اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

عشق شوم، انگیزه جنایت هولناک




عشق شوم، انگیزه جنایت هولناک

 زنی با همدستی مرد موردعلاقه‌اش نقشه قتل شوهر خود را طراحی و اجرا کرد

 زن جوان در حالی که نگرانی در چهره‌اش موج می‌زد، مقابل افسر تحقیق نشست، برگه شکایت را روی میز گذاشت و به افسر پرونده گفت: همسرم میثم روز گذشته خانه را برای رفتن به محل کار ترک کرد و این آخرین باری بود که او را دیدم. بعد از آن هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتم، پاسخ نداد.

با خودم گفتم کار دارد و سرش شلوغ است، اما بعد از مدتی تلفن همراهش خاموش شد. تا شب منتطر ماندم اما خبری از او نشد. چون همسرم گاهی اوقات شب ها به خانه نمی آمد، با خودم گفتم طبیعی است و فردا می آید. اما امروز که متوجه شدم تلفن همراهش همچنان خاموش است و روز گذشته به محل کارش هم نرفته، تصمیم گرفتم موضوع را با پلیس در میان بگذارم.

افسر پرونده بعد از شنیدن این حرف ها، درباره علت این که همسر این زن گاهی شب ها به خانه نمی رفت، سوال کرد. نیلوفر ـ شاکی ـ خودش را روی صندلی جابه جا کرد و گفت: میثم مدتی بود با زنی ارتباط داشت. شب هایی که به خانه نمی آمد، به خانه آن زن می رفت. یک بار هم گفت قصد دارد همراه آن زن از ایران خارج شود.

 

چندی قبل همسرم مغازه اش را به یک خیاط اجاره داد و من نیز در همان خیاطی کار می کردم. امروز وقتی به محل کارم رفتم، متوجه شدم همسرم مغازه را به مبلغ 80 میلیون تومان به مرد خیاط فروخته است. حالا هم تقریبا مطمئن هستم همسرم همراه آن زن از کشور خارج شده است.

اظهارات ضد و نقیض
کارآگاهان پلیس آگاهی استان لرستان پس از ثبت اظهارات نیلوفر، تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند. بررسی ها نشان می داد مرد مفقود شده از کشور خارج نشده است. در عین حال نیلوفر ادعا می کرد هیچ اطلاعی از هویت زنی که با شوهرش در ارتباط بود، ندارد. به این ترتیب این احتمال مطرح شد که سناریوی فرار به خارج از کشور، دروغ باشد اما انگیزه و علت دروغگویی و همچنین سرنوشت مرد جوان، برای پلیس نامعلوم بود.

کارآگاهان در ادامه تجسس های خود به همسر مقتول و اظهارات متناقض او مشکوک شدند و به همین دلیل تحقیقات نامحسوس خود را روی این زن متمرکز کردند. نحوه رفتار و برخورد نیلوفر با مرد خیاط باعث شد شک پلیس به این زن بیشتر شود. بررسی های نامحسوس مشخص کرد نیلوفر هر روز صبح همراه مرد خیاط به مغازه می رود و شب ها همراه او به خانه بازمی گردد.

از سوی دیگر، تحقیقات محلی نشان داد مرد خیاط که سعید نام دارد، یک بار نیمه های شب حوالی خانه نیلوفر و میثم دیده شده است. سعید برای تحقیق درباره خرید مغازه به اداره آگاهی احضار شد.او با ابراز بی اطلاعی از سرنوشت میثم، گفت: حدود هشت ماه قبل مغازه را از میثم اجاره کردم. او شرط کرده بود فقط در صورتی مغازه را به من اجازه می دهد که همسرش هم در مغازه کار کند.

 

من هم قبول کردم. هر روز نیلوفر به مغازه می آمد و عصر به خانه باز می گشت. چند روز قبل میثم سراسیمه پیش من آمد و گفت نیاز فوری به پول دارد و حاضر است مغازه را 80 میلیون تومان بفروشد. من که این پول را داشتم، مغازه را خریدم، اما قبل از این که به محضر برویم، او ناپدید شد.

