اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
عارف سنتساز و سنتشکن
فضای سیاسی ایران بعد از حوادث تلخ 88 کاملاً به فترت رفته بود و ضربه مهلکی به نهاد انتخابات وارد شده بود. این وضعیت موجب سیاستگریزی و سرخوردگی مردم شد. ناظران و تحلیلگران سیاسی معتقد بودند هر انتخاباتی که بعد از این فضا برگزار شود، سرد و بیرمق خواهد بود، موضوعی که در انتخابات مجلس نهم خود را نشان داد. این فضای سرد و خزان سیاسی فقط در صورتی میتوانست از حالت رخوت و رکود درآید، که بزرگان و سیاستمدارانی که سویه تحولخواهی داشتند، وارد عرصه رقابت شوند.
از ابتدا این ترس وجود داشت که به دلیل فضای به شدت غبارآلود سیاسی شاید عرصه برای ورود آنها فراهم نباشد. اما بزرگان یک به یک جمع بستند و لشکر آراستند؛ در ابتدا زمزمههای ورود سیدمحمد خاتمی شنیده میشد، اما مخالفان چنان برچسبهایی به او زده بودند که هرگز امکان ورود به عرصه انتخابات و بازگشت به قدرت برای او وجود نداشت.
اگرچه همان تک رای خاتمی که در غیبت اصلاحطلبان به صندوق رای مجلس نهم انداخت، بعدها مشخص شد که اصلاحطلبان را به حاکمیت بازگشت داد. خاتمی از دور، دستی بر آرایش و معادلات سیاسی و وضعیت انتخاباتی اصلاحطلبان داشت، به صورتی که نیروهای اصلاحات بدون نظر و رای او کار را پیش نمیبردند. اما از طرفی آیتالله هاشمی، حسن روحانی و محمدرضا عارف به میدان آمدند. اتفاقات شگفتانگیزی در این فضا به وجود آمد؛ آیتالله هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ با «عدم احراز صلاحیت» از سوی شورای نگهبان کنار گذاشته شد. این در حالی بود که او افکار عمومی را با خود همراه کرده و کاملاً موجآفرینی کرده بود.
موضعگیریها و رویکردهای اتخاذی از سوی آیتالله هاشمی بعد از حوادث 88 او را نزد معترضان به نتیجه انتخابات بسیار محبوب کرده بود. کنار رفتن آیتالله هاشمی بازتابهای داخلی و خارجی زیادی در اذهان عمومی و رسانهها ایجاد کرد. در توجیه کنارهگیری اینگونه استدلال میشد که او کنار گذاشته میشود تا «اسفندیار رحیم مشایی» کاندیدایی که احمدینژاد او را همراهی میکرد، حرفی برای گفتن نداشته باشد. اما برخی معتقد بودند موج ایجاد شده توسط آیتالله هاشمی در کنار گذاشتناش بیشترین تاثیر را داشته است.
از آن سو محمدرضا عارف نماینده خالص اردوگاه اصلاحطلبان و سنتزی از مشی و تفکر سیاسی سیدمحمد خاتمی و آیتالله هاشمی بود و در این میان حسن روحانی که بدلی از آیتالله هاشمی شده بود با گفتمان اعتدال پا به عرصه انتخابات گذاشته بود.
به دلیل اینکه فضای سیاسی کاملاً تلطیف نشده بود، همگان فکر میکردند فضا برای حضور محمدرضا عارف نیز فراهم نیست و باید شخصی نزدیک به جریان قدرت ردای ریاست جمهوری را به تن کند.
حسن روحانی این قابلیت و ظرفیت را داشت که به دلیل سابقه مدیریتی در نهادهای امنیتی ـ نظامی و تشکلهای روحانی، میتواند قدرت چانهزنی بیشتری داشته باشد و گرههای کور فضای بسته سیاسی را باز کند. اتخاذ این تصمیم البته مربوط به محاسبه نادرست رقیب هم بود، آنها گمان میکردند که روحانی از پایگاه اصولگرایی برخاسته است و در نتیجه تصمیمات سیاسی خود را با این مشی میگیرد. این فضا کاملاً رصد شده بود و محمدرضا عارف به توصیه بزرگان بالاخص سیدمحمد خاتمی و علیاکبر ناطق نوری عرصه را به روحانی واگذار کرد و زمینه را برای ائتلافی فراگیر فراهم ساخت.
