اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

شیرین ؛ دختری با لباس های پسرانه



اخبار,اخبار اجتماعی ,زباله جمع کن

 

اخبار اجتماعی - خوبان ماه
شیرین ؛ دختری با لباس های پسرانه

دختر با غیرت قصه پر غصه ما ، می گفت که دوست دارد معلم یا دکتر شود و در میان زباله ها ، دنبال کتاب هایی هم بود که به دردش بخورد؛ ولی باز می گفت که هیچگاه نخواهد توانست:‌" آخه من یه دختر زباله جمع کن هستم."

ماه گذشته ، ایرانی های زیادی کارهای خوب زیادی کردند و شایسته بود نامشان در فهرست "خوبان ماه"‌ درج شود اما هر چه کردیم ، نتوانستیم نام هیچ کس را در کنار نام دختر 11 ساله ای بگذاریم که برای درمان پدر و مادرش ، شب ها زباله جمع می کند.

راستش را بخواهید این دختر خوب را شبکه 5 صدا و سیما پیدا کرد ، در یکی از همان شب های تاریکی که در میان سطل های زباله به دنبال کاغذ و پلاستیک بود.

نامش شیرین بود اما لباس پسرانه بر تن کرده بود " تا مردم فکر کنند که پسر است". می گفت که کلاس پنجم را تمام کرده و قرار است ششم بخواند، پدرش بیماری کلیوی دارد و مادرش هم که قبلاً کار می کرد، مریض شده و او هم نمی تواند کار کند. به همین خاطر دختر با غیرت داستان غم انگیز ما ، لباس پسرانه پوشید تا با جمع آوری کاغذ و پلاستیک از درون سطل های زباله ، خرج درمان پدر و مادرش را تأمین کند.

شیرین ،‌که بسیار هم شیرین زبان است ، با ادبیاتی فراتر از سن خود حرف می زد ؛ گو این که دست نامهربان روزگار کودکی اش را از وی ربوده بود ؛ می گفت که همیشه برای مردم آرزوهای خوب دارد و برای خودش چیزی نمی خواهد جز عاقبت بخیری ، شفای پدر و مادر و یک سفر به مشهد.

دختر با غیرت قصه پر غصه ما ، می گفت که دوست دارد معلم یا دکتر شود و در میان زباله ها ، دنبال کتاب هایی هم بود که به دردش بخورد؛ ولی باز می گفت که هیچگاه نخواهد توانست:‌" آخه من یه دختر زباله جمع کن هستم."

شیرین ، خوب خوبان ماه است و چه تلخ است حکایت شیرین و شیرین هایی که کودکی هایشان را گم می کنند در سرزمینی که اگر بزرگ ترها مسؤول باشند، برآوردن آرزوهای کودکانش ، کاری است نه چندان سخت.
اخبار اجتماعی - عصرایران

 


ویدیو مرتبط :
شیرین دختر 11 ساله در پوششی پسرانه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دختری با لباس‌های پسرانه در مقابل قاضی


دختر جوان که موهای کوتاه پسرانه و تی شرت آبی به تن داشت خود را سارق حرفه ای و جیب بر معرفی کرد.

باشگاه خبرنگاران جوان: دختر جوان که پس از سرقت در حوالی پایانه‌های مسافربری تهران، با پوشیدن لباس پسرانه فرار می‌کرد به خاطر عذاب وجدان خود را تسلیم ماموران کرد.

چهارشنبه هفته گذشته پسر جوانی با دستبند به شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت تهران منتقل شد.

او وقتی مقابل بازپرس قرار گرفت خود را مینا 25 ساله معرفی کرد. دختر جوان که موهای کوتاه پسرانه و تی شرت آبی به تن داشت خود را سارق حرفه ای و جیب بر معرفی کرد.

