اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
روایت صالحی از مذاکرات محرمانه با آمریکا
علی اکبر صالحی در گفتگویی مفصل با «خبرآنلاین» می گوید با اینکه پیشنهاد وزارت خارجه در دولت احمدی نژاد را نپذیرفته بوده، پیامکی متوجه شده او را به این سمت منصوب کرده اند!
به گزارش ایسنا، مشروح این گفت و گو به این شرح است:
از مذاکرات آلماتی به عنوان یکی از بهترین دوره های مذاکراتی تیم سابق یاد می شود و حتی بعد از تفاهم لوزان، تیم آقای جلیلی اظهار می داشتند آنچه آنها در آلماتی به دست آورده بودند بیشتر از دست آوردهایی بوده که ظریف در مذاکرات لوزان به دست آورده است. شما در آن زمان وزیر امور خارجه بودید و از نزدیک در جریان امور قرار داشتید، آیا واقعا ادعای تیم آقای جلیلی صحیح است؟
والا ما که چیزی ندیدیم. اگر قرار بود دست آوردی داشته باشد باید مطرح میشد. اینکه محرمانه نیست. باید میگفتند مثلا ما غنی سازی شما را به رسمیت می شناسیم. صرف ادعا که نمی تواند قابل اعتنا باشد. اما من روایت تاریخی که خودم در آن حضور داشتم را برای شما نقل می کنم. پیش از مذاکرات آلماتی ۱، مذاکرات محرمانه با آمریکا شروع شده بود و این از سال ۹۰ مقدمه چینی شده بود. در سال ۹۱ عملا مذاکرات دوجانبه در عمان شروع شد، در آن زمان وزارت خارجه مسئول مذاکرات دوجانبه بود و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مسئول مذاکرات ۵+۱. ولی باید این دو با هم هماهنگ عمل می کردند.
اما چون دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی خیلی مشوق مذاکره با آمریکا نبود سعی نمی کرد راهگشایی کند. ما هم باید این هماهنگی ها را انجام می دادیم و سرخود نمی توانستیم پیش رویم. به همین دلیل کار خیلی پیچیده شده بود. هر نهاد و شخصی سلیقه خود را داشت، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی یک روش را می پسندید، شخص رئیس جمهور مدل دیگری و همینطور وزارت خارجه هم سلیقه دیگری داشت و این شیوه ها با هم هم راستا و هم جهت نشدند.
شیوه ای که شما در وزارت خارجه پیشنهاد کردید چه بود؟
شیوه ما این بود که ما باید مسیر دوم را باز کنیم که مسیر ۵+۱ را هموار کند. وزن آمریکا قابل توجه بود و می توانست روی اروپایی ها اثرگذاری داشته باشد. اگر اروپا و آمریکا همه با هم به یک توافقی می رسیدند چین و روسیه هم مخالفتی نداشتند.
ضمن اینکه آن زمان دوره آقای مدودوف بود و روابط روسیه و آمریکا هم خوب بود. ما وقتی که می خواستیم این مسیر دوم را پیشنهاد دهیم باید با دبیرخانه هماهنگ می کردیم، دبیرخانه خیلی راغب نبود و به ما گفتند اگر آمریکایی ها راست می گویند در آلماتی انعطافی نشان دهند. من به دبیرخانه گفتم اگر آمریکایی ها در آلماتی انعطاف نشان دهند، شما با ما همراهی می کنید؟ گفتند بله. اگر آمریکایی ها در آلماتی انعطاف نشان دهند نشانه خوب و مثبتی خواهد بود. در نتیجه در مذاکرات آلماتی اتفاقا آمریکایی ها انعطافی نشان دهند.
مذاکراتی هم که ما با آمریکایی ها داشتیم دو نوع بود. یکی مذاکرات حضوری که افراد ما با نفرات آنها در مسقط به گفتگو می نشستند و معاون وزیر در گفتگوها حضور داشت. یا مذاکره از طریق واسطه عمانی به صورت مکتوب و یا شفاهی انجام می شد. ما این را به صورت شفاهی از طریق واسطه عمانی به آمریکایی ها اعلام کردیم که اگر می شود شما به نماینده تان، خانم شرمن بگویید انعطافی نشان دهد.
