اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
روایتی از مهارت بالای خلبان ایران140
اخبار اجتماعی - روایتی از مهارت بالای خلبان ایران140
به گزارش روابط عمومی نیروی هوایی ارتش، همایش تجلیل از آزادگان نیروی هوایی ارتش با حضور جمعی از خلبانان آزاده نهاجا و خانواده شهدای آزاده با عنوان «سروهای سرافراز روایت عشق از زبان خلبانان آزاده» به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان در منطقه 22 شهرداری تهران برگزار شد.
در این مراسم که در مجتمع فرهنگی هنری امام علی (ع) برگزار شد، تعدادی از خلبانان آزاده نیروی هوایی به بیان خاطراتی از دوران اسارت و نحوه اسیر شدن خود پرداختند.
در ادامه امیر حسین چیتفروش مشاور فرمانده نیروی هوایی در توضیح دلیل اسارت شهید لشکری به مدت 18 سال گفت: رژیم بعثی عراق سعی میکرد به هر قیمتی از شهید لشکری محافظت کند، حتی چندین بار این شهید را به زندان های مختلف جابجا کرد تا از بمبارانهای هوایی مصون باشد، فقط به این دلیل که چون قبل از شروع رسمی جنگ اسیر شده بود، به عنوان سند معتبر جنگی به حساب می آمد.
چیت فروش همچنین به بیان خاطرهای از شهید لشکری پرداخت و گفت: پسر عموی صدام که برای بازجویی شهید لشکری انتخاب شده بود، به وی با افتخار می گفت «من سیلی توی صورت وزیر شما (شهید تندگویان-وزیر وقت نفت) زدم!». بعد از چند روز شهید لشکری در فرصتی مناسب سیلی محکمی به آن بازجو می زند و می گوید «این جواب چَکی بود که به وزیر کشور من زدی». این حرکت شهید لشکری آنقدر بازتاب داشت که بازجو و تیم وی را از کار برکنار کردند.
چیت فروش تصریح کرد: رژیم صدام همه کاری انجام داد تا شهید لشکری جمله ای را که آنها می خواستند، برای رسانه های دنیا بگوید، اما ایمان و وطن دوستی این شهید بزرگوار مانع از همکاری با این رژیم شد.
امیر چیت فروش در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به حادثه سقوط هواپیمای ایران-140حرکت بسیار شجاعانه و عاقلانه خلبان آن هواپیما را ستود و خاطرنشان کرد: قدرت تصمیم گیری بالای خلبان هواپیمای ایران 140 جان افراد بسیاری را نجات داد. کاپیتان مرحوم ایزدپناه با مهارت خود باعث شد تا ساکنان شهرکهای مسکونی اطراف محل سقوط آسیب نبینند.
وی در ادامه گفت: با اینکه برج مراقبت به کاپیتان هواپیما دستور داد که به چپ گردش کند، اما مرحوم ایزدپناه با یک تصمیم گیری سریع در آن شرایط حساس، به راست گردش و هواپیما را به فضایی خالی از سکنه هدایت کرد.
در پایان این مراسم از آزادگان و خانواده شهدای آزاده نیروی هوایی ارتش تجلیل شد.
اخبار اجتماعی - تابناک
ویدیو مرتبط :
مهارت خلبان
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گفتوگوی خواندنی با فرزند خلبان هواپیمای «ایران140»
اخباراجتماعی - گفتوگو با فرزند خلبان هواپیمای «ایران140»:
پدرم بارها هواپیمای آسیبدیده را نشانده بود
وی در طول دوران جنگ بارها پرواز کرده و با وجود حوادثی که برای هواپیمایش اتفاق افتاده توانسته بود آن را به سلامت به زمین بنشاند. ایزدپناهی رتبه استاد خلبان داشت و خلبان تست بود که این رتبه همپای مدرک دکتراست. شاید به همین دلیل بود که امیر سرتیپ دوم خلبان «محمد چیتفروش» مشاور فرمانده نیروی هوایی ارتش در مراسم تشییع پیکر او گفت همه اقشار در نیروی هوایی ایزدپناهی را قبول داشتند. گفتوگوی ما با پسر خلبان ایزدپناهی را بخوانید:
خلبان ایزدپناهی بر اساس گفتههای کارشناسان در لحظات آخر سقوط مانع برخورد هواپیما با ساختمانها شد، در اینباره چیزی شنیدهاید؟
پدر همیشه به فکر مردم بود او هشتسال برای دفاع از کشور و مردمش جنگید و وقتی شنیدم او با مهارتی که داشته هواپیمای در حال سقوط را کنترل کرده تا روی منطقه مسکونی سقوط نکند اصلا تعجب نکردم شاید برای دیگران تعجبآور باشد اما برای اعضای خانوادهاش که تفکرات او را در مورد مردم میدانستند اصلا تعجبآور نبود.
