اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

طلب عفو قاتل سلطان عتیقه




 اخبار حوادث - طلب عفو قاتل سلطان عتیقه

او سال 86 با دو نفر دیگر به دلیل طلب سه میلیارد تومانی یك نفر دیگر، فردی را كه فكر می‌كرده سلطان عتیقه كشور است به قتل رسانده، آن‌هم با سوءاستفاده از موقعیت و امكانات شغلی‌اش. چند ماه بعد او و سه همدستش دستگیر شدند، «محمد» از نمایندگان شورای ملی دوره پهلوی، «مهدی- ك» از مداحان معروف و« اصغر » از اقوام محمد، سه همدست « مهدی » هستند و حالا كه برای سه نفرشان حكم قصاص صادر شده از خانواده مقتول كه در انگلیس زندگی می‌كنند درخواست بخشش دارند.

مهدی كه این روزها در زندان رجایی‌شهر منتظر اجرای حكم قصاص است ترجیح داد كمتر از خودش و جزییات زندگی و كارش بگوید.

 

ماجرایی كه منجر به دستگیر شدنت شد را تعریف كن؟
« محمد» از نمایندگان مجلس دوره شاه بود و حدود 75 سال سن داشت. او پیش ما آمد و گفت كه از رفیق چهل ساله‌اش به نام «داوود »كه سلطان عتیقه كشور است، سه میلیارد تومان طلب دارد و این فرد اموالش را بالا كشیده، اما پس نمی‌دهد. این پیرمرد به من گفت كه این مرد (مقتول) زندگی درستی ندارد و آدم سالمی نیست و من هم كه از تعریف‌های «محمد» ذهنیت بدی از مقتول پیدا كردم و دم در خانه‌اش در یوسف آباد رفتم، كارت شناسایی و اسلحه‌ام را نشانش دادم و با یكی دیگر از همراهانم او را سوار ماشین كرده و به باغی در كهریزك بردیم.

«محمد » را از كجا می‌شناختی‌؟ همین‌طور بدون اینكه چیزی از سفارش‌دهنده بخواهی به دم خانه‌اش در یوسف‌آباد رفتی؟!
او از بچه محل‌های قدیمی ما در شهرری بود و به ما قول داده بود كه پس از گرفتن طلبش پاداش قابل توجهی به ما می‌دهد و من هم به دلیل همین پاداش و اینكه از بچه محل‌های ما بود پیشنهادش را قبول كردم.

بدون هیچ مقاومتی به كهریزك آمد؟ آنجا چه خبر بود؟
بعد كه كارت شناسایی‌ام را دید مقاومتی نكرد، نمی‌دانم شاید با دیدن قد و هیكل من ترسید اما سوار ماشین شد و به باغ شوهر خواهر اصغر كه محمد نیز در آن بود رفتیم. ظاهرا قرار بود كه در آنجا این دو نفر با هم صحبت كنند و از من خواسته شد بود كه با توجه به موقعیتم فقط مقتول را بترسانم.

بعد چه شد؟
به محل رسیدیم و پس از تحویل دادن مرحوم از باغ خارج شدیم تا اینكه شب برای برگرداندن او به محل رفتیم حدود ساعت 9 شب بود كه مرحوم را سوار ماشین كردیم، قرار ما این بود كه او را در بیابان‌های كهریزك رها كنیم و برگردیم اما حدود ساعت نه و نیم شب اصغر اسلحه من را گرفت و با متهم پیاده شد، چند قدمی كه از ماشین دور شدیم صدای شلیك تیر آمد، وقتی من و رفیقم از ماشین پیاده شدیم، دیدیم مرحوم داوود كه بیشتر از 60 سال سن داشت روی زمین افتاده و غرق در خون است. پس از آن اصغر از ما خواست برای اینكه همدیگر را لو ندهیم هركدام یك تیر به او شلیك كنیم كه من پس از« مهدی - ك » آخرین تیر را به او شلیك كردم.

اسلحه متعلق به تو بود؟
بله. یك كلت براونی.

با جنازه چه‌كار كردید؟
همانجا دفنش كردیم و به خانه برگشتیم. آن شب را فراموش نمی‌كنم 24 خرداد ماه سال 86، بدترین تاریخ زندگی من بود و پس از آن تمام بدبختی‌های من شروع شد.

