اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
علی تپل و علی سیاه در دام پلیس
علی تپل و علی سیاه در دام پلیس
در مورخه 1390.12.28 مأموران کلانتری 117 جوادیه از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 در جریان یک فقره درگیری و سرقت مسلحانه یک دستگاه خودرو پژو پارس در خیابان رجایی شمالی ، از داخل یک گاراژ محل پارک خودرو شدند .
تحقیقات اولیه مأموران کلانتری و دستگیری دو نفر :
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران، با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام تحقیقات مقدماتی دو نفر به اسامی سعید و ابراهیم ( دو پسرخاله ) که آثار ضرب و شتم بر روی بدن هر دو نفر آنها کاملا مشهود بود ، در اظهارات اولیه خود به مأموران عنوان داشتند : " چند نفر مرد به سرکردگی یک خانم به هویت رعنا که همگی آنها مسلح به انواع سلاح سرد و همچنین اسلحه کمری بودند ، در ساعت 09:00 مورخه 1390.12.28 به زور وارد گاراژ شده و شروع به ضرب و شتم هر دو نفر ما کردند . پس از کتک زدن ما دو نفر و وارسی کامل دفتر گاراژ نیز ، اقدام به سرقت خودرو پژو پارس خاکستری رنگ متعلق به سعید کرده و از محل متواری شدند " .
مأموران کلانتری در ادامه تحقیقات خود ، با توجه به معرفی شدن یکی از سارقان به هویت "رعنا" از سوی سعید و ابراهیم ، در خصوص نحوه شناسایی و آشنایی قبلی آنها با این زن جوان به تحقیق پرداخته که هر کدام اظهارات ضد و نقیضی را عنوان کردند که با توجه به این اظهارات ضد و نقیض ، هر دو نفر به کلانتری انتقال داده شدند .
پرونده در اداره یکم :
با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور آقای هاشمیان ، دادیار شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران ، پرونده به همراه "سعید" و "ابراهیم" جهت انجام تحقیقات تخصصی در اختیار اداره یکم مبارزه با سرقت مسلحانه پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت .
تحقیقات پلیسی در اداره یکم :
با آغاز تحقیقات، سعید در اظهارات خود به کارآگاهان اداره یکم عنوان داشت : " از چندی پیش به واسطه خرید و فروش و مصرف شیشه با خانم جوانی به هویت رعنا ( 27 ساله ) آشنا شدم ؛ یک روز که دو نفری در داخل گاراژ در حال مصرف شیشه بودیم ، ناگهان رعنا چشمش به سه کوزه و ظرف سفالی افتاد که در گوشه ای از گاراژ قرار داشت و مدعی شد که به احتمال بسیار زیاد این ظروف عتیقه هستند و او می تواند شخصی را پیدا کند که با انجام کار کارشناسی عتیقه بودن و زمان ساخت ظروف را تأیید کند ؛ با این بهانه ، هر سه ظرف سفالی را از من گرفت و پس از گذشت چند روز با مراجعه به گاراژ هر سه کوزه را به من باز پس داد و مدعی شد که برای انجام کار کارشناسی بر روی کوزه ها مبلغ 3 میلیون تومان پرداخت کرده است . من نیز که از همان ابتدا به اظهارات او اطمینان نداشته و تمامی آنها را بهانه ای برای تأمین هزینه مواد از سوی او می دانستم ، هیچ پولی به او پرداخت نکرده تا اینکه در مورخه 1390.12.28 ، "رعنا" به همراه چند جوان دیگر به گاراژ آمد و اقدام به سرقت ماشین من کرد " .
کشف خودرو و دستگیری متهمان :
کارآگاهان در ادامه رسیدگی به این پرونده ، همزمان مشخصات خودرو مسروقه را در اختیار مراکز انتظامی سطح شهر تهران قرار داده و در ادامه نیز با توجه به اطلاعات بدست آمده از سعید و ابراهیم ، محل های تردد احتمالی رعنا را در محدوده خیابان ولی عصر مورد شناسایی قرار داده و این مناطق را تحت مراقبت های پلیس و نامحسوس خود قرار دادند .
