اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
دین را نمیشود به مردم تزریق كرد
اخبار سیاسی - دین را نمیشود به مردم تزریق كرد
در همین راستا «آرمان» با آیتا... غرویان گفتوگو پرداخت كه در ادامه میخوانید:
وظایف حكومت اسلامی در رشد و تعالی جامعه چیست؟
علاقهمندم جملهای از كتاب اسلام و مقتضیات زمان یا اسلام و نیازهای زمان شهید مطهری راسرآغاز سخن قرار دهم و دربارهاش بحث كنیم. امام (ره) هم روی آثار شهید مطهری سفارش اكید داشتند. اتفاقاً بحث افراط و تفریطها سرتیتر یكی از بحثهای شهید مطهری است. گویا بحثی كه امروز ریاست محترم جمهوری تحت عنوان گفتمان اعتدال و عقلانیت مطرح كرد را شهید مطهری در زمان خودش پیش بینی میكرده است.
ایشان نوشته: «تفریط كارها برعكس، جمود و خشكی به خرج میدهند و روی مسائلی كه اسلام هیچ راضی نیست ایستادگی میكنند. خطر جمود از خطر جهالت كمترنیست. دین اعتدال لازم دارد. در مساله انطباق با مقتضیات زمان همانطور كه نباید جهات دیگری را پیش كشید و در دین دخل و تصرف كرد به بهانه اینكه زمان اینجور و آنجور شده است، همچنین نباید به نام دین روی موضوعاتی كه اساساً ریشهای ندارند تكیه كرد. مثلاً پا را به یك كفش كنیم و بگوییم بچه كه میخواهد درس بخواند باید حتماً از عمّ جزو شروع به كار كند تا باسواد شود. مگر این را پیغمبر و امام گفته است كه بچه هر موقع خواست درس را شروع كند باید از عمّ جزو شروع كند.
اتفاقاً این كار بدی است برای اینكه احترام قرآن را از بین برده است. » بعد ایشان به خطبه 16 نهجالبلاغه امیرالمومنین تمسك میكند كه میفرماید: «انحراف به چپ و انحراف به راست هر دو غلط است. مستقیم باشید تا به مقصد برسید. » بعد هم این آیه را میآورد كه « بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد». بر اساس این آیه راه میانه را از قرآن استنباط میكند. ایشان بحثهای زندهای نسبت به شرایط ومقتضیات زمان و مكان مطرح كرده است و نیز در همین كتاب فرموده: «اسلام راه است، توقفگاه نیست. مثل طب میماند. » بنده روی این تشبیه فكر كردم. ببینید طبابت میخواهد انسان را خوب كند، ازمریضیها نجات دهد و سلامت را برای انسان تامین كند. آیا طب میتواند راكد بماند؟ هرگز.
چون هر روز یك كشف و یك نیاز و یك بیماری جدید پدید میآید. اسلام هم مانند طبابت است. اصلاً ذات اسلام تحولپذیری است. توقفگاه نیست. اگر این نگاه را، كه شهید مطهری به اسلام دارد، داشته باشیم آنوقت وظیفه حكومت هم مشخص میشود. حكومت باید انسان را مدیریت و ساماندهی كند. مقتضیات زمان و مكان و نیازهای انسان دائماً در تحول است. پس حكومت دینی و نظام اسلامی مثل طبابت است. باید هر روز خودش را متناسب با شرایط جدید بسازد و بتواند نیازها را برطرف كند. پس وظیفه حكومت اسلامی ساماندهی امور زندگی مردم است.
تفاوت دین دولتی و دولت دینی چیست؟
دولت دینی یعنی آن نظام حكومتی و قانون اساسی كه بر اساس احكام دینی تنظیم و اجرا میشود. چون زمان و نیازهای انسان دایماً در حال تحول است، دولت دینی هم در طول زمان متغیر خواهد بود. لباس و وسایل زندگی ما و رسانهها شرایط جدیدی را برای انسان فراهم میكند. فقها در شرایط خاص اجازه میدهند كه یك سری از احكام تغییر كند. فرض كنید زن نامحرمی دارد در دریا غرق میشود. تماس بدنی با نامحرم حرام است. ولی میگویند در این شرایط اگر دست نامحرم را بگیرید و از آب بیرون بیاوریدش نه تنها حرام نیست بلكه واجب است. چون شرایط جدیدی حاصل شده و حكم تابع عناوین و شرایط جدید است. همچنین همه فقها شطرنج راقمار میدانستند. حضرت امام (ره) نیز قمار را در زمانی كه صدق میكند حرام میدانستند. بعد گفتند شطرنج در عصر جدید ورزش فكری است.
