اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
شکنجه هشت ساله دختر جوان توسط یک زوج
بنابر اعلام پلیس زوجی پس از به عهده گرفتن سرپرستی یك دختر او را به مدت هشت سال مورد اذیت و آزار قرار دادند.
خبرگزاری ایسنا: بنابر اعلام پلیس بوسنی و هرزگوین، زوجی پس از به عهده گرفتن سرپرستی یك دختر آلمانی او را به مدت هشت سال مورد اذیت و آزار قرار دادند.
به گفته پلیس این دختر كه اكنون 19 سال دارد از هشت سال گذشته نزد این زوج بوده اما تمام مدت را مورد آزار و اذیت قرار گرفته و گرسنگی كشیده است.
پلیس همچنین اعلام كرد این دختر اجازه نداشته است تا با فردی ملاقات داشته باشد و از حق درسخواندن نیز محروم بوده، همچنین همانند یك حیوان با او رفتار میشده است.
همسایههای این خانواده پس از ارائه سرنخهایی به پلیس توانستند جنایت این زوج را فاش كنند و این دختر را نجات دهند.
پلیس بوسنی و هرزگوین اعلام كرد: این دو متهم قصد داشتند موضوع را از پلیس مخفی نگهدارند به همین دلیل او را از خانه خارج كرده و به یك منطقه دورافتاده منتقل كرده بودند اما تلاشهای پلیس باعث شد تا نقشه این زوج فاش شود و این دختر نجات پیدا كند.
پلیس پس از نجات این دختر از دست این زوج او را به بیمارستان منتقل كرد اما گفته میشود از نظر فیزیكی و روانی در وضعیت نامساعدی به سر میبرد.
به گفته پلیس این دختر كه اكنون 19 سال دارد از هشت سال گذشته نزد این زوج بوده اما تمام مدت را مورد آزار و اذیت قرار گرفته و گرسنگی كشیده است.
پلیس همچنین اعلام كرد این دختر اجازه نداشته است تا با فردی ملاقات داشته باشد و از حق درسخواندن نیز محروم بوده، همچنین همانند یك حیوان با او رفتار میشده است.
همسایههای این خانواده پس از ارائه سرنخهایی به پلیس توانستند جنایت این زوج را فاش كنند و این دختر را نجات دهند.
پلیس بوسنی و هرزگوین اعلام كرد: این دو متهم قصد داشتند موضوع را از پلیس مخفی نگهدارند به همین دلیل او را از خانه خارج كرده و به یك منطقه دورافتاده منتقل كرده بودند اما تلاشهای پلیس باعث شد تا نقشه این زوج فاش شود و این دختر نجات پیدا كند.
پلیس پس از نجات این دختر از دست این زوج او را به بیمارستان منتقل كرد اما گفته میشود از نظر فیزیكی و روانی در وضعیت نامساعدی به سر میبرد.
ویدیو مرتبط :
شکنجه وحشیانه دختر جوان !!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
فرار دختر 13 ساله از خانه شیطانی زوج جوان
آنها لباس پاره تنم میکردند و به من یاد میدادند که به خیابانهای شمال تهران بروم و گدایی کنم. با این حال زندگی در آن خانه را دوست داشتم تا اینکه روز آخر اتفاق تلخی افتاد.
همشهری آنلاین: دختر 13ساله که از سوی زوج جوان اجیر شده بود تا برایشان گدایی و دستفروشی کند، وقتی فهمید که آنها نقشه شومی برایش کشیدهاند، از آنجا گریخت.
چندی پیش پیرزنی نزد مأموران پلیس پایتخت رفت و خبر از ناپدید شدن نوه 13سالهاش داد. وی به مأموران گفت: من و نوهام نرگس از زمانی که پدر و مادرش از هم جدا شدند، با هم زندگی میکردیم.
ساعتی پیش نرگس به پارک نزدیک خانه مان رفت تا دوچرخه سواری کند اما دیگر برنگشت. من که بهشدت نگرانش بودم به پارک رفتم اما او را پیدا نکردم.
با پسر بزرگم تماس گرفتم و با هم به بیمارستانها و کلانتریها سر زدیم اما اثری از نوهام نبود. برای همین نزد پلیس آمدم تا برای پیدا کردن او از مأموران کمک بگیرم. بعد از اظهارات پیرزن، مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی دادسرای جنایی تحقیقات خود را برای پیدا کردن نرگس آغاز کردند.
درحالیکه ردی از دختر 13ساله بهدست نیامده بود، یک هفته بعد وی همراه مادربزرگش به دادسرای جنایی تهران رفت و راز ناپدید شدن هفتروزهاش را فاش کرد.
او به قاضی گفت: آن روز برای دوچرخه سواری به پارک رفته بودم که با دخترجوانی به نام آرزو آشنا شدم. او حدودا 20ساله بود و با من از زندگیاش گفت. من هم سفره دلم را باز کردم و از اینکه پدر و مادرم از هم جدا شده و هر کدام دوباره ازدواج کردهاند و مرا نزد مادربزرگم گذاشتهاند گفتم.
وقتی به او گفتم که من و مادربزرگم همیشه با هم دعوا میکنیم و مرا درک نمیکند، آرزو مدعی شد که زن و شوهر جوانی را میشناسد که حاضرند مرا نزد خودشان نگه دارند. او گفت که آنها برایم کار مناسبی پیدا میکنند و ماهانه به من حقوق خوبی میدهند.