با صدور دستور توقیف خودرو مسروقه و اعلام مشخصات خودرو به کلیه مراکز انتظامی ، واحد گشت کلانتری 115 رازی در حین گشت زنی در محدوده پل حق شناس موفق به شناسایی خودرو مسروقه با یک سرنشین شد که بلافاصله سرنشین خودرو از سوی مأموران دستگیر و جهت انجام تحقیقات در اختیار اداره یکم قرار گرفت .
فرد دستگیر شده در اداره یکم با ارائه مدارک دستی مربوط به خرید قولنامه ای خودرو به کارآگاهان گفت: "خودرو را به قیمت 9 میلیون تومان از خانمی به هویت مهسا شهسواری خریداری کرده ام" که با انجام تحقیقات و انجام چهره نگاری مشخص شد که فروشنده خودرو همان رعنا متهم تحت تعقیب اداره یکم می باشد که با جعل هویت اقدام به فروش خودرو مسروقه کرده است .
همزمان با شناسایی رعنا به عنوان فروشنده خودرو مسروقه ، کارآگاهان با شناسایی محل های تردد رعنا ، در ساعت 12:00 مورخه 1391.1.12 وی را به همراه یکی از سارقان به هویت "احمد . ب" ( 31 ساله ) در خیابان ولی عصر شناسایی و دستگیر کردند که با انتقال متهمان به اداره یکم ، رعنا صراحتا به سرقت مسلحانه ی خودرو و فروش مال مسروقه اعتراف و در خصوص انگیزه خود نیز عنوان کرد : " زمانیکه سعید حاضر نشد تا 3 میلیون تومان پول مرا به من باز پس دهد ، تصمیم گرفتم تا با همکاری احمد و چند نفر از دوستان وی در زمان خرید و مصرف مواد آشنا شده بودم ، اقدام به گرفتن پول خود از سعید نمایم اما زمانیکه وارد گاراژ شده و پولی در داخل آنجا پیدا نکردیم ، تصمیم به سرقت ماشین سعید گرفته تا با فروش آن پول خود را از او پس بگیرم ".
احمد نیز در اعترافات خود ضمن اعتراف صریح به نقش و حضور خود در سرقت مسلحانه ، دو نفر از دوستان خود به اسامی "علی . د"
( 34 ساله ) معروف به "علی تپل" و "علیرضا . م" ( 25 ساله ) معروف به "علی سیاه" را به عنوان همدستان خود در سرقت مسلحانه معرفی کرد که با شناسایی مخفیگاه این متهمان در خیابان کارون و خیابان دامپزشکی ، این دو متهم نیز در مورخه 1391.1.19 دستگیر و به اداره یکم انتقال پیدا کردند . هر چهار متهم پرونده از سوی دو پسرخاله ( سعید و ابراهیم ) مورد شناسایی قرار گرفته و آنها نیز صراحتا به ارتکاب ورود به عنف و سرقت مسلحانه خودرو و همچنین ضرب و شتم سعید و ابراهیم اعتراف کردند .
سرهنگ عباسعلی محمدیان ، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : " تمامی متهمان پرونده از مجرمان سابقه دار در زمینه موادمخدر بوده و به دستور مقام محترم پرونده ، تمامی متهمان جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره یکم مبارزه با سرقت مسلحانه پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارند/باشگاه خبرنگاران
ویدیو مرتبط :
کلیپ زیبای علی اصحابی با میکس علی پلیس
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
الفبای عشق را بابا علی روی تختهسیاه نوشت
اخیار اجتماعی - الفبای عشق را بابا علی روی تختهسیاه نوشت
دستان پینه بسته و چهره آفتاب سوختهاش حکایت از زندگی ساده و بیآلایش مردی دارد که با وجود مشقتهای زیاد قدم در راه خوبیها گذاشت و ماندگارترین درس زندگی را به تصویر کشید. این پیرمرد روستایی که درد محرومیت چشیده و بیسوادی را زنجیر پای کودکان روستا میدانست، دیه دخترش را بدون هرگونه چشمداشتی برای ساخت مدرسه در روستای آهنگران از توابع شهرستان رشتخوار صرف کرد اگرچه هرگز نامش دهان به دهان نچرخید اما یاد فرزندش را برای همیشه در سینه کودکان امروز و فردای روستا جاودانه ساخت.
