اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
علی درستکار: تلویزیون به من بیاعتماد شده!
علی درستکار که این روزها در رادیو فعالیت میکند، میگوید که همیشه رادیو را دوست داشته حتی بیشتر از تلویزیون، اما فعلا در قفس یک برنامه تولیدی رادیویی است. او درباره توقف «اینشبها» هم میافزاید: « لابد مسؤولان تصمیمگیرنده در تلویزیون سهمی برتر از من و مخاطبانم دارند.»
درستکار همچنین این نکته را یادآور میشود که تلویزیون بعد از 20 سال نسبت به او بیاعتماد شده است.
این مجری تلویزیون و گوینده رادیو در گفتوگو با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا، در پاسخ به این پرسش که چرا از تعبیر قفس برای حضور در این برنامهی رادیویی استفاده کرده است، اظهار کرد: معتقدم تولید و ضبط یک برنامه یعنی در قفس بودن و ساخت برنامه زنده یعنی آزاد بودن. در حالی که من طی این سالها همواره علنی و غیرعلنی شاکر این آزادی مرحمتی صدا و سیما و نظام بودهام.
درستکار همچنین در پاسخ به اینکه قرار بود برنامه «این شبها» را در تلویزیون ادامه دهد، چرا این اتفاق نیفتاد ؟ توضیح داد: دلیل آن را باید خود شکلدهندگان این رفتار توضیح دهند. تنها چیزی که دوست دارم بگویم این است که امیدوارم تصمیمگیرندگان در برابر خدا و مطالبه حیرتانگیز گروههای مختلف که دوستدار مباحث دینی و اخلاقی این برنامهها بودهاند، پاسخگو باشند.
او سپس ادامه داد: برای من دورهای که بخواهم از حضور در رادیو و تلویزیون به شهرت و مانند آن دست پیدا کنم، گذشته است. سن و موقعیت کنونی من که مرحمت ویژه خداست و از عهده شکر آن برنمیآیم. اقتضا نمیکند که برای بودن یا نبودن روی امواج رادیو و تلویزیون کشور سینه بزنم. اما وقتی اقبال گروههای مختلف مردم از عالمان دینی تا عابران خیابانهای تهران، ساکنان شهرها و روستاهای دور و نزدیک کشور را نسبت به معارف الهی و حقانی میبینم، برای قطع برنامهای همانند «این شبها» توضیحی ندارم جز آنکه بگویم لابد مسؤولان تصمیمگیرنده سهمی برتر از من و مخاطبانم دارند.
او با اشاره به اینکه « فعلا تلویزیون من را بعد از ماه مبارک رمضان کنار گذاشته است» یادآور شد: در ایام ماه رمضان که قرار بود «این شبها» 30 برنامه داشته باشد، با 15 برنامه به روی آنتن رفت و در شب آخری هم که این برنامه پخش شد، به من گفتند اعلام کن از این پس «این شبها» قرار است هفتگی برنامه داشته باشد. اما بعد از آن این اتفاق نیفتاد و بدون اینکه کسی اعلام و گفتوگویی با من داشته باشد، ادامه برنامه متوقف شد.
برنامهی معارفی «این شبها» که از رمضان سال 87 شروع شده بود آخرین قسمت خود را در رمضان 94 به روی آنتن برد و اکنون نیز متوقف شده است.
علی درستکار این روزها برنامه معارفی «آبی روشن» را در رادیو جوان اجرا میکند.
او درباره حضورش در رادیو نیز گفت: من همیشه رادیو را دوست داشتم حتی بیشتر از تلویزیون. تجربههایی هم از سالها پیش در رادیو جوان و رادیو تهران داشتهام. پس از آن نیز که به تلویزیون آمدم علاقهام به رادیو باقی ماند و در دورههای مختلف، برای کار به رادیو میرفتم و برنامههایی از جمله «اینجا شب نیست» و «تهران در شب» را اجرا میکردم. پس از مدتی دوری از رادیو، دو ماه پیش بود که به دعوت گروه اندیشه رادیو جوان به برنامه هفتگی آبی روشن که تولیدی است دعوت شدم.
