اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

سرگذشت «لیلا» بدبخت‌ تر از «ستایش»!


احسان زیورعالم در تسنیم نوشت: «اسم فیلم "تنهایی لیلا" رو باید می‌ذاشتن بدبخت‌تر از ستایش...». این جمله محاوره‌ای بخشی از نقد یک منتقد نیست. این جمله نگاه یک فرد سرشناس درباره سریال جناب لطیفی نیست.

احسان زیورعالم در تسنیم نوشت: «اسم فیلم "تنهایی لیلا" رو باید می‌ذاشتن بدبخت‌تر از ستایش...». این جمله محاوره‌ای بخشی از نقد یک منتقد نیست. این جمله نگاه یک فرد سرشناس درباره سریال جناب لطیفی نیست.

این یک لطیفه است که در فضای مجازی منتشر شده است و دست به دست مخاطبان این سریال، می‌رود تا تبدیل به یک موج شود. اما این موج بخشی از دیدگاه مخاطبان این سریال است و نه منتقدانی که برنامه‌های تلویزیونی محلی است برای قلمفرسایی‌شان. حال این سؤال پیش می‌آید چرا مخاطب چنین نگاه تمسخرآمیزی نسبت به سریالی دارد که بهترین زمان آنتن تلویزیون در اختیار دارد و داعیه‌دار حرکت خاصی است؟ چه شده است سریال در چشم مخاطبش افول می‌کند؛ ولو این لطیفه را یک جریان مخرب علیه آن بدانیم؟

لازم است درباره خطری که سریالی همچون «تنهایی لیلا» و البته دوگانه «ستایش» برای جامعه خلق می‌کند به حافظه تاریخی سازندگان این سریال‌ها رجوع شود تا با واقعیت نهفته در ساخت این گونه آثار شبه‌فرهنگی بیشتر آشنا شویم. برای همین منظور در چند بخش به این مسئله پرداخته خواهد شد.

1- Perspolis

پرسپولیس محصول سال 2007 کشور فرانسه، به کارگردانی مرجان ساتراپی و ونسان پارونو است که در زمان اکرانش با واکنش‌های تند مقامات کشوری مواجه شد. فیلم تصویر سیاهی از انقلاب اسلامی ارائه می‌داد و انقلاب را جریانی همسو با سرکوب زنان معرفی کرد. در یکی از صحنه‌های فیلم، شخصیت اصلی پس از طلاق متوجه می‌شود که تمام مردان محله به وی توجه می‌کنند، او را محترم می‌شمارند و در مجالس مهمانی محبوب مردان است. شخصیت اصلی این وضعیت را با زمان تأهلش مقایسه می‌کند که در آن زمان مردان چندان توجهی به وی نمی‌کردند. گویی طلاق و بی‌شوهری انگیزه‌ای برای مردان اطراف اوست تا او را به چنگ آورند. نگاه مردان در این فیلم، نگاهی کاملاً جنسی است.

2- ستایش

ستایش قهرمان منفعل سریالی بود که همواره از جانب پدر همسرش در خطر بود. او با دو فرزند کوچکش سفری در سال‌های زمان جنگ آغاز می‌کند تا در جایی به آسایش برسد. این قهرمان زن منفعل همواره برای بودنش نیازمند یک مرد است، حال این مرد پدرش باشد یا کارفرمایش. او به تنهایی از پس مشکلاتش برنمی‌آید و همواره در تیررس نگاه هرزه مردان اطرافش است. مردان ضعیف‌النفس از همه نظر ضعیف هستند و تنها راه برای انتقام از این زن معصوم را توطئه می‌دانند. ستایش همواره هدف توطئه مردان است؛ چون نمی‌خواهد به آنان باج دهد و برای این باج ندادن نیازمند مردی است تا او را در برابر مردان بد داستان حمایت کند.

در مقابل حشمت فردوس، آنتاگونیست ثروتمند و قوی داستان فعال است و برای رسیدن به اهدافش از هر حربه‌ای استفاده می‌کند. اگر قدرت‌های ماورا الطبیعی نبود، چه بسا به اهدافش هم دست می‌یافت. در این کارزار ستایش زنی است رنجور و زخم خورده که با گذر زمان گرد پیری بر چهره‌اش می‌نشیند و چون کاری جز مقاومت از خود نشان نداده است، در نهایت قهرمان باقی می‌ماند و دشمنان مردش به سزای اعمالشان می‌رسند؛ بدون آنکه ستایش کاری کرده باشد.

