اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
روایت خانم معلم ١٧٠کیلویی از روزهای سختش
اخبار اجتماعی - روایت خانم معلم ١٧٠کیلویی از روزهای سختش
به گزارش شهروند، آتشنشانها این عملیات را با چندساعت تلاش بیوقفه به پایان رساندند. زن ١٧٠ کیلویی توانست پس از ١١سال فقط برای چند دقیقه رنگ خیابان و آدمهایش را ببیند. حالا با گذشت چندروز از ماجرای این عملیات جالب آتشنشانها، خبرنگار «شهروند» با پرسوجو از همسایهها خود را به خانه این زن میانسال رساند تا از او و ماجرای زندگی عجیبش گزارشی تهیه کند.
زندگی خصوصی خانم معلم
سودابه هوشدار اخلاصی همان زن ١٧٠کیلوگرمی است که سوژه رسانهها شده است وقتی وارد خانهاش در خیابان امام خمینی(س) تهران میشویم او را روی تخت میبینیم. تختی که سودابه خانم ١١سال تمام روی آن روزگارش را گذرانده است. سودابه با اینکه حال خوشی ندارد و به قول خودش زندگی روی سختش را به او نشان داده اما خنده از روی لبانش محو نمیشود.
این خندهرویی سودابه خانم از قدیمترها با او بوده؛ حتی زمانی که معلم دوران ابتدایی بوده و به بچهها درس میداده است. سودابه متولد سال ١٣٣٨ در تهران است و از سال ٥٦ بهعنوان معلم در دوره ابتدایی كارش را آغاز کرده است. به گفته خودش همدوره فردوس حاجیان است؛ همان آقا معلم شاد و خندانی که همه او را با شهرک الفبا میشناسند. حالا سودابه آرزو دارد یکبار دیگر حاجیان را ببیند.
خانم معلم سال ٥٧ با همسرش جعفر استاد هاشمی که کارمند صداوسیما بود زندگی مشترکش را آغاز کرد و پس از ٢سال دو پسر به نام آرمین و آرمان وارد زندگی این زوج خوشبخت شد اما این شیرینی برای خانم معلم چندسال بیشتر دوام نیاورد و روی دیگر سکه زندگی برایش نمایش داده شد.
از این جای ماجرا را سودابه خانم همانطور که روی تخت دراز کشیده است و گاهی با تلفنی که در دست دارد و به دوست و آشنایانش زنگ میزند و میگوید درحال مصاحبه با روزنامه «شهروند» است، بازگو میکند:
مرگ همسر
«سال ٧٤ بود که همسرم جعفر در یک سانحه رانندگی جانش را از دست داد. وقتی او رفت، پشت و پناهم را از دست دادم. جعفر همه چیزم در زندگی بود و وقتی او از این دنیا رفت زندگی من هم از بین رفت. تا سال ٨٢ زندگیام را بدون همسرم ادامه دادم تا اینکه ازسال ٨٢ مریضیام آغاز شد.»
آغاز خانهنشین شدن
وی در ادامه میگوید: همان سال وقتی سر کلاس درس حاضر میشدم، زانوهایم درد شدیدی میگرفت و پس از مدتی کار به جایی رسید که حتی برای یک لحظه هم نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. همان سال با ٢٨سال سابقه بازنشسته شدم. وقتی پزشکان تشخیص دادند که آرتروز شدید و رماتیسم دارم، خانهنشینی من شروع شد. پزشکان میگفتند برای آغاز درمان من باید ابتدا وزنم را کم کنم، اما دست من نبود. چاقی را از پدر خدا بیامرزم به ارث برده بودم و از طرفی هزینههای درمانیام آنقدر بالا بود که نمیتوانستم آنرا پرداخت کنم و متأسفانه آموزش و پرورش هم هیچ کمکی به من نکرد.
پایی که دیگر پا نشد
مشکلات خانم معلم همچنان ادامه داشت. او میگوید: زنی فعال بودم اما دیگر حرکتی نداشتم. سال ٩٠ یک مشکل به مشکلهای سودابه خانم اضافه شد. او دراینباره میگوید: مهرماهسال ٩٠ بود که کلیه چپم درد شدیدی گرفت و مجبور شدم از پزشک درخواست کنم برای معاینهام به خانهام بیاید.
