اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
قاتل: رفیقم را کشتم، چون حرمت مادرم را شکست
قاتل: رفیقم را کشتم، چون حرمت مادرم را شکست
"محمد.الف" که توسط حامد دوست 24 ساله خود در جنگل قائم مورد ضرب و شتم قرار گرفت، وی را به قتل رساند.
"حامد.ش" پسر 24 ساله ای است که در جنگل قائم کرمان به دست "محمد الف"، 20 ساله به قتل می رسد.
محمد از ابتدای صحبتش می گفت: من قتلی انجام ندادم بلکه دفاع از خود بوده و هر کس دیگری هم جای من بود همین کار را می کرد.
وی ماجرای قتلی را که رخ داده، این گونه تعریف کرد: حامد یکی از دوستان من بود که چند روزی درگیر مشکلات مالی شده بود و من مبلغ 500 هزار تومان که برای شهریه دانشگاهم کنار گذاشته بودم را به او قرض دادم. حامد پس از این ماجرا باز به دنبال گرفتن وامی بود و یک روز صبح در عرض 40 دقیقه 19 بار با من تماس گرفت تا برای گرفتن وام به دنبالش بروم.
او ادامه داد: نمیدانم چرا آن روز واقعا نمیخواستم او را ببینم اما قدرت نه گفتن به او را نداشتم در نهایت دنبالش رفتم و او به من گفت که به پدر یکی از دوستانم گفتهام که ضامنم شود، اما قبل از اینکه او را به بانک ببرم می خواهم با او صحبت کنم. حامد اول مرا به انتهای کمربندی برد و بعد گفت به مسجد صاحب الزمان بروم.
به چهار راه گنبد جبلیه که رسیدیم از من خواست به خیابان خاکی تغییر مسیر بدهم، اواسط خیابان بودیم که تیغش را در پهلویم فشار داد و در ماشین را باز کرد و مرا از ماشین به پایین انداخت.
وی گفت: پس از پرت کردن من، ماشین را کمی جلوتر پارک کرد و به طرفم آمد و گفت من اگر وام بگیرم نمی توانم قسط هایش را پرداخت کنم؛ بعد از گفتن این حرف، از من خواستار 10 میلیون تومان پول شد.
حامد مرا کشان کشان به طرف درخت های جنگل برد و سرم را به درخت می کوبید، لحظه ای تیغ از دستش افتاد و من فورا خم شدم و سنگی را به سرش زدم و دوان دوان به طرف ماشین رفتم تا فرار کنم اما او سوئیچ ماشین را در جبیش گذاشته بود و از راه دور مرا تهدید می کرد و مدام فحشهای رکیکی به من می داد.
وی افزود: در آن زمان واقعا ترسیده بودم و شروع به دویدن کردم، حامد همان طور که با تیغ به دنبالم می آمد ناسزا می گفت وحتی یک لحظه به مادرم هم بی احترامی کرد، بسیار عصبانی شدم زیرا من پدرم را در سن سه سالگی از دست دادم و از زمانی که محیط اطرافم را شناختم زحمات مادرم را برای خود و دو برادر بزرگ تر از خودم می دیدیم.
محمد گفت: آن لحظه نتوانستم تحمل کنم و در همان حین دویدن سنگی را بر داشتم و به طرف حامد پرتاب کردم، نمی دانم سنگ چگونه به او خورد پس از چند لحظه که پشت سرم را نگاه کردم متوجه شدم که نقش بر زمین شده است.
او در خصوص احساسش بعد از وقوع این ماجرا، گفت: ترسیده بودم ، چند بار با 110 تماس گرفتم و اما پشیمان شدم و تلفن را قطع کردم و مجبور شدم ماشینی که امانت دستم بود را بردارم و به خانه بروم.
محمد افزود: من از خود و ناموس خود دفاع کردم، هر کس هم جای من بود در آن لحظه می ترسید و قطعا از ناموس خود دفاع می کرد، زیرا حامد مرا به اجبار به جنگل کشاند و می خواست اخاذی کند، حتی او مرا تهدید هم کرد و با تیغی که در دستش داشت مورد حمله قرار داد. اگر در این حمله موفق شده بود الان او جای من و من جای او بودم...
محمد پنج روز بعد از این ماجرا دستگیر شد و در حال حاضر منتظر حکم خود است.
او از اینکه نتوانسته بود " نه " بگوید ناراحت و پشیمان بود و می گفت: شاید باور نکنید اما من در زندگیم بسیار هدفمند بودم، دفتری دارم که اگر آن را ببینید خواهید فهمید که تا 20 سال آینده ام برنامه ریزی کردم، اما الان دیگر قدرت دست من نیست، تنها چیزی که آرامم می کند این است که حداقل توانستم از حیثیت مادرم دفاع کنم. من یک لحظه هم نمی توانم به اعدام فکر کنم ...
"حمید اسحاقی" بازپرس شعبه سوم دادسرای عمومی و انقلاب استان کرمان، درباره اظهارات این قاتل جوان، گفت: یک درگیری ساده منجر به وقوع چنین حادثهای شد.
وی افزود: ما بارها و بارها به جوانان هشدار داده و میدهیم که خشم خود را کنترل کرده و هرگز وارد نزاع با هیچکس نشوند.
اسحاقی اظهار کرد: پروندههای بسیار زیادی تشکیل میشود که هر دو طرف، با کنترل خشم خود میتوانستند سرنوشت دیگری را برای خود رقم بزنند.
