اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
عضو جامعه روحانیت: اصولگرایان در حمایت از احمدینژاد اشتباه کردند اما شهامت و جرات گفتن آن را نداشتند
اخبار سیاسی - عضو جامعه روحانیت: اصولگرایان در حمایت از احمدینژاد اشتباه کردند اما شهامت و جرات گفتن آن را نداشتند/ آیت الله مصباح در انقلاب حضور نداشتند و در حاشیه بودند
مصاحبه با سید مهدی طباطبایی عضو جامعه روحانیت مبارز و نماینده سابق مجلس اندکی پیش از نوروز انجام شد اما به درخواست دفتر وی در نوروز منتشر نشد. مشروح گفتگوی صریح و بیپرده نامه نیوز با سید مهدی طباطبایی را در ادامه بخوانید:
****
* آقای طباطبایی، شما جزو اولین کسانی بودید که در مورد آینده سیاسی آقای احمدینژاد مطالبی بیان کردید و گفتید که اصولگرایان در مورد حمایت از آقای احمدینژاد اشتباه کردند، در کنار شما کسانی مانند آقای افروغ و آقای خوشچهره نسبت به این مسائل هشدار دادند. به نظرتان چرا این هشدارها از جانب اصولگرایان جدی گرفته نشد؟
در درجه اول درباره اینکه چرا هشدار دادم، صحبت کنم. سالهای متمادی در مسائل انقلابی و سیاسی حضور داشتم و در سال 34 به همراه مرحوم نواب صفوی در زندان بودم. آن سالها مجبور شدم به روشها توجه کنم و به گونهای سبکشناسی کنم. سبکشناسی رشتهای بود که آن را آموزش میدادند.
اولینبار که احمدینژاد را در شهرداری ملاقات کردم متوجه شدم آدم عمیقی نیست، بیشتر به فکر جواب دادن بود تا گوش دادن
آقای احمدینژاد را برای اولین بار در شهرداری ملاقات و چند جلسه با ایشان صحبت کردم و متوجه شدم که سبک ایشان خاص است و آنقدر که نشان میدهد عمیق نیست. مطالبی که میشنوند بلافاصله جواب میدهند و گاهی به صحبتها خوب گوش نمیدهند تا سخن شروع میشود، ایشان به فکر جواب دادن هستند. ضمن استماع سخن منتقد، ایشان جواب درست میکنند. این کار رشته علمی من است.
در انتخابات سال 84 حامی آیت الله هاشمی بودم
بعد از کاندیدا شدن ایشان برای ریاست جمهوری، ملاقاتهای بسیاری صورت گرفت. در سال 84 من حامی آقای هاشمی رفسنجانی بودم که اشخاص تندرویی که طرفدار احمدینژاد بودند با من برخوردهای بدی کردند. قصد داشتم برای سرنوشت ملت و نه به دلیل آقای هاشمی رفسنجانی سرنوشت ملت تغییر کند؛ بنابراین وادار به بررسی بیشتری شدم.
برخی اصولگرایان در شیوه حمایت از احمدینژاد اشتباه کردند اما جرات گفتن آن را نداشتند
پس از آنکه آقای احمدینژاد رأی آوردند و رئیسجمهور شدند، چند ملاقات قبل از تنفیذ با ایشان صورت گرفت. در این جلسات رفتارهای خاص در گفتار ایشان برای من بسیار عجیب بود؛ ولی باید میپذیرفتم که ایشان رئیسجمهور هستند؛ بنابراین درصدد برآمدم تا به ایشان کمک کنم. ولی معتقدم بودم که بعضی از اصولگرایان در شیوه حمایت از ایشان اشتباه کردند و در تمام این مدت به اصولگرایان میگفتم که اشتباه کردیم.
* اگر متوجه اشتباه خود شدند، چرا در سال 88 سعی نکردند اشتباه خود را جبران کنند؟
آقایان جرأت و شهامت گفتن نداشتند. بسیاری از مردم صحبتها را متوجه میشدند ولی جرأت یا شهامت اظهارنظر نداشتند. بنابراین وقتی با آنها محرمانه صحبت میکردم، متوجه نظر آنها میشدم. این خود یک بیماری بود که که در مسئولان اوج گرفته بود.
اصولگرایان به خاطر اصلاحطلبان ناچار به حمایت از احمدینژاد در سال 88 شدند
* در نهایت اصولگرایان در مقابل میرحسین موسوی از آقای احمدینژاد حمایت کردند و گفتند که به ایشان رأی میدهیم؟
آنها متوجه شدند که اصلاحطلبان ممکن است جلو بیایند؛ بنابراین ناچار بودند چنین کاری کنند.
* بنابراین استدلال آقای عبدالرضا داوری را مبنی بر اینکه اصولگرایان از سر اضطرار به آقای احمدینژاد رأی دادند، چون میترسیدند پایگاه اجتماعی خود را از دست بدهند، قبول دارید؟
من نمیدانم آقای داوری چه گفتهاند اما در جلسات عین این عبارت گفته میشد که «الان چارهای جز این نداریم»، هرچند اشتباه میکردند.
* نمونههایی دیگر از این اضطرارها هم بود مثل اینکه آقای توکلی با اینکه رأی به آقای احمدینژاد را حرام میدانستند؛ ولی از ترس رأی آوردن مهندس موسوی به ایشان رأی دادند. آیا این استدلال درست است؟
من نمیخواهم وارد این فضاها و حرفها شوم ولی استدلال آقایان قوی و علمی نبود.
* یعنی مهندس موسوی بدتر از آقای احمدینژاد بود؟
آقایان جوری استدلال میکردند که به این نتیجه برسند.
* از دید شما موضوع چگونه بود؟
به نظر من از کنترل خارج شده بود و هیچ برنامهای برای انتخابات نداشتند و الان بخواهم بگویم فایدهای ندارد. اما نظرم را در جلسات مختلف گفتهام ما نتوانستیم فصای قبل از انتخابات 88 را درست ببینیم و برنامهریزی غلطی کردیم.