وی سپس اشاره کرد که برنامه «آبی روشن» روزهای دوشنبه ساعت 21 به روی آنتن میرود.
این مجری تلویزیون که پیش از این برنامه «دانه» را در شبکه چهار ساخته بود، درباره علت توقف آن نیز اظهار کرد: این برنامه توسط مدیر وقت و با آغاز مدیریتهای جدید در صداوسیما متوقف شد؛ البته به ما پیشنهاد شد که این برنامه ضبط شده تولید شود که ما قبول نکردیم. هرچند آخرین برنامه ضبط شده پخش شد.
او سپس گفت: برنامه «دانه» نیز پس از حدود شش ماه پخش، در آبان سال 93 متوقف شد. هرچند ناگفته نماند مدیر پیشین شبکه چهار آقای رستموندی در طول مدیریتش نسبت به من کمی محبت صادقانه داشتند ولی به هر دلیلی برنامه «دانه» را پس از 34 قسمت پخش متوقف کردند.
این مجری تلویزیون همچنین از پیشنهاد شبکه چهار مبنی بر بازگشت «دانه» به این شبکه خبر داد و گفت: اخیرا از سوی مدیر جدید شبکه چهار برای شروع مجدد برنامه «دانه» از من دعوت شده که با روی باز پذیرفتم و امیدوارم بشود کار شایستهای برای دوستداران «دانه» و جامعه علمدوست کشور انجام دهیم.
درستکار در پایان ابراز امیدواری کرد که برنامه «دانه» در فصل پاییز در شبکه چهار سیما دیده شود.
ویدیو مرتبط :
فوق العاده علی ضیا ،حاج کاظم محمدی و علی درستکار
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گفتوگو با «علی درستکار»، مجری تلویزیون
آیا باید واکنشی مثل آنچه مخاطبان در شبکههای اجتماعی از خود نشان دادند، ابراز کرد و مجری را به خاطر رفتار ناخوشایندش با شرکتکننده برنامه - خواه بازیگر بوده باشد، خواه نباشد- سرزنش کرد یا عوامل دیگری هم در این زمینه دخیل است که شاید به چشم مخاطب نیاید، اما به اندازه مجری اثرگذار است. «علی درستکار»، مجری، در پاسخ به این سؤالات پا را از مرزهای مرسوم فراتر گذاشت و از برخی اسرار مگوی چگونگی حضور در صداوسیما پرده برداشت. او بارها در میانه صحبتهایش تأکید کرد: «این صحبتها حتما کسانی را در داخل سازمان دلخور خواهد کرد اما قصد من اصلاح است». او در نهایت هم خوانندگان درونسازمانی خود را دعوت کرد که «این مصاحبه را تا انتها بخوانند».
اخیرا اتفاقی حین اجرای برنامه تلویزیونی اکسیر رخ داد که باعث واکنش مخاطبان رسانه ملی و بعضی دیگر از هموطنان و شهروندان شد. به نظر میرسد در سالهای اخیر این شکل اجرای بهاصطلاح صمیمانه و مطایبهآمیز رواج بیشتری پیدا کرده و تلویزیون میخواهد از این طریق بر تعداد تماشاگرانش بیفزاید. اما سؤال اصلی این است که مرز بین شوخی و مطایبه با توهین و تحقیر در اجرا کجاست؟ این مرز را مجری تشخیص میدهد یا تلویزیون یا مخاطب یا هرکدام بخشی را؟