وی با بیان اینکه با کنترل عصبانیت و خشم میتوان جلوی بسیاری از این حوادث را گرفت، گفت: این مسایل را خود افراد و به ویژه جوانان باید مورد توجه قرار دهند چرا که قانون عدم کنترل خشم را دلیل موجهی نمیداند.
وی تصریح کرد: خانوادهها و به خصوص نهادهای فرهنگی و آموزشی در این مباحث باید ورود جدی کنند و با آگاهسازی جامعه، جلوی وقوع این قتلها را بگیرند./ایسنا
ویدیو مرتبط :
ایمان کیوانی فاطمیه 93- شکست حرمت عمه منو شکست
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
زن قاتل: فکر میکرم مهسا با چند مرد رابطه دارد، او را کشتم
مردی که به دلیل توهم ناشی از مصرف شیشه تصور میکرد همسرش با سارقان رابطه دارد او را با ضربات چاقو به قتل رساند. این مرد در جلسه محاکمهاش در حالیکه گریه میکرد از والدین همسرش درخواست بخشش کرد.
اوایل سالجاری خانواده زنی به نام مهسا به پلیس خبر دادند او با ضربات چاقو به قتل رسیده و ضارب که حمید شوهر اوست هنوز در خانه است. با اعلام این خبر ماموران در محل حاضر شدند و حمید را در حالیکه بالای سر جسد همسرش ایستاده بود بازداشت کردند. آنها همچنین متوجه شدند دختر نوجوان مهسا هم زخمی شده است. بنابراین دختر نوجوان را به درمانگاه منتقل کردند. ماموران در ادامه تحقیقات پی بردند حمید که به شیشه اعتیاد دارد از مدتی قبل با همسرش دچار اختلاف شده بود و فکر میکرد مهسا با چند مرد رابطه دارد به همین دلیل هم او را به قتل رساند.
حمید در بازجوییها گفت: مدتی بود به همسرم شک داشتم و فکر میکردم او با کسی رابطه دارد. میدانستم افرادی که زنم با آنها رابطه دارد سارق هستند به همین دلیل هم وقتی متوجه شدم سارقان به خانهام آمدهاند فهمیدم همانهایی هستند که با زنم رابطه دارند به همین دلیل هم مهسا را کشتم.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده به شعبه 113 دادگاه کیفریاستان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه محاکمه که دیروز برگزار شد شفیعی نماینده دادستان تهران بعد از اینکه کیفرخواست را خواند برای متهم درخواست صدور حکم قانونی کرد. سپس اولیایدم در جایگاه حاضر شدند. پدر و مادر مهسا اعلام کردند حاضر به گذشت نیستند و درخواست قصاص دارند اما دختر مهسا اعلام گذشت کرد و گفت نمیخواهد پدرش را هم مثل مادرش از دست بدهد.
سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: اتهام قتل را قبول دارم. من مواد مصرف میکردم و حالم خوب نبود به همین دلیل هم دچار توهم شده بودم و فکر میکردم همسرم با سارقان رابطه دارد. بداخلاقیهای مهسا باعث شده بود بیشتر به او شک کنم تا اینکه شب حادثه احساس کردم دزد وارد خانه شده و به طبقه دوم رفته است. به پلیس زنگ زدم. دیدم زنم در حال رفتن به طبقه بالاست. فکر کردم برای اینکه با سارقان رابطه برقرار کند بالا میرود به همین دلیل هم او را زدم. یادم نمیآید چند ضربه به او زدم فقط میدانم آنقدر زدم که حالش بد شد.
در این هنگام قاضی از متهم پرسید چرا به جای اینکه سارقان را بزنی زنت را زدی؟ متهم جواب داد: نمیدانم چرا این کار را کردم اصلا در حال خودم نبودم. دخترم فریاد میکشید، زنم اعتراض میکرد اما اصلا نمیدانم چرا داشتم او را میزدم. البته من واقعا فکر میکردم دزد آمده است.
در ادامه دختر نوجوان مهسا که شاهد ماجرا بود در برابر قضات حاضر شد. او گفت: آن موقع ماه رمضان بود. مادرم من را بیدار کرد تا سحری بخوریم. میخواستیم روزه بگیریم. یکدفعه پدرم داد زد دزد آمده و بعد دست مادرم را گرفت و به او گفت روی زمین بنشین. مادرم نشست. پدرم مادرم را روی زمین میکشید. مادرم به این کار پدرم اعتراض کرد اما پدرم توجهی نداشت و او را روی زمین میکشید. وقتی به نزدیکی راهپله رسید با ضربات چاقو مادرم را زد. پشتسر هم چاقو میزد و من هم نمیتوانستم جلویش را بگیرم. او گفت: مدتی بود که پدرم دچار این توهمات شده بود. فکر میکرد دزد به خانه آمده و مادرم با کسی رابطه دارد. حرفهای عجیب زیادی میزد و مادرم به همین دلیل از دست پدرم ناراحت بود.
در پایان جلسه وقتی حمید دوباره به جایگاه احضار شد تا آخرین دفاعیاتش را مطرح کند، گفت: از زندگی سیر شدم و دیگر دوست ندارم زنده بمانم. هیچ امیدی به آینده ندارم و از کاری که کردهام خیلی پشیمان هستم. چیزی که باعث شده هنوز در زندان دوام بیاورم و خودکشی نکنم نگرانیام از آینده بچههایم است. درخواست دارم پدر و مادر مهسا من را به خاطر بچههایم ببخشند. بنا بر این گزارش بعد از پایان جلسه هیات قضات برای صدور رای وارد شور شدند.... / روزنامه شرق