اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

شکنجه وحشیانه کودک 6 ساله توسط نامادری


زنی که متهم است دختر شش‌ساله شوهرش را مورد آزار قرار داده و باعث نابینایی و فلج شدن او شده‌ است برای محاکمه به دادگاه کیفری‌استان فارس معرفی شد.

  شرق: زنی که متهم است دختر شش‌ساله شوهرش را مورد آزار قرار داده و باعث نابینایی و فلج شدن او شده‌ است برای محاکمه به دادگاه کیفری‌استان فارس معرفی شد. این پرونده شش ماه قبل در شیراز گشوده شد.

گزارش‌دهندگان کودک‌آزاری پرستاران بیمارستانی در شیراز بودند که کار مداوای این دختر را آغاز کرده ‌بودند.

این پرستاران به پلیس گفتند: زمانی که دختر شش‌ساله به نام سارا به بیمارستان منتقل شد بیهوش بود. ما کار مداوا را آغاز کردیم اما وقتی بدن او معاینه شد متوجه آسیب‌دیدگی‌های شدیدی در ناحیه سینه و دستان این کودک شدیم.

وقتی از زنی که او را به بیمارستان رسانده ‌بود سوال کردیم چه شده‌، گفت دخترک زمین خورده اما آثار برجای مانده روی بدن او نشان می‌داد او مورد شکنجه قرار گرفته ‌است. ماموران زن جوان را بازداشت کردند و متوجه شدند این زن نامادری سارا است.

او ادعا کرد، نمی‌داند چه اتفاقی برای سارا افتاده و وقتی او را پیدا کرد که دخترک غرق در خون بود.


بررسی‌های پلیسی نشان داد که این زن مدتی قبل با پدر سارا ازدواج کرده‌ و آنها در خانه پدر زن جوان زندگی می‌کنند. آن‌طور که پلیس متوجه شد پدر سارا در شرایط بد مالی قرار داشت و او و همسرش با هم کار می‌کردند و سارا و خواهرش هم با آنها زندگی می‌کردند.

پلیس در ادامه بررسی‌های خود، زن جوان را مورد بازجویی قرار داد. او گفت: من و همسرم مدتی بود که با هم ازدواج کرده ‌بودیم. من می‌دانستم او دو دختر دارد و مدتی قبل از ازدواج ما از همسرش جدا شده‌ و مسوولیت بچه‌ها با اوست.

به هر حال قبول کرده‌ بودم با او زندگی کنم و برای اینکه مجبور نشویم کرایه خانه بدهیم در خانه پدر من زندگی‌مان را آغاز کردیم و بچه‌ها هم به خانه ما آمدند. سارا دختر کوچک شوهرم بود.


او ادامه ‌داد: روز حادثه برای کار بیرون رفتم. من هم مثل شوهرم کار می‌کردم. وقتی به خانه برگشتم به او گفتم بیا برویم حمام. بعد که وارد حمام شدیم سارا را شستم. می‌خواستم او را بیرون بیاورم که دیدم حوله همراهم نیست.

سارا را در حمام گذاشتم و گفتم صبر کن تا از اتاق حوله بیاورم. وارد اتاق شدم، حوله را برداشتم و برگشتم و دیدم که سارا غرق در خون روی زمین افتاده ‌است.


این زن ادامه داد: «باور کنید من نه او را زدم و نه کاری کردم. شاید در وان حمام به زمین افتاده ‌است. بلافاصله بعد از اینکه او را در این وضعیت دیدم به بیمارستان رساندم.»

هرچند این زن ضرب و جرح سارا را انکار کرد، با توجه به مدارک به دست‌آمده قرار مجرمیت برای او صادر و با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری‌استان فارس فرستاده ‌شد.   


ویدیو مرتبط :
‫شکنجه های وحشیانه کودک شش ساله به دستان کثیف ناپدری: مادرم می دید اما سکوت می کرد‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

کودک 2​ساله قربانی شکنجه وحشیانه +عکس


کودکی 2 ساله که توسط یک مرد کارتن‌خواب در میان زباله‌ها بی‌هوش پیدا شده بود، با تلاش پزشکان بیمارستان شهدای تجریش در شمال تهران زنده ماند.

جام جم: کودکی 2 ساله که توسط یک مرد کارتن‌خواب در میان زباله‌ها بی‌هوش پیدا شده بود، با تلاش پزشکان بیمارستان شهدای تجریش در شمال تهران زنده ماند.

این در حالی است که پزشکان نظر دادند او بارها شکنجه و سوزانده شده است.


روز هفتم بهمن‌ماه مرد بی‌خانمانی در شرق تهران در جستجوی غذا از میان زباله‌‌ها بود که چشمش به پسری خردسال افتاد. او چند بار کودک خردسال را تکان داد تا بیدار شود اما کودک بی‌هوش بود.

