اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

علیرضا خمسه با خانواده‌ اش از ایران می رود


علیرضا خمسه بازیگری که بیش از همه به واسطه دو کاراکتر «نقی» و «بیدار» شناخته می‌شود مدت‌ها است که سرگرم فراهم کردن شرایط اقامتش در ایالات متحده آمریکا است.

شبکه ایران: علیرضا خمسه بازیگری که بیش از همه به واسطه دو کاراکتر «نقی» و «بیدار» شناخته می‌شود مدت‌ها است که سرگرم فراهم کردن شرایط اقامتش در ایالات متحده آمریکا است.

او در این باره گفت: تنها کشوری که کارهای‌مان برای اقامت در آن مهیا شد، آمریکا است. ممکن است کارهای‌مان جور شود و سه ماه دیگر از ایران برویم.

 البته این وضعیت مختص من نیست و اغلب دوستان هنرمندم به خاطر تحصیلات فرزندانشان هم که شده اقامت یک کشور دیگر را هم دارند.


ویدیو مرتبط :
علیرضا خمسه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

علیرضا خمسه: از ایران می‌روم! / بیضایی می گفت چرا می خندی؟



علیرضا خمسه,مصاحبه جالب علیرضاخمسه,مصاحبه جذاب علیرضا خمسه

علیرضا خمسه: از ایران می‌روم! / بیضایی می گفت چرا می خندی؟

یکی از کارهای عجیب این بود که مرا به تولد یک خواننده جوان دعوت کردند تا آن خواننده سورپرایز شود! من گفتم اجازه دهید یک نفر دیگر ایشان را سورپرایز کند.

به گزارش شبکه ایران، علیرضا خمسه، بازیگر سینما و تلویزیون به تازگی در گفت‌وگویی خاطرات جالبی از همکاری‌اش با بهرام بیضایی و بازخورد مخاطبان سریال پایتخت و.... تعریف کرده و از احتمال مهاجرتش به یک کشور دیگر خبر داده است.

 

بخش‌های برگزیده این گفت‌وگو را به نقل از «جام جم» در ادامه می‌خوانید:

شوخی ماندگار مهدی هاشمی با بهرام بیضایی!

سال 57 برای تحصیل به فرانسه رفتم هنگام بازگشت به ایران شنیدم که آقای بیضایی نمایش «مرگ یزدگرد» را روی صحنه برده و قرار شده سال 59 این تئاتر را به فیلم تبدیل کند. نقش سرباز ساسانی را آقای یعقوب شکوری بازی می کرد، اما ظاهرا آقای بیضایی دیگر نمی خواست در نسخه فیلم این نمایش نامه ایشان حضور داشته باشد و آقای بیضایی به دنبال بازیگر جایگزین می گشت که مهدی هاشمی مرا به معرفی کرد.

 

اتفاقا، من هم چون از فرانسه آمده بودم دوست داشتم بالابالاها بپرم و دوست نداشتم که در مرگ یزد گرد نقش کوچکی بازی کنم. ولی مهدی هاشمی به من گفت عیب ندارد در آغاز، شما می توانی با یک نقش کوچک و یک کارگردان مثل بهرام بیضایی شروع کنی بعدها ان شاءالله کارگردان های بزرگتری با تو کار خواهند کرد که آن شوخی ما مانده و هنوز فکر می کنم بهترین کار من همان مرگ یزد گرد بود. این اولین کار من بود که در سال 59 در مقابل دوربین بهرام بیضایی قرار گرفتم.

 

بیضایی می گفت چرا می خندی؟ یک سرباز نباید بخندد

من از دهه 60 تا الان یا در کمدی کار کردم یا در زمینه کودک و نوجوان؛ بعد از آن فیلم ـ مرگ یزدگرد ـ و حتی در همان فیلم هم من می خندیدم و بهرام بیضایی می گفت چرا می خندی؟ یک سرباز نباید بخندد ولی من یک گرایشی داشتم که در نقش هایم یک لبخندی در چهره ام باشد و اغلب کارگردان ها به همین دلیل به سراغ من می آمدند.

 

چارلی چاپلین آمده ایران!