عارف خود در توصیف کنار رفتنش گفت:«از ابتدا گفته بودم به خرد جمعی احترام میگذارم و حالا افتخار میکنم که به راحتی از قدرت گذشتم.» عارف با این حرکت خود تلفیقی از سیاست و اخلاق را به نمایش گذاشت. تحرکات و موضعگیریهای سیاسی عارف بعد از کنار رفتن از انتخابات ریاست جمهوری 92 هیچگاه خاموش نشد و در عرصه سیاسی و در قامت سیاستمداری مومن به اصلاحات بیشتر نشان داده شد. رفتار قاعدهمند او نشان میداد که میتوان او را در قامت یک لیدر سیاسی ارزیابی کرد. لیدر شدن عارف یکباره نبوده بلکه او یک پروسه طولانی از خرداد 76 تا به امروز را پشت سر گذاشته است و تجارب زیست سیاسی فراوانی در طول این سالها کسب کرده است.
انتخاب او به عنوان لیدر جریان اصلاحات محصول شرایط اضطرار و هیجانات سیاسی نبود، چرا که عارف کاملاً پخته شده است و به حدی از بلوغ سیاسی رسیده که قدرت مانوردهی نیروهای سیاسی خود را داشته باشد. عارف در این راه برچسبهای فراوانی به جان خرید؛ «اصلاحطلب بدلی»، «او حرفی نزده که طرف مقابل را برنجاند»، «اصلاحطلب محافظهکار»، «سنگینی ردای ریاست مجلس بر تن او». این تنها گوشهای از حملاتی بود که علیه او سازماندهی شده بود. بسیاری از این حملات قالبی درونگفتمانی داشت. در واقع همه این شائبه را به راه انداخته بودند که روحیه محافظهکاری در او چربش بیشتری دارد.
اما محمدرضا عارف به حق شاخص صلح بود؛ او همه جناحهای سیاسی را دعوت به آرامش میکرد و نیروهای سیاسی را از فضای «آنتاگونیستی» (مبارزه بین اشخاص بر سر مسلک سیاسی و عقاید اجتماعی) برحذر میداشت. فضایی که پایداریها آن را نمایندگی میکردند.
عارف در پاسخ به مخالفان درونگفتمانی و برونگفتمانیاش که ردای ریاست مجلس را بر قامت او مناسب نمیدیدند، گفت: «من جز با مشورت و اتکا به خرد جمعی تصمیمی نمیگیرم.» حملات دامنهدار به این نماینده جریان اصلاحطلبی به گونهای بود که آیتالله هاشمی را به واکنش واداشت: «او یک مهندس واقعی است، هم مهندسی سیاسی را میفهمد و هم درک دقیقی از عدد و رقم دارد.» این تعبیر و تعریف از عارف، نشان از ظرفیت محمدرضا عارف دارد که همه نیروها از چپ و راست را که دغدغه مصالح و منافع ملی را داشتند دور خود جمع کرد و فضای متکثری از احزاب و گروههای مختلف را به وجود آورد. «کاظم جلالی» و «بهروز نعمتی» دو یاری بودند که به صورتی آنتریستی (اقدام فرد یا گروهی که از یک سازمان سیاسی به یک سازمان سیاسی دیگر نفوذ میکند و خود را هوادار آن سازمان نشان میدهد یا به عضویت آن درمیآید) از رهروانیها به عاریه گرفته شد. این حرکت مصداق عینی همان پروژه یارگیری از حریف بود که دبیر کل کارگزاران آن را مطرح کرده بود.