مرد که به شدت ترسیده بود، خواست از آن محل فرار کند، اما چهره معصومانه پسر کوچولو مانع از این کار شد. او را بغل گرفت و پس از طی مسافتی به بیمارستان الغدیر رساند و از پرستاران برای نجات این کودک، کمک خواست. پرستاران اورژانس بلافاصله کودک را به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل کردند و تلاش برای نجات او آغاز شد.

در پی این موضوع، مسوولان بیمارستان در تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 و اورژانس اجتماعی، ماجرا را گزارش کردند و مانع از خروج مردی شدند که کودک را به بیمارستان رسانده بود.

ماموران کلانتری و مددکاران اورژانس اجتماعی با حضور در بیمارستان در تحقیق از این مرد متوجه شدند، او کودک را از میان زباله‌ها پیدا کرده و به بیمارستان آورده است.


در مرحله بعد معلوم شد آثار سوختگی و کبودی بسیاری در بدن پسر کوچولو دیده می‌شود و نشان می‌دهد او بارها شکنجه شده و ضربه سختی به سرش اصابت کرده و احتمال دادند او از بلندی سقوط کرده است.

کودک آسیب دیده پس از یک روز برای ادامه درمان به بیمارستان شهدای تجریش تهران منتقل شد.پسر خردسال که بر اثر اصابت به ناحیه سرش همچنان بی‌هوش بود، سرانجام با تلاش پزشکان پس از 4 روز در حالی که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد، در بخش مراقبت‌های ویژه به هوش آمد.

 


ردپای یک زن به عنوان تنها مظنون

در حالی که تحقیق برای مشخص شدن هویت پسر کوچولو و یافتن خانواده‌اش آغاز شده بود، یکی از مسوولان بیمارستان الغدیر با پلیس تماس گرفت و خبر داد، زنی که خود را عمه این کودک معرفی کرده، به بیمارستان آمده و ساعاتی بعد ناپدید شده است.

در ادامه تحقیقات معلوم شد چند روز پس از انتقال پسر کوچولو به بیمارستان شهدای تجریش، زنی به بیمارستان الغدیر مراجعه کرده و با معرفی خود به عنوان عمه کودک، اطلاعاتی درباره او به مسوولان بیمارستان ارائه کرده است. او گفته است این کودک علی نام داشته و 2 ساله است.

همچنین عنوان کرده والدین علی معتاد بوده و در حال حاضر در زندان به سر می‌برند. او گفته بود در این مدت از علی نگهداری می‌کرده تا این که روز حادثه پس از بازگشت به خانه متوجه غیبت کودک شده است و پس از جستجوی فراوان همسایه‌ها گفته‌اند او از بالکن خانه به پایین سقوط کرده، اما نمی‌دانند چه کسی او را با خود برده است.

 در این هنگام وقتی مسوولان بیمارستان از او مدرک هویتی خواسته‌اند به یکباره فرار کرده است.


به این ترتیب با اطلاعات به دست آمده، جستجو برای یافتن زن غریبه که ادعا می‌کرده عمه کودک آسیب‌دیده بوده، آغاز شده است تا راز این کودک‌آزاری فاش شود.

روز گذشته خبرنگار ما با مراجعه به بیمارستان شهدای تجریش تهران به ملاقات علی رفت:

در انتهای بخش اطفال بیمارستان، علی در اتاقی که 4 تخت دارد، آرام روی تخت سوم نشسته و فقط نیم نگاهی به ماشین کوچولو و خرس قهوه‌ای‌رنگش می‌اندازد.

نزدیک‌تر شدم، اما ترسید و خودش را روی تخت جمع و جور کرد. وقتی دستم را روی سرش کشیدم و دستانش را بوسیدم، به آرامی لبخند زد. نامش را که صدا زدم، دوباره خندید.


وقتی گفتم مامانت کو، بابات کو، ریز خندید و گفت: خاله، سفر سفر. پس عمه کو. در همین موقع با وحشت به اطراف نگاه کرد. می‌ترسید حرفی بزند. کمی آرامش کردم و دوباره صورت کوچولویش را بوسیدم.

دستم را به آرامی گرفت و عروسکش را به من داد. چند بار دیگر که اسمش را صدا زدم، خندید اما چشمانش پر از غصه بود. هیچ‌کس نمی‌دانست چه کسی و چرا بدن نحیف علی کوچولو را شکنجه کرده است؟


در حالی که علی با اسباب بازی‌هایش بازی می‌کرد، او را با دنیای کودکی‌اش تنها گذاشتم و از اتاق بیرون آمدم.