اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

عکس: منوچهر نوذری در دوران جوانی


منوچهر نوذری از سال 1341 فعالیت هنری خود را با بازیگری آغاز کرد و تا سالها بعد از آن ضمن کارگردانی و بازیگری در چند اثر بلند سینمایی به چهره ای شناخته شده در زمینه دوبلاژ تبدیل شد.

مشرق نیوز: منوچهر نوذری از سال 1341 فعالیت هنری خود را با بازیگری آغاز کرد و تا سالها بعد از آن ضمن کارگردانی و بازیگری در چند اثر بلند سینمایی به چهره ای شناخته شده در زمینه دوبلاژ تبدیل شد.

وی در دوران بعد از انقلاب به عنوان یکی از مجری های موفق صداوسیما فعالیت داشت و سرانجام در سال 1384 به ملکوت اعلا پیوست.



ویدیو مرتبط :


خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

یادداشت‌های شخصی سهراب سپهری درباره دوران جوانی‌اش +عکس



اخبار فرهنگی - یادداشت‌های شخصی سهراب سپهری درباره دوران جوانی‌اش +عکس

زندگی من آرام می گذشت. اتفاقی نمی افتاد. دگرگونی های من پنهانی بود. با دوستان قدیم-یاران دبیرستانی-به شکار می رفتیم. آنقدر زود از خواب پا می شدیم که سپیده دم را در آبادیهای دور تجربه می کردیم. ما فرزندان وسعت ها بودیم. سطوح بزرگ را می ستودیم. در نفس فصل روان می شدیم. شنزار ها فروتنی می آموختند…


صفحه “سهراب سپهری” در شبکه اجتماعی فیس بوک، بخشی از یک یادداشت از سهراب سپهری درباره دوران جوانی اش را منتشر کرد.


به گزارش پیام نو، سهراب سپهری در این یادداشت که بخشی از آن در این صفحه فیس بوکی پُر طرفدار منتشر شده است، نوشته است:


«تنهایی من عاشقانه بود. نقاشی عبادت من بود. من شوریده بودم و شوریدگی ام تکنیک نداشت.


روی بام کاهگلی می نشستم و آمیختگی غروب را با sensuality بام های گنبدی شهر تماشا می کردم. بسادگی مجذوب می شدم. و در این شیفتگی ها خشونت خط نبود. برق فلز نبود. درام اندام های انسان نبود. نقاشی من فساد میوه را از خود می راند. ثقل سنگ را می گرفت. شاخه نقاشی من دستخوش آفت نبود. آدم نقاشی من عطسه نمی کرد.


راستی چه دیر به ارزش نقصان پی بردم


و اعتبار فساد را در یافتم


زندگی من آرام می گذشت. اتفاقی نمی افتاد. دگرگونی های من پنهانی بود. با دوستان قدیم-یاران دبیرستانی-به شکار می رفتیم. آنقدر زود از خواب پا می شدیم که سپیده دم را در آبادیهای دور تجربه می کردیم. ما فرزندان وسعت ها بودیم. سطوح بزرگ را می ستودیم. در نفس فصل روان می شدیم. شنزار ها فروتنی می آموختند.


جایی که افق بود نمی شد فروتن نبود. زیر آفتاب سوزان می رفتیم. و حرمت خاک از کفش های ما جدایی نداشت…»

 

اخبار,اخبار فرهنگی,سهراب سپهری,شعر های سهراب سپهری

  

 اخبار فرهنگی - پیام نو