محمدرضا عارف در این دور از انتخابات به عنوان سرلیست اصلاحطلبان انتخاب شد و یک میلیون و ۶۰۸هزارو ۹۲۶ رای را از مردم تهران دریافت کرد تا همه منتقدان پاسخ خود را از افکار عمومی گرفته باشند. رایی که به عارف داده شد، فارغ از علاقه شخصی اصلاحطلبان به وی، بیشتر مبتنی بر رفتار سیاسی و تشکیلات نظاممند بدنه رایدهنده هواداران اصلاحات بود. اگر چه برخی معتقد بودند که سیاستورزی، تجربه و کنش سیاسی اصلاحطلبان در این دوره از انتخابات به درجهای از بلوغ و نبوغ رسیده بود که اگر هر فرد دیگری نیز سرلیست میشد، همان رای را میآورد که عارف کسب کرده بود. این داوری در مورد عارف هیچگاه نمیتواند درست باشد. طبیعتاً فردی چون عارف زمانی که در صدر لیست قرار گرفت این نوید را به مردم داد که رهبری یک کاروان میتواند، نیروهایش را به سرمنزل مقصود برساند.
مجلس آینده با محوریت دو چهره شاخص عارف ـ لاریجانی قدرت پارلمانتاریستی تحولخواهان را بالا میبرد. مخصوصاً اینکه فردی از بزرگان اصولگرا و تندروهای پایداری در آن دیده نمیشود. این مسئله وزن سیاسی و کفه ترازو را به نفع اصلاحطلبان سنگین خواهد کرد. عارف برند اصلاحطلبان در مجلس آینده خواهد بود. در فضایی که هنوز تهمتها و برچسبهای سیاسی و اخلاقی بازار گرمی دارد، سیاستمداری چون عارف (با رویه اعتدالی) میتواند سوپاپ اطمینانی برای حیات سیاسی اصلاح طلبان باشد.
اخبار سیاسی - همدلی /آیت وکیلیان ملکی
ویدیو مرتبط :
دانلود فیلم سنت شکن 2014 - Divergent
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
تراجنسیها سنتشکن نیستند
فرهنگ ما به گونهای است که شناخت دقیقی دربارهی هیچیک از گونههای اقلیتهای جنسی نداریم. در مواجههی خود با این افراد ممکن است درگیر قضاوتهای نابهجا شده و یا حتا با رفتارهای نامناسب خود به بروز ناهنجاری ها دامن بزنیم.
پدیدهی تراجنسیتی بودن (transgenderism) طیِف گستردهای از بیماریهای زیستشناختی، اختلالات روانشناختی، ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی و حتی شرایط طبیعی را دربر میگیرد. هر یک از این افراد ممکن است دارای اختلالات زیستشناختی و روانشناختی باشند، اما افراد عادی نیز میتوانند در این دسته قرار بگیرند. همواره مردم و حتی کارکنان حوزهی بهداشت و درمان هم در تبیین این موارد به خَلط و آشفتگی دچار میشوند. چراکه بهطور کلی، جوامع، عموما گرایشهای جنسی خارج از عرف را مذموم میدانند و در آنها فرصتی برای طرح بحث و بازشناسی موضوع داده نمیشود.
در همین راستا، دکتر پیمان متین، پزشکانسانشناسی که پژوهشهای متعددی را بر اقلیتهای جنسیتی انجام داده، به پرسشهای بخش فرهنگ ایسنا، پاسخ داده است.
* تراجنسیها چه کسانی هستند؟
در ابتدا لازم است دو اصطلاح جنسیت (gender) و جنس (sex) از یکدیگر بازشناخته شوند. در مرحلهی اول، باید یادآوری کرد که هر دوی این اصطلاحات از جمله واژگان و اصطلاحات زبانشناختی هستند که نقشهایی چون «اسم»، «ضمیر» و «صفت» را در جمله و گفتار ایفا میکنند. بنابراین، در جامعه واژه-هایی چون «زن»، «مرد»، «پسر» و «دختر» اسامی از پیش تعیین-شده و هویتسازی هستند که نقش، جایگاه و آیندهی فرد را رقم میزنند.