به نوشته ایران، ساعت 7 صبح 14 رمضان سال 91 نوعروس جوان در حالی که دقایق زیادی نبود خانه پدرش را ترک کرده بود بر اثر واژگون شدن خودرو سواری تسلیم سرنوشت غمناکی شد. پدرعروس روستایی در اقدامی باورنکردنی دیه 50 میلیونی دخترش را برای ساخت مدرسه در روستای آهنگران به کودکان روستا هدیه کرد.
همدردی با کودکان
علی اکبر خانی کشاورز اهل آهنگران از ماه رمضان سال گذشته به تلخی یاد میکند و میگوید: مهین همراه با شوهرش برای افطاری در خانه ما مهمان بودند آن شب به اصرار من و مادرش در روستا ماندند و قرار بر این شد صبح روز بعد به شهر بروند.
دقایق زیادی نبود که مهین و شوهرش خانه را ترک کرده بودند که ناگهان خبر رسید دختر 21 سالهام که 7 ماهه باردار بود در اثر واژگون شدن خودرویشان جان خود را از دست داده است در این حادثه باورنکردنی نه تنها مهین بلکه جنین 7 ماههشان، کشته شد و داغ سنگینی را بر دلهایمان نشاند. بعد از آن تصادف وحشتناک مهین را به بیمارستانی در مشهد منتقل کردند ولی باوجود تلاش پزشکان اجل مهلتش نداد و او و فرزندش چشم از دنیا فرو بستند.
همه اهل خانه منتظر قدم نو نهالی بودند که میخواست چشم و چراغ خانه مرد روستایی باشد. اکبرخانی در ادامه به تصمیم بزرگ زندگیاش اشاره کرده و ادامه داد: 3 ماه بعد از تصادف دخترم برای بیمه اقدام کردیم و با توجه به اینکه مهین 7ماهه باردار بود 62 میلیون دیه به من و 120 میلیون دیه به همسرش تعلق گرفت. آن روز که دیه را به من دادند گفتم محال است پول خون جگر گوشهام را خرج زندگیام کنم.
باید کاری میکردم، نخستین فکری که به ذهنم رسید ساختن مدرسه در روستا بود. به همین خاطر بدون اینکه لحظهای درنگ کنم از اهالی روستا و معلمان پرس و جو کردم و به آموزش و پرورش شهرستان رشتخوار تربت حیدریه رفتم.
مسئولان آموزش و پرورش وقتی از نیتم باخبر شدند استقبال گرمی کردند. با کمک رئیس آموزش و پرورش شهرستان رشتخوار کارهای اداری مربوط به ساخت وساز صورت گرفت. با وجود اینکه گاهی میشنیدم ممکن است مسئولان کار ساخت مدرسه را پشت گوش بیندازند و دیه دخترم حیف و میل شود اما دل به دریا زدم و به خدا توکل کردم.
از آنها خواستم ساخت وساز به سرعت صورت بگیرد و در دهه فجر سال 92 قابل بهرهبرداری باشد. مسئولان آموزش و پرورش بلافاصله با پیشنهاد من موافقت کرده و قول دادند از هیچ کمکی دریغ نکنند چندان طول نکشید که کلنگ ساخت مدرسه زده شد و امسال دانشآموزان توانستند در کلاسهای درس مدرسه مهین اکبرخانی به تحصیل مشغول شوند.