مناظرههای سال 88 به ضرر نظام بود/ آبروی نظام غیر آبروی افراد است
* خود شما در انتخابات حساس سال 88 چگونه عمل کردید؟
تا توانستم از افراد خواستم، کاندیدا شوند، ولی کسی نمیآمد، چون زمینه آنقدر نامساعد بود که نمیشد کاری انجام داد. به نظرم هر کس باید درصدد برآید تا به اندازه توان در اصلاح بکوشد. آن موقع اصلاح صورت نگرفت و آنها به مناظره رفتند. من با مناظره مخالف بودم. آن مناظره به ضرر نظام بود؛ چون هر چیزی در مناظرهها بیان میشود و آبروریزی صورت میگیرد. آبروی نظام غیر آبروی فرد است. گاهی بر اثر حرکات افراد نظام لطمه میخورد. به نظرم ادبیات نادرستی در مناظرهها بود.
در سال 88 فرد اصلح را محسن رضایی میدانستم/ رضایی تفکر اعتدالی روحانی را در آن انتخابات داشت
سعی کردم دوستان را به صورت متفرق در باب رأی دادن به اصلح هدایت کنم و فرد اصلح را آقای رضایی میدانستم و سعی کردم حتیالمقدور برای ایشان فعالیت کنم؛ حتی در جلسات با دوستان صحبت کردم. اگر در آن زمان اصولگرایان روی آقای رضایی تمرکز میکردند شاید انقدر اختلاف پیش نمیآمد، نه اینکه آقای رضایی زمینهای داشت و رای میآورد بلکه مشکلات پس از انتخابات کمتر بود و جلوی بسیاری از حرفها گرفته میشد. آقای رضایی آن روزها درباره اعتدال صحبت میکردند و تفکری که آقای روحانی امسال بیان کردند آقای رضایی در آن سال گفتند. چنین تفکری در کشور لازم بود.
* تحلیل شما در مورد اتفاقاتی که بعد از انتخابات سال 88 اتفاق افتاد چیست؟
من حوادث سال 88 را از شروع تبلیغات انتخابات پیشبینی کردم و معتقد بودم اگر رفتارهای بعد از انتخابات کنترل میشد و با تواضع با مخالفان صبحت میشد این اتفاقات نمیافتاد. ایشان از کلمه «خس و خاشاک» استفاده کرد و بعد توجیهاتی شد و گفت؛ «من به تعدادی از افراد گفتم». همین بهانهای بود برای مخالفان و این کلمه و سوء برداشت مقدمهای برای فتنه بود. در سه وقت مردم خطر خواهند داشت؛ یکی اینکه آنها را تحقیر کنید، به آنها توهین کنید و به آنها دروغهای بسیاری بگویید. شاید مقدار کمی دروغ مورد قبول واقع شود؛ ولی دروغهای بسیار مورد قبول واقع نمیشود. من فتنه را پیشبینی کردم و به همه هشدار دادم؛ ولی کسی گوش نداد.
من از دشمن شخصی خودم؛ اگر بدانم برای اسلام فعالیت میکند، حمایت میکنم. ما جمهوری اسلامی هستیم، نباید یادمان برود. این تهمتها خلاف اسلام است. «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا»؛ «کسانى که دوست دارند، زشتکارى در حق مؤمنان شایع شود» حرام است.
اولین کسی بود که آقای موسوی نامه دادم
من اولین کسی بودم که به آقای موسوی نامه دادم و در آن هشت ماده آوردم و گفتم که آنها را رعایت کنید؛ ولی ایشان رعایت نکردند. من به ایشان گفتم که اعتراض در ذات جمهوری اسلامی عیبی ندارد ولی شیوه آن بسیاز حائز اهمیت است و به ایشان گفتم نتیجه را بپذیر.
زمینه ساز فتنه 88 خود انتخابات بود؛ از شورای نگهبان تا فعالیت مجریها و چگونگی رایگیری
* شما نیز مانند آقای مطهری یکی از ریشههای فتنه را در رفتار آقای احمدینژاد میدانید؟
نه. زمینهساز این فتنه خود انتخابات بود. از شورای نگهبان که چه نیروی به کار برد و از سر صندوقها که چه کار کردند و مجریها چه فعالیتهایی انجام دادند و چگونه رأیگیری صورت گرفت. در تریبونهای اصلی چه حرفهایی زده شد، چه کسانی این حرفها را زدند، چه گفتند، چگونه گفتند، زمینه بیطرفی را کمرنگ کردند و فضای تهمت را به نظام باز کردند و متاسفانه رفتار خود را نادیده گرفتند و آتش را شعلهور کردند.
آیتالله هاشمی هم در سال 88 به رضایی نظر مثبت داشتند
بهانه فتنه از این مسائل شروع شد. من این روزها را میدیدم و آقایان را خوب میشناختم و برای همین به سمت آقای رضایی رفتم؛ حتی با آقای هاشمی رفسنجانی صحبت کردم که نظر شما از میان این جمع چه کسی است، ایشان هم روی آقای رضایی نظر مثبت داشتند.
* یعنی آقای هاشمی رفسنجانی نیز روی آقای رضایی نظر مثبت داشتند؟
بله. در جلسه واضح گفنتد که با نظر من در مورد آقای رضایی موفقند و اشکالهایی هم داشتند. من به ایشان گفتم که به این دلایل من روی آقای رضایی تأکید دارم و آقای هاشمی گفت من هم همین نظر را دارم.
به کروبی گفتم شما انقلابی هستید و باید شیوه اعتراض خود را تغییر دهید
* آیا دیداری با آقایان موسوی و کروبی بعد از انتخابات برای منصرف کردن آنها از نظر خود داشتید؟
بله، اما به پیغام های من گوش نکردند. اگر آقای موسوی در آن تاریخ به نامه من عمل میکرد، به نفعاش بود. با آقای کروبی هم ملاقات کردم و نظراتم را گفتم و مطرح کردم که شما انقلابی هستید و خواستم شیوه اعتراض خود را تغییر دهد. این روش مناسب نیست و حضور در خیابانها به نفع هیچکس نخواهد بود و اصل نظام آسیب خواهد دید. ایشان هم دلایلی مطرح کرد.
* این دلایل چه بود؟
اجازه بدهید در وقت دیگری مطالب آن ملاقات را بگویم ولی آنچه که میتوانم بگویم این است که گفتند که اگر مردم از خیابان جمع شوند دیگر کسی حرف آنها را نمیشنود و معتقد بود که فضا بسیار بسته خواهد شد. متاسفانه جوابهایی از این قبیل شنیدم. اما میتوانم بگویم ای کاش این اتفاقها نمیاقتاد. برای ما که انقلاب کردیم و زندان رفتیم و شکنجه دیدم فضایی بسیار غمناک بود.