3- تنهایی لیلا

با اشاره به یک فیلم و یک سریال حال نگاهی به «تنهایی لیلا» می‌اندازیم. در اوایل پخش سریال نگارنده آنچه از شخصیت لیلا به نمایش درآمده بود را کاریکاتوری می‌دانست؛ چرا که واقعیت شخصیتی همانند لیلا در فیلم یا فضای زندگی شخصیت‌ها با آنچه مخاطب در جهان واقعی می‌بیند در تضاد بود. این نکته بر گردن قوانین حاکم بر رسانه ملی انداخته می‌شود؛ کما اینکه همه چیز به قوانین ختم نمی‌شود. برای مثال در یک روند کلیشه‌ای خانواده سنتی در مکانی زندگی می‌کند که حیاطی دارد و آن وسط حوض آبی رنگی خودنمایی می‌کند. خانه این افراد در محله‌هایی است که اصولاً جوی آبی از میان کوچه‌هایشان روان است و مردمش هنوز خودروهای مدل 46 سوار می‌شوند. بهتر است این محله‌ها چند پله در میانه کوچه داشته باشد تا پیرمرد و پیرزن مهربان هر از گاهی روی آن بنشینند.

این در حالی است که در تهران - به عنوان لوکیشن عمده سریال‌های تلویزیون - خانواده‌های سنتی و مذهبی همانند دیگر مردم در سازه‌ای به اسم آپارتمان زندگی می‌کنند. محله‌های مذهبی شاخص تهران این روزها ارتفاع گرفته‌اند. مردم سنتی و مذهبی صرفاً از طبقه بازاری نیستند. معلوم نیست در آستانه قرن جدید شمسی، کارگردانان و نویسندگان ایرانی چه لذتی در به تصویر کشیدن ایران دهه چهل و پنجاه  دارند!!؟

اما داستان تنها به اینجا ختم نمی‌شود. لیلای قصه لطیفی در موقعیتی مشابه با شخصیت اصلی فیلم «پرسپولیس» قرار دارد. لیلا شوهرش را از دست داده است و در این بین چشم طماع مردی در محله او را دنبال می‌کند. جایی لیلا مقاومت می‌کند و جایی دیگر کوتاه می‌آید. برخلاف ستایش که نه از مال و منال آنچنانی بهره‌مند بود و نه از مهارت‌هایی برای درآمدزایی،‌ لیلا دختری است ثروتمند و دارای تحصیلات که می‌تواند به واسطه آن کسب روزی کند. او در یک حرکت توفانی طلاهایش را می‌فروشد؛ نه اینکه به دنبال کاری باشد. او حتی برای فروش طلاهایش محتاج یک مرد است و آن دختری که در ابتدای سریال در قامت لیلای توبه نکرده نمایش داده می‌شود، حال از یک کار ساده هم عاجز است. چه شده است؟

این ساختار تکراری که در «تنهایی لیلا» و «ستایش» و سریال‌های مشابه دیده می‌شود از کجا آمده است؟ جواب بسیار ساده است. جواب را می‌توان در همان لطیفه‌های فضای مجازی یافت که به دلایل مشخص از ذکر آن معذورم و آن چیزی نیست جز سریال‌های ترکی. سریال‌هایی که از یک کلیشه بهره می‌برند. دختری باردار است،‌ پدر کودکش یا مرده یا ناشناس است و حال او به واسطه زیباییش - نه چیز دیگری - مورد طمع مردان اطرافش است. همه این مردها ثروتمندند - دقت شود به مردانی که ستایش و لیلا را پسند می‌کنند - که به هر ترتیب و توطئه‌ای قصد تصاحب دختر را دارند. ادعایشان آن است که می‌خواهند برای کودک پدری کنند. همه اینها را با این نکته تصور کنید که زن همواره در موضع انفعال است و این رفتار و رقابت مردهاست که او را به این سو و آن سو می‌کشد.

گویا در سریال‌های ایرانی، زن موجودی است بی‌دست و پا که از پس ساده‌ترین امور خود برنمی‌آید. این لیلا همانند لیلای مهرجویی چون سایه مردی را بالای سر خود حس می‌کند که دنیا بیرون از خانه برایش کابوسی زنده است. خطر همه جا به کمینش نشسته است.همه چیز به این سمت سوق پیدا می‌کند که سنت و در سطح بالاترش دین، زن را در رحم اولیه‌ای اسیر می‌کند.

 ادعای اتفاقی بودن نیز فرافکنی است؛‌ چرا که این رویه در حال تکرار شدن است و استقبال عمومی مانع از دیدن واقعیت شده است.