حكم و فتوای ایشان عوض شد. الان هم در جمهوری اسلامی بازی و خریدوفروش میشود و اشكالی هم ندارد. پس احكام تابع عناوین است. شرایط جدید، عناوین و موضوعات جدید مطرح میكند و احكام هم تغییر میكند. درباره نوع پوشش باز همین مساله است. فرض كنید نوع پوشش خانم دكتری كه میخواهد در اتاق جراحی عمل جراحی انجام دهد باید متناسب با شرایط كاریاش باشد. از این قبیل زیاد داریم. مانند رانندگی و درسخواندن در محیطهای دانشگاهی برای خانمها. شرایط و وضعیت جدید اقتضا میكند كه احكام جدیدی ارائه شود و فتاوا متناسب با شرایط زمان شود. دولت دینی باید متناسب هر زمان احكام و مقررات را طبق ارزشهای دینی پیاده كند و زمینهاش را فراهم كند. دولتی كه اساس و مقررات و قانون اساسیاش، قوانین شرعی و دینی باشد، دولت دینی است.
دین دولتی یعنی دولتی سر كار بیاید و آنطور كه خودش میگوید دین را بر مردم عرضه كند و بخواهد با امر و نهی وبرخورد مردم را دیندار كند. یعنی هر دولتی كه بخواهد دین را طبق تفسیر خودش بر مردم تحمیل كند. به نظر بنده چنین چیزی اصلاً معقول نیست. دین امری است از مقوله باطن، قلب، معرفت و شناخت باطنی. اینها را نمیشود در مردم تزریق كرد. مثلاً اونیفورم ارتش باید فلان طور باشد. اونیفورم را میشود دولتی كرد. دولت هر طور كه میخواهد میتواند یك اونیفورمی بر تن مردم بپوشاند. مثل مردم تركیه كه لباس ملی خاصی را میپوشند و میگویند این لباس ملی ماست. اما دین دولتی امكانپذیر نیست.
دین مثل اونیفورم نیست كه بر تن همه یكسان بپوشانی. این به انتخاب وشناخت بر میگردد. تقوا و ایمان از مسائلی نیست كه با آمپول در مردم تزریق كنیم تا مومن شوند. قرآن هم میفرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاكراً و اما كفوراً / راه را به او نشان دادیم، خواه شاكر باشد خواه ناسپاس»، «لا اكراه فی الدین / هیچ اجباری در دین نیست» و«ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنهم مسئولا / گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد». یعنی دین باید از راه چشم و گوش و معرفت و دل و قلب برای انسانها حاصل شود.
از منظر فقهی جلوگیری از مظاهر منكر از وظایف حكومت است؟
بطور كلی حكومت دینی مثل حكومت ما چون خواست ملت است، وظیفه دارد كه بسترها و امكانات و مقدمات لازم برای انتخابهای دینی مردم را فراهم كند. مسلم است یك حكومت دینی نمیتواند نسبت به دینداری و بیدینی بیتفاوت باشد. بالاخره حكومت دینی اسمش با خودش است و باید زمینهها و بسترها را برای انتخابات و مراسم دینی مردم فراهم كند. از آن طرف هم دولت نباید به بیدینی مردم كمك كند. دولت نباید یك دولت لاییك و سكولار و بیتفاوت نسبت به دین شود.
حكومت دینی باید مردم را به سمت ارزشهای دینی هدایت و تشویق كند، جایزه بگذارد وسرمایهگذاری و برنامهریزی كند. اما حكومت دینی نمیتواند جلوی انتخاب مردم را بگیرد. اصلاً شدنی نیست. چون انسان یك موجود آزاد و انتخابگر است. به نظر بنده این مساله روشنی است. بنابراین اینكه با زور میشود مردم را دیندار كرد اصلاً با جنس دینداری سازگاری ندارد. بعضی مفسران آیه «لا اكراه فی الدین» را هم همینطور تفسیر كردند. این «لا» را «لا»ی نفس الجنس گرفتند. درست است. «لا اكراه» یعنی اصلاً جنس اكراه در دین نیست. جنس اكراه در جنس دین، راه ندارد. دینداری جنسی است كه با جنس اكراه سازگاری ندارد. اینها دو جنس مختلفند.