دستور بازداشت
کارآگاهان در ادامه دریافتند نیلوفر و سعید ارتباط زیادی باهم دارند و چند روز بعد از ناپدید شدن مرد جوان، سعید با نیلوفر ارتباط برقرار کرده است. اظهارات نیلوفر و سعید و روابط آنها با هم هیچ شکی باقی نگذاشت که آنها از سرنوشت میثم اطلاع دارند و می خواهند اصل موضوع راپنهان کنند.

بازپرس پرونده بعد از این که در جریان این جزییات قرار گرفت، دستور بازداشت نیلوفر را صادر کرد. زن جوان در اداره آگاهی نیز حرف های قبلی خود را تکرار کرد. او وقتی دید افسر پلیس به او مشکوک شده است، با طرح موضوعات جدید سعی کرد مسیر تحقیقات را تغییر دهد. نیلوفر این بار احتمال به قتل رسیدن همسرش را توسط زن ناشناس مطرح کرد اما سرانجام مجبور به اعتراف شد.

او گفت: ماجرا از اجاره مغازه همسرم آغاز شد. میثم مغازه اش را به سعید اجاره داد و به خاطر علاقه من به خیاطی، قرار شد در آن مغازه مشغول به کار شوم. بعد از مدتی رابطه من و سعید صمیمی شد و ما در طول کار از مشکلات زندگی های خود می گفتیم. سعید هم با همسرش اختلاف داشت. کم کم به یکدیگر علاقه مند شدیم تا این که تصمیم گرفتیم از همسران خود طلاق بگیریم و با هم ازدواج کنیم. از آن زمان با میثم بدرفتاری می کردم تا شاید طلاقم بدهد اما او به هیچ عنوان راضی به این کار نمی شد.

نیلوفر در حالی که صدایش می لرزید، ادامه داد: تنها راه رسیدن ما به هم، کشتن میثم بود. او سد راه ما بود. چند بار برای قتل او نقشه کشیدیم اما هر دفعه با مشکل روبه رو شدیم. آخرین بار قرار شد من میثم را با قرص بی هوش کنم و سعید او را با شلیک گلوله به قتل برساند. سعید یک کلت خرید و شب موعد فرا رسید.

 

شب وقتی میثم به خانه آمد، در چای او قرص خواب آور ریختم و وقتی مطمئن شدم به خواب رفته، با سعید تماس گرفتم و طبق قرار قبلی سعید خودش را به خانه ما رساند. او پس از ورود به خانه، بالای سر شوهرم رفت و گلوله ای به سرش شلیک کرد. بعد هم جنازه را در یک گونی گذاشت و برای این که کسی به ماجرا شک نکند، چند گونی دیگر را پر از نخاله های ساختمانی کرد و جسد را همراه آنها از خانه بیرون برد.

جسدی در بیابان
ماموران بعد از شنیدن این اعترافات، سعید را هم دستگیر کردند. سعید وقتی متوجه اعترافات نیلوفر شد، گفت: من به نیلوفر علاقه داشتم و قصدم ازدواج با او بود. قرار بود بعد از اجرای نقشه قتل، مغازه خیاطی به من برسد. برای اجرای نقشه یک سلاح و تعدادی قرص خواب آور تهیه کردم. شب حادثه وقتی نیلوفر همسرش را بی هوش کرد، با من تماس گرفت و در خانه را بازگذاشت. وقتی وارد خانه شدم، میثم خواب بود. قرص ها کار خودش را کرده بود. من فقط یک گلوله شلیک کردم. بعد از قتل یک وانت اجاره و جسد را همراه نخاله های ساختمانی به خارج از شهر منتقل کردم.