من هم وسوسه شدم و قبول کردم نزد این زوج بروم. وقتی به خانه زن و شوهر جوان رفتم، آنها از من خواستند که در پارک و خیابان دستفروشی کنم. من هم قبول کردم و با این کار هر شب از آنها مبلغی بهعنوان دستمزد میگرفتم و در خانهشان زندگی میکردم. یک روز بعد به من آموزش دادند که گدایی کنم.
آنها لباس پاره تنم میکردند و به من یاد میدادند که به خیابانهای شمال تهران بروم و گدایی کنم. با این حال زندگی در آن خانه را دوست داشتم تا اینکه روز آخر اتفاق تلخی افتاد. بعد از یک هفته متوجه شدم که آنها نیت شومی در سر دارند؛ برای همین در فرصتی مناسب از آن خانه فرار کردم و درحالیکه بهشدت پشیمان بودم به خانه مادربزرگم برگشتم و همراه او به دادسرا آمدیم تا از آن زوج شکایت کنیم.
بعد از اظهارات دختر نوجوان، قاضی دستور بازداشت زوج جوان را صادر کرد اما وقتی مأموران راهی خانه آنها شدند، دریافتند که متهمان همزمان با فرار دختر نوجوان خانه را تخلیه کرده و به محل نامعلومی رفتهاند.
بررسیها نشان میداد که آنها خانه را بهمدت چندماه اجاره کرده بودند و از ترس دستگیری، پیش از اتمام مدت اجاره با صاحبخانه تسویه حساب کرده و از آنجا گریختهاند. با فرار این زوج، تحقیقات ویژه برای دستگیری آنها آغاز شده است.
چندی پیش پیرزنی نزد مأموران پلیس پایتخت رفت و خبر از ناپدید شدن نوه 13سالهاش داد. وی به مأموران گفت: من و نوهام نرگس از زمانی که پدر و مادرش از هم جدا شدند، با هم زندگی میکردیم.
ساعتی پیش نرگس به پارک نزدیک خانه مان رفت تا دوچرخه سواری کند اما دیگر برنگشت. من که بهشدت نگرانش بودم به پارک رفتم اما او را پیدا نکردم.
با پسر بزرگم تماس گرفتم و با هم به بیمارستانها و کلانتریها سر زدیم اما اثری از نوهام نبود. برای همین نزد پلیس آمدم تا برای پیدا کردن او از مأموران کمک بگیرم. بعد از اظهارات پیرزن، مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی دادسرای جنایی تحقیقات خود را برای پیدا کردن نرگس آغاز کردند.
درحالیکه ردی از دختر 13ساله بهدست نیامده بود، یک هفته بعد وی همراه مادربزرگش به دادسرای جنایی تهران رفت و راز ناپدید شدن هفتروزهاش را فاش کرد.
او به قاضی گفت: آن روز برای دوچرخه سواری به پارک رفته بودم که با دخترجوانی به نام آرزو آشنا شدم. او حدودا 20ساله بود و با من از زندگیاش گفت. من هم سفره دلم را باز کردم و از اینکه پدر و مادرم از هم جدا شده و هر کدام دوباره ازدواج کردهاند و مرا نزد مادربزرگم گذاشتهاند گفتم.
وقتی به او گفتم که من و مادربزرگم همیشه با هم دعوا میکنیم و مرا درک نمیکند، آرزو مدعی شد که زن و شوهر جوانی را میشناسد که حاضرند مرا نزد خودشان نگه دارند. او گفت که آنها برایم کار مناسبی پیدا میکنند و ماهانه به من حقوق خوبی میدهند.
من هم وسوسه شدم و قبول کردم نزد این زوج بروم. وقتی به خانه زن و شوهر جوان رفتم، آنها از من خواستند که در پارک و خیابان دستفروشی کنم. من هم قبول کردم و با این کار هر شب از آنها مبلغی بهعنوان دستمزد میگرفتم و در خانهشان زندگی میکردم. یک روز بعد به من آموزش دادند که گدایی کنم.
آنها لباس پاره تنم میکردند و به من یاد میدادند که به خیابانهای شمال تهران بروم و گدایی کنم. با این حال زندگی در آن خانه را دوست داشتم تا اینکه روز آخر اتفاق تلخی افتاد. بعد از یک هفته متوجه شدم که آنها نیت شومی در سر دارند؛ برای همین در فرصتی مناسب از آن خانه فرار کردم و درحالیکه بهشدت پشیمان بودم به خانه مادربزرگم برگشتم و همراه او به دادسرا آمدیم تا از آن زوج شکایت کنیم.
بعد از اظهارات دختر نوجوان، قاضی دستور بازداشت زوج جوان را صادر کرد اما وقتی مأموران راهی خانه آنها شدند، دریافتند که متهمان همزمان با فرار دختر نوجوان خانه را تخلیه کرده و به محل نامعلومی رفتهاند.
بررسیها نشان میداد که آنها خانه را بهمدت چندماه اجاره کرده بودند و از ترس دستگیری، پیش از اتمام مدت اجاره با صاحبخانه تسویه حساب کرده و از آنجا گریختهاند. با فرار این زوج، تحقیقات ویژه برای دستگیری آنها آغاز شده است.