من درباره یک برنامه و مجری خاص صحبت نمیکنم، بلکه درباره بخش پایانی صحبتهای شما نظر میدهم. در اصل این موضوع که رادیو و تلویزیون باید برنامههای شاد و شوخ مانند برنامه سیمرغ که زمانی پخش میشد و اساسا برنامههایی که در زبان انگلیسی به آن «شو» میگویند، پخش کند، تردیدی نیست. با جسارت بیشتر این را میگویم که حتی تلویزیون از نظر من باید «لهو و لعب» داشته باشد. استدلالم هم در این زمینه بیان قرآن است. خداوند در قرآن کریم ازجمله در سوره حدید میفرماید دنیا لعب و بازیچه است. این در حالی است که خداوند این دنیا را خلق کرده و خداوند به حکم حکیمبودنش کار بیهوده نمیکند؛ آنچه اشکال دارد و برخلاف حکمت الهی است «عبث» است که یعنی بیفایده اما لهو و لعب یعنی بازی و بازیچه یا آنچه ما امروز بعضا آن را سرگرمی میخوانیم؛
پس رادیو و تلویزیون لازم است سهمی و وقتی را به بازی و سرگرمی هم اختصاص دهد. اما تلویزیون ما در سالهای گذشته با این بهانه که امامخمینی(ره) گفتهاند باید دانشگاه باشد، پر شد از برنامههای جدی. درحالیکه طبیعتا اولا در بیان امام دانشگاه به معنای جامع آن منظور است و ثانیا حتی دانشگاه هم زنگ تفریح دارد نهاینکه سراسر درس و کلاس باشد. اما تلویزیون ما تماما شده برنامههای جدی دینی، اقتصادی، سیاسی و حتی ورزشی؛ تا جایی که دیگر «مستر بین» هم از صداوسیما پخش نمیشود و اگر «لورل و هاردی» و «چارلی چاپلین» هم پخش میکنیم جنبه جدی آن و ارتباطش با سینمای کلاسیک مدنظرمان است. اصل ایجاد و وجود برنامههایی مثل «خندوانه»، «دورهمی»، «همه با هم»، «اکسیر»، «سیمرغ» و دیگر شوها نهتنها بلامانع است بلکه یک ضرورت است. اما همه برنامهها، چه طنز و چه جدی باید در چارچوبهای مشخص و مخصوصبهخود اجرا شود.
دراینبین به نظر میرسد اکثر این برنامهها تقلیدی است از آنچه در دیگر کشورها انجام میشود، شاید دلیل این مسائل پیشآمده همین کپیبرداری باشد؟
هرچند نکته بسیار مهم دیگر در این زمینه نیز بحث کپی، تقلید یا گرتهبرداری از برنامههای دیگر بلاد است، اما ما نباید اصرار داشته باشیم همه آنچه را که از رسانهها و برنامههای کشورهای دیگر الگو میگیریم بهعینه در سرزمینمان پیاده کنیم. بلکه ما باید با استفاده از کارشناسان حوزههای مختلف نظیر جامعهشناسان، روانشناسان و حتی زبانشناسان، این برنامهها را با هنجارها و ارزشهای جامعه خودمان منطبق و سازگار کنیم.
الگوبرداری از رسانههای دیگر دنیا اشکالی ندارد به شرط اینکه کارشناسی لازمه کار مراعات شود. ممکن است در یک کشور حضور همسران روی صحنه و افشاکردن دوستی یکی از آنها با شخصی ثالث، هیجان بهنجار باشد اما در کشور ما آبروبری است. در میان دوستان و همکاران من که در رسانههای کشور فعالیت میکنند، دوستان خوشفکری وجود دارند و خود ایشان باید مراقب اعتبار و سرمایه اجتماعیشان باشند و نسنجیده و کمسنجیده زیر بار یک طرح، یک نظر و یک قالب برنامه نروند. حتی اگر سفارشدهنده و تهیهکننده برنامه، در مرحله توافق، ارزیابی کاملی از آن ندارد، خود آنها باید این کار کارشناسی و ارزیابی را انجام دهند و بعد دست به تولید و همکاری بزنند.
البته درحالحاضر حتی برنامههایی که از آنها بهعنوان شو نام بردید، همگی پیامهای مستقیم آموزشی دارند. مثلا در یکی از قسمتهای خندوانه پیامهایی درباره کتابخواندن گنجانده شده بود یا مثالهای دیگری که میتوان در این زمینه آورد.