با آزمایشات مختلف مشخص شد دیابت هم دارم. بیماری جدیدم از یک طرف و نسخههایی اشتباهی که پزشک عمومی برایم تجویز میکرد از طرف دیگر باعث شد ١٧ مهرماه به کما بروم. ١٠ روز تمام در کما بودم و در تمام اینمدت به خاطر سنگین بودن وزنم، کادر پزشکی به خانهام آمده بود. ١١ روز از این ماجرا میگذشت که به هوش آمدم اما پزشک عمومی ادعا داشت که دیابت بدنم را تسخیر کرده و باید پاهایم را که دچار زخم و عفونت شده بود قطع کنند.
وی اضافه میکند: آن موقع هم با تلاش آتشنشانها به بیمارستان لقمان رفتم و از آنجا به دلیل نبودن امکانات کافی به بیمارستان ولنجک منتقل شدم. پای سمت راستم را قطع کردند چراکه در غیراینصورت مریضی به قلبم میزد و جانم را از دست میدادم. پس از قطع شدن پای سودابه خانم او دوباره به خانه بازگشت و تا همین چندروز پیش دیگر رنگ بیرون را ندیده است.
چشم انتظار زیارت
سودابه خانم عاشق طبیعت و حیوانات است. او در خانهاش از پرندهها نگهداری میکند. کار روزانه خانم معلم این است که با نسرین خانم پرستارش سر به سر بگذارد یا قرآن بخواند. یکی دیگر از علاقههای این بانوی ١٧٠ کیلوگرمی برگزاری جلسات روضه و مولودی در خانهاش است. وقتی از او درباره آرزویش میپرسیم چشمانش پر از اشک میشود و بغضش میترکد. او میگوید تنها آرزویم این است که قبل از مرگم یکبار دیگر به زیارت آقا امام رضا بروم. شاید این آخرین خواسته من از خدا باشد.
اما مریضی سودابه خانم باعث نشده او اشتیاق به غذا خوردن را از دست بدهد او میگوید: من از خورشت فسنجان خوشم میآید اما ماهی را هم خیلی دوست دارم و اگر شبانهروز هم به من ماهی بدهند، هیچوقت سیر نمیشوم.
پرستار مهربان در کنار سودابه
شاید تنها رفیق سودابه خانم پرستارش نسرین باشد که جریان آشنایی آنها هم ماجرای جالبی دارد ماجرا را نسرین ستاری پرستار سودابه اینطور تعریف میکند: وقتی شنیدم پرستار سودابه خانم او را رها کرده است خیلی ناراحت شدم و قبول کردم چندروز برای رضای خدا به کمکش بروم. اصلا قصد نداشتم پرستاری سودابه را قبول کنم چون حقوقش کفاف زندگی مرا نمیداد اما خواب عجیبی دیدم.
دو خانم چادری در خواب از من خواستند تا پرستاری سودابه را به عهده بگیرم. میگفتند که کمبود حقوقت را جبران میکنیم! وی میگوید: «روزهای اول او هیچ امیدی به زندگی نداشت و خود را فراموششده حساب میکرد اما با شروع کارم در خانه سودابه تصمیم گرفتم هرطوری که هست او را خوشحال کنم بههمین خاطر همیشه با او شوخی میکنم و سربهسرش میگذارم. باوجوداین که خودم مشکل بزرگی داشتم اما برای اینکه سودابه ناراحت نشود، جلوی او خندیدهام.»
ماجرای سودابه و کمک از آتشنشانها
هوشدار میگوید: «چندوقت پیش تصمیم گرفتم خانهام را عوض کنم و به یک جای دیگر بروم. به همینخاطر از آتشنشانها کمک گرفتم. مأموران با تلاشی ٧ ساعته توانستند سودابه خانم را از ساختمان قدیمی به ساختمان جدید منتقل کنند.
شاگردان در کنار معلم
سودابه از ناصر حقی و هادی اکبری دو دانشآموزش میگوید که بعد از سالها وی را پیدا کردند و حالا کمک حالش هستند. او میگوید: مدتی پیش بود که دو پسر جوان به خانه من آمدند و خود را معرفی کردند. من معلم کلاس اولشان بودم. آنها وقتی در جریان ماجرا قرار گرفتند با سختی زیاد آدرسم را به دست آوردند و حالا هرازگاهی برای کمک به خانهام میآیند.