* بعد از انتخابات 92 و روی کار آمدن دولت اعتدال، فضای امیدوارکنندهای در جامعه به وجود آمده است؛ اما هنوز تحلیل برخی معطوف به سال 88 است و نقد آنها نیز به سال 88 بازمیگردد. چرا این فضا هنوز در مورد برخی افراد تغییر نکرده است؟
باید به روحیه مردم توجه و بیش از هر چیز به حفظ نظام فکر کنیم. حفظ نظام نیز به حفظ ملت و خواست ملت مسلمان بازمیگردد. بسیاری متوجه شدند که در جامعه باید اعتدال حفظ شود ولی باور نداشتند که آقای روحانی رأی بیاورد و وقتی ایشان رأی آورد با چیز عجیبی روبهرو شدند و به شکست خود اعتراف نکردند و مدام میگویند ایشان بد است.
من در جایی یک سخنرانی کردم که آقای عسگراولادی از من تجلیل کردند. من آنجا گفتم اعتراف به تقصیر و عذر از تقصیر، نشانه خرد است، 10 سؤال کردم که آقای عسگراولادی پیشانی من را بوسید و بسیار تحت تاثیر قرار گرفت.
متاسفانه فضایی شده که نمیخواهند روش غلط خود را بپذیرند؛ ولی در دلشان قبول دارند و مدام نقد میکنند. نقد گاهی حالت انتقام دارد که به آن نقد انتقامی گویند. نقد انتقامی گاهی برخاسته از حسرت است؛ مثلاً شخصی در کارهایش رشد و به شکوفایی دست مییابد و شخصی که حسودی میکند روی او عیب میگذارد؛ بنابراین در این رابطه اصولگرایان منسجم هستند و این انتقادات را دارند و اسماً پراکنده هستند؛ ولی رسماً نه. هیچ کدام با این فعالیتها موافق نیستند و همه آنها تعریف و تعقیب میکنند. دخالت در نقد میکنند.
کسانی که در ابتدا تمجید و سپس نقد میکنند، حسود هستند؛ البته در جایی گفتم به پدران نسبت به فرزندانشان هشدار دادم و گفتم دو برادر و دو خواهر به یکدیگر حسادت میکنند و با یکدیگر تعارف ندارند. حسادتها زمینهای فراهم آورده است تا اشخاص توان دیدن شکست خود را نداشته باشند و مدام به آقای روحانی نقد کنند.
در دیدار با آقای روحانی در اوایل فعالیتشان خواستم تا اصالت دینی و انقلابی را تا آخر حفظ کنند و اگر نقدی بر فعالیت ایشان داشتیم، به ایشان نامه میدهیم.
* واکنش آقای روحانی در دیدار با شما و شنیدن مطالبتان چگونه بود؟
خیلی خوب بود و پذیرفتند. من ایشان را از قدیم میشناسم و امیدوارم با همان روحیهای که از ایشان سراغ دارم به کار خود ادامه بدهم.
اصولگرایان و اصلاح طلبان هر دو به دنبال حفظ نظام هستند، با شیوه های مخالف هم
* آقای طباطبایی شما اصولگرا هستید یا اصلاحطلب؟
اصل و اساس من از جامعه روحانیت مبارز است. هر جا حمایت از انقلاب باشد در آن گروه قرار میگیرم؛ وقتی از آقای رضایی حمایت کردم، اصولگرا بودم؛ اما اصولگرایان با ایشان نبودند؛ بلکه متحیر بودند. در انتخابات سال 92 نیز خواستم از اصولگرایان حمایت کنم و از آنها خواستم با یکدیگر آشتی کنند و به وحدت برسند؛ اما این اتفاق صورت نگرفت. من یک روحانی هستم و روحانی یعنی پدر. پدر نیز پسر بد و خوب را قبول میکند و من به هر دوی آنها خدمت میکنم. لازم است که یک نکته را بگویم هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان به دنبال حفظ نظام هستند ولی شیوههای هم مخالفند.
* اشاره کردید به تلاشتان برای به وحدت رسیدن اصولگرایان، چرا اصولگرایان در انتخابات 92 به وحدت نرسیدند؟
یکی از شرایط حزب، همسو بودن اعضای آن است. اصلاحطلبان حاضر به وحدت شدند؛ ولی اصولگرایان حاضر نشدند و وقتی به وحدت نرسند، اصولگرایان خوبی نیستند؛ چرا باید با آنها باشم.
از ابتدا دنبال گروه نبودم. عضو حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت هستم، اینها حزب نیستند. ما همیشه مدافع دین هستیم و هیچگاه دست از این کار برنخواهیم داشت. هر جا بدانیم اسلام لطمه میخورد ولو بهترین اصولگرا هم این لطمه را بزند به او نقد خواهیم کرد.
مشکل اصولگرایان این است که نمی توانند در لحظه خاص متحد شوند
امروز اصولگرایی و اصلاحطلبی دچار خودبرتربینی شده است. اینها فکر میکنند که خودشان بهتر از همه میفهمند و به خودمعیاری دچار شدهاند. اصولگرایان باید هرچه زودتر به یک نظر واحد در جمع خود برسند. به نظر من مشکل اساسی این است که نمیتواند در لحظههای خاص متحد شوند و همدیگر را بپذیرند و همیشه توجیهات خاص هم دم دست دارند.
* تحلیل شما در مورد آقای حسن روحانی چیست؟
من آقای روحانی را مرد قدرتمندی میدانم. آقای احمدینژاد در دوران ریاست جمهوریاش میگفت؛ به یک دانشگاهی کمک میکنید. آقای روحانی هم دانشگاهی هستند و هم برترین دانشگاهی هستند؛ یعنی دو دکتری دارد و روحانی هم هست.
خوشحال هستم که ایشان رأی آورده است و امیدوارم تلاش کند و بتواند از عهده کارها برآید؛ چون توانمندی دارد. ولی با اینکه توانمندی دارند؛ ولی پایان کار مشخص نیست و باید منتظر باشیم و ببینیم چه میکند. ایشان توانمند هستند و به کمک کمتری نیاز دارند؛ چون توانایی انجام کارها را دارند؛ بنابراین سعی داریم بیشتر از اجرا و کمک، نظارت داشته باشیم.
