اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
قتل، پایان رابطه پنهانی با زن متاهل
مردی که به اتهام جاسوسی به اعدام محکوم شده است اینبار به اتهام قتل زنی که با وی رابطه داشت، پای میز محاکمه رفت. هرچند این حادثه در نهاوند رخ داده است، اما با توجه به اینکه متهم محارب شناخته شده، پرونده به دستور دادستان کل کشور برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستادهشد.
در جلسه محاکمه این متهم بعد از اینکه یازرلو، نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند و درخواست صدور حکم قانونی داد، حامد پسر نوجوان مقتول در جایگاه حاضر شد.
او در توضیح ماجرا گفت: پدرم - سعید - معلم بود اما به موادمخدر اعتیاد داشت. شب حادثه برای خرید مواد بیرون رفت. نیمهشب بود که مادرم من را بیدار کرد و گفت پدرت هنوز نیامده است. نگرانش نشدم و گفتم حتما تا صبح برمیگردد. وقتی صبح بیدار شدم و دیدم نیست به فامیل خبر دادم و چند نفری برای جستوجو بیرون رفتیم و جسد پدرم را ته درهای پیدا کردیم. مدتی بعد وقتی پلیس کشف کرد پدرم در پی رابطه هوشنگ با مادرم به قتل رسیده و عامل قتل هوشنگ است، تازه متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است. من از مادرم هیچ شکایتی ندارم اما از هوشنگ شکایت دارم و میخواهم او قصاص شود.
در ادامه هوشنگ متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. او گفت: سال 85 بود که با نسرین آشنا شدم. من گیمنت داشتم و دو پسر نسرین که آنموقع خیلی کوچک بودند به مغازه من میآمدند. چندباری نسرین آمد تا بچههایش را ببرد و اینطور بود که با هم آشنا شدیم. یک روز با من تماس گرفت و گفت بچههایش نیستند و از من خواست به خانهاش بروم. اولینبار بود که با او رابطهای جدی برقرار میکردم. از آن به بعد رابطه ما خیلی جدیتر شد. شبها که بچهها خواب بودند با من تماس میگرفت و با هم به پشتبام میرفتیم و رابطه برقرار میکردیم. تا اینکه شب حادثه دوباره با من تماس گرفت و خواست به پشتبام بروم. وقتی رسیدم تلفن همراه نسرین زنگ خورد و او با مردی صحبت کرد. من خیلی عصبانی شدم و با نسرین دعوا کردم یکدفعه مردی به پشتبام آمد و من توانستم خیلی سریع خودم را مخفی کنم و نسرین با آن مرد پایین رفت چند دقیقه بعد دوباره بالا آمد و تازه آن موقع بود که متوجه شدم نسرین شوهر دارد و این موضوع را از من مخفی کرده است. خیلی ناراحت شدم و دوباره با نسرین جروبحث کردم. شوهر نسرین دوباره به پشتبام آمد و من خودم را مخفی کردم. اینبار نسرین نرفت و از من خواست کمکش کنم تا از عذابی که در زندگی میکشد راحت شود. شوهر نسرین من را دید و ما باهم درگیر شدیم. من آن مرد را زدم و به زمین انداختم. نسرین با چادرش روی دهان او را پوشاند و بعد من خفهاش کردم. جسد را به طبقه پایین بردیم که از خانه دورش کنیم. قرار بود آن را با ماشین مقتول منتقل کنیم. ماشین با سیم روشن میشد. نسرین به خانه رفت و آن سیم را از پسرش که منکر اطلاع از رابطه من و مادرش میشود گرفت و بعد با هم جسد را به ماشین منتقل کردیم و به سمت دره رفتیم و آنجا انداختیم.
متهم ادامه داد: برای مدتی من و نسرین از هم جدا شدیم. او به من پول داد و کمکم کرد از کشور خارج شوم. از ایران که رفتم عضو گروهک پکک شدم و برای آنها کار میکردم. مدتی بعد دوباره برگشتم به امید اینکه بتوانم در اینجا زندگی کنم. اینبار به اتهام جاسوسی بازداشت شدم و دادگاه انقلاب من را به اعدام محکوم کرد.
متهم در مورد اینکه چرا بعد از اینکه فهمید نسرین شوهر دارد به ارتباطش پایان نداد، گفت: آنقدر آلوده این رابطه شده بودم که دیگر نمیتوانستم خودم را بیرون بکشم. نسرین کاری کرده بود که نتوانم رهایش کنم و به هیچ زنی بهجز او فکر نمیکردم.