من و دیگر مخاطبان این سریال‌ها در زندگیمان با زنانی روبرو شده‌ایم که در نبود شوهرشان موفق به ادامه زندگی آبرومندانه بوده‌اند و توانسته‌اند در کوران مشکلات از پس همه آسیب‌ها برآیند. نمونه بارز این مسئله همسران شهدای گرانقدری‌اند که موفقیت در زندگی را بدون نگاه هرزه مردان اطرافشان کسب کردند.

رویه رسانه ملی در خلق چنین سریال‌هایی گویا مبارزه با محصولات کشور همسایه است؛ غافل از اینکه به جای مبارزه در مسیر تبلیغ این غاز خوش رنگ و لعاب همسایه است.


ویدیو مرتبط :
بدبخت تر از ستایش...

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

در ستایش بانوی باوقار ایرانی؛ لیلا حاتمی



لیلا حاتمی,عکس لیلا حاتمی,تصا.یر لیلا حاتمی,جوایز لیلا حاتمی

 

پدرش یکی از کارگردانان مشهور ایرانی است. لیلا در زمان کودکی نیز در فیلم های او نقش ایفا می کرد. حاتمی که در گذشته دانشجوی مهندسی برق بوده، امروز یک ستاره بین المللی سینماست.   

 

در ستایش بانوی باوقار ایرانی؛ لیلا حاتمی         

لیلا حاتمی، بازیگر زن ایرانی ستاره اولین فیلم برنده اسکار این کشور هم هست؛ این روزها در چک است و برنده جایزه گوی بلورین بهترین بازیگر زن برای فیلم «پله آخر» شده است؛ با فیلمی که «علی مصفا» همسرش نوشته و کارگردانی کرده است. حاتمی در خانواده ای بزرگ شد که خون سینما در آن جریان داشت.

 

پدرش یکی از کارگردانان مشهور ایرانی است. لیلا در زمان کودکی نیز در فیلم های او نقش ایفا می کرد. حاتمی که در گذشته دانشجوی مهندسی برق بوده، امروز یک ستاره بین المللی سینماست.

 

همسرتان با انتخاب شما به عنوان بازیگر نقش اول فیلمش در حقیقت به طور کنایه ای می خواست بازیگری را انتخاب کند که هرچه او بگوید انجام دهد؟

 

(با خنده) من همیشه این شیوه را دوست داشتم. زمانی که بازی می کنم به کارگردان گوش می دهم و تحت فرمان او هستم.

 

غالبا در فیلم هایت نقش «لیلا» را بازی می کنی. تفاوت «لیلای» روی صحنه با «لیلایی» که اکنون اینجا نشسته است در چیست؟


درواقع، این بار نام نقش «لیلی» است. من لیلا های زیادی را بازی کرده ام و این یک حقیقت است اما این بار این نقش یک لیلی است. تفاوت لیلا و لیلی در فرهنگ ما یک تفاوت ظریف است. زیرا لیلا یک اسم مرسوم است اما لیلی پیچیده تر است. این نام به یک خانواده اصیل، نه لزوما ثروتمند اما با یک پس زمینه خوب بر می گردد و نام لیلی یکی از نام های شخصیت اشعار ماست که به داستانی عاشقانه مربوط به قرن ششم، بازمی گردد. بنابراین لیلی نماینده زن جوان و زیباست.

 

ریشه های عمیق فرهنگ ایرانی واقعا در فیلم دیده می شوند این طور نیست؟ از نظر داستان غیرخطی یا واقعیت های مجازی مانند رویا؟ در نتیجه لیلی چیزی از این دست را به ما نشان می دهد؟

 

لیلی یک نام ایرانی است. در حالی که لیلا یک اسم عربی است اما لیلی از آنجایی که در ادبیات ما اهمیت دارد بیشتر ایرانی محسوب می شود.

 

 

چه بخشی از این نقش بیش از همه برایت چالش برانگیز یا جذاب بود؟


آنچه که من در مورد این شخصیت دوست داشتم این بود که او دروغ می گوید و این عین حقیقت است. چیزی که در بسیاری از فیلم ها آن را نمی بینی. دروغ گفتن برای هیچ، اما این «هیچ» هزینه های زیادی را با خودش همراه دارد و قضیه را بسیار جدی می کند، حتی ممکن است به اندازه یک زندگی تمام شود. اما او دروغ می گوید برای هیچ و من این را دوست دارم.

 

فکر می کنی که او چرا به این آسانی دروغ می گوید؟


زنان این کار را می کنند. من به خاطر دارم که خودم هم این کار را انجام می دادم. به عنوان مثال من گاهی برای خودم دسته گل می فرستم و به روی خودم هم نمی آورم. اما خود من این کار را کرده بودم! آن زمان بسیار جوان بودم. فکر می کنم زنان این قبیل اتفاقات را دوست دارند.