* آقای روحانی با شعار اعتدال بر سر کار آمدند و روی مشی اعتدالی خود تأکید دارند، نقدی که به اصلاحطلبان در دوره خاتمی میشد، این بود که آقای خاتمی نتوانستند درست اصلاحطلبی را تعریف کنند و همین موضوع باعث شد تا تندرویهایی صورت گیرد و از هر طیفی خود را وارد اصلاحطلبی کردند. به نظر شما چنین اتفاقی برای جریان اعتدال خواهد افتاد؟ به نظر شما اعتدال از جانب آقای روحانی نیازی به تعریف دارد یا نه؟
ایشان اعتدال را تعریف کردهاند. ولی ممکن است، نتوانند آن را اجرا کنند. بسیاری از بزرگان در طول تاریخ میخواستند؛ ولی نتوانستند. امام (ره) در برخورد با مسائل بسیار قوی بودند.
بسیاری راهنمای راست میزنند؛ ولی به سمت چپ حرکت میکنند یا برعکس این بسیار بد است. من از ایشان خواستم که به هر چه میگوید عمل کند و پای صحبت خود بایستد. این اصلی است که میتواند ایشان را موفق کند.
* به نظرتان آقای روحانی میتوانند گفتمان اعتدال را به عنوان جریان سومی در کنار اصلاحطلبی و اصولگرایی در کشور شکل دهند؟
به نظرم این سوال را باید اصلاح کرد، همه باید کمک کنند نه به عنوان جریان سوم که به عنوان جریان اصلی و کلی نظام با تعریف اسلامی و مبنای دینی که اعتدال در کشور یک جریان موفق باشد و نه جریان سوم.
* آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی را چگونه میبینید؟ آقای صدیقی در سخنرانی اخیر خود آقای هاشمی رفسنجانی را از گردن کلفتان دانستند و بیان کردند که ایشان مانند ماری در آستین امام (ره) بودند که بعدها به اژدها تبدیل شدند. نظر شما درباره چنین برخوردهایی با بزرگان انقلاب چیست؟
من این جمله را نشنیدهام و در مورد آقای صدیقی هم بحثی ندارم، ایشان متدین هستند و دارای مقام رسمی در کشور هستند و از همه مهمتر عالم دینشناسی هستند و خودشان میدانند چه گفتهاند یا کسانی که نقل کردهاند؛ اما درباره آقای هاشمی رفسنجانی باید بگویم که اشتباه بزرگی است، اگر او را فردی فداکار، دیندار، اسلامشناس و پایبند به انقلاب ندانیم. اینکه بگوییم ایشان مانند ماری در آستین امام بوده است، به امام توهین کردهایم. امام تیزهوش و تیزفهم بودند و برخی افراد نزدیک به ایشان و از بهترینها بودند، توسط ایشان طرد شدند.
امام برای تیرخوردن آیت الله هاشمی گوسفند قربانی کردند
من این جمله را توهین به امام میدانم امام بالاتر از این حرفها بودند که اینقدر اشتباه کنند. ایشان برای تیر خوردن ایشان گوسفند قربانی کردند. علاوه بر این حرفها خود مقام معظم رهبری در اولین انتخابات بعد از رهبری گفتند که من هیچ کس را مانند هاشمی نمیدانم. یعنی ایشان هم اشتباه میکنند؟ حضرت آقا فرمودند که من سالها با آقای هاشمی رفسنجانی دوست بودم.
آیت الله هاشمی خیلی از خود متانت و سنگینی نشان می دهد و در مقابل فحش شنیدنها چیزی نمیگوید
آقای هاشمی رفسنجانی متهم است به این جهت که همه به ایشان حسادت میکنند؛ چون ایشان خیلی از خود متانت و سنگینی نشان دادهاند. هر کس فحش میدهد ایشان چیزی نمیگوید و این نشاندهنده صلابت و دیانت آقای هاشمی رفسنجانی است و خدا کند این صبوری ایشان همچنان تداوم پیدا کند.
با کاندیدا شدن آقای هاشمی در سال 92 مردم زنده شدند
* علیه این همه هجمه و انتقاد به آیت الله هاشمی که در دوره های مختلف از اصلاحات تا اصولگرایی وجود داشته را در چه چیزی می دانید؟
برای اینکه ایشان را مزاحم سیاست خود میدانند. اتفاقاً ایشان مانع بزرگی برای چپاولگریها هستند. هماکنون نیز اگر آقای هاشمی رفسنجانی حضور نداشتند، صحنه انقلاب لطمه میخورد و تاریخ انقلاب با حذف امثال هاشمی معلوم نیست به کجا برود. در انتخابات سال 92 روزی که آقای هاشمی رفسنجانی کاندیدا شدند، مردم زنده شدند.
مسلمانها اگر از خیانتی آگاه هستید و در مورد آن دقیق اطلاعات دارید، حق مطرح کردن دارید؛ اگر در مورد خیانت احتمال میدهید، توهین کردن حرام است؛ حتی سوءظن نیز حرام است.
مدعی خطای مالی و سیاسی هاشمی هستند؛ بگویند کجا بوده و ربطش به ایشان چیست
شما مدعی هستید او خطای مالی و سیاسی دارد؛ بگویید کجا بوده است. خطا بوده ما نمیگوییم نبوده است ولی ربطش به ایشان کجا بود و کجا ایشان جرم گناهی دارد که شما اینگونه به او میچسبانید. ایشان وقار و حرمت دارند و همیشه با متانت رفتار میکنند. واقعا تحمل در قبال تهمت یک وفاداری عظیمی است.
* به نظر شما دلیل اینکه آقای هاشمی رفسنجانی در سال 92 رد صلاحیت شدند، چیست؟
این را باید از شورای نگهبان سؤال کنید.
رد صلاحیت هاشمی به نفع نظام بود و آن را محبت خدا می دانم
* شما ریشه رد صلاحیت را در مسائل سیاسی میبینید؟
معتقدم رد صلاحیت ایشان به نفع نظام بود؛ چون اگر آقای هاشمی رفسنجانی میآمد در فشار اجرایی میماند و سن ایشان نیز ایجاب نمیکرد. من رد صلاحیت ایشان را محبت خدا میدانم.
