفتم و سم خریدم. به فروشنده گفتم در یك مزرعه زندگی میكنم و گراز به ما حمله كرده است. سم را به خانه بردم. همسرم در ماه آخر بارداریاش دارو مصرف میكرد. محتوای كپسولهایی را كه مصرف میكرد خالی كردم و سم را داخل آن كپسولها ریختم و دوباره داخل داروهایش گذاشتم.
صبح مثل هر روز خداحافظی كردم و از خانه خارج شدم. ظهر بود كه خواهر سودابه با من تماس گرفت و گفت او بدحال شده است. او گفت احتمالا به دلیل فرارسیدن زمان زایمان سرش گیج رفته و حالا در بیمارستان هستیم. چند دقیقه بعد تماس گرفت و گفت سودابه و بچه هر دو جان سپردند.
ماموران پلیس در ادامه تحقیقات خود منیژه را مورد بازجویی قرار دادند. این زن گفت: بیشتر از یك سال بود كه با علی رابطه داشتم. میدانستم زن دارد اما نمیدانستم كه همسرش باردار است. علی میگفت همسرش را دوست ندارد و میخواهد از او جدا شود. به من پیشنهاد ازدواج داد.
بعد از مدتی متوجه شدم همسر علی باردار است به همین دلیل هم دیگر رابطهام را با علی ادامه ندادم. من نمیخواستم بچه او صدمه ببیند. تا زمانی كه ماموران به سراغم نیامده بودند، نمیدانستم او چه كرده است.
با پایان تحقیقات و صدور كیفرخواست از سوی دادستان كرج پرونده برای رسیدگی به دادگاه كیفری استان البرز فرستاده شد و این مرد به زودی محاكمه میشود.
ویدیو مرتبط :
دعوای فجیع زن و شوهر در خیابان..!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قتل فجیع زن توسط شوهر به خاطر سر و صدا !
جوان معتادی که با صحنهسازی قصد داشت مرگ همسرش را طبیعی جلوه دهد به قتل او اعتراف کرد.
جوان معتادی که با صحنهسازی قصد داشت مرگ همسرش را طبیعی جلوه دهد به قتل او اعتراف کرد.
دوازدهم آذرماه جاری شهروندان در تماس با ۱۱۰، از مرگ زن جوانی در یک منزل مسکونی خبر دادند.
به دنبال اعلام این خبر و به دستور سرگرد تاتاری (رئیس کلانتری شهید هاشمی نژاد) ماموران انتظامی برای بررسی موضوع به محل حادثه واقع در خیابان آیت ا... عبادی عزیمت کردند و با مشاهده صحنه حادثه و مرگ مشکوک زن ۳۳ساله بلافاصله، ماجرا را به قاضی اسماعیل شاکر (قاضی ویژه قتل عمد) اطلاع دادند.
دقایقی بعد مقام قضایی به همراه عوامل بررسی صحنه جرم عازم محل شد و تحقیقات در این باره ادامه یافت. شوهر متوفی درباره چگونگی مرگ همسرش به قاضی ویژه قتل عمد گفت:
همسرم به دلیل خوردن موادمخدر جان خود را از دست داده است اما کبودی نعشی و همچنین جابه جا شدن جسد در منزل مسکونی که حکایت از مرگ مشکوک زن جوان داشت ظن مقام قضایی را برانگیخت بنابراین قاضی شاکر دستور بازداشت همسر متوفی و بازجویی از وی را صادر کرد.
متهم این پرونده که در ابتدا سعی داشت مرگ همسرش را خودکشی و یا طبیعی جلوه دهد در پاسخ به سوالات فنی ماموران کلانتری شهید هاشمی نژاد عاجز ماند و در نهایت به قتل همسرش اعتراف کرد او درباره چگونگی وقوع حادثه گفت: روز حادثه ما از گلمکان به مشهد آمدیم و به منزل خالی از سکنه مادرم رفتیم که امکانات جزئی در آن بود.
وی ادامه داد: من به موادمخدر اعتیاد داشتم و به همین دلیل مورد سرزنش برادرم قرار می گرفتم و او با من بدرفتاری می کرد وقتی خواستم موادمخدر استعمال کنم همسرم سروصدا می کرد از او خواستم تا صدایش را پایین بیاورد که بستگانم متوجه موضوع نشوند اما او همچنان فریاد می زد من که نگران شده بودم گلویش را گرفتم و فشار دادم که در یک لحظه متوجه شدم صورتش کبود شد و بی جان روی زمین افتاد. دست و پایم را گم کردم و مقداری داروی متادون به دهانش ریختم و سپس ماجرای مرگش را به همسایگان اطلاع دادم.
منبع: خراسان
دوازدهم آذرماه جاری شهروندان در تماس با ۱۱۰، از مرگ زن جوانی در یک منزل مسکونی خبر دادند.
به دنبال اعلام این خبر و به دستور سرگرد تاتاری (رئیس کلانتری شهید هاشمی نژاد) ماموران انتظامی برای بررسی موضوع به محل حادثه واقع در خیابان آیت ا... عبادی عزیمت کردند و با مشاهده صحنه حادثه و مرگ مشکوک زن ۳۳ساله بلافاصله، ماجرا را به قاضی اسماعیل شاکر (قاضی ویژه قتل عمد) اطلاع دادند.
دقایقی بعد مقام قضایی به همراه عوامل بررسی صحنه جرم عازم محل شد و تحقیقات در این باره ادامه یافت. شوهر متوفی درباره چگونگی مرگ همسرش به قاضی ویژه قتل عمد گفت:
همسرم به دلیل خوردن موادمخدر جان خود را از دست داده است اما کبودی نعشی و همچنین جابه جا شدن جسد در منزل مسکونی که حکایت از مرگ مشکوک زن جوان داشت ظن مقام قضایی را برانگیخت بنابراین قاضی شاکر دستور بازداشت همسر متوفی و بازجویی از وی را صادر کرد.
متهم این پرونده که در ابتدا سعی داشت مرگ همسرش را خودکشی و یا طبیعی جلوه دهد در پاسخ به سوالات فنی ماموران کلانتری شهید هاشمی نژاد عاجز ماند و در نهایت به قتل همسرش اعتراف کرد او درباره چگونگی وقوع حادثه گفت: روز حادثه ما از گلمکان به مشهد آمدیم و به منزل خالی از سکنه مادرم رفتیم که امکانات جزئی در آن بود.
وی ادامه داد: من به موادمخدر اعتیاد داشتم و به همین دلیل مورد سرزنش برادرم قرار می گرفتم و او با من بدرفتاری می کرد وقتی خواستم موادمخدر استعمال کنم همسرم سروصدا می کرد از او خواستم تا صدایش را پایین بیاورد که بستگانم متوجه موضوع نشوند اما او همچنان فریاد می زد من که نگران شده بودم گلویش را گرفتم و فشار دادم که در یک لحظه متوجه شدم صورتش کبود شد و بی جان روی زمین افتاد. دست و پایم را گم کردم و مقداری داروی متادون به دهانش ریختم و سپس ماجرای مرگش را به همسایگان اطلاع دادم.
منبع: خراسان