 

به نظر شما همین امر انگیزه شخصیت لیلی در فیلم «پله آخر» برای دروغ گفتن است و مشکلات بسیاری را رقم می زند؟

 

من فکر می کنم در این فیلم دروغ ها حتی برای این مساله هم نیست، او برای این کارها برنامه ریزی نکرده است. او می خواهد خودش را مهم کند. او این کارها را انجام می دهد ولی برایشان برنامه ریزی نکرده است.

 

قبلا گفته اید که سینمای ایران در حال حاضر نوعی رنسانس را تجربه می کند. فکر می کنید این از کجا نشات گرفته است؟


این مختص زمان حاضر نیست، نمی خواهم بگویم اکنون بهتر است بلکه می گویم امروز متنوع تر شده است. به طور مثال سال های گذشته ما فقط یک کلیشه داشتیم و فکر می کردیم که این کلیشه برای جهان خارج جذاب است و این عجیب است که ما سال ها همان کلیشه را دنبال می کردیم و شاید شجاعت تجربه کردن چیزهای متفاوت را نداشتیم.

 

اما فیلم های داخلی مطمئنا متنوع تر و جذاب تر از آنهایی است که صادر شده اند.

 

ما در داخل این شجاعت را داریم. اما فکر می کنم بعد از موفقیت فیلم «جدایی نادر از سیمین»، یا حتی قبل از آن، می توانم بگویم در داخل کشور نسل جدیدی از کارگردانان (در مورد همسرم صحبت نمی کنم. او را کنار می گذارم زیرا اولین فیلم او مربوط به هشت سال پیش است.) شکل گرفته. چیزی که از آن می گویم این است که پنج سال پیش بسیاری از کارگردانان نسل جدید مورد توجه نبودند. به عنوان مثال تنها یک یا دو هنرمند وجود داشتند و همه به قوانین پایه ای و تکنیک های اولیه احترام می گذاشتند. این چیز جدیدی برای من به عنوان یک بازیگر است و سال های گذشته شرایط به این گونه نبود.

 

این تفاوت به نسبت گذشته در چیست؟ در گذشته کارگردانان محدودی با نفوذ بیشتری وجود داشتند؟

 

امروز شرایط تغییر کرده است به عنوان مثال می توانی یک نقش زیبا را از یک فیلمنامه نویس برای یک کارگردان فیلم اولی بازی کنی، آنها دانش تکنیکی لازم را دارند و به اندازه کافی برای مدیریت یک فیلم بالغ شده اند.

 

این چیزی است که می خواهی مردم جهان در مورد ایران یا بهتر بگویم فیلم ایرانی بدانند؟

 

اگر مردم فیلم های باکیفیت را ببینند، می توانند ایران واقعی را کشف کنند.

 

● درستایش لیلا حاتمی


چهل و هفتمین دوره جشنواره «کارلووی واری» به سادگی خاطره انگیز شد. «لیلا حاتمی» برای بازی در فیلم «پله آخر» موفق به کسب جایزه بهترین بازیگر زن این دوره از جشنواره شد و علی مصفا، کارگردان فیلم «پله آخر» و همسر خانم حاتمی جایزه فیپرشی (منتقدان فیلم بین المللی) از جوایز فرعی این جشنواره را از آن خود کرد.

 

امسال فیلم «تقریبا مرد» فیلمی شخصیت محور و مطالعه ای در باب بحران میانسالی، نوشته و به کارگردانی مارتین لاند از کشور نروژ جایزه بزرگ گوی کریستال این جشنواره به ارزش ۲۵ هزار دلار را دریافت کرد. جایزه ویژه هیات داوران به ارزش ۱۵ هزار دلار نیز به فیلم ایتالیایی «چشمه میدان: توطئه ایتالیایی» مارکو تولیو جوردانا رسید.

 

رافائل اوله، کارگردان کانادایی فیلم فرانسه زبان «کامیون» جایزه بهترین کارگردانی چهل و هفتمین دوره جشنواره کارلووی واری و همچنین جایزه فرعی «هیات داوران جهانی» را دریافت کرد.

 

هنریک رافائلسن، بازیگر «تقریبا مرد» برنده جایزه بهترین بازیگر مرد این جشنواره شد و جایزه بهترین بازیگر زن نیز به لیلا حاتمی از ایران برای بازی در «پله آخر» رسید. «پله آخر»، دومین فیلم بلندی که علی مصفا پس از «سیمای زنی در دوردست» کارگردانی کرده است، داستان یک پزشک میانسال را بازگو می کند که بعد از چندین سال به ایران بازمی گردد و درگیر ماجرای مرگ دوستش می شود.