آیت الله مصباح در انقلاب حضور نداشتند و در حاشیه بودند
* اخیراً آقای مصباح یزدی نقلقولهایی از امام (ره) در مورد جمهوریت نظام و رأی مردم اعلام کردند و دو عضو خبرگان نسبت به گفتههای ایشان واکنش نشان دادند و گفتند که دیدگاه امام در مورد جمهوریت و رأی مردم اینگونه نبوده است. چرا آقای مصباح و جبهه پایداری آقای هاشمی رفسنجانی را به تحریف سخنان امام متهم میکردند؛ اما امروز برای توجیه افکار خود بعضی از صحبتهای امام را تحریف میکنند؟
ضمن تجلیل از آقای مصباح به لحاظ علمیت و حوزویت، ایشان را فارغ از رفتارهای سیاسی میدانم؛ چون هیچگاه در سیاست و در نهضتها و انقلاب حضور نداشتند و هر جا هم حضور داشتند در حاشیه بودند. ایشان را از لحاظ علمی و فلسفی قبول دارم؛ ولی از لحاظ سیاسی نه. ایشان انسان خوبی هستند؛ ولی آشنایی سیاسی ندارند؛ بنابراین وقتی وارد این مسائل میشوند برای خود مشکلاتی ایجاد میکنند.
* آقای مصباح در دیدار با آقای عراقچی بیان کردند که من به دولت آقای روحانی ایرادات مبنایی دارم و نگران هستم که سیاستهای دولت به ویژه سیاستهای فرهنگی زمینه فتنهای خطرناکتر از فتنه سال 88 فراهم آورد. به نظرتان میتوان ایرادات مبنایی به دولتی که مورد تأیید شورای نگهبان و مقام معظم رهبری قرار دارد، گرفت؟
ایراد که میشود گرفت. اما ایراد مبنایی ایشان چیست؟ ایشان سیاسی نیستند. ضمن تجلیل و احترام به ایشان، میدانم که ایشان وجه سیاسی نداشتهاند.
* آقای غرویان مطرح میکنند که ایرادات مبنایی گرفتن به دولتی که از مقام معظم رهبری تنفیذ دارد، شأن ایشان را زیر سؤال میبرد؛ چون ایراد مبنایی یک ایراد پایهای و ریشهای است.
مبنا برای اصول اولیه یا مبانی فقه اسلام یا مسائل اقتصادی و غیره به کار میرود. مبنا در سیاست را یک سیاستمدار میتواند، بگوید. مبنای سیاست باید از سیاست گرفته شود.
روحانی همه اصلاح طلبان را قبول نکرده است
* به نظر میرسد که اصلاحطلبان بعد از انتخابات 92 و روی کار آمدن آقای روحانی وضعیت بهتری دارند؛ ولی اصولگرایان سرگردان هستند و نمیدانند باید چه کار کنند.
اصولگرایان دارند فعالیت میکنند، آقای روحانی همه اصلاحطلبان را قبول نکردند. نباید آقای روحانی را متهم کرد. ایشان فراجناحی عمل میکنند و فراجناحی یقیناً از دو طرف میآید. آقای مصطفی پورمحمدی از اصولگرایان است.
تندرو چه اصولگرا و چه اصلاح طلب مطرود و مخدوش است
* بعضی از اصولگرایان تندرو آقای روحانی را متهم میکنند که بیشتر به اصلاحطلبان متمایل است؟
اصلاً تندرو چه در اصلاحطلب و چه در اصولگرا مطرود و مخدوش است. البته نباید غافل شد که نماینده اصلاحات در انتخابات به نفع ایشان کنار رفت و اصولگرایان حتی به نفع خودشان هم ائتلاف نکردند، لذا منطق و حق هم این است اصلاحطلبان بیشتر انتظار داشته باشند ولی ایشان باید از تندروها در هر گروهی که باشند حذر کند.
اصولگرایان و اصلاح طلبان هیچ گاه نمی توانند به یکدیگر نزدیک شوند
* عدهای مطرح میکنند که برای حذف جریان تندرو که بیان کردید، باید چهرههای اعتدالی اصلاحطلب و اصولگرا به یکدیگر نزدیک شوند. شما این راهکار را مناسب میدانید؟
اینها هیچگاه نمیتوانند به یکدیگر نزدیک شوند. چون از ابتدا دو بنای سیاسی متفاوت داشتهاند و بر اساس این رفتار سیاسی نمیتوانند با یکدیگر کنار بیایند به صلاح هم نیست؛ چون کشور که یک بعدی باشد به خطر نزدیک میشود. اصولا رفتارها و شیوههای یکدیگر را قبول ندارند.
* در کل کنار هم قرار گرفتن چهرههای سیاسی چپ و راست در شرایط خاص را مثبت میدانید؟
تعبیر من این است که سیاست مثل الک و دولک است، نباید همه یک طرف باشند، اما باید رعایت تعادل و توازن را نیز بکنند.
* آیا افراطیها را به عنوان لباسشخصی قبول دارید؟
افراطی لباس نمیشناسد و ممکن است در لباس روحانی یا در لباس مکلا قرار گیرد. تفریطی، سیاسی و آدم فهم سیاسی نیز ممکن است در هر دو گروه قرار گیرد، تندوری مربوط به فهم و درک و عقل است نه لباس.
جوانی در فرودگاه در سال 39 به من گفت که چرا سخنرانی سیاسی کردید. گفتم کجا گفتهاند که زیر عمامه نباید سیاسی بود، چه کسی گفته است؟ من درباره حاج ابوالفضل تولیت که قصد داشت کاندیدای نمایندگی مجلس در سال 30 شود، صحبت کردم در آن سال من جوان بودم.
یک مبلغ اهوازی بود که قد کوتاهی داشت، او من را سوار موتور میکرد میرفتیم کاشان برای اللهیار صالح صحبت میکردم. اللهیار صالح کاندیدای مجلس زمان شاه شده بود.
زیرکهای جامعه و خبرگان سیاسی کسانی را که توان خوب فکر کردن ندارند و بر اساس ضعف جسمی و اعصاب ناتوان زود به جوش میآیند، زیر نظر میگیرند و از آنها به عنوان ابزار استفاده میکنند.
* شما میپذیرید کسانی به دلیل این انقلاب این رویه را در پیش بگیرند؟
ابدا؛ چون انقلاب صدمه میبیند. برای پیروزی انقلاب این کار را انجام دادهام؛ مثلاً شعاردهنده آوردهام یا برای آنکه مجسمه را پایین بیاندازیم، من آخوند نمیتوانستم چنین کاری کنم؛ بلکه برای این کار به یک آهنگر نیاز بود.