 

بعد از رفتن راننده وانت، چاله ای کنده و جسد را دفن کردم. هرگز تصور نمی کردم کسی بتواند متوجه جنایت ما شود. به دروغ موضوع ارتباط مقتول با زنی دیگر و سفر او به خارج از کشور را مطرح کردیم تا مسیر تحقیقات را منحرف کنیم. زمانی که فکر می کردیم به هم رسیده ایم، به اتهام قتل دستگیر شدیم. قرار بود من هم همسرم را طلاق بدهم تا با نیلوفر زندگی جدیدی را آغاز کنیم.

پس از اعتراف سعید، او همراه تیم پلیسی به محل دفن جسد منتقل و با راهنمایی وی جنازه کشف و به پزشکی قانونی منتقل شد. سلاحی هم که با آن به مقتول شلیک شده بود، در مغازه کشف و به این ترتیب راز ناپدید شدن مرد جوان با تلاش کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان لرستان برملا شد.

سرهنگ دالوند، رئیس پلیس آگاهی استان لرستان درباره این پرونده می گوید: زن و مرد جنایتکار پس از اعتراف به قتل و بازسازی صحنه جنایت با قرار بازداشت روانه زندان شدند تا به​زودی در دادگاه کیفری استان پای میز محاکمه قرار بگیرند.

در همین حال سعید منصوری، حقوقدان درباره مجازات های احتمالی این زن و مرد گفت: در صورتی که جرم هر دوی آنها در دادگاه محرز شود، برای سعید به اتهام مباشرت در قتل حکم قصاص در نظر گرفته خواهد شد.

 

البته این به شرط درخواست اولیای دم مقتول است. باید توجه داشت همسر، ولی دم محسوب نمی شود و در این پرونده چون مقتول فرزندی ندارد، اولیای دم او پدر و مادرش هستند. همچنین نیلوفر نیز در صورت اثبات جرم به دلیل معاونت در قتل به حداکثر 15 سال زندان محکوم خواهد شد.

اخبار حوادث - جام جم

 


ویدیو مرتبط :
جنایت هولناک

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

عشق ممنوع، انگیزه جنایت هولناک


زنی که بعد از برقراری رابطه با مردی جوان، نقشه قتل شوهرش را طراحی کرده‌ است، به‌زودی پای میز محاکمه می‌رود.

روزنامه شرق: زنی که بعد از برقراری رابطه با مردی جوان، نقشه قتل شوهرش را طراحی کرده‌ است، به‌زودی پای میز محاکمه می‌رود.

زنی یک‌سال قبل به ماموران پلیس تهران خبر داد شوهرش گم شده ‌است. این زن که سارا نام دارد، به پلیس گفت شوهرش به نام احمد زمان خروج از خانه گفته بود برای انجام یک معامله می‌رود و زود برمی‌گردد اما بعد از آن از او خبری نشده. ماموران بعد از طرح این شکایت، تحقیقات خود را آغاز کردند.

 آنها موفق شدند خودرو احمد را پیدا کنند، سپس جسد این مرد در حالی‌که دست‌‌وپایش بسته شده‌ بود، در فاصله چندمتری ماشین کشف شد. وقتی خانواده مقتول مورد بازجویی قرار گرفتند، مدعی‌ شدند پسرشان با کسی درگیری نداشته و نمی‌دانند چه اتفاقی برای احمد افتاده‌ است. آنها حتی عنوان کردند عروس و پسرشان رابطه خیلی خوبی با هم داشتند.

 با این وجود ماموران زندگی خصوصی احمد و سارا را مورد بررسی قرار دادند و بعد از بررسی تلفن همراه سارا متوجه شدند او از مدت‌ها قبل با مردی رابطه دارد و حتی چندبار این مرد به‌صورت مخفیانه به خانه‌ او رفته ‌است.

بنابراین سارا بازداشت شد و مورد بازجویی قرار گرفت. گفته‌های سارا نشان می‌داد او برای انتقام‌گیری از شوهرش با مردی غریبه رابطه برقرار کرده و بعد نقشه قتل شوهرش را طراحی کرده‌ است.