چطور دستگیر شدی؟
سه ماه بعد در نخستین روز مهرماه سال 86 دستگیر شدم. ظاهرا كارآگاهان پلیس آگاهی به« محمد » مشكوك شده و دستگیرش كرده بودند كه او هم ما را لو داد و دستگیر شدیم.

چه احكامی برایتان صادر شد؟
در دهم اردیبهشت ماه سال 88، برای من، مهدی و اصغر حكم اعدام صادر شد و «محمد » با 75 سال سن به حبس ابد محكوم شد.

پس چرا تا الان این حكم اجرا نشده؟
من مرحوم را نكشتم، طبق نظریه پزشكی قانونی هم او با تیر اول به قتل رسیده و شلیك دیگر تیرها در مرگ او تاثیر نداشته و عمل ما جنایت بر میت بود. سی‌ام اسفند سال 90 هم از پسر همسر اول مقتول رضایت گرفتیم. حالا از همسر دوم و دو فرزند مقتول می‌خواهم كه مرا ببخشند.

ازدواج كردی؟
بله.

خانواده یا همسرت دیداری با خانواده شاكی داشته‌اند؟
بله؛ البته آنها ساكن انگلیس هستند ولی چندباری كه به تهران آمدند با آنها دیدار داشتیم و آنها هم گفته‌اند كه رضایت می‌دهند. فرهنگ آنها با ما فرق دارد و خودشان هم چندان موافق قصاص نیستند.

به خانواده مقتول چه می‌خواهی بگویی؟
می‌خواهم بگویند كه ما را ببخشند، ما اشتباه كردیم و الان پشیمانیم، دو نفر دیگر هم ازدواج كرده‌‌اند و بچه هم دارند. اگر ما را ببخشند و رضایت بدهند به چند خانواده و چندین نفر زندگی داده‌اند. فضای زندان برای ما غیر‌قابل تحمل شده است
 اخبار حوادث -  اعتماد
 


ویدیو مرتبط :
ترجمه دعای 39 از صحیفه سجادیه - طلب عفو و بخشش

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

قاتل سلطان عتیقه درخواست بخشش دارد


او از بچه محل‌های قدیمی ما در شهرری بود و به ما قول داده بود كه پس از گرفتن طلبش پاداش قابل توجهی به ما می‌دهد و من هم به دلیل همین پاداش و اینكه از بچه محل‌های ما بود پیشنهادش را قبول كردم.

اعتماد: او سال 86 با دو نفر دیگر به دلیل طلب سه میلیارد تومانی یك نفر دیگر، فردی را كه فكر می‌كرده سلطان عتیقه كشور است به قتل رسانده، آن‌هم با سوءاستفاده از موقعیت و امكانات شغلی‌اش. چند ماه بعد او و سه همدستش دستگیر شدند، «محمد» از نمایندگان شورای ملی دوره پهلوی، «مهدی- ك» از مداحان معروف و« اصغر » از اقوام محمد، سه همدست « مهدی » هستند و حالا كه برای سه نفرشان حكم قصاص صادر شده از خانواده مقتول كه در انگلیس زندگی می‌كنند درخواست بخشش دارند.

به نوشته اعتماد، مهدی كه این روزها در زندان رجایی‌شهر منتظر اجرای حكم قصاص است ترجیح داد كمتر از خودش و جزییات زندگی و كارش بگوید.

ماجرایی كه منجر به دستگیر شدنت شد را تعریف كن؟

« محمد» از نمایندگان مجلس دوره شاه بود و حدود 75 سال سن داشت. او پیش ما آمد و گفت كه از رفیق چهل ساله‌اش به نام «داوود »كه سلطان عتیقه كشور است، سه میلیارد تومان طلب دارد و این فرد اموالش را بالا كشیده، اما پس نمی‌دهد. این پیرمرد به من گفت كه این مرد (مقتول) زندگی درستی ندارد و آدم سالمی نیست و من هم كه از تعریف‌های «محمد» ذهنیت بدی از مقتول پیدا كردم و دم در خانه‌اش در یوسف آباد رفتم، كارت شناسایی و اسلحه‌ام را نشانش دادم و با یكی دیگر از همراهانم او را سوار ماشین كرده و به باغی در كهریزك بردیم.