لازم میدانم این را تکرار کنم که این برنامههای مفرح باید وجود داشته باشد حتی بدون بار آموزشی. چندان درست نیست که اصرار کنیم همه اقسام برنامههای حرفهای ما باید دربردارنده پیام آموزشی باشد. مهم این است که رفتارهای ما دربردارنده پیام مخرب و مفسد نباشد و زمان و عمر را ضایع نکند وگرنه سرگرمی گاهی خود، هدفی است مورد اعتنا البته برنامه اگر پیام آموزشی هم داشت چه بهتر و معمولا شوهای ما پیام آموزشی دارند زیرا برنامهسازان ما به معنی عام آن، طی همه این سالها این را بهخوبی آموختهاند که حتی در برنامه طنز هم پیام بگنجانند. اما لطفا جزئینگری نکنید.
اتفاقا خندوانه یکی از بهترین برنامههای طنز سالهای اخیر است که بدون آسیبزدن به شهروند و مخاطب توانسته بخنداند و ساعات شادی را برای خانوادهها بیافریند. خندوانه یکی از بیایرادترین برنامههای طنز و الگویی تام و تمام در این حوزه است که اگر هیچ پیامی هم نداشته باشد، پیامش همین درستخندیدن است و هم از نظر دینی، هم اخلاقی و هم عرفی دفاعکردنی است.
چه میشود که گاهی شاهدیم این اتفاق تکرار نمیشود و ما بهجای ساعتی خندیدن اغلب با توهینهای یک مجری مواجه میشویم؟
بهطور کلی عرض کنم و نه درباره یک برنامه خاص که عناصری که در بخش پیشین سخنم برشمردم، در دیگر برنامهها مراعات نمیشود و در مجموعه گروه برنامهساز، شخصیتهای متخصصی مانند جامعهشناس، روانشناس، زبانشناس و متفکر وجود ندارند. حضور این افراد در ساخت برنامه لازم است اگرچه لزومی ندارد حضور دائمی داشته باشند و میتوان هر چند هفته یکبار یا اساسا یکبار به مشورت گرفته شوند.
در برنامههایی که مجریمحور و مجری خودش یک ستاره است، آیا اساسا امکان استفاده از نظر کارشناسان وجود دارد؟ مجریای که با ویژگیای مثل حاضرجوابیاش تبدیل به ستاره شده، آیا حاضر است که این حاضرجوابی را بهخاطر نظر یک کارشناس کنار بگذارد؟
دوستان مجری و مجرب من بهعنوان جزئی از حرفهایگری آموختهاند که چطور از همفکری متخصصان استفاده کنند و میدانند هر اندازه متبحر و آزموده باشند، همانطور که از نظر کارگردان، تهیهکننده و عوامل بالاسری تولید استفاده میکنند، باید از نظر متخصصان هم استفاده کنند و اگرنه میشود گفت گرفتار عنوانهایی مانند استبداد رأی، خودخواهی، غرور، اعمال سلیقه شخصی و حتی گاهی هم غفلت شدهاند که باید برای آن دوست توضیح داد که کمکگرفتن از متخصصان، نادیدهگرفتن یا کوچکشمردن تواناییهای او نیست؛ بلکه این، جزئی از برنامه، جزئی از کار و جزئی از حرفهایگری است. بزرگترین مجریان دنیا هم از نظر متخصصان استفاده میکنند. ما اگر از فلان تلویزیون جهان، الگو میگیریم استفاده آنها از مشورت دیگر متخصصان را نیز باید یاد بگیریم.