من آن زمان برای نشستی در وین حضور داشتم و در آنجا بودم که خبر رسید مذاکرات آلماتی مثبت بوده و هم خانم اشتون و هم آقای جلیلی هر دو مثبت صحبت کردند و نسبت به آینده گفتگوها ابراز امیدواری کردند. اما در حالیکه دبیرخانه قول داده بود در صورتی که این پالس مثبت را در آلماتی دریافت کرد با ما همراه باشد، چنین نکرد و استدلال می کردند که منطق آنها (تیم مذاکره کننده قبلی) آمریکایی ها را وادار کرد که خواسته های ایران را بپذیرند. در نتیجه در جلسات بعدی با همین منطق مسئله را حل می کنند و نیازی نیست وزارت خارجه مسیر دوم و گفتگو با آمریکا را پیش ببرد.
در نتیجه من احساس کردم هیچ همراهی از سوی دبیرخانه صورت نمی گیرد و من همه مسئولیت را باید خود می پذیرفتم و کسی پشت سرم نیست. من فقط اجازه مقام رهبری را داشتم، ولی دیگر نمی شد برای تک تک مراحل از ایشان اجازه بخواهم یا بگویم همراهی نمی شود. در نتیجه در آلماتی ۲ طرفین متوجه شدند گشایشی ایجاد نشده است و همه چیز به حالت قبل برگشت. حالا سوال من این است اگر در آلماتی شرایط خیلی خوب بود چرا ادامه پیدا نکرد؟ بالاخره بعد از آنهم مذاکرات انجام شد که روند منفی و منفی تر شد.
ولی شما با این وجود مسیر دوم را رها نکردید
بله ما با مشکلات فراوان آن مسیر دوم را ادامه دادیم. آخرین جلسه ای که ما با آمریکایی ها گذاشتیم و من نتوانستم هماهنگی لازم را آن مقدار که نیاز بود انجام دهم، خودم مسئولیت امر را به عهده گرفتم و به دیپلمات هایمان گفتم با مسئولیت من به بروید و مذاکره کنید. همان زمان هم بسیار مورد اعتراض واقع شدم، اما من پاسخم این بود که نمی شود قولی دادیم و جلسه هم گذاشتیم، این همه هم مکاتبه داشتیم بعد یکباره رها کنیم. این جمهوری اسلامی است که قول داده، شخص که نیست. برای اعتبار ایران خوب نیست.
اتفاقا چقدر هم خوب شد که این مسیر را پی گرفتیم. درست است که بعد از اینکه ما مذاکره آخر را انجام دادیم من بسیار مورد سوال قرار گرفتم، ولی نتیجه اش آنقدر خوشایند بود که به همه آن فشارها می ارزید. نهایت امر این بود که من را برکنار می کردند، ولی حداقل در تاریخ می ماند که صالحی چنین قدمی برداشته است.
چه نتیجه ای به دست آمد که خوشایند بود؟
ما یک نامه رسمی از سلطان عمان گرفتیم و آقای ویلیام برنز در حضور سلطان اعلام کرد که ما غنی سازی ایران را به رسمیت می شناسیم و سلطان هم عین همین مطلب را برای آقای احمدی نژاد به صورت مکتوب نوشت، یک نسخه هم برای آقای اوباما فرستاد. وقتی این نامه آمد بحث اصل شناسایی غنی سازی حل شد چون تا پیش از آن آمریکایی ها رسما می گفتند شما نباید غنی سازی داشته باشید.
واکنش ها در دبیرخانه نسبت به این نامه چه بود؟
دوستان که قبول نمی کردند. می گفتند اتفاق خاصی نیفتاده است و می توانند بزنند زیرش. من گفتم خب این که مسلم است هرچیزی را می توانند زیرش بزنند اما تا به حال چنین نامه ای نداشتیم. اما همان نامه را هم به تسمخر گرفتند.
این نامه چه زمانی نوشته شد؟
در اواخر سال ۹۱ نوشته شد و قرار بود بقیه کارها بعد از این نامه پی گرفته شود و چارچوب توافق نوشته شود که آقای حجازی از دفتر رهبری به من گفتند که ایشان خواسته اند دست نگه داشته شود و ادامه وضعیت به بعد از انتخابات و دولت بعدی سپرده شود.
