اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

عشق بی فرجام



عشق بی فرجام , اخبار حوادث , آزار نامزد

«شین رابر» مرد 37 ساله‌ای كه به اتهام آزار نامزد سابقش شش ماه زندانی شده بود به محض آزادی دوباره به خاطر تكرار گفتار ورفتارش مجددا بازداشت شد.

این مرد كه اهل ناتینگهام انگلیس است 10 ماه قبل به‌خاطر تهدیدهای مداوم به مرگ و شكنجه نامزد سابقش روت جفری بازداشت و در نهایت به زندان محكوم شد.

اكنون او به محض آزادی از زندان دوباره سراغ نامزد سابقش رفته و این بار با ورود به خانه‌اش موجب وحشت شدید و در نهایت ورود مجدد پلیس به ماجرا شده است.

خانم جفری مدعی است نامزد سابقش مشكلات شدید روانی دارد و با وجود تلاش‌های او برای اثبات ادعایش به دادگاه، هنوز این بیماری در متهم تائید نشده و به همین‌ خاطر خیلی زود از زندان آزاد می‌شود.

رابر كه این‌بار دست‌كم یك سال زندان را پیش‌رو خواهد داشت ادعا كرده ملاقاتش با نامزد سابقش به دعوت او صورت گرفته و كسی كه مشكل روانی دارد خانم «جفری» است نه من.

وكیل آقای «شین رابر» گفته است: واقعیت امر این است كه آقای «شین رابرو» خانم «روت جفری» عمیقا همدیگر را دوست دارند اما مشكل این است كه این دو نمی‌توانند با هم زندگی كنند و به محض این كه با هم حرف می‌زنند دعوایشان می‌شود.دیلی‌میل. (جام جم - ضمیمه تپش)

منبع:jamejamonline.ir


ویدیو مرتبط :
عشق نا فرجام

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داستان عشق و ديوانگي



 

 

داستان جالب

 

در زمانهاي بسيار قديم وقتي هنوز پاي بشر به زمين نرسيده بود، فضيلت ها و تباهي ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بي كاري خسته و كسل شده بودند.

ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت بياييد يك بازي بكنيم مثل قايم باشك.

همگي از اين پيشنهاد شاد شدند و ديوانگي فورا فرياد زد، من چشم مي گذارم و از آنجايي كه کسي نمي خواست دنبال ديوانگي برود همه قبول كردند او چشم بگذارد.

ديوانگي جلوي درختي رفت و چشم هايش را بست و شروع كرد به شمردن .. يك .. دو .. سه .. همه رفتند تا جايي پنهان شوند.

لطافت خود را به شاخ ماه آويزان كرد، خيانت داخل انبوهي از زباله پنهان شد، اصالت در ميان ابرها مخفي شد، هوس به مركز زمين رفت، دروغ گفت زير سنگ پنهان مي شوم اما به ته دريا رفت، طمع داخل كيسه اي كه خودش دوخته بود مخفي شد و ديوانگي مشغول شمردن بود هفتاد و نه ... هشتاد ... و همه پنهان شدند به جز عشق كه همواره مردد بود نمي توانست تصميم بگيريد و جاي تعجب نيست چون همه مي دانيم پنهان كردن عشق مشكل است، در همين حال ديوانگي به پايان شمارش مي رسيد نود و پنج ... نود و شش. هنگامي كه ديوانگي به صد رسيد عشق پريد و بين يك بوته گل رز پنهان شد.

 

داستان عاشقانه

 

ديوانگي فرياد زد دارم ميام. و اولين كسي را كه پيدا كرد تنبلي بود زيرا تنبلي، تنبلي اش آمده بود جايي پنهان شود و بعد لطافت را يافت كه به شاخ ماه آويزان بود، دروغ ته درياچه، هوس در مركز زمين، يكي يكي همه را پيدا كرد به جز عشق و از يافتن عشق نا اميد شده بود. حسادت در گوش هايش زمزمه كرد تو فقط بايد عشق را پيدا كني و او در پشت بوته گل رز پنهان شده است.

ديوانگي شاخه چنگك مانندي از درخت چيد و با شدت و هيجان زياد آن را در بوته گل رز فرو كرد و دوباره و دوباره تا با صداي ناله اي دست كشيد عشق از پشت بوته بيرون آمد درحالي که با دستهايش صورتش را پوشانده بود و از ميان انگشتانش قطرات خون بيرون مي زد شاخه به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمي توانست جايي را ببيند او كور شده بود! ديوانگي گفت من چه كردم؟ من چه كردم؟ چگونه مي توانم تو را درمان كنم؟ عشق پاسخ داد تو نمي تواني مرا درمان كني اما اگر مي خواهي كمكم كني مي تواني راهنماي من شوي.

و اينگونه است كه از آنروز به بعد عشق كور است و ديوانگي همواره همراه اوست! و از همانروز تا هميشه عشق و ديوانگي به همراه يکديگر به احساس تمام آدم هاي عاشق سرک مي کشند ...