شما دوست ندارید از یک مجری خاص نام ببرید؛ اما به نظر میرسد مشکل اصلی امروز ما برخی از مجریهای خاصی هستند که کموبیش تبدیل به ستاره شدهاند و اتفاقا در همه دنیا این مسئله وجود دارد که مجریهایی که ستاره میشوند، مسئولان و ناظرانی حقیقی یا حقوقی، اغلب بهخاطر ویژگیهای خاص شخصیتیشان برای برنامهشان مشکل ایجاد میکنند. مورد اخیرش ماجرای برنامه «تختهگاز» است. سؤال من این است که چرا اجازه میدهیم کسانی ستاره شوند که شاید ویژگی لازم برای این کار را ندارند؟
مسئولان ما رسما و بهروشنی اعلام کردهاند که ما از ستارهساختن پرهیز داریم. درواقع با این استدلال که اگر زمانی این ستارهها دست به عملی ناپسند و ناهنجار زدند، مسئولیت عملشان به عهده خودشان باشد، نه به گردن نهاد متبوع آنها، بههمیندلیل ما آنطور که در دنیا مرسوم است و اصطلاح فلان برنامه با فلان کس به کار گرفته میشود، برنامه تلویزیونی نداریم. در دنیا اشکال مختلف این ستارهسازی وجود دارد؛ گرفته از اینکه فقط تشخص یک برنامه به تشخص مجری آن باشد تا اینکه در بعضی موارد نام برنامه از نام مجری آن گرفته شده مثل «دکتر فیلد»، «اپرا». ما در ایران هیچیک از این اشکال را نداریم و گویا اصلا اجازه آن را هم نداریم؛ ولی بهطور کلی این طبیعی است که مجری نسبت به سایر عوامل و عناصر برنامه، غلبه داشته باشد.
اما عملا در ایران برخی مجریها به ستاره تبدیل شدهاند. حالا سؤال این است که وقتی این اتفاق میافتد؛ چطور میشود آنها را کنترل کرد؟ با نظارت یا با شیوههایی دیگر؟
موضوع نظارت و مدیریت، موضوعی است انکارنکردنی و جدانشدنی از مدیریت کلان سازمان صداوسیما. البته روی برنامههای صداوسیما و رادیو و تلویزیون، نظارت وجود دارد. داستان این است که گاهی اوقات احساس یا ادراک میشود سازمان صداوسیما به دلیل گستردگی و فراوانی شبکهها که پیدا کرده، نظارت جدی و شایسته، به ویژه بر اجزای برنامهها و آنتن را از دست داده است. نظارت داریم؛ برای برنامههای زنده و ضبطشده بهصورت جداگانه ناظر و بازبین پخش وجود دارد که گزارش مکتوب و اشکالات و زشتیها و زیباییهای برنامهها را به اطلاع مدیران مربوط میرسانند و از مدیران خواسته میشود براساس این گزارشها نقاط ضعف و قوت را به اطلاع برنامهسازان برسانند؛ اما متأسفانه این روند به طور کامل اجرا و به طور کامل هم جدی گرفته نمیشود.
خود برنامهسازان چطور آنها را نظارت میکنند؟
علاوهبراین - تا جایی که خبر دارم- هیچوقت این سه سو، یعنی ناظران، مدیران و برنامهسازان کنار هم ننشستهاند که بگویند و ببینند این نظارت چرا به نتیجه نمیرسد و در کار برنامهسازی تفاهم مؤثر کنند. موضوع این است که ما امر ارسال پیام در کشوری به این پهناوری را جدی نمیگیریم و تا وقتی یک امامجمعه یا یک فرمانده سپاه یا یک نماینده مجلس یا شخصیتی امنیتی یا سیاسی موردی را درباره صداوسیما نگوید، حرف مردم عادی درباره سازمان را نمیپذیریم و مهم نمیشماریم؛ مثلا زمانی هرچه مردم ایران درباره حجم بالای تبلیغات تلویزیون میگفتند، شنیده نشد تا بالاخره در دوره ریاست آقای سرافراز این رویه گویا کموبیش تعدیل شد. نظارت برای اداره رسانه بحث شده، کاری جدی، همهجانبه، پیوسته و مستمر میطلبد، نه دورهای و مقطعی؛ آن هم در این حد که نتایج آن تبدیل به جزوهای شود و بعد گفته شود ما نظارت را انجام دادهایم؛
بلکه باید تا حصول نتیجه و همراه با اعمال تشویق و تنبیه، جریان داشته باشد. نظارت مثل حضور پلیس در جامعه است و همواره باید جریان داشته باشد. بههمینترتیب همواره پاسداران اندیشه باید بر برج پاسداری و مراقبت خود با وسیله انصاف، عدل و خرد و دوری از تعصبهای سیاسی و با آداب لازم و به دور از توهین و پرخاش و تهمت و نسبت امنیتی و قضائی، بلکه با هدف اصلاح، بالندگی و رشد نیروهای میدان فرهنگ و جامعه، آنان را بپایند تا ببالند نه اینکه بپایند که مچ بگیرند؛ مگر ما امثال فردوسیپور، مرتضی حیدری و شهیدیفرد چند نفر داریم که بخواهیم کاری کنیم که بروند. به همین دلیل مهم است که بدانیم روند آموزشوپرورش و پایش دوستان سازمان، روندی است جاری و مستمر و البته سنجیده و با آداب آن.