وقتی چنین موضوعاتی در سطح كلان مطرح میشود خیلی از جوانهای ما دنبال تاریخچهاش میروند. مثلاً وقتی اینجا گشت ارشاد به وجود میآید، جوانها میخواهند بدانند در تاریخ اسلام آیاچنین چیزی سابقه دارد؟
این مساله در كشورها و جوامع مختلف اسلامی، مختلف است. یعنی یك روش واحدی نمیبینیم. بعضی از كشورهای اسلامی نمازشان را میخوانند و عبادتشان را میكنند و روزهداری میكنند. ولی شما میبینید افراد در رعایت مسائل دینی آزادند. در تركیه مسلمان زیاد داریم، در لبنان مسلمان شیعه زیاد داریم، سوریه كشور اسلامی است، عربستان، یمن، بحرین و بسیاری كشورهای دیگررا اسلامی میدانیم. حتی پرچم لااله الاالله دارند یا روی پرچمشانالله اكبر مینویسند. ولی در جوامع مختلف روشهای حفظ اسلام متفاوت است. كشور ما نیز یك شیوه مخصوص به خودش دارد. اینها نشان میدهد كه ما یك روش ثابت و یكسانی در عالم اسلام نداشتهایم. و الا این تفاوتها و اختلافات در كشورهای اسلامی نبود.
معلوم میشود اینها به نوع سلیقهها و برداشتهای حكومتها برمیگردد. مثلاً بیشتر مراكز شیعی ما در كشور عراق است. امام حسین (ع)، حضرت علی (ع)، سایر ائمه ما و شیعیان زیادی در بلاد عراق مرقد دارند. اما میبینید كه حكومتشان در مساله حجاب افراد را آزاد گذاشته است. این شیوه نیز در طول تاریخ در یك كشور یكسان نبوده است. بر حسب اختلاف حكومتها، شیوهها متفاوت شده است. در كشور ما هم همینطور است. بنابراین نمیتوانیم بگوییم كه مثلاً همه حكومتهای اسلامی برخورد میكردند یا ساكت بودند. این بر حسب برهههای مختلف تاریخی و نوع حكومتها متفاوت است. لذا پاسخ بنده به این سوال این است كه ما در تاریخ یك روش ثابت نداشتهایم.
در جلوگیری از منكرات، مرز میان كار فرهنگی و اجبار چیست؟
كار فرهنگی كار نرمافزاری است. اجبار یك كار سخت افزاری است. به نظر من اصلاً مقوله فرهنگ، اجبار بر نمیدارد. مثل اینكه معلمی بخواهد رابطه طالس و فیثاغورث را به ضرب شلاق به دانشآموزش بفهماند. تا دانشآموز نفهمیده باشد شما صد یا هزار شلاق هم به بدنش بزنید، باز میگوید: نفهمیدم رابطه طالس و فیثاغورث چیست. مسائل فرهنگی هم اینطوری است. حكومت باید تلاش كند. اسلام از دیدگاه بزرگانی مثل حضرت امام (ره)، شهید مطهری و علامه جعفری دین منطق است.
این روزها هم این بحث مطرح شده است كه میشود مردم را با زور به بهشت فرستاد یا نه. بنده میگویم دو بهشت را به مردم پیشنهاد كنید. بگویید یك بهشتی هست كه به زور میبریمتان و یك بهشتی هم هست كه به اختیار خودتان میبریمتان. یعنی یكی بهشتی كه با معرفت حاصل میشود ودیگری بهشتی كه شما را با شمشیر واردش میكنیم. كدام را انتخاب میكنید. باز مردم میگویند آن بهشتی كه با معرفت باشد را میخواهیم. در حقیقت بهشت حقیقی نیزهمین است. نه بهشتی كه انسان را با زور ببرند. بهشتی كه انسان را با زور ببرند بهشت نخواهد بود. برای اینكه او میگوید من نخواستم، شما من را به زور آوردید. بهشت جایی است كه باید از روی رضایت باشد. «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربك راضیه مرضیه». بنابراین مقوله فرهنگ اجباربردار نیست ومانند مسائل علمی دیگر متكی به فهم و درك است. بنده اگر یك رابطه علمی وفیزیكی را در هندسه یا ریاضیات یا فلسفه یا هر علم دیگری نفهمم نمیتوانم بگویم قبول كردم. قبولكردنش مساوی با فهمش است. مسائل فرهنگی اینطور است.