در تشیع جنازه مرحوم کافی در مشهد بودم. پسری در آنجا شعار میداد و شغلش آهنگری بود به او گفتم برو بالا و مرگ بر شاه بگو، اما میترسید، گفتم برو من پشتیبان تو هستم و بعد پرسید که چه کار کنم میترسید یک لباس به او دادم و گفتم لباست را عوض کن و فرار کن.
* عدهای به بهانه نقد به افراد توهین میکنند و تهمت میزنند. ولی شهید بهشتی معتقد بود که به بنیصدر هم نباید توهین کرد چون او یک ویژگیهای مثبتی دارد. به نظر شما ریشه این تهمتها و توهینها کجاست؟
در بشریت هواگرا و عقلگرا داریم. عقلگرا متین است و هیچگاه توهین نمیکند. حضرت امام (ره) همیشه میفرمودند؛ آقای کارتر بداند. یک بار هم غیر از این نگفت. ولی انسان هواگرا ناپخته است. هیچ توهینی از یک انسان پخته و وزین نخواهید شنید. قرآن میفرماید؛ «تبت یدی ابی لهم».
در مجلس هفتم قرار بود رییس مجلس شوم
* شما روی قضیه اعتدال و طرد افراطیگری تأکید دارید چرا به مجلس برنگشتید؟ در مجلس خلأ کسانی مانند شما یا آقای افروغ یا خوشچهره احساس میشود. آقای مطهری در مجلس تنها هستند، هیچگاه نخواستید که به مجلس بازگردید؟
من در طول عمرم به پست نگاه نکردم. در دور هفتم بنا بود برای اینکه ریاست مجلس از آخوندی خارج نشود من رئیس مجلس شوم من به آنها گفتم نمیخواهم رئیس مجلس شوم. من نمیتوانم رئیس مجلس شوم من باید جایی باشم که بهتر کار کنم.
* به عنوان نماینده چه؟
من دیگر توان جسمی ندارم و مناسب مجلس نیستم، لازم است یک نکته اشاره کنم به طور کلی مجلس نیاز به به تخصص دارد از همه صنوف، باید مجلس را تخصصیتر دید، امروز شلوغ بازیهای افراد پرهیاهو مجلس را دچار مشکل کرده است، مجلس نیازمند افراد وارسته و از خودگذشته است، مجلس جای شهرت طلبی نیست، جای کسانی که به دنبال تریبون برای مطرح کردن خود و دیده شدن هستند نیست.
* شما روحانی هستید در نمازتان چه کسانی را دعا میکنید؟
دعا به روحانی بودن من ربطی ندارد و مهم این است که مورد قبول خدا باشد و کارگر بیفتد، وهو سمیع علیم. هر کسی را که بیشتر خدمت کند، بیشتر دعا میکنم. خیلی وقتها در شب جمعه 50 اسم را نوشتهام و آنها را دعا میکنم؛ مثلاً شنیدم که فلان کس در راه یا جادهای خدمت کرد برای او دعا میکنم. برای من مهم است که گره کار مردم باز شود و هر کس که در حل مشکل یک مخلوق قدم بردارد ارزشمند است و من برای او دعا میکنم.
* چند اسم را میگویم شما بگویید که در مورد آنها چه دعایی میکنید؟
مقام معظم رهبری: حفظ نظام دست ایشان است. ایشان ناخدای کشتی انقلاب هستند همه وظیفه دارند برای ایشان دعا کنند. من هم ایشان را دعا میکنم به این دلیل که وظیفه خود میدانم.
آیت الله هاشمی رفسنجانی: برای ایشان خیلی دعا میکنم تا در کمک به اسلام خدا او را یاری کند. خدا صبرش دهد و حسودان نتوانند برای ایشان مشکل ایجاد کنند.
حسن روحانی: برای موفقیتش دعا میکنم.
محمود احمدینژاد: ایشان بسیار روحیه قوی دارد و شهامت ستودنی دارد و امیدوارم خدا کلامش را حق قرار دهد و در راه مبارزه با استکبار و کفار موفق باشد.
محمدجواد ظریف: دعا میکنم خدا آنچه که مصالح نظام ماست بر زبان ایشان جاری کند و با توجه به اینکه عدهای مغرض هستند که میخواهند ایشان موفق نشود، روز شروع مذاکرات برای این گروه یک گوسفند قربانی کردم.
آیت الله مصباح یزدی: دعا میکنم تا خداوند به طهارت و تقوای ایشان حفظ کند و از تندروان نادان و افرادی که چهره خدمت نشان میدهند در امان باشد. ایشان باکمال هستند.
برای حضرت آقا و آقای هاشمی رفسنجانی دعا میکنم که آنها را از شر افراد و القاکنندگان و پیشبینیکنندگان و پیشپردازندگان نادان حفظ کند.
من از اطرافیان همه میترسم؛ حتی قرآن به پیغمبر (ص) میفرماید؛ ای پیامبر کسانی هستند که ماجرا را وارونه نشان میدهند و اگر اسمت پیغمبر (ص) که خدا آن را تضمین کرده است، نباشد؛ حتماً پیغمبر (ص) را به چالش میکشانند.
خدای تبارک و تعالی در قرآن میفرماید به واسطه آنکه خبر را وارونه به پیغمبر (ص) اعلام کردند؛ ایشان لشکری فرستاد و جبرئیل گفت که ای حبیب ما این کار را نکنید، چرا آنها را فرستادهاید، پیغمبر (ص) با اینکه خدا او را تضمین کرده است این اتفاق برایش افتاد و خدا خواست که به ما مردم چیزی بفهماند.
من برای خودم دعا میکنم که خدایا تحلیلگر یا دوست دلسوز نادان و تحریککننده را از من دور کن و خدایا مرا به درک آنها آگاه کن. چون درک آنها بسیار مشکل است. گاهی انسان چیزهایی به باورش میآید که واقعیت ندارد؛ مثلاً گاهی که به منبر میروم میگویند که فلانی فوت کرده است در منبرتان اعلام کنید؛ ولی من چنین کاری نمیکنم؛ چون بسیاری از آنها را اعلام کردهام؛ ولی متوجه شدهام که آنها نمردهاند و یک شایعه بوده است.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا»؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، نیک وارسى کنید.» نباید به ریش نگاه کرد؛ هر کسی دروغ بگوید فاسق است. فاسق اگر چیزی گفت گوش نکنید؛ بلکه تحقیق کنید. دعای من برای همه مسئولان این است که خدایا آنها را از دوستان و مریدان و مشاوران نادان در امان بدار و آنها را از تحلیلگران حفظ کن.