یادم است که چندسال پیش به شهر سقز رفته بودم، یکی از دوستان سقزی بعدها برایم تعریف کرد که پدرم در بازار سقز شما را دیده بود و برای من تعریف می کرد که چارلی چاپلین آمده ایران! 

این دوستم به پدرش گفته بود او چارلی چاپلین نیست، علیرضا خمسه است که پدرش گفته اصلاعلیرضا خمسه دیگر کیست؟!

 

در اسپانیا مرا که می بینند، می گویند خمسز

در اسپانیا مرا که می بینند، می گویند خمسز این خمسز نشان می دهد که بهتر بود من نه در فرانسه بلکه در یونان می بودم چون در آنجا رامسز دارند و اگر به آنجا می رفتم مثلامی شدم خمسز پنجم! (خنده)

 

یک «ناهار نخوردمه» بگو!

به کرات پیش می آید که در خیابان جلوی مرا می گیرند و می گویند می شود یک «نقی» به سبک بابا پنجلی سریال پایتخت بگویید؟ همین چند روز پیش در سوپرمارکت یکی به من گفت یک «ناهار نخوردمه» بگو!

 

مرا به تولد یک خواننده جوان دعوت کردند تا آن خواننده سورپرایز شود!

مثلایک آقایی زنگ زد و گفت ما می خواهیم فلان خواننده جوان را سورپرایز کنیم، اگر می شود شما بیاید تولدش. یکی از کارهای عجیب این بود که مرا به تولد یک خواننده جوان دعوت کردند تا آن خواننده سورپرایز شود! من گفتم اجازه دهید یک نفر دیگر ایشان را سورپرایز کند.

 

اعتراض من خنده دارترین شکلش بود

اگر خاطرتان باشد خانه سینما را تعطیل کردند، هرکسی به نوعی اعتراض کرد و اعتراض من خنده دارترین شکلش بود. گفتم قرار بود تنگه هرمز را ببندیم، چرا خانه سینما را بستید؟ اعتراض های من همیشه خنده دار است.

 

به همه دولت های گذشته، حال و آینده بدهکارم!

جالب است که من تنها کسی هستم که از هیچ کس مطالبه ای ندارم. من فکر می کنم به همه بدهکارم. چون هرکسی در راس کار می آید همه از توقعاتی صحبت می کنند که برآورده نشده. یعنی انگار دولتمردان می آیند که مردم به آنها خدمت کنند و به همین علت من این اصل را پذیرفتم که ما از هیچ دولتی مطالبه ای نداریم. همین جا من اعلام می کنم که به همه دولت های گذشته، حال و آینده بدهکارم! فقط به من بگویند چه طلبی از من دارند که من همان را بدهم خدمتشان.

 

شاید به این بهانه یکی از ایرانیان مهاجر شویم!

بارها تصمیم گرفته ایم از تهران مهاجرت کنیم به کیش یا شمال برویم و هر سری به یک مانع برخورد کرده ایم یا با مساله ای مواجه شده ایم. من حتی به مهاجرت به خارج هم فکر می کنم، چون دختر من امسال به دانشگاه می رود و شاید تصمیم بگیریم در جایی درس بخواند که مادرش هم آنجا باشد و من نیز ایامی که سر کار نیستم، آنجا بروم. بحث مهاجرت بحث کهنه ای است.

 

همیشه در همه مکاتب اجتماعی، فلسفی و مذهبی توصیه کردند اگر سرزمینی به تو فشار آورد یا دلایلی برای زیستن نداشتی، سرزمینت را عوض کن و این یکی از دغدغه هایی است که چون من دو دختر دارم با آن مواجه هستم که ایران بهتر است یا خیر.

 

مثلا یکی از مشکلات دختر کوچک من درسا این است که مدام سرفه می کند و دکتر گفته به این هوا آلرژی دارد و شما فکر کن او را به خوزستان ببرم که گرد و غبار وجود دارد، به کیش ببرم که هوا شرجی و گرم است... یکی از مشکلات ما این است که شاید به این بهانه یکی از ایرانیان مهاجر شویم اما هنوز نمی دانیم و تا الان که مقاومت کردیم و مانده ایم، از این به بعد هم به خدا گفته ایم هرچه خیر و صلاح ماست همان را برای ما پیش بیاور./شبکه ایران