بهجز نظارت چه عوامل دیگری در این زمینه مؤثر هستند؟ چقدر ویژگیهای خود مجری در زیرپانگذاشتن خطوط قرمزی از این دست مؤثر است؟
ویژگیهای شخصیتی، صددرصد مؤثر است. اما این موضوع با مدیریت کلان مجموعه هم ارتباط دارد. به این شکل که باید عناصری که مجری را در طول مسیرش آزار میدهد، بپایند تا نه در طول زمان دچار آزردگی انباشته شود و نه دچار پریشانیهای نهفته، نامحسوس اما اثربخش؛ بگذارید یک مثال بزنم؛ برخی از ما سالهای سال است که در سازمان کار میکنیم و بهخوبی شناخته شدهایم اما هنوز برای ورود به سازمان از سوی دوستان حراست دچار مشکلاتی میشویم که منطق ندارد و این نباید وجود داشته باشد. هیچکس در کشور منکر وجود امنیت و حساب و کتاب و اعمال دقتنظر برای ورود و خروج به و از سازمانهایی نظیر صداوسیما نیست. ولی فکر نمیکنم کسی هم در کشور وجود داشته باشد که معتقد باشد باید جلوی اشخاصی را که سالها برای صداوسیما کار کرده و بر مسند برنامههای اثرگذار بودهاند، به طور بیمنطق و ناشایست گرفت؛ مثلا به این دلیل که یک نقطه اسمش در کامپیوتر حراست سازمان کم و زیاد شده یا مواردی شبیه آن؛
بهخصوص وقتی چند دقیقه بیشتر به پخش زندهاش باقی نمانده است. دوستان حراست باید پاسبان امنیت و آرامش افراد در چنان نهاد حساس و ویژهای باشند؛ وقتی در کنار بیشعوری مانند کامپیوتر ذیشعوری مانند انسان قرار میگیرد به این دلیل است که اگر مثلا نقصی در اطلاعات کامپیوتر وجود داشت، فرد ذیشعور آن نقص را جبران کند. این جملات را از هیچکس در سازمان نمیشنوید چون از حراست سازمان ترس دارند. درحالیکه اصلا نباید حراست بهگونهای باشد که افراد از آن بترسند. اتفاقا همه حرمت حراست را میفهمند و قبول دارند. اما این دلیل نمیشود که نیروهای شاغل در حراست هر طور خواستند با ما به شکل متهم یا زندانی رفتار کنند و مانند زندانبان نسبت به ما هر لفظی را به کار برند.
مگر چقدر این اتفاق تکرار میشود؟ شاید این مشکل شما یا مجری دیگری باشد ولی نمیشود گفت مشکل همه مجریها این است که برخورد مناسبی توسط حراست سازمان صداوسیما با آنها نمیشود.
خیر، این طرح یک مشکل شخصی نیست. همکاران من هم با آن مواجه هستند. البته اگر جرئت کنند بگویند، متوجه میشوید که مشکل شخصی نیست. شما فرض کنید من یا هر مجری دیگری، خودبهخود قبل از ورود به سازمان اضطراب مدیریت برنامه خود را داریم و این مسائل، قوز بالای قوز میشود. ببینید که ما چطور باید این کوه بزرگ را از دوش برداریم و پشت صحنه بگذاریم تا بتوانیم نشاط لازم برای گفتوگو در یک فضای حسابشده و سنجیده را به دست آوریم. اتفاق هم افتاده که دچار این مسائل هستیم و وقتی سراغ مدیر مربوطه رفتهایم، دعوت به چشمپوشی و صبوری شدهایم و اینگونه موضوع مسکوت مانده است. سؤال من این است که چرا یک مجموعه نباید به سمتی برود که اصلاح و کمال در آن اتفاق بیفتد؟ چرا من باید این حرفها را به یک رسانه دیگر مانند شما بگویم و چرا نباید سامانهای تأمین شود که صدای من به گوش مدیران سازمان برسد.