 

به نوشته استیون دالتن، منتقد هالیوود ریپورتر، فیلم «پله آخر» که از رمان «مرگ ایوان ایلیچ» لئو تولستوی و «مردگان» جیمز جویس الهام گرفته و رشته هایی از موسیقی، تصویر و طنز غنی را در تاروپود روایت بافته است که ریشه در ادبیات کلاسیک ایران دارد، «مراقبه ای شاعرانه در باب عشق و مرگ در تهران معاصر» است.

 

این منتقد همچنین پیش بینی موفقیت های بیشتری برای این فیلم در عرصه جشنواره ها و همین طور گیشه فروش بین المللی را داشته و آن را تا اندازه ای مرهون حضور لیلا حاتمی، بازیگر «جدایی نادر از سیمین» دانسته که او را با ایزابلا روسلینی مقایسه کرده است.

 

علی مصفا نیز در یادداشتی درباره این فیلم ضمن اشاره به اینکه فیلمنامه آن هفت سال پیش نوشته شده و به علت منصرف شدن تهیه کنندگان متعدد در مراحل مختلف، سرانجام ناچار شده خود سرمایه تهیه آن را به عنوان یک فیلم مستقل فراهم و نقش اول مرد را نیز بازی کند، یادآوری کرده که نقش اول زن از ابتدا برای لیلا حاتمی نوشته شده بود.

 

جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کارلووی واری در دوره های قبل به ترتیب به استاین فیشر کریستنسن برای بازی در فیلم آلمانی «نامرئی» در سال ۲۰۱۱، آنه دموستیه برای بازی در فیلم فرانسوی «دوران کودکی بد» در سال ۲۰۱۰، پاپریکا استین از دانمارک برای «تشویق» در سال ۲۰۰۹، مارتا ایسووا بازیگر «جغدهای شب» از جمهوری چک در سال ۲۰۰۸، الویرا مینگوئز اسپانیایی برای بازی در فیلم «پودور» در سال ۲۰۰۷ و مگی جیلنهال آمریکایی برای فیلم «شِری عزیز» تعلق گرفته بود.

 

فیلم های «پذیرایی ساده» به کارگردانی مانی حقیقی، «یک خانواده محترم» مسعود بخشی و «برش» امیر نادری از دیگر آثار کارگردانان ایرانی بودند که در چهل و هفتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم کارلووی واری حضور داشتند. جشنواره کارلووی واری که هر ساله در شهر کارلووی واری (یا «کارلسباد» به زبان های آلمانی و انگلیسی) در غرب جمهوری چک برگزار می شود یکی از جشنواره های بسیار مهم و معتبر اروپا و از قدیمی ترین و با سابقه ترین جشنواره های سینمایی دنیاست.

 

این جشنواره در سال ۱۹۴۶ و اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم افتتاح شد، از سال ۱۹۴۸ بخش رقابتی در آن به وجود آمد و اولین هیات داوران بین المللی در سال ۱۹۵۱ به آن افزوده شد. جشنواره تقریبا هر سال (گاه با تاخیرهایی چندساله) در شهر کارلووی واری برگزار شد اما عملا تا سال ۱۹۹۰ و فرو ریختن دیوار آهنین بلوک شرق یک ابزار تبلیغاتی رژیم کمونیستی چکسلواکی و هم پیمان های آن در مسکو و سایر کشورهای اروپای شرقی بود.

پس از آن، جشنواره کارلووی واری رونق و اعتباری بین المللی کسب کرد و از بیست و نهمین دوره در سال ۱۹۹۴ با حضور چهره های سرشناس بین المللی به طور پیوسته به کارش ادامه داد و بر اهمیتش افزوده شد.

 

● اتفاق خوش یمن

اصولا با توجه به شرایط فعلی سینمای ایران، هرگونه جایزه و دیده شدن در سطح جهان برایمان مهم و با شکوه است و باید از آن استقبال کرد. این اتفاق و کسب جایزه «کارلووی واری» توسط خانم «حاتمی» را باید اتفاق خوش یمنی بدانیم. لیلا حاتمی بازیگر خوب و بسیار ارزشمندی است که این جایزه برای خودش نیز بسیار مهم خواهد بود.

 

اما آنچه که بیش از کسب جایزه برای خود حاتمی باید مهم باشد، برای بازیگران دیگر حایز اهمیت است، اینکه به بازیگری نگاه شود که پس از یک دهه فعالیت موفق صنفی همچنان می تواند در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد، می تواند الگویی باشد برای دیگران و انگیزه های آنها را برای دیده شدن تقویت کند.... / روزنامه شرق