منظور از جنس (sex)، تعیین هویت جنسی افراد بر اساس خصایص زیستشناختی آنها و اندامهای جنسی، هورمونها و نیز نوع کروموزومهای آنهاست؛ درحالیکه منظور از جنسیت (gender)، تعیین هویت جنسی فرد براساس رفتار، تمایلات، هیجانها، و همچنین هویت اجتماعی و فرهنگی اوست.
تراجنسیتی (transgender) فردی است که کاملاً به جنس خود (مؤنث / مذکر) واقف است، اما نمیخواهد آن را بپذیرد و به تغییر جنسیت خود تمایل دارد یا اینکه تلاش میکند بهعنوان جنس دیگری در جامعه شناخته شود.
افراد تراجنسیتی، همجنسگراها (homosexuals)، دگرجنسگراها (heterosexuals)، دوجنسگراها (bisexuals)، چندجنس-گراها (polysexuals) و افراد بیتمایل (asexuals) را شامل میشوند. هریک از این افراد ممکن است دارای اختلالات زیستشناختی و روانشناختی باشند، اما افراد عادی نیز میتوانند در این دسته قرار بگیرند.
آنچه وجه تمایز تراجنسیتیها (transgenders) و زیرگروههای آن، از تراجنسیها (transsexuals) میشود، این است که تغییر جنسیت برای تراجنسیها بسیار ضروری است و تا با عمل جراحی جنس فعلی خود را تغییر ندهند، بیزاری از جنس فعلی زندگی را برای آنها جهنم کرده و گویی در قفس تن اسیرند؛ از اینرو، همواره ناخوش و بیمار هستند.
افراد تراجنسی درحالیکه یک زن کاملاً سالم یا یک مرد کاملاً سالم هستند (یعنی اندامهای جنسی داخلی و خارجی را دارند)، اما از لحاظ ذهنی، فکری و عاطفی به هیچوجه خود را به جنسیت آناتومیک خود متعلق نمیدانند. در واقع، آنها ظاهر فیزیکی خود را هرگز نمیپذیرند و آنرا خطایی در آفرینش خود فرض میکنند. درجه و میزان این احساس به حدی است که برای فرد اشکالات و ناهنجاریهای جدی در زندگی فردی و اجتماعیاش ایجاد میکند.
یک تراجنسی (transsexual) تنها به خاطر میل جنسی متفاوت از جسم (و جنس) خود تغییر جنسیت نمیدهد، بلکه به خاطر نارضایتی از جسم (و جنس) خود و نارضایتی از مسئولیتهای اجتماعی همراه آن، اقدام به تغییر جنسیت میکند. پس تراجنسی بودن به معنای نارضایتی از جسم و مسئولیتهای اجتماعی جنسیت فعلی خود است، نه میل جنسی متفاوت. تراجنسیبودن (transsexualism) و گروههای اقلیت جنسی، هیچ نقطهی اشتراکی که باعث همگروه شدن آنها شود، ندارند.
* آیا تراجنسیها فقط به خاطر نیازهای جنسیشان تغییر جنسیت میدهند؟
یک تراجنسی (transsexual) تنها به خاطر میل جنسی متفاوت از جسم (و جنس) خود تغییر جنسیت نمیدهد، بلکه به خاطر نارضایتی از جسم (و جنس) خود و نارضایتی از مسئولیتهای اجتماعی همراه آن، اقدام به تغییر جنسیت میکند. پس تراجنسی بودن به معنای نارضایتی از جسم و مسئولیتهای اجتماعی جنسیت فعلی خود است، نه میل جنسی متفاوت. تراجنسی بودن (transsexualism) و گروههای اقلیت جنسی، هیچ نقطهی اشتراکی که باعث همگروه شدن آنها شود، ندارند.
یک فرد تراجنسی که از لحاظ بیولوژیک و ژنتیک زن است اما خود را مرد میداند و میخواهد به یک مرد تبدیل شود، مرد تراجنس (TSman) نامیده میشود و مردی که از لحاظ بیولوژیک و ژنتیک مرد است، اما خود را زن میداند و میخواهد به یک زن تبدیل شود، زن تراجنس (TSwoman) نامیده میشود. اگر این مبدلسازی با عمل جراحی رخ دهد، آنها را تراجنسشده (transsexed) مینامند.