اخباراجتماعی - شهروند
ویدیو مرتبط :
راه کار رد کردن مرحله لیبی (یکی از قسمت های سختش)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
جدال ۴۸ ساعته خانم معلم با مرگ
مردی كه از همسرش جدا شده، به تصور این كه او را به قتل رسانده است، جسدش را به چاه ۱۸ متری انداخت، اما پس از ۴۸ ساعت با جستجوی ماموران، زن جوان از یك قدمی مرگ نجات یافت.
شامگاه ۵ آبان مردی با حضور در كلانتری مركزی شهرستان ابركوه در استان یزد با ارائه شكایتی عنوان كرد، دختر او كه معلم است، به خانه بازنگشته و تلفن همراهش نیز خاموش است و هیچ اثری از او نیست.
با تشكیل پرونده ای در این ارتباط در پلیس آگاهی، ماموران ابتدا به همسر سابق زن جوان كه یك پزشك است مشكوك شده و به تحقیق از وی پرداختند.
مرد پزشك در تحقیقات عنوان كرد، چندی پیش به دلیل اختلاف با همسرش و با داشتن یك فرزند خردسال از هم جدا شده اند و پس از آن زن جوان را ندیده است.
شاهد كوچولو
با ثبت اظهارات اولیه مرد پزشك، پلیس تحقیقات میدانی خود را آغاز كرد و با حضور در محل زندگی مرد پزشك به تحقیق از همسایه ها پرداخت كه پسربچه ۸ ساله ای به ماموران گفت: من با پسر دكتر دوست هستم و زمانی كه به قصد بازی به سراغ دوستم رفته بودم، در خانه بسته بود و از شكاف دیوار دیدم كه دكتر جسد یك زن را در حیاط خانه روی زمین می كشید.
در پی این اظهارات موضوع به مقام قضایی گزارش و دستور بازداشت دكتر متهم صادر شد.
مرد پزشك در ادامه تحقیقات همچنان عنوان می كرد كه هیچ اطلاعی از همسر سابق خود ندارد.
بنابراین گزارش در حالی كه یك گروه از ماموران در حال تحقیق از مرد متهم بودند، تیم دیگری از ماموران با جستجو در بیابان و قنات های موجود تلاش برای یافتن جسد را آغاز كردند اما به دلیل تاریكی شب این جستجوها به نتیجه نرسید.
ناله ضعیف در چاه ۱۸ متری
صبح روز بعد مرد پزشك پس از اظهارات ضد و نقیض، زبان به اعتراف گشود و گفت: پس از جدایی از همسرم او گاهی اوقات برای ملاقات با فرزند مشتركمان به خانه ام می آمد تا این كه روز حادثه وقتی او وارد خانه شد، بار دیگر بر سر مهریه و سرپرستی فرزندم میان ما مشاجره در گرفت و من نیز عصبانی شده و به او حمله ور شدم و گلویش را فشار دادم كه متوجه شدم نفس نمی كشد و علائم حیاتی ندارد.
وی افزود: جسد را با خودرو به خارج از شهر منتقل كرده و آن را به چاهی انداختم.
در پی این اعترافات، ماموران با عزیمت به محل، بازرسی را آغاز كردند و یكی از ماموران پلیس به كمك طناب وارد چاه شد كه در نیمه های چاه صدای ناله ضعیفی را شنید كه درخواست آب می كرد.
به این ترتیب با كمك آتش نشانی، ۲ ساعت بعد زن جوان كه بشدت مصدوم شده بود و بر اثر جراحت، گرسنگی و تشنگی در یك قدمی مرگ قرار داشت، نجات یافت و به بیمارستان منتقل شد.
بازداشت متهم
با نجات خانم معلم از عمق چاه ۱۸ متری پس از ۴۸ساعت، قاضی پرونده با صدور قرار قانونی دستور بازداشت پزشك متخلف به اتهام اقدام به قتل را صادر كرد و متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار پلیس آگاهی شهرستان ابركوه قرار گرفت.
نجات این خانم معلم موجب شادی مردم شده است.... / گزارش : جام جم آنلاین