حتما مسئولان سازمان از این گفتوگو دلخور خواهند شد و خواهند گفت چرا مسائل درونسازمانی را به دیگری منتقل کردی؟ اما پاسخ این است که رفتار شما بهگونهای است که ما باید همه چیز را درون خود بریزیم و راهی جز این باقی نمیماند. حرفه ما سختیهای خاص خود را دارد و مزید بر آن را سازمان نباید ایجاد کند. بلکه مدیریت سازمان باید کاهنده آسیبها باشد.
درنهایت تعویض بالاترین مسئولان صداوسیما چطور؟ آیا تغییر سیاستها در مقامهای بالایی میتواند در این روند هم تأثیر داشته باشد؟
در هر دوره هم که مدیریت سازمان تغییر میکند، تغییرات اثرگذاری در حراست و مدیریت ایجاد میشود و هر بار نیاز به صرف هزینههایی است که کار مجددا روان شود اما در این میان، - از جمله- این ما هستیم که احساس یتیمی و درماندگی میکنیم. چرا؟ چون ناظری نداریم که وقتی اشکالاتی در مسائل حرفهایمان دیده میشود، بتوانیم به او ارجاع دهیم و او فهم حرفهای لازم، مثمر و همراه با انصاف و عدل داشته باشد و علاوه بر آن احساس امنیت لازم را به ما بدهد و بدانیم پس از انتقال مسائل، سیبل غرضها، کینهورزیها، آزارهای شخصی و مشمول هوا و هوس یا قضاوتهای آلوده به هوا و هوس نخواهیم شد.
اینها مسائلی بسیار جدی است که در فضای کاری ما وجود دارد. کار در رادیو و تلویزیون کاری بسیار سخت است چون صداوسیما در نوع خود دارای بالاترین اهمیت در کشور است و به همین دلیل افرادی که در آن مجموعه فعالیت میکنند، باید بالاترین نوع همکاری همراه با تفاهم و صمیمیت را با هم داشته باشند. این عنصر آخری سالهاست در صداوسیما مفقود است و افراد در سازمان عموما با هم چنین ارتباطی را ندارند. عموما بستر یا صحنهای که افراد گرداگرد هم جمع شوند و به یکدیگر درباره نحوه کارشان به شایستگی تذکر دهند، وجود ندارد. بهعلاوه در خودمان هم ظرفیت پذیرش تذکر را نساختهایم. خاطرم هست در دوران آقای ضرغامی گردهماییهایی بهصورت صنفی بین همکاران وجود داشت که مشاهده میکردیم در هرکدام، همتایان تحمل تذکر همتایی را نداشتند. رفع همه اینها نیازمند اصلاحاتی است که باید در پایههای اخلاقی همکاران رادیو و تلویزیون ایجاد شود و باید از جایی آنها را آغاز کرد تا گرفتار آسیبهای بعدی نشویم. راستش شاید بهتر باشد تیتر این مصاحبه باشد: «لطفا همه این مصاحبه را بخوانید!» چون میدانم حتما دلخوریهایی پس از چاپ آن ایجاد خواهد شد. اما واقعیت این است که من با هیچکس حساب شخصی ندارم؛
نه حسادتی دارم، نه کینهای. من خواهان رشد شایسته برای همه هستم و از همه میخواهم برای رشد من هم کمک کنند و این ممکن نمیشود مگر از طریق تذکر و اصلاح و فهم متقابل. نکاتی که گفته شد شاید در نگاه اول نامربوط به موضوع به نظر برسد اما من آنها را بهعنوان بعضی از مبادی اشکالات موضوع مصاحبه میدانم و عرض کردم؛ خدا ما را از خودهامان مصون بدارد.
اخبار فرهنگی و هنری - روزنامه شرق