*چرا تراجنسی بهوجود میآید؟
دربارهی علتهای پدید آمدن پدیدهی تراجنسی سه عامل را در نظر گرفتهاند؛ مانند علل زیستشناختی، علل اجتماعی-فرهنگی و علل روانشناختی.
دربارهی علل زیستشناختی باید به سه فاکتور مهم توجه کرد: از جمله ژنتیک (وراثت تا 62 درصد در بروز این پدیده نقش دارد)، هورمونها بویژه در دوران جنینی (prenatal)، اختلالات ساختمانی و عملکرد مغزی (بخصوص در ناحیهی هیپوتالاموس).
مهمترین عامل بهوجود آمدن تراجنسی عوامل زیستشناختی است
به نظر میرسد علل اجتماعیفرهنگی به خودی خود پدیدهی تراجنسی را به وجود نمیآورد، بلکه به عنوان سائق و تسریعکننده به بروز آن دامن میزند. اگرچه علل روانشناختی نیز فاکتوری مهم در بروز و پیدایش تراجنسی دانسته میشوند، اما اثبات آن تاکنون میسر نشده است. بنابراین، شاید علل زیستشناختی مهمترین عامل پیدایش آن باشد.
باید توجه داشت که نزد مکاتب آکادمیک به دلایل گوناگون علمی و اجتماعی، رویکردهای متفاوتی به این موضوع وجود دارد و بر اساس هر رویکرد، تراجنسها طبقهبندی شدهاند. مثلاً در برخی مراجع روانشناختی از جمله DSM-V (مرجع جهانی روانپزشکی) تراجنسی را در گروه «اختلالات هویت جنسی» طبقهبندی کردهاند و ویژگیهای یک تراجنسی را «اختلال» دانستهاند، درحالیکه، تحقیقات جدیدتر اعتراضهای دانشمندان را در پی داشت و به این شکل از طبقهبندی ایراد وارد شد و در مرجعی دیگر، یعنیICD-10 (یکی دیگر از مراجع روان شناسی)، تراجنسی «بیقراری جنسی» نامیده شد که آن هم مورد اعتراض افراد تراجنسی قرار گرفت.
بر اساس دستورالعمل DSM-V، هرگاه فردی دو نشانه از چهار نشانهی زیر را به مدت بیش از شش ماه تجربه کند، نامزد تراجنسی بودن دانسته میشود.
این موارد عبارتاند از: تمایل یا پافشاری فرد بر اینکه متعلق به جنس دیگر است، وجود یا تأکید بر نارضایتی، ناراحتی و تنفر از جنسیت بیولوژیک خود، شواهدی دال بر بروز ناراحتی جدی و اختلال مشخص در زندگی اجتماعی و محیط کاری و بیناجنسیتی (intersex، خنثی) نبودن فرد.
* آیا درمان و بازپروری تراجنسیها ممکن است؟
درمان و کمک به بیماران شامل چند مرحلهی مشاوره روانشناختی، مشاوره با پزشک انسانشناس، هورموندرمانی و جراحی است. یافتههای نوین نشان میدهد که این دسته از بیماران پس از عمل جراحی به مشاورههای حمایتی روانشناسان و پزشکان انسانشناس نیاز دارند تا در آنها فرآیند انتقال جنسی، تطبیقپذیری و جامعهپذیری شکل بگیرد. گاه برگزاری جلسات مشاوره با خانواده تراجنسیها (پیش و پس از عمل جراحی) نیز بخشی از پروتکل درمان دانسته میشود و بر انجام آن تأکید میشود.
گاه برگزاری جلسات مشاوره با خانوادهی تراجنسیها (پیش و پس از عمل جراحی) نیز بخشی از پروتکل درمان دانسته میشود و بر انجام آن تاکید میشود. با این حال، مشکلات و دشواریهای اجتماعی بسیاری برای تراجنسیها پیش و پس از عمل جراحی وجود دارد.