* اگر بخواهید برای سال جدید ایرانیها دعایی کنید چه دعایی میکنید؟
دعا میکنم که ایرانیها در همه زمینهها موفق باشند و خداوند تحول آنها را به تحول خیر قرار دهد. پسران داماد و دختران عروس شوند. مشکلات به حداقل برسد و مردم قدرت و تحمل بالا پیدا کنند و شر دشمنها برداشته شود. امسال سال عنایات ویژه باری تعالی باشد و ظهور امام زمان نزدیک شود و به همه توصیه میکنم امسال صدقه و آیت الکرسی فراموششان نشود.
آنقدر ما منابع طبیعی و مخزنی داریم؛ اگر از همه اینها درست استفاده شود همه پولدار خواهند شد. جسارت نمیکنم؛ ولی کار نادانی انجام میشود.
متأسفانه هم دشمنان نمیگذارند؛ ولی دوست نادان از دشمن بدتر است. معتقدم به اندازهای که منابع مالی در کشور نابود میشود؛ خیانت صورت نگرفته است که این هم بحثی مجزا دارد.
اخبار سیاسی - نامه نیوز
ویدیو مرتبط :
روحانیت در معرفی احمدی نژاد مقصرند
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
روحانیت ما در حمایت بیش از حد از آقای احمدینژاد دچار یک اشتباه فاحش شد
علی مطهری در واکنش به اظهارات شریفزاده که طی مصاحبهی اقدام به دفاع تمام قد از دولت و لیدر جریان انحرافی کرده بود و در عین حال مخالفان جریان انحرافی را به مناظره فراخوانده بود، گفت: مناظره در جایی است که یک فرد فکر و منظم و ایده مشخصی داشته باشد و یک تفکر جدید را به صورت یک مکتب فکری ارائه کرده باشد. آقای مشایی از هر منبعی مطلبی را گرفته و آنها را باهم مخلوط کرده به طوری که گاهی از آن اومانیسم فهمیده میشود، گاهی پلورالیسم دینی، گاهی سکولاریزم و گاهی ناسیونالیسم ایرانی. اساسا ایشان مبهم و شلوغ صحبت میکند و نمیتوان وی را متفکر دانست.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اعتدال، به نقل از خبرگزاریها علی مطهری نماینده مردم تهران که منتقد سیاستهای فرهنگی دولت است، در واکنش به اظهارات شریفزاده که طی مصاحبهی اقدام به دفاع تمام قد از دولت و لیدر جریان انحرافی کرده بود و در عین حال مخالفان جریان انحرافی را به مناظره فراخوانده بود، گفت: مناظره در جایی است که یک فرد فکر و منظم و ایده مشخصی داشته باشد و یک تفکر جدید را به صورت یک مکتب فکری ارائه کرده باشد. آقای مشایی از هر منبعی مطلبی را گرفته و آنها را باهم مخلوط کرده به طوری که گاهی از آن اومانیسم فهمیده میشود، گاهی پلورالیسم دینی، گاهی سکولاریزم و گاهی ناسیونالیسم ایرانی. اساسا ایشان مبهم و شلوغ صحبت میکند و نمیتوان وی را متفکر دانست. لذا مناظره با این افراد(شریف زاده) بیشتر سبب مطرح شدن و تبلیغ افکار موهومشان است. به هر حال فکر میکنم اینها در حد مناظره نیستند، فقط باید منویات قلبی آنها را که معمولا به صورت مبهم و در قالب الفاظ زیبا بیان میکنند، برای مردم توضیح داد.
گزیده سخنان وی از این قرار است:
· شریف زاده میخواهد نسبت گرایش به اومانیسم، پلورالیسم، سکولاریسم و ناسیونالیسم را از آقای مشائی دفع کند ولی خصوصا درباره پلورالیسم و ناسیونالیسم موفق نیست.
· مشایی از نگاه عرفانی استفاده کرده اما نتایج غلط گرفته. مثلا میگوید در نگاه عرفانی همگان فطرتا خداجو و خداپرست هستند ولو دنبال بدی بروند، گرایش همه به خوبیها و به خداست. بعد نتیجه میگیرد که وقتی انسانها را اینگونه نگاه کنیم که دارای گرایشهای یکسانی هستند آن وقت نحوه برخورد با آدم فاسق مثل نحوه برخورد با کسی میشود که او را هم گرایش با خودت میبینی و فقط میگویی یک خطایی کرده. آقای شریفزاده میگوید حالا همین را آقای مشائی آورده در سطح جهانی به عنوان نحوه عرضه دین اسلام مطرح میکند. آنها بدون توجه به تحریف ادیان قبلی و بدون توجه به سیره پیامبر (ص) در تبلیغ اسلام، میآیند تبدیل به پلورالیسم دینی و تکثر ادیان حق میکنند و به خیال خودشان اینگونه اسلام را بهتر میتوان در جهان تبلیغ کرد.
· جریان انحرافی در واقع میخواهد بگوید مشترکات ادیان را بگیریم و بر سر همان با مردم دنیا توافق کنیم و سخن از اسلام به میان نیاوریم. به عبارت دیگر میگویند اسلام را به صورت مبهم به دنیا ارائه کنیم، به صورت مکتبی که صلح کل است و سخن از احکامی که درباره کفار وجود دارد و به طور کلی سخن از احکام فقهی که مرز اسلام را با غیر اسلام مشخص میکند به میان نیاوریم. آقای شریفزاده میگوید: «آنچه که بیشتر از همه در جهان اسلام سیطره داشته، بعد فقهی دین بوده، یعنی بایدها و نبایدها، آقای مشایی با عرضه دین صرفا به این روش مخالف است.» شما در سخنان آقای رئیس جمهور هم میبینید که معمولا سخنی از اسلام در میان نیست و ایشان بر چهارگانه «توحید، عدالت، آزادی و مهرورزی یا عشق» تاکید میکند، به خیال این که اینها امور فطری در همه انسانهاست و مخالفتی را برنمیانگیزد ولی اگر از اسلام سخن بگوییم مخالفتهایی برانگیخته میشود. این یعنی همان تجددگرایی افراطی و اسلام را باب طبع زمان کردن که شهید مطهری از آن به عنوان یک آفت برای نهضت اسلامی نام بردهاند. اسلام را باید همانگونه که هست معرفی کرد. اینها میخواهند اسلام را صرفا به شکلی عرفانی مطرح کنند تا به جایی برنخورد، در حالی که باید همه جانبه مطرح شود، فقهی، کلامی و عرفانی تا نیازهای جسم و عقل و دل انسان برآورده شده و اینها اشباع و اقناع شوند.