«محمد » را از كجا می‌شناختی‌؟ همین‌طور بدون اینكه چیزی از سفارش‌دهنده بخواهی به دم خانه‌اش در یوسف‌آباد رفتی؟!

او از بچه محل‌های قدیمی ما در شهرری بود و به ما قول داده بود كه پس از گرفتن طلبش پاداش قابل توجهی به ما می‌دهد و من هم به دلیل همین پاداش و اینكه از بچه محل‌های ما بود پیشنهادش را قبول كردم.

بدون هیچ مقاومتی به كهریزك آمد؟ آنجا چه خبر بود؟


بعد كه كارت شناسایی‌ام را دید مقاومتی نكرد، نمی‌دانم شاید با دیدن قد و هیكل من ترسید اما سوار ماشین شد و به باغ شوهر خواهر اصغر كه محمد نیز در آن بود رفتیم. ظاهرا قرار بود كه در آنجا این دو نفر با هم صحبت كنند و از من خواسته شد بود كه با توجه به موقعیتم فقط مقتول را بترسانم.

بعد چه شد؟

به محل رسیدیم و پس از تحویل دادن مرحوم از باغ خارج شدیم تا اینكه شب برای برگرداندن او به محل رفتیم حدود ساعت 9 شب بود كه مرحوم را سوار ماشین كردیم، قرار ما این بود كه او را در بیابان‌های كهریزك رها كنیم و برگردیم اما حدود ساعت نه و نیم شب اصغر اسلحه من را گرفت و با متهم پیاده شد، چند قدمی كه از ماشین دور شدیم صدای شلیك تیر آمد، وقتی من و رفیقم از ماشین پیاده شدیم، دیدیم مرحوم داوود كه بیشتر از 60 سال سن داشت روی زمین افتاده و غرق در خون است. پس از آن اصغر از ما خواست برای اینكه همدیگر را لو ندهیم هركدام یك تیر به او شلیك كنیم كه من پس از« مهدی - ك » آخرین تیر را به او شلیك كردم.

اسلحه متعلق به تو بود؟

بله. یك كلت براونی.

با جنازه چه‌كار كردید؟

همانجا دفنش كردیم و به خانه برگشتیم. آن شب را فراموش نمی‌كنم 24 خرداد ماه سال 86، بدترین تاریخ زندگی من بود و پس از آن تمام بدبختی‌های من شروع شد.

چطور دستگیر شدی؟

سه ماه بعد در نخستین روز مهرماه سال 86 دستگیر شدم. ظاهرا كارآگاهان پلیس آگاهی به« محمد » مشكوك شده و دستگیرش كرده بودند كه او هم ما را لو داد و دستگیر شدیم.

چه احكامی برایتان صادر شد؟

در دهم اردیبهشت ماه سال 88، برای من، مهدی و اصغر حكم اعدام صادر شد و «محمد » با 75 سال سن به حبس ابد محكوم شد.

پس چرا تا الان این حكم اجرا نشده؟

من مرحوم را نكشتم، طبق نظریه پزشكی قانونی هم او با تیر اول به قتل رسیده و شلیك دیگر تیرها در مرگ او تاثیر نداشته و عمل ما جنایت بر میت بود. سی‌ام اسفند سال 90 هم از پسر همسر اول مقتول رضایت گرفتیم. حالا از همسر دوم و دو فرزند مقتول می‌خواهم كه مرا ببخشند.

ازدواج كردی؟

بله.

خانواده یا همسرت دیداری با خانواده شاكی داشته‌اند؟


بله؛ البته آنها ساكن انگلیس هستند ولی چندباری كه به تهران آمدند با آنها دیدار داشتیم و آنها هم گفته‌اند كه رضایت می‌دهند. فرهنگ آنها با ما فرق دارد و خودشان هم چندان موافق قصاص نیستند.

به خانواده مقتول چه می‌خواهی بگویی؟

می‌خواهم بگویند كه ما را ببخشند، ما اشتباه كردیم و الان پشیمانیم، دو نفر دیگر هم ازدواج كرده‌‌اند و بچه هم دارند. اگر ما را ببخشند و رضایت بدهند به چند خانواده و چندین نفر زندگی داده‌اند. فضای زندان برای ما غیر‌قابل تحمل شده است.