خیلیها حالا دلواپس این مساله هستند.
دلواپسیم كه امروز مطرح میشود چیز خوبی است. همه دلواپسیم. اماواقعاً با این دلواپسی مساله حل میشود؟ شما باید مسائل و شبهات علمی نسل جوان را پاسخ دهید. بااینكه بنشینیم غصه بخوریم و دلواپس باشیم چیزی حل نمیشود. باید یك راهحلی برای نسل جوان پیدا كنیم.
در زمینه نظارت دولت تفاوتی میان احكام فردی و اجتماعی هست؟
تشخیص مصداق مسائل فردی و اجتماعی خیلی كار سختی است. در جامعهشناسی و رفتارشناسی و انسانشناسی مسائل را به مسائل فردی و اجتماعی تقسیم میكنند. ولی تشخیص مصادیق مسائل فردی از اجتماعی خیلی كار مشكلی است. فرض بفرمایید افرادی سیگار میكشند. بعد اگر شما به او در اتوبوس یا خیابان اعتراض كنی كه مثلاً سیگار نكش، میگوید به خودم مربوط است و این یك مساله فردی است. پاسخش این است كه آثار دود سیگارت به اطرافیانت سرایت میكند و باعث سرفه عابری میشود كه از كنارت میگذرد.
یعنی آن كسی كه سیگار میكشد میگوید به خودم مربوط است، مساله فردی است و خودم پولش را دادم. اما از نگاه دیگر آثاری كه این رفتار به دنبال دارد به مسائل اجتماعی مربوط است. یك سری مصادیق دیگری هم وجود دارد كه بعضیها خیال میكنند اینها از مسائل اجتماعی است و حكومت باید واردش شود. در حالی كه نه، مساله فردی است. بنده این را در درسوبحثهایی كه در باب ولایت فقیه و فقه المصلحه داشتم گفتهام. مثلاً آیا حكومت میتواند دستور بدهد كه همه مردم باید روزهای پنجشنبه یا جمعه یا روزهای دیگر هفته برای ناهار آبگوشت بخورند. این ربطی به حكومت ندارد. نوع غذایی كه من میخواهم بخورم و نوع ذائقه من را دولت و حكومت نمیتواند تعیین كند. یك كسی از آبگوشت خوشش نمیآید و یك كسی ماكارونی دوست دارد. حكومت نمیتواند در نوع و مصادیق غذا و ذائقه و سلیقه افراد دخالت كند. اینها مسائل فردی است. الان مثلاً درباره نوع چادر ومانتو و سلیقهها و رنگهای مختلف در تلویزیون بحث میشود.
در طول تاریخ، حكومتها هیچوقت دراین موضوعات نتوانستند دخالت كنند و مصداق ثابتی برایش تعیین كنند. چون ذات این موضوعات طوری است كه به سلایق افراد برمیگردد. حكومت میتواند چارچوبهایی را مشخص كند. فرض بفرمایید بگویدنباید لباس مرد یا زن در خیابان بدننما باشد تا موجب مفسده نشود. حكومت میتواند در این موضوعات وارد شود. مثلا لباس، فسادآور و مفسدهانگیز یا محرك شهوات نباشد. ولی اینكه دقیقاً باید این رنگ باشد، مثلاً زرد یا آبی باشد را حكومتها نمیتوانند تعیین كنند. مردم در انتخاب مصادیق ریز برحسب سلیقه خودشان عمل میكنند.
تفاوت حكومت دینی و غیردینی در جلوگیری از مظاهر فساد اخلاقی و اجتماعی چیست؟
در دنیای امروز حكومتها بر حسب نوع جهانبینی و فلسفه و فقه و مقرراتی كه دارند متفاوتند. شك نداریم كه بعضی ارزشهایی كه در دین داریم، در جوامع لاییك یا سكولار ضدارزش است. یا بعضی چیزهایی كه ما ضدارزش میدانیم در جوامع دیگر ارزش است. ولی در عین حال مشتركاتی هم داریم. معتقدم در همه جوامع یك سری مشتركات داریم. ابتدا باید ارزشهایمان را از ضدارزشها مشخص كنیم. بعد بر اساس ارزشهای مسلم و غیراختلافی، قوانین و مقرراتمان را اجرا كنیم. الان هم دنیا متنوع شده است. اصل مساله پوشش و حجاب از مسلمات است. اما نوع و مصداقش مختلف است.