یکی از سوالاتی که همیشه در افکار عمومی پیش آمده چرایی حضور شما در کابینه آقای احمدی نژاد است. در میان اطرافیان ایشان و وزرا و مدیران دولت های نهم و دهم، کمتر شخصیت نخبه ای دیده می شد و رئیس دولت بیشتر ترجیح می داد با افراد خاصی کار کند. اما علی اکبر صالحی در این میان یک استثنا بود. اصلا چه شد که شما وزیر خارجه شدید؟
بیشتر تقدیر است. من که قبلا هم گفتم در هیچ جبهه سیاسی نیستم و به خاطر همین هم برخی ها می گویند چرا صالحی در همه دولت ها بوده. من هم یکبار به شوخی در مجلس گفتم فامیل کسی نبودیم، نه داماد کسی هستم، ضمنا گفتم عروس کسی هم نبودم (با خنده) در نتیجه من هیچ مسئولیتی را راغبا نگرفتم. این را فقط خدا می داند و احتمالا مردم می گویند از این حرف ها زیاد شنیده ایم ولی خدا شاهد است که رغبتی نداشتم برای پذیرش مسئولیت ولی به هر حال خداوند توفیق داد.
با آقای احمدی نژاد من از قبل هیچ آشنایی یا دوستی نداشتم، اولین بار که ایشان انتخاب شد در سال ۸۴ من جده و در سازمان کنفرانس اسلامی بودم. آن زمان از من خواستند به ایران بیایم و بنده را برای وزارت علوم و خارجه در نظر داشتند. حالا چرا را باید از خودشان بپرسید. من بی تقصیرم. به هر حال من جلسه ای با ایشان داشتم و درخواست کردم اجازه دهند در همان کنفرانس اسلامی بمانم. چون هم از وضعیت کاری ام راضی بودم و هم آمادگی جابه جایی نداشتم.
نخستین جلسه شما کی برگزار شد؟
پیش از اینکه ایشان تنفیذ شوند. دو سه جلسه ای خدمت ایشان رسیدم و این اولین باری بود که با آقای احمدی نژاد به صورت مفصل صحبت کردم. دو سه نفری هم برای انجام مصاحبه با من تعیین شده بودند. آقای هاشمی ثمره، دکتر شیخ الاسلامی و اگر اشتباه نکنم آقای پور محمدی بودند.
آقای مشایی نبودند؟
خیر ایشان حضور نداشتند. این دوستان با من مصاحبه می کردند که من همانجا هم گفتم که آمادگی این کار را دارم نه برای وزارت خارجه و نه وزارت علوم و برای هر دوی این وزارتخانه های افراد زیادی هستند. من از کار فعلی ام راضی هستم. الحمدالله آن ابر تیره از سر ما گذشت و بعدها که آقای احمدی نژاد به جده آمدند تا در جلسات سازمان کنفرانس اسلامی حضور یابند، چون من معاون دبیر کل بودم و ایشان را هم زیاد می دیدم، ایشان به من گفتند چه شانسی آوردی که مسئول نشدی وگرنه در همان یکی دو هفته اول قلم پایت را می شکستند.
منظور آقای احمدی نژاد چه کسانی بود؟ چه کسانی قلم پای شما را می شکستند؟
به من نگفتند چه کسانی ولی برداشت این بود که عده ای می خواستند رئیس جمهور شوند و نشده بودند. آن اوایل هم هر کسی یک سهمی می خواست و می گفت مثلا وزارت الف برای من، وزارت ب برای دیگری و … از جمله وزارت خارجه سهمی برای عزیز مورد نظری بوده که آقای احمدی نژاد به آن اشاره کردند. ظاهرا آقای احمدی نژاد گفتند می خواهم صالحی بیاید ولی آنها هم گفتند اگر صالحی بیاید ما همان هفته های اول او را با خاک یکسان خواهیم کرد. آقای احمدی نژاد هم دلش می سوزد و فرد دیگری را معرفی می کند. این روایتی است که آقای احمدی نژاد نقل کرده بود.