سارا گفت: «وقتی با احمد ازدواج کردم، او را دوست داشتم و زندگی خوبی را شروع کردیم اما بعد از اینکه بچه‌دار شدیم، احمد با زنان دیگر رابطه برقرار می‌کرد. خیانت‌های او خیلی آزارم می‌داد. چند‌بار به‌خاطر این مساله با هم درگیر شدیم. به او گفتم طلاقم بدهد اما نداد. نمی‌توانستم تحقیرهای شوهرم را تحمل کنم، تصمیم گرفتم من هم رفتار شوهرم را تکرار کنم.

دیگر به او وفادار نبودم. در خیابان با مردی آشنا شدم که عباس نام‌ داشت، بعد از مدتی ارتباط ما با هم بیشتر شد و رابطه‌ای صمیمی برقرار کردیم. چندماه که از این ارتباط گذشت، به عباس علاقه‌مند شدم. او کارهایی را برایم می‌کرد که شوهرم هیچ‌‌وقت حاضر نبود انجام دهد.

متهم گفت: فکر می‌کردم زندگی با عباس خوشحالی را به من بازمی‌گرداند به‌همین‌خاطر هم تصمیم گرفتم طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم. بازهم احمد مخالفت کرد. عباس گفت حالا که مخالفت می‌کند، او را می‌کشیم. شب حادثه به خانه مادرم رفتیم و شب را آنجا بودیم. احمد به من گفت برای انجام کاری باید به خانه برگردد، من هم گفتم همراهش می‌روم.

 با هم به خانه برگشتیم، وقتی به منزل رسیدیم، شوهرم گفت می‌خواهد بخوابد. با عباس کاملا هماهنگ بودم. قبل از اینکه شوهرم بخوابد، داروی خواب‌آور در آبمیوه ریختم و به او دادم تا خواب عمیقی داشته‌ باشد. بعد عباس وارد خانه شد، او را خفه کرد و جسدش را در صندوق عقب ماشین شوهرم گذاشت و به بیابان منتقل کرد.»

سارا انگیزه خود از برقراری رابطه با مردی غریبه را اینطور برای ماموران توضیح داد: «اول می‌خواستم شوهرم بفهمد وقتی به یکی خیانت می‌شود چه حس بدی دارد، وقتی با عباس دوست شدم، می‌خواستم کاری کنم شوهرم موضوع را بفهمد اما بعد به عباس علاقه‌مند شدم و دیگر شوهرم را دوست نداشتم.» عباس بعد از اعترافات سارا بازداشت شد.

او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: «اول که با سارا آشنا شدم، نمی‌دانستم شوهر دارد و وقتی فهمیدم متاهل است که دیگر دیر شده‌ بود چون به‌شدت نسبت به او دل‌بسته ‌بودم. رابطه ما خیلی صمیمی بود. حتی فرزندش هم مرا دوست داشت و وقتی به خانه سارا می‌رفتم بچه‌اش ساعت‌ها با من بازی می‌کرد. وقتی تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم، سارا گفت شوهرش حاضر نیست طلاقش بدهد.

اینطور بود که نقشه قتل را کشیدیم البته نقشه را سارا طراحی کرد و من آن را اجرا کردم. روز حادثه وقتی داشت از خانه مادرش برمی‌گشت، گفت فرصت مناسب است و می‌توانیم نقشه را اجرا کنیم، من هم قبول کردم، بعد از اینکه وارد خانه سارا شدم دیدم سارا به او قرص خواب‌آور داده و احمد کاملا بیهوش است. او را خفه کردم و بعد هم جسد را به جایی منتقل کردیم.»

 پرونده بعد از اعترافات متهمان و بازسازی صحنه جرم و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه٧١ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده ‌شد و متهم به‌زودی پای میز محاکمه می‌رود.