او که به خاطر عذاب وجدان با مراجعه به کلانتری 111 تهران خودش را معرفی کرده است، در مورد زندگی اش گفت: چند سال قبل پدر و مادرم را از دست دادم و هیچ کسی را ندارم. طلبکاران پدرم هرچه از او مانده بود از من گرفتند. چون سرپناهی نداشتم، شب ها را در خیابان ها، پارک ها و ایستگاه های اتوبوس می گذراندم و روزها گدایی می کردم. چند سالی را به همین وضعیت گذراندم تا این که سنم بالاتر رفت و خلافکاران و افراد ناباب توجه شان به من بیشتر شد. آنها می خواستند مرا مورد آزار و اذیت قرار دهند اما من مقابلشان مقاومت کردم و اجازه ندادم هیچ کدام از آنها حتی به من نزدیک شوند.

وی ادامه داد: به مرور اذیت آنها بیشتر شد و هر کاری کردم تا از شرشان خلاص شوم فایده نداشت تا این که به ذهنم رسید خود را به شکل پسرها در بیاورم. 6 ماه قبل موهایم را پسرانه کوتاه کردم و با پوشیدن شلوار جین و تی شرت خود را به شکل پسرها درآوردم و به پارک برگشتم و کسی هم متوجه نشد حسام همان میناست.

من هم با افراد خلافکار آنجا طرح دوستی ریختم و مثل یک پسر با آنها دوست شدم. فهمیدم کار بیشتر آنها توزیع مواد مخدر است. اما چون زندگی خودم را نابود شده می دیدم، دوست نداشتم زندگی دیگران را هم نابود کنم. با این حال مجبور بودم برای در امان ماندن از مزاحمت آنها، به رفاقتم ادامه دهم. آقای قاضی، من فقط سیگار می کشم و جوری به آن وابسته شده ام که نمی توانم ترک کنم. مدتی در لباس پسرانه در پارک ها چرخیدم تا این که مجبور شدم دست به سرقت و جیب بری بزنم و نقشه سرقت از افراد شهرستانی در ترمینال غرب و جنوب به ذهنم رسید. یک ماه قبل با پوشیدن لباس زنانه حوالی ترمینال غرب پرسه می زدم که پسر جوانی که از شهرهای غربی کشور برای کار به تهران آمده بود به من ابراز علاقه کرد. من هم با او طرح دوستی ریختم و دو ساعت بعد در فرصت مناسب با سرقت کیفش فرار کردم. در یکی از پارک ها لباس های زنانه را درآورده و دوباره با پوشیدن تی شرت و با تیپ پسرانه به پارکی که پاتوقمان بود رفتم.

یک بار نیز با زن جوانی که برای دیدن اقوامش به تهران آمده بود در ترمینال جنوب آشنا شدم. او که فکر می کرد من دختر خوبی هستم به من اعتماد کرد اما در یک لحظه جیب او را زدم و 250 هزار تومان از او سرقت کردم. برای این که شناسایی نشوم بلافاصله تیپ پسرانه زده و به پاتوقم در پارکی در غرب تهران باز گشتم. آقای قاضی از این زندگی خسته شده ام و عذاب وجدان گرفته ام. دیگر از آوارگی و دربه دری خسته ام. لطفا مرا دستگیر و زندانی کنید. آنجا برای من که کسی را ندارم بهتر از بیرون و پارک است.

با اعترافات دختر پسرنما به 7 فقره جیب بری و سرقت، بازپرس پرونده دستور انتقال دختر جوان به یکی از مراکز نگهداری زنان بهزیستی را صادر کرد که مینا با اعلام این که به بهزیستی نمی رود، درخواست کرد فقط او را به زندان منتقل کنند. با ضد و نقیض گویی ها و اصرار دختر جوان برای رفتن به زندان، قاضی محمدمهدی مرشد لو بازپرس شعبه هفتم دادسرای ناحیه 34 او را بازداشت کرده و در اختیار ماموران پلیس آگاهی قرار داد تا سایر جرایم احتمالی او کشف شود و همچنین او را برای بررسی سلامت روحی و روانی به پزشکی قانونی معرفی کرد.