به سال ۸۸ برویم. بعد از انتخابات ۸۸ آقای احمدی نژاد دوباره به شما پیشنهاد وزارت دادند؟
این بار به من گفتند که به سازمان انرژی اتمی بروم که من گفتم من دیگر اصلا آمادگی ندارم و ۳۳ سال است که از فعالیتم می گذرد و ترجیح می دهم بقیه عمر اداری ام را در دانشگاه تمام کنم و بازنشسته شوم. ایشان خیلی اصرار کردند و به من گفتند: خداوند به شما یک فرصت خدمت را پیش آورده ولی شما ناشکری می کنید. من گفتم پس بگذارید من یک استخاره کنم، ایشان گفتند من استخاره کردم. اینطور شد که من پذیرفتم به سازمان انرژی اتمی بروم.
بحث ها بر سر رفتن شما به وزارت خارجه از کجا آغاز شد؟
حدود یک سال و نیم از حضور من در سازمان انرژی اتمی می گذشت که ایشان زمزمه های رفتن به وزارت خارجه را با من شروع کرد. از ایشان اصرار و از من انکار.
شما هم متوجه اختلاف نظر بین آقای متکی و احمدی نژاد شده بودید؟
من نپرسیدم ولی احساس می کردم روابط صمیمانه ای بین دو طرف برقرار نیست. خلاصه شش ماهی از ایشان اصرار و از من انکار بود. مثلا یکبار می گفتند و من می گفتم نه، دوباره بعد از چند هفته که من فکر می کردم ماجرا تمام شده دوباره صحبتش مطرح می شد. تا اینکه من یکبار برای مراسم بزرگداشت شهید شهریاری در دانشگاه شریف رفته بودم که سخنرانی کنم، در سالن نشسته بودم که یکی از دوستان پیامکی به من نشان داد که علی اکبر صالحی به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه منصوب شده است.
یعنی شما هنوز موافقیت نکرده بودید؟
خیر. یکی دو بار آخر آقای مشایی با من صحبت کردند و گفتند خوب نیست شما حرف رئیس جمهور را نمی پذیرید و ایشان ناراحت می شوند. اما من پاسخ مثبت نداده بودم و آخرین جوابی که من داده بودم این بود که بگذارید کمی روی این مسئله فکر کنیم. ولی در جواب های قبلی کاملا رد می می کردم.
اخبار بین الملل - ایسنا
ویدیو مرتبط :
مذاکرات محرمانه در فیلم چ
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
صالحی: مذاکرات محرمانه با آمریکا با جلیلی و مصلحی هماهنگ میشد
علی اکبر صالحی معاون رییسجمهور و رییس سازمان انرژی اتمی در گفت و گوی تفصیلی با ماهنامه دیپلمات با اشاره به جزییات بیشتری از مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در دولت احمدی نژاد گفت: "دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی نظر مثبتی نسبت به مذاکرات محرمانه با آمریکا نداشت. میگفتند آمریکاییها قابل اعتماد نیستند و مذاکره با آمریکا را زیر سوال میبرند."
وی افزود: "این استنباط در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بود که وزارت خارجه برای اهداف خاصی راه مذاکره با آمریکا را باز کرده است؛ در آن زمان شایعاتی در مورد قصد بنده برای نامزدی ریاست جمهوری مطرح شده بود ولی من صادقانه گفتم که خود را شایسته چنین مقامی نمیدانم."
وی در عین حال تصریح کرد که مذاکرات محرمانه با آمریکا با جلیلی و مصلحی هماهنگ میشد.
صالحی با بیان اینکه مذاکرات محرمانه با آمریکا با یادداشت شفاهی مشاور سلطان قابوس کلید خورد، تاکید کرد: "سالم مشاور سلطان قابوس از طریق آقای سوری مدیران عامل شرکت ملی نفت کش ایران پیغام آمریکاییها را برای مذاکره داد."
صالحی ادامه داد: "در نهایت سلطان قابوس نامهای برای مقام معظم رهبری در مورد آمادگی آمریکایی ها جهت مذاکره با ایران ارسال کرد."