نظرات فقها هم مختلف است. تفاوت كاملاً روشن است. یك حكومت دینی باید از ارزشهای مورد قبول ملت مومن و متدینش دفاع كند. اما این به معنای بیتوجهی به سایر اقشار ملت نیست. سلیقهها هم مختلف است. میخواهم این را عرض كنم كه یك سری از برخوردهایی كه الان میبینیم واقعاً به نوع روانشناسی علما و افراد بستگی دارد. مثلاً اصلاً ذات و جوهر بعضی خشك است ولی بعضی ازعلما ذات و جوهرشان عطوفت و مهربانی است و معتقدند كه نسل جوان را با زبان نرم و مطابق با فطرت بیشتر میتوانیم جذب كنیم. الان در تعلیم و تربیت دو تئوری است.
یكی تنبیه و دیگری تشویق. بعضیها دائماً بر تنبیه تاكید دارند و بعضیها بر تشویق. بعضیها میگویند با تشویق بهتر میتوانید بچه را تربیت كنید تا تنبیه. بعضیها هم سلیقهشان تنبیه است. میگویند دائم بزنیم و گوشش را بتابانیم و فلكش كنیم. پدر و مادرها مختلفند. در اداره جامعه هم همینطور است. بعضی دائماً بر بگیر و ببند تاكید دارند و بعضی از علما هم مردم را با مهربانی دعوت میكنند و میگویند اثر این روش بیشتر است و میشود جامعه را با صلح و صفا مدیریت كرد. همیشه در طول تاریخ هر جامعهای یك عده متمرد و متخلف داشته است. ولی مشی ما برای اكثریت مردم باید بر اساس عاطفه اسلامی، مهربانی، نرمی و امثال اینها باشد. باید آن چهره رحمانی اسلام رابیشتر نشان دهیم.
آیا امربهمعروف و نهیازمنكر از وظایف حكومت است؟
امربهمعروف و نهیازمنكر وظیفه یك فرد مسلم یا یك حكومت اسلامی است. در اینكه امربهمعروف و نهیازمنكر یك وظیفه و واجب شرعی است شكی نیست. اما مهمترین بحث این است كه كجا تاثیرگذار است و كجا تاثیرگذار نیست، كجا اثر مثبت دارد و كجا اثر منفی. در بحث فقهی امربهمعروف و نهیازمنكر، كه در كتابهای فقهی و روایات و وسایل الشیعه فراوان است، آمده كه باید اول احتمال تاثیر بدهی.
اگر احتمال تاثیر ندهی میگویند برتو واجب نیست. پس اگر دولت میخواهد در مصادیق اجتماعی وارد شود باید اول ببیند تاثیر دارد یا ندارد و نوع تاثیرگذاریاش به چه شكل است تا اثر معكوس در افراد نگذارد. این یك مساله است و مساله دیگر هم تشخیص معروف و منكر است. مثلاً چهبسا گاهی میبینیم معروف و منكری كه فلان مسئول تعیین میكند برعكس است. مرجع تشخیص معروف و منكر در جامعه كیست و چه نهادی است. چه كسی تعیین میكند این معروف است یا منكر.
این هم مساله مهمی است. از اول انقلاب تا الان میبینیم كه این بحث مطرح بوده. مثلاً نهادی میگوید یك كاری معروف است وبه آن تشویق میكند اما نهاد مقابلش میگوید منكر است و این كار را نكنید. نهادی یك كار و رفتاری را منكر میداند و با آن برخورد میكند و نهاد فرهنگی دیگری میگوید نه، این منكر نیست و شما در تشخیصش اشتباه كردید. مثل برخوردكردن با ویدئو. یادم است یك زمانی ویدئوها را میگرفتند. بعد دیدند این دیگر وارد شده و همه استفاده میكنند. واقعاً ملاك تشخیص مصادیق چیست و چه كسی اینها را تعیین میكند.