* برخورد جوامع مختلف با اقلیتهای جنسی چگونه است؟
جوامع، عموما گرایشهای جنسی خارج از عرف را مذموم میدانند و در آنها فرصتی برای طرح بحث و بازشناسی موضوع داده نمیشود. حتی در بسیاری جوامع حرفزدن دربارهی گرایشهای جنسی چنان تابو و از مقولهی محرّمات است که برای سرپیچیکنندگان، قوانین سختگیرانهای در نظر گرفته میشود.
به هر روی، گرایشهای جنسی در همهی جوامع بشری شامل طیفی میشود که رفتار جنسیِ عرف، بخش عمدهای از آن طیف است و مابقی گرایشهای دیگر، نقاطی بر روی آن طیف هستند. هر جامعه با گرایشهای جنسی غیرعرفی برخورد خاصی دارد. گاه دیدگاه تسامحگرایانه هم وجود دارد ولی معمولاً در جهان گرایشهای جنسی خارج از عرف، تهدیدکنندهی حیات و بقای بشر دانسته میشود که به بنیانافکنی خانواده منجر شده، و نهایتاً سبب تباهی و سقوط بشریت است.
در مقابل، در عصر حاضر با وجود اوجگیری مکاتب انسانمدارانهای که آزادی انسان بر حیات و ممات خود را مشروع و مطلق میدانند، موضوع آزادی انتخاب بدن و رهایی از اسارت تن مطرح شده است. بر این اساس، فرد تعیین هویت ملی، قومی و جنسیاش را از جمله حقوق بدیهی خود میداند که تا پیش از این، به واسطهی قوانین اجتماعی، آن را سلب شده از خود میدیده است.
* چه زمانی سلامت جنسی یک جامعه را میتوان تنظیم کرد؟
در اجتماعات انسانی، آنچه مفهوم سلامتی یا بیماری را معین میکند، بسیار متنوع و پیچیده است. بنابراین، بیماری یا سلامتی در فرهنگ معانی خاصی دارند که گاه با معنای مشخص آن در پزشکی همسو است و گاه نیز همسو نیست. بنابراین رفتارهای جنسی عرفی هم در هر فرهنگی تعریف خاص خود را داشته و از آن معنا و مفهومی معیار نمی توان در نظر گرفت. به هر حال، آنچه میتواند معیار دقیقی برای سلامت جنسی یک جامعه در نظر گرفته شود، این است که میان جنس و جنسیت اختلافی وجود نداشته باشد.
همانطور که پیشتر گفتم، میان جنسیت (gender) و جنس (sex)، تفاوت وجود دارد. جنسیت به معنای هویت جنسی است که بر اساس هیجانات، عواطف، احساسات و رفتارهای فرهنگی و اجتماعی به دست میآید و معنای زن بودن یا مرد بودن در جامعه را تحقق میبخشد و برای هر معنا عملکرد و نقش مجزایی تعریف میکند. درحالیکه جنس (sex) هویتی بیولوژیک است که آن را هورمونها، کروموزومها و اندامهای جنسی داخلی و خارجی به وجود میآورند و بر اساس آن است که از زمان تولد به عنوان مرد یا زن شناخته میشویم.
* چه زمانی رفتار جنسی ناهنجار بروز میکند؟
هرگاه میان جنس و جنسیت توازن و توازی در جریان باشد، در رفتار جنسی هم ناهنجاری یا رفتار غیرعرفی دیده نمیشود. مثلاً یک فرد با شرایط بیولوژیک، یک مرد به دنیا میآید و در جامعه به عنوان یک مرد رشد کرده و در بلوغ به باروری میرسد و در خودشناسی هم خود را مردی با علایق و احساسات مردانه و رفتارهای متعلق به گروههای مردانه بازمییابد و تا پایان عمرش در این گروه جنسی/ جنسیتی باقی میماند و نقش ایفا میکند.