پدرتان در دوران جنگ هم حادثهای را تجربه کرده بود؟
پدرم خلبان هواپیمای جنگی بود و در ارتش خدمت میکرد. در طول سالهای جنگ بارها در عملیاتها شرکت کرده بود و همیشه همرزمانش میگفتند چطور هواپیمای آسیبدیده را با مهارت زمین مینشاند. همیشه در مواقع خطر سعی میکرد طوری هواپیما را هدایت کند که تا حد ممکن به کسی آسیبی وارد نشود.
پدرم در چند عملیات مهم شرکت کرده بود و افتخارات زیادی داشت اما هیچوقت دوست نداشت درباره کارهایی که کرده صحبت کند و میگفت من از میهنام دفاع کردم و این وظیفه هرایرانی است. او در خلبانی مهارت بسیار زیادی داشت، کسی که بتواند جنگنده افپنج را در حالی که با ضدهوایی عراقیها آسیب شدید دیده بارها و بارها به سلامت بنشاند قطعا مهارت زیادی دارد.
پدرتان از چه زمانی خلبانی هواپیماهای مسافربری را برعهده گرفت؟
خلبان ایزدپناه بعد از بازنشستگی از ارتش همچنان به فعالیت خود ادامه میداد. پدرم عاشق پرواز و مردم بود بارها از او خواستیم دیگر کار را کنار بگذارد و بیشتر برای خانواده وقت بگذارد اما میگفت وقتی میتوانم در قسمتی دیگر به کشورم خدمت کنم چرا نباید این کار را بکنم. همیشه دیگران را به خودش ترجیح میداد حتی زمانی که مشکلی ایجاد میشد بهجای اینکه به فکر خودش باشد اول به دیگران فکر میکرد او یک وطنپرست واقعی بود و همیشه سعی میکرد بدون حاشیه سرباز کشورش باشد.
ظاهرا خواهر شما در آخرین پرواز پدرتان قبل از سقوط همراه او بود در اینباره توضیح میدهید ؟
بله درست است. خواهرم و شوهرش صبح روز حادثه در تهران کاری داشتند و میخواستند با هواپیما به تهران بیایند پدرم گفت خودش هم پرواز دارد.
دو بلیت برای آنها تهیه کرد تا با هم به تهران بیایند وقتی به فرودگاه مهرآباد رسیدند خواهرم منتظر مانده بود تا با پدر خداحافظی کند و بعد برود اما پدرم برای بدرقه مسافران ایستاده و بعد هم به خواهرم گفته بود باید با مسافران خداحافظی کند و او را راهی کرده بود.
چه زمانی در جریان سقوط هواپیما قرار گرفتید؟
یکی از دوستان از فرودگاه با ما تماس گرفت و سراغ پدر را گرفت از سقوط چیزی نگفت اما سوالاتی پرسید که ما مشکوک شدیم میخواست بداند پدرمان با چه هواپیمایی و کی پرواز کرده است وقتی اینطوری صحبت کرد شک کردم بعد خودمان پیگیر شدیم و چند جا تلفن زدیم و متوجه شدیم در تهران هواپیمای پدر سقوط کرده است. خواهرم آن زمان در فرودگاه بود اما با خبر نشده بود تا اینکه ما تماس گرفتیم و موضوع را به او گفتیم.
چه مدتی بود که پدرتان با این نوع هواپیما پرواز میکرد؟
مدت زیادی بود. این هواپیما مثل موم در دستش بود او تسلط زیادی روی هواپیما داشت و به همین خاطر هم در آخرین لحظه وقتی که متوجه شده دیگر سقوط هواپیما قطعی شده است طوری هواپیما را هدایت کرد که در منطقه مسکونی سقوط نکند و به مردم کمتری آسیب برساند اطمینان دارم اگر راهی بود که خودش را فدا کند اما مسافران نجات پیدا کنند حتما این کار را میکرد. پدرم عاشق زندگی و مردم بود.
ما دوخواهر و دوبرادر هستیم هیچوقت با ما بدرفتاری نکرد و هیچ خاطره تلخی از او نداریم در این مدت که پدرم را از دست دادم گاهی با خودم میگویم ایکاش یکبار سرم داد میزد ایکاش یکبار با من بدرفتاری میکرد تا به خودم میگفتم یک خاطره بد هم از پدرت داری اما او هیچچیز جز مهر پدری و عشق به ما نداد.
یادگاریای که ما از پدرمان داریم و نسبت به او احساس دین میکنیم این است که راه او را در خدمت و مهربانی با مردم ادامه دهیم و همانقدر که او در برابر خدماتی که برای کشور و مردم میکرد بیتوقع بود بیتوقع باشیم. پدرم شاگردان زیادی داشت در این مدت آنها به دیدار ما آمدند و هیچکدام حتی یک خاطره بد هم از پدر نداشتند و در مورد مهارتهای پدر در آموزش میگفتند. او عاشق پرواز بود و در پرواز هم رفت.
اخبار اجتماعی - شرق