اخیراً زمزمههایی برای تاسیس وزارت امربهمعروف و نهیازمنكرمیشود. نظر شما چیست؟
اگر وزارت امر به معروف و نهیازمنكر هم داشتهباشیم این هم میشود بخشی از سازمان تبلیغات یا وزارت ارشاد. عیب ندارد كه وزارتخانه زیاد شود و عنوان وزارتخانه هم پیدا كند. من نفیاً و اثباتا حرفی نمیزنم. مبنائاً میخواهم بگویم كه باید اول در مسائل فرهنگی یك مرجع عقلانی و عقلایی داشته باشیم.
این مراجع باید جامعهشناس و روانشناس و انسانشناس خوبی باشند. به مبانی اسلامی هم آگاه باشند. یك وقتی رفته بودم ژاپن. آنجا واقعاً امنیت عجیبی دیدم. وقتی برگشتم اینجا سوار قطار شدم. از قم رفتم مشهد. زمستان بود. صبح زود قطار در یكی از ایستگاهها ایستاد تا همه نماز بخوانند. بعد همه مسافرهای مشهد و زائرهای امام رضا، در برف و سرما پیاده شدیم برویم نماز بخوانیم. بعد دیدم بطور طبیعی همه كفشهایمان را برداشتیم، داخل كیسهای كردیم، به نمازخانه بردیم و گذاشتیم كنار مهرمان كه عبادت كنیم. یكدفعه از خودم پرسیدم اگر یك ژاپنی اینجا كنار ما بود واز من میپرسید: «چرا كفشهایتان را داخل نمازخانه میآورید؟ مگر شما نماز نمیخوانید، مگر عبادت نمیكنید. این چه كاری است كه كفش را با آن برف و آب كثیف به نمازخانه میبرید؟» من بگویم چه؟ بگویم كه میترسیم كفشمان را بدزدند. جواب دیگری نداریم. برای حفظ كفشمان از دست چه كسی. در حالی كه همه مسلمانیم و جامعه اسلامی است. دیدم این خیلی شرمندگی دارد.
ببینید اینها را جزو مسائل فرهنگی نمیدانیم. این مسائل فرهنگی است. اینها را باید حل كنیم. باید جامعهای بسازیم كه همه به هم اعتماد كنیم وبه یكدیگر رحم كنیم. اینها مسائل فرهنگی است. یعنی ما مصداق «نومن ببعض و نكفر ببعض / به بعضی ایمان داریم و بعضی را انكار میكنیم» هستیم. اصلاً انگار بعضی چیزها را جزو مسائل فرهنگی نمیدانیم. دروغ، شایعه، تهمت، بیاعتمادی و اینها در جامعه ما زیاد شده. شما وقتی میخواهید خریدوفروش و معامله كنید، واقعاً به فروشنده اعتماد میكنید. به قیمتی كه میگوید و میگوید اینقدر خریدم، اینقدر میفروشم و اینقدر سود دارم، چطور؟ اعتماد نمیكنید دیگر. یعنی اعتماد در جامعه كمرنگ شده. باید جامعنگر باشیم. اگر آن جامعنگری باشد دیگر یكبعدی به مسائل فرهنگی نگاه نخواهیم كرد.
اخبار سیاسی - ارمان
ویدیو مرتبط :
کلینیک سکته مغزی تبسم - تزریق دیسپورت - تزریق dysport
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
غرویان:دین را نمیشود باآمپول بهمردم تزریق کرد
اخبار اجتماعی - غرویان:دین را نمیشود باآمپول بهمردم تزریق کرد
«بهشت اجباری» یا «بهشت اختیاری» موضوع روز کشور است. آنگونه که به محض آنکه رئیسجمهور از این مساله سخن میگوید که مردم را با زور نمیتوان به بهشت فرستاد، همین میشود محور اصلی سخنان برخی از خطیبان نمازجمعه اخیر. این خطیبان در اظهارنظرهایشان خود را مقابل حسن روحانی قرار میدهند و میگویند دولت باید جاده صافکن ورود مردم به بهشت باشد ولو با زور!
فرهیختگان در این باره با محسن غرویان، عضو شورای راهبردی فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی به گفتوگو پرداخته است که در زیر میآید:
اخیرا شاهد اختلاف