· وقتی من حرفهای آقای مشایی و آقای احمدینژاد را میشنوم - اگر نگویند توهین و هتاکی شد- یاد جزوههای گروه فرقان میافتم. آنها هم با حسن نیت میخواستند اسلام را به گونهای عرضه کنند که جوانها بهتر و زودتر جذب شوند.
· آقای شریف زاده میگوید «برای آقایان مشایی و احمدینژاد ایران قابل ستایش است چون بهترین برداشت و قرائت را از دین خدا داشته.» اگر مقصود ایشان از «بهترین برداشت و قرائت از اسلام مذهب تشیع است، میدانند که این مذهب در ایران بیشتر به وسیله علمای جبل عامل لبنان مثل محقق کرکی که بیشتر آنها عرب بودند پایهگذار میشد و اساسا عظمت ملت ایران به همین است که حقیقت را هر جا بیابد میپذیرد و حمایت میکند و تعصب نژادی ندارد. ایشان از قول آقای مشایی میگوید: شما مردم ایران را باید تحسین کنید و بگویید آفرین، چون بهترین برداشت را از اسلام دارند». من میگویم اگر مردم مصر هم همین حرف را بزنند، مردم عربستان هم همین حرف را بزنند آیا موجب تفرقه در جهان اسلام نمیشود؟ اصلا صحبت از برداشت ایرانی یا مصری یا عربی از اسلام، یک انحراف است و باطن آن ملتپرستی و ناسیونالیسم است. آقای مشائی هم ناچار است تمایل خود به ناسیونالیسم ایرانی را در قالب «برداشت ایرانی از اسلام» بگوید و خلاصه نامی از اسلام ببرد تا قابل پذیرش باشد.
· تبلیغ و بزرگداشت کوروش توسط آقای مشایی و آقای احمدینژاد شاهدی بر این مدعاست درحالی که کوروش برخلاف سیره پیامبر اسلام و همه پیامبران، بتبرستان را در بتپرستی خود و در عقاید خرافی خود آزاد گذاشت تا آنها را بهتر استعمار و استثمار کند.
· در صحبتهای آقایان مشایی و احمدینژاد هست و در مصاحبه آقای شریفزاده هم هست که «اسلامگرایی دیگر قابل عرضه نیست. اسلامگرایی یعنی کار طالبان چون آنها اسلامگرا معرفی شدند.» بعد نتیجه میگیرند که ما در جهان امروز نباید از اسلام سخن بگوییم بلکه باید از مکتب ایرانی سخن بگوییم یا از مفاهیم کلی مانند توحید، عدالت، آزادی و عشق. بعد برای آنکه متهم به ناسیونالیسم نشوند وقتی میگوییم مکتب ایران یعنی چه؟ میگویند یعنی برداشت ایرانی از اسلام. در حالی که من شخصا اعتقاد دارم که منظور آقای مشایی بازگشت به فرهنگ ایران قبل از اسلام است و آقای احمدینژاد را هم چون مبانی فکری محکمی ندارد دنبال خودش میکشد.
· اینها برخلاف اجماع فقها مبنی بر وظیفه دولت اسلامی در آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر که مستلزم اعمال قانون است، این امر را وظیفه دولت نمیدانند و آقای احمدینژاد در مصاحبه تلویزیونی حدود 2 سال پیش خود این مطلب را به صراحت گفت و در واقع به کسانی که در امر پوشش سهلانگارند پیام مثبت فرستاد و چراغ سبز نشان داد و انحطاط آشکاری که در دو سال اخیر در مسئله حجاب رخ داده است. ناشی از همین نگاه دولت و همین علامت دادنهای دولت است. در واقع روحانیت ما در حمایت بیش از حد از آقای احمدینژاد در دولت نهم بدون آنکه از افکار ایشان آگاه باشد، دچار یک اشتباه فاحش شد.
· شاید اینها {اعضای منتسب به جریان انحرافی} اساسا معتقد به پوشش اختیاری باشند ولی اگر با حسن ظن به موضوع نگاه کنیم این ها معتقدند که با همان تذکر و یادآوری امور فطری و با محبت و عشقورزی و با اقناع عقلی میتوان افراد سهلانگار در پوشش اسلامی را به راه آورد. آقای شریفزاده میگوید «ما نسبت به همین حجاب 33 سال است چه کار هنری کردیم، چه اتاق فکری بر پا کردیم، ما باید جامعه را اشباع کنیم از ادله عقلپسند در سطوح مختلف. اینها را که بیان کنیم اصلا نیاز به ضرب و زور نیست.» البته ما هم معتقد به ضرب و زور نیستیم و نظارت را مساوی با ضرب و زور نمیدانیم، ولی این نگاه، گذشته از این که یک نگاه ایدهآلیستی و غیرواقعی است با احکام اسلام نیز سازگار نیست. اگر تذکر و یادآوری امور فطری و اقناع عقلی در حد کمال هم انجام شود باز عدهای رعایت نخواهند کرد و نیاز به نظارت دولت هست. هر مقدار هم به اصطلاح کار فرهنگی شود باز عدهای به خاطر میل به تبرج و خودنمایی و به خاطر هوسرانی رعایت نخواهند کرد. در امیال طبیعی، بسیاری از مردم تابع حکم عقل نیستند. بهترین مثال، پزشکی است که درباره مضرات سیگار به تفصیل سخن میگوید و بعد سیگار خود را روشن میکند. پس ممکن است کسی از نظر عقلی به حجاب قانع شده باشد ولی عملا رعایت نکند. اساسا مهمترین ملاک، روش خود اسلام و سیره اولیاء دین است نه تدبیر و پسند این و آن، اسلام برای دولت اسلامی در حوزه امر به معروف و نهی از منکر وظیفه معین کرده است. آقای شریفزاده میگوید دین را عاشقانه به مردم عرضه کنیم. عرض میکنم عرضه عاشقانه دین منافقاتی با نظارت دولت بر اخلاق و فرهنگ عمومی جامعه ندارد
منبع: فارس