وی با بیان اینکه نامه پادشاه عمان پس از تماس تلفنی با آقای حجازی از طریق دکتر ولایتی به مقام معظم رهبری رسانده شد، تصریح کرد: "در اواسط سال 90 پس از دریافت نامه سلطان قابوس وقت ملاقات خصوصی از حضرت آقا گرفتم.ایشان در این دیدار به بدعهدی ها و عداوت های آمریکا با ایران اشاره کردند."
صالحی ادامه داد: "خدمت مقام معظم رهبری گفتم از باب اتمام حجت اجازه مذاکره با آمریکا را صادر بفرمایید؛ مقام معظم رهبری هم بزرگواری کردند و فرمودند با مذاکرات مخالفتی ندارم."
وزیر خارجه دولت احمدینژاد با اشاره به اینکه مجوز مقام معظم رهبری برای مذاکره محرمانه با آمریکا مشروط بود،گفت: "ایشان 4 شرط را برای مذاکره با آمریکا مطرح کردند. یکی از شروط این بود که این مذاکره در سطح پایین تر از وزیر امور خارجه انجام گیرد. یعنی وزرای خارجه دو کشور با هم ملاقات نداشته باشند. دیگر اینکه، مذاکره برای مذاکره نباشد، مثل مورد 1+5 که سالها مذاکره کردیم و بعد بخواهند سوءاستفاده کنند. دیگر اینکه مذاکره فقط درخصوص مسائل هسته ای باشد نه درخصوص روابط سیاسی و مانند آن."
او با مسکوت گذاشتن شرط چهارم مقام معظم رهبری تاکید کرد: "پس از دریافت نامه سلطان قابوس موضوع را با احمدینژاد در میان گذاشتم."
صالحی با رد شایعات کنار گذاشتن آقای دکتر احمدینژاد از پروسه هستهای پس از وقایع مربوط به انتصاب رحیم مشایی به عنوان معاون اول رییس جمهور گفت: "احمدینژاد به من گفت مواظب باشید، احتیاط کنید و تمام ملاحظات را در نظر بگیرید. ممکن است صدمه ببینی چراکه راه خطرناکی است با وجود همه این سخنان او مانع مذاکرات محرمانه با آمریکا در اوایل تابستان 91 نشد."
او افزود: "اما نظر دوستان در دبیرخانه شورای امنیت ملی با وزارت خارجه متفاوت بود."
صالحی با اشاره به اینکه ما پس از 5 ماه از مجوز مقام معظم رهبری به عمان رفتیم ،گفت: "آمریکاییها در دور اول مذاکرات جدیت ما را باور نکردند؛آمریکاییها میگفتند شما 4 ماه پیش برای مذاکره اعلام آمادگی کردید ولی حالا آمدید؛ تصور کردیم ما را سر کار گذاشتید."
صالحی با تاکید بر اینکه در دور اول مذاکره با آمریکا چارچوب و نقشه راه تعیین شد،گفت: "نفوذ آمریکا در 1+5 سنگین بود اگر آمریکا نه میگفت میتوانست گفتگوها را مختل کند.لذا در این گفت و گوها قرار شد آمریکاییها مسوولیت توجیه سایر اعضای 1+5 را بعد از رسیدن به مفاهمه و درک مشترک با ما عهدهدار شوند.ما با آمریکا مذاکره میکردیم سپس آمریکا با 1+5 گفتوگو میکرد و موضوع را جا میانداخت."
وی اظهار کرد: "ما با آمریکا تفاهم کردیم که با شما مذاکره میکنیم و نمیخواهیم دو بار مذاکره کنیم. بدین ترتیب گروه 1+5 را از طریق مذاکره محرمانه با آمریکا دور زدیم."
صالحی یادآور شد: "مذاکره با آمریکا مهم بود چون سه کشور اروپایی به آمریکا نگاه میکردند حتی چین و روسیه نیز منتظر موضعگیری آمریکا بودند. مشکل فروش سامان 300 در دوره احمدینژاد به دلیل همین نگاه روسیه به آمریکا بود."
وی با بیان اینکه نماینده آمریکاییها در مذاکرات ویلیام برنز و جک سالیوان و نمایندگان ما ذبیح و بهاروند و حاجی بودند،گفت: "واسط عمانی مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا تا دور دوم مذاکرات مدام به تهران در رفت و آمد بود."