ولی زمانی که میان جنس و جنسیت توازی و توازن نیست، هرچند هم که جنس خود را مردانه/ زنانه میبینند، ولی جنسیت خود را متفاوت قلمداد میکنند و تصور میکنند جسم و جنس آنها مطابق با جنسیت آنها نیست. آنها احساسات و هیجانات و عواطف جنسی خود را در قالب بدن خود زندانی میبینند و تصور میکنند به اشتباه در کالبد آن جسم قرار گرفتهاند و به عضویت در گروههای جنسیتی مخالف جنس خود، علاقه دارند ولی کمتر در آن پذیرفته میشوند. بنابراین، اگر بشود جسم آنها را با جراحی تغییر داد، جنسیت آنها از کالبد ناهمگونشان رهایی مییابد و با جنس واقعی همگونی پیدا میکند.
تراجنسیها سنت شکن نیستند
این پدیده در بیشتر جوامع و نزد تودهی مردم درک نمیشود. معمولاً، تراجنسیها در شمار همجنسگرایان و افرادی نامعمول و سنتشکن دانسته میشوند که با عنوانهایی همچون لذتگرا، هرزه و فاحشه، منحرف و بی قید و بند خوانده میشوند و برای توالی نسل بشریت تهدیدی جدی به شمار میآیند. با این اتهامات، مجالی برای توضیح و تفسیر برخی رفتارها و تمایز آنها با برخی بیماریها باقی نمیماند و جامعه هردو را به یک شکل میبیند و از خود میراند. حال آنکه، به کمک یافتههای پزشکی دریافتهایم که وراثت و فاکتورهای بیولوژیک در بروز تراجنسی نقش مهمی دارند و تداخل پزشکی و روانپزشکی و جراحیها میتواند به تطابق جنس و جنسیت در افراد کمک کند.
با این حال، یک فرد تراجنسی تا پیش از آنکه به بیمارستان بیاید و برای عمل تغییر جنس خود داوطلب شود، مخاطرات بسیاری را به جان خریده است. چون معمولاً، عمل جراحی تغییر جنس پس از بلوغ صورت میگیرد تا فرد آگاهانه به تعیین جنسیت خود اقدام کند. بنابراین تا دورهی بلوغ او، عوامل فرهنگی بسیاری به آن فرد القا شده، اما او با همهی آنها به جنس فعلی خود قانع نشده و بر تغییر آن پای میفشارد.
برخورد نامناسب خانوادگان و بستگان با تراجنسیها
غالباً، قبول جنسیت مورد نظر فرد برای خانواده و بستگانش بسیار دشوار است. خانوادهی تراجنسیها کمتر این موضوع را درک میکنند که چرا مثلا پسرشان با تمام ویژگیهای مردانه باید به زن شدن فکر کند. برای آنها سخت است که پس از یک عمل جراحی، مردی از خانواده را از دست بدهند و زنی را بپذیرند که حاصل یک عمل جراحی است. در جوامع سنتیتر و جوامع مردسالار و ایدئولوژیک، اوضاع چندین برابر سختتر است، زیرا قیدوبندهایی وجود دارد که روابط میان زن و مرد را تعریف میکند و از نظر بسیاری عمل جراحی تغییر جنس دخالت در کار خداوند به شمار میرود و جنسیت پس از عمل جراحی مصنوعی و به اصطلاح مندرآوردی است. در نتیجه، به آن همچون یک هرزگی یا مد دنیای جدید نگریسته میشود که به هیچوجه مجوز عضویت در گروههای جنسی خواستهشده را توسط فرد تراجنسی صادر نمیکند.
افراد تراجنسی تا پیش از عمل جراحی در انزوا به سر میبرند، زیرا در اجتماعاتی مانند خانواده، مدرسه و گروه دوستان «غیرعادی» پنداشته شده و هرگز جایگاه واقعی خود را کسب نکردهاند. آنها رویای تغییر جنس را با این امید در ذهن خود میپرورند که به عضویت دایمی گروه همجنس مطابق با جنسیت خود درآیند. از سویی دیگر، درک این پدیده برای برخی از افراد تحصیلکرده و حتی پزشکان هم سخت است. بنابراین، نمیتوان از خانوادهی این افراد انتظار داشت که به راحتی موضوع را درک کنند و برای پذیرش فرزندِ تغییر جنسیت دادهی خود آماده باشند. حتی اگر خانواده تا حدودی این پدیده را بپذیرد، خویشاوندان و همکاران و دوستان فرد تراجنسی ممکن است آن را نپذیرند. افزون بر این، گاه این رفتارها منافی احکام دینی و فرهنگی برخی جوامع است و شرع و عرف برای آنها مجازاتهایی تعیین میکند.