یادبودهای ماندگار
طمع رسیدن به ثروت، پول و خانه ممکن است هرکسی را وسوسه کند. دختر کوچکش دم بخت بود و مرد کشاورز باید دختر را راهی خانه بخت میکرد، دست و بالش چندان باز نبود اما فکر اینکه پول دیه را برای گشودن گرههای کور زندگی خرج کند لحظهای وسوسهاش نکرد.
وی میگوید: وقتی دیه را گرفتم با ریش سفید روستا مشورت کردم او نیز بهخاطر تصمیمی که گرفته بودم تشویقم کرد.
میخواستم دعای خیر مردم روستا باقیات و صالحاتی برای دخترم باشد و با ایجاد یادبودی از مهین نامش را برای همیشه در یادها جاودانه سازم.
روستای آهنگران 60 کیلومتر از شهرستان گناباد و90 کیلومتر از تربت حیدریه فاصله دارد کودکان امکانات زیادی برای تحصیل نداشتند و مجبور بودند با هزینه بالایی برای درس و سوادآموزی فاصله زیادی را تا شهر طی کنند.
هر وقت آنها را میدیدم که بهخاطر محرومیت از درس و مدرسه بازمیمانند با خودم میگفتم کاش کاری از دستم ساخته بود و برایشان مدرسهای میساختم.
آرزو دارم بچههای روستا با تحصیل در این مدرسه برای خود صاحب شغل شوند و برای پیشرفت روستای کوچکمان گامهای مثبتی بردارند زیرا هر انسانی قدم در راه خیر بردارد بهرهاش را میبیند من برای رضای خدا و لبخند کودکان مدرسه مهین اکبرخانی را در روستا بنا نهادم.
ستایش خوبیها
حسین عشقی رئیس آموزش و پرورش شهرستان رشتخوار تربتحیدریه در ستایش خوبیهای علی اکبرخانی گفت: آن روز که این مرد بزرگوار با اخلاص نیت وارد اداره آموزش و پرورش شد چشمهایش اشک آلود بود، روی صندلی نشست و با لهجه روستایی آرام و با طمأنینه از احساساتش حرف زد و گفت میخواهد پول دیه دخترش را که در تصادف کشته شده برای ساخت مدرسه اهدا کند. عزم جدی مرد روستایی همه را شگفتزده کرد، برایمان جالب بود که مسیر زیادی را برای رسیدن به شهر طی کرده، سواد نداشت ولی فکرش باز و اندیشهاش حیرت انگیز بود.
تعجب کردم بیشتر کارهای خیری که انجام میشد برای ساخت مسجد بود و با توجه به اینکه اعتقادات قوی و محکمی هم داشت این کارش تحسین برانگیز بود، زیرا اغلب افراد حاضر نمیشوند کار فرهنگی انجام دهند. او معتقد بود تا زمانی که دانشآموزان در مدرسه مهین اکبرخانی درس بخوانند و تحصیل کنند صدقه جاریه برای دخترش نوشته میشود.
عشقی ادامه داد: اکبرخانی از نزدیک عملیات ساخت وساز را دنبال میکرد تصور ساخت مدرسه را دور از ذهن میدانست و کمی مضطرب به نظر میرسید اما شوق عجیبی داشت و هر روز در کار ساخت نظارت داشت، گویا این کار مرهمی بر زخمهای دلش شده و توانسته بود غم از دست دادن دخترش را تاب بیاورد.
مدرسه بعد از یک سال تلاش بیوقفه با 3 کلاس بهرهبرداری شد و امیدواریم بتوانیم با کمکهای خیران دیگر از سه کلاس دیگر این مدرسه 6 کلاسه بهرهبرداری کنیم. سه کلاس چند پایهای روستای آهنگران روز 22 بهمنماه بهرهبرداری و نام مدرسه مهین اکبرخانی چراغ راه دانشآموزان روستا شد.
اخبار اجتماعی - ایران