صالحی در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به نامه شورای معاونین وزارت خارجه قبل از تشدید تحریمها به مسوولان ارشد کشور گفت: "این نامهای کارشناسانه درباره پیشبینی آینده تحریمها و اقدامات احتمالی آمریکا بود که مورد توجه مقام معظم رهبری هم قرار گرفت.شورای معاونین وزارت خارجه در این نامه تحریمهای فراگیر را پیشبینی کرده بود."
وی با بیان اینکه برای نشست دوم با آمریکاییها دوباره اما و اگرها از سوی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شروع شد،تاکید کرد: "دوستان در دبیرخانه گفتند اگر آمریکاییها راست می گویند بیایند در آلماتی ذرهای انعطاف نشان دهند."
وی ادامه داد: "لذا ما از آمریکاییها خواستیم در آلماتی انعطاف نشان دهند؛ چون دوستان در دبیرخانه قول داده بودند روند کار را با این انعطاف برای دور دوم مذاکرات محرمانه تسهیل کنند."
صالحی با تاکید بر اینکه آمریکاییها به دلیل پیغام وزارت خارجه در آلماتی انعطاف نشان دادند،اظهار کرد: "وقتی خبر انعطاف آمریکاییها را در آلماتی شنیدم، در وین بودم و خدا را شکر کردم و گفتم که آنها بالاخره یک بار هم که شده وفای به عهد کردند."
صالحی در ادامه به بد عهدی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با وجود انعظاف آمریکایی ها در آلماتی اشاره کرد و گفت: "دور دوم مذاکرات محرمانه با آمریکا را به زور رفتیم. دور دوم مذاکرات را فقط با آقای احمدینژاد هماهنگ کردیم و بعد به مسقط رفتیم. این مذاکرات اوایل اسفند 91 انجام شد و بیشتر از 2 روز طول کشید."
وی افزود: "پس از پایان دور دوم مذاکرات برنز و خاجی پیش سلطان عمان رفتند و ایشان نامهای را خطاب به آقای احمدینژاد نوشت و در آن نامه به رسمیت شناختن حق غنیسازی آمده بود."
وی با اشاره به اینکه پس از بازگشت از دور دوم مذاکرات عزیزان در داخل ناراحت شدند،تاکید کرد: "چند وقتی پس از بازگشت به ما گفته شد که دیگر مذاکره نکنید؛ مذاکره با آمریکا پس از روشن شدند نتایج انتخابات ریاست جمهوری در کشور."
صالحی در بخش دیگری از گفت و گو با دیپلمات با بیان اینکه آقای ظریف در مذاکره با آمریکا مشکلات دوره ما را نداشت،گفت: "آقای ظریف در بهمن 93 در جلسهای با حضور روحانی و لاریجانی اعلام کرد مذاکرات به بنبست خورده است."
وی دلیل به بن بست کشیده شدن مذاکرات را اصرار آمریکایی ها بر نحوه خاصی از چیدمان سانتریفیوژها دانست.
وی افزود: "پس از آن بود که آقای روحانی از من خواست که به تیم هسته ای ملحق شوم و این کار از طریق تماس تلفنی عراقچی به خانم شرمن فراهم شد."
صالحی با اشاره به اینکه برای حضور در مذاکرات هستهای سه شرط گذاشتم ،گفت: گفتم اگر یکی از این سه شرط احراز شود می آیم: "اول اینکه اگر همتای من در این اجلاس شرکت کند میآیم. گفتم بهعنوان معاون رئیس جمهور حاضر نیستم با کارشناس آمریکایی صحبت کنم چون از نظر پروتکلی بازتاب خوبی ندارد. دوم استعفا میدهم و از سازمان انرژی اتمی کنار میروم. اگر تشخیص دادند و خواستند بهعنوان مشاور فنی آقای دکتر ظریف در خدمت ایشان به جلسات میروم و سوم کارشناسان آمریکایی به ایران بیایند و من با آنها در ایران مذاکره میکنم."