*آیا تغییر جنسیت تراجنسیها را از انزوا خارج میکند؟
با توجه به این موارد، معمولاً افراد تراجنسی پیش از عمل جراحی منزوی بودهاند و از اضطراب، افسردگی و خشونت رنج بردهاند و اگر خواستهی آنها یعنی عمل جراحی صورت نگیرد، تعارض میان جنس و جنسیت آنها را به بزهکاری، اعتیاد و نهایتاً خودکشی میکشاند. بنابراین، لازم است تراجنسیهایی که موفق میشوند، برای عمل جراحی اقدام کنند، بستههای حمایتی بیمارستانها را شامل مشاورهی روانشناسی پیش از عمل و مشاورهی پزشکانسانشناسان دریافت کنند. خانواده و دوستان فرد تراجنسی هم باید با مشاوران در ارتباط باشند. هرچند، باید دانست که پس از عمل جراحی نیز راه دراز و دشواری تا جذب و تطبیق کامل وجود دارد.
از سویی دیگر، هر فرد در پیرامون خود شبکهای از روابط دارد که جنسیت او در تعیین جایگاه افراد در آن شبکه تأثیرگذار بوده است. اگر یک فرد تراجنسی تا پیش از عمل جراحی در شبکهی روابطش نقش مرد یا زن، شوهر یا همسر، مادر یا پدر، خواهر یا برادر و دختر یا پسر را ایفا کرده است، پس از تغییر جنسیت برای افراد شبکهی او اشکالات و اختلالات عاطفی و روانشناختی پیش میآید و ممکن است آینده و هویت اجتماعی و جایگاه آنها را به مخاطره بیاندازد. پس، تصمیم برای تغییر جنس تصمیم دشواری است که به سرنوشت افراد دیگر هم وابسته است.
تراجنسیها بعد از جراحی هم مشکل دارند!
دشواریهای فرد «تراجنس شده» پس از عمل جراحی پایان نمییاید. او باید برای تطبیقپذیری در جامعه و گروههای جنسی/جنسیتی مطابق با خود تلاش کند. در این راه، پزشکانسانشناسان، پزشکان، پرستاران و روانشناسان میتوانند به بازگشت او به زندگی خودخواستهاش کمک کنند. او ممکن است پس از عمل جراحی از کار خود برکنار شود، یا برایش ارتباط گرفتن با دوستان و خویشاوندان دشوار شود، اما مشاورههای حمایتی با او و خانواده و دوستانش، میتواند این راه را هموارتر کند.
حکم شرعی امام خمینی (ره)، کار را برای تراجنسیها راحتتر کرده است
خوشبختانه سالهاست که با صدور حکم شرعی و تاریخی حضرت امام خمینی (ره)، مبنی بر مُجاز بودن عمل تغییر جنسیت، بیماران دوجنسی (هرمافرودیت) و صدها بیمار تراجنسی توانستهاند با حمایت شرع و قانون، تحت عمل تغییر جنس قرار بگیرند. ﺳﺎزﻣﺎن بهزیستی کشور نیز از ﺳﺎل 1381 ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺧﻮد را از اﻓﺮاد ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ اﺧﺘﻼل در هویت ﺟﻨﺴﯽ آﻏﺎز ﮐﺮده است. این سازمان با اقدامات خود تلاش دارد این مفهوم را در جامعه رواج دهد که تراجنسیها نه روانپریشاند و نه فاسد و منحرف و مجرم، بلکه از شهروندان جامعه هستند که برای تعیین جنسیت خود سردرگم و منزوی رها شدهاند و بیش از پیش به کمک نیاز دارند.