در این هنگام قاضی عزیزمحمدی - رییس دادگاه- از متهم خواست تا واقعیت را بگوید. متهم گفت: دروغ گفتن من فایدهای ندارد چون در پروندهای دیگر محکوم به اعدام هستم آنچه گفتم عین واقعیت است نسرین و پسرش هر دو در جریان قتل بودند. در ادامه نسرین متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد. او همه اتهامات را رد کرد و گفت: من و هوشنگ فقط ارتباط تلفنی باهم داشتیم و من هیچکدام از اعترافات او را در مورد رابطه جنسی قبول ندارم. شوهرم معتاد بود و من فکر میکردم برای خرید مواد بیرون رفته و کشته شده است شاید اصلا هوشنگ قاتل نباشد. بعد از مرگ شوهرم من ازدواج کردم و حالا فرزند 10ماههای از او دارم. میخواهم به زندگی آرامی که دارم ادامه دهم و درخواست تبرئه دارم.
بعد از پایان جلسه دادگاه هیات قضات تحقیقات در مورد نسرین را ناقص دانستند و پرونده را برای تکمیل نواقص به دادسرای نهاوند بازگرداندند.
منبع:tabnak.ir
ویدیو مرتبط :
ارتباط نامشروع زن متاهل با پسرخاله همسرش، منجر به این قتل دردناک شد
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قتل، تاوان رابطه پنهانی با زن متاهل
زنی روز 24 آذر به پلیس آگاهی تهران رفت و خبر داد پسر 24سالهاش به نام جعفر مفقود شده است. او گفت: «پسرم میوهفروش دورهگرد است و دیروز نیز مثل همیشه برای فروش میوه از خانه خارج شد اما دیگر خبری از او نیست.»
كارآگاهان برای افشای سرنوشت جعفر فهرست مكالمات تلفنی و پیامكهای وی را به دست آوردند و فهمیدند او با زنی 38ساله به نام شهلا در ارتباط بوده و آن دو پیامكهایی را برای هم ارسال میكردند. به همین سبب شهلا بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او ابتدا گفت اصلا جعفر را نمیشناسد اما وقتی دید این انكارها فایدهای ندارد فاش كرد این مرد توسط شوهرش به قتل رسیده است.
شهلا در اعترافاتش گفت: «من همیشه از جعفر میوه میخریدم. یك روز وقتی شوهرم حسن به سفر رفته بود باز هم سراغ جعفر رفتم و میوه خریدم و او فهمید شوهرم در خانه نیست. آن شب زنگ در به صدا درآمد و من صدایی شبیه به صدای شوهرم را شنیدم و فكر كردم او زودتر از سفر برگشته است اما وقتی در را باز كردم ناگهان جعفر داخل آمد. او دستمالی را جلو دهانم گرفت و من بیهوش شدم. وقتی به خودم آمدم فهمیدم آن مرد به من تجاوز كرده است. او از خانهام فرار كرده بود. بعد از آن از لحاظ روحی به شدت آشفته بودم و شوهرم بعد از برگشتن از سفر متوجه این موضوع شد اما هرچه سوال كرد حقیقت را نگفتم. من نمیتوانستم آن اتفاق را تحمل كنم. برای همین تصمیم به خودكشی گرفتم اما مرا به موقع به بیمارستان رساندند و نجات پیدا كردم. بعد از آن وقتی به خانه برگشتم حسن من را به باد كتك گرفت تا حقیقت را به او بگویم. من هم توضیح دادم چه اتفاقی افتاده است. بعد از آن حسن با همدستی پسرعمویش سراغ جعفر رفتند و او را كشتند.»
ماموران بعد از شنیدن این اعترافات دو متهم مرد را بازداشت كردند. حسن در بازجوییها همان حرفهای همسرش را تكرار كرد اما كارآگاهان كه احتمال میدادند شهلا موضوعی را پنهان میكند به بازجویی از وی ادامه دادند تا اینكه این زن دیروز در جلسه بازپرسی كه در داسرای جنایی تشكیل شد اعترافاتش را تغییر داد و گفت: «من از چهار ماه قبل با جعفر رابطه داشتم و او همیشه از من میخواست از شوهرم جدا شوم تا با هم ازدواج كنیم. جعفر خیلی به من ابراز علاقه میكرد و البته من هم او را دوست داشتم. وقتی شوهرم به سفر رفت جعفر به خانه ما آمد و با هم رابطه برقرار كردیم، اما بعد از آن دچار عذاب وجدان شدم و تصمیم به خودكشی گرفتم. بعد از مرخص شدن از بیمارستان به شوهرم گفتم جعفر به زور به من تعرض كرده است.»
او ادامه داد: «وقتی شوهرم دروغ من را باور كرد خواست جعفر را به خانه بكشانم بعد حسن و پسرعمویش او را كشتند و جسدش را در بیابانهای رباطكریم انداختند.»
بنا بر این گزارش در حال حاضر تحقیقات از متهمان در حالی ادامه دارد كه جنازه مقتول پیدا شده است.... / sharghnewspaper.ir