وزیر خارجه دولت احمدی نژاد در بخش دیگری از این گفت و گو به استقبال بی نظیر پادشاه عربستان از احمدی نژاد در اجلاس سران کشورهای اسلامی د رمرداد 1391 اشاره کرد و با بیان خاطره ای از دیدار خصوصی احمدی نژاد و ملک عبدالله گفت: "ملکعبدالله به احمدینژاد گفت چرا اینقدر به من بیحرمتی میکنید و میگویید من مشروب میخورم."
صالحی با تاکید بر اینکه احمدینژاد با سفر به عربستان در آن مقطع زمانی مخالف نبود،گفت: "مجموعههای خارج از دولت نمیخواستند احمدینژاد در مرداد 1391 به اجلاس سران کشورهای اسلامی در عربستان برود."
وی تاکید کرد: "احمدینژاد اصلا رابطه خصمانهای با ملکعبدالله نداشت؛ این را شهادت میدهم."
صالحی با اشاره به اینکه احمدی نژاد در سیاست خارجی در دوره من دخالت سلبی نمی کرد تاکید کرد: "فقط در یک مورد بخاطر دارم که میخواستم عراقچی را معاون آسیا و اقیانوسیه کنم ولی احمدینژاد برای تایید او یک ماه من را معطل کرد."
وی در بخش دیگری با شاره به انتصاب جنجالی ملک زاده به عنوان معاون وزارت خارجه، تصریح کرد: "مساله ملکزاده تنها مداخله احمدینژاد در دوره سه ساله وزارت من بود. به احمدینژاد گفتم اگر ملکزاده را منصوب کنم طوفان سیاسی می شود و ایشان گفت نگران نباش هیچ اتفاقی نخواهد افتاد."
وی با بیان اینکه گزینه اول احمدینژاد برای وزارت خارجه قبل از متکی بوده است،گفت: "شایعه مخالفت دکتر لاریجانی با وزیر شدنم را شنیده ام."
وی افزود: "ماه قبل از برکناری متکی با من از دفتر رییس جمهور تماس هایی انجام می گرفت، اما سرانجام پس از متکی، مشایی برای پست وزارت خارجه دوبار با من تماس گرفت. احمدینژاد به من اعتماد کامل داشت."
وی در پایان گفت و گوی خود با دیپلمات با اشاره به نقشاش در آزادی 48 ایرانی در سوریه اظهار کرد: "یک روز سردار عزیز آقای سلیمانی به من زنگ زد که 'آقای صالحی میخواهند اینها را فردا اعدام کنند، چه کار کنیم؟' آزادی آنها بزرگترین کاری بود که ما کردیم."
وزیر خارجه احمدی نژاد ادامه داد: "به ذهنم رسید که با نخست وزیر قطر تماس بگیرم که الان دیگر نخست وزیر نیست. زنگ زدم و چون قبلا هم با ایشان در مکه صحبت کرده بودم، گفتم: 'ما این اقدام معارضان سوریه را از چشم شما میبینیم. شما بی جهت خودتان را در آنجا درگیر کرده اید.' او هم به ما می گفت که شما روی اسب باخته شرط بندی کرده اید که بحث جدایی بود."
وی افزود: گفتم: "آقای نخست وزیر! الان به من خبر رسیده که می خواهند فردا 48 تن از عزیزان ما را اعدام کنند. اگر این اتفاق بیفتد، حداقل چیزی که میتوانم بگویم و این حداقلش است، این است که نمیدانم عواقب روابط ما و شما به چه سمت و سویی خواهد رفت دیگر چیزی قابل پیش بینی نخواهد بود."
صالحی تصریح کرد: "نخست وزیر باهوش بود و خودش پیشنهادی داد. گفت:«آقای صالحی! تنها راهی که هست این است که امشب به شبکه الجزیره بروم و به صورت زنده اعلام کنم که این 48نفر را اعدام نکنند. هرکسی این کار را کند چنین و چنان...» از من خواست که آن شب تلویزیون را نگاه کنم. دیدم که ایشان آمد و بیان جالبی داشت. پس از آن معارضان جواب دادند که به پاس پیام نخست وزیر قطر دست نگه می دارند و سرانجام سرداران عزیز ما آزاد شدند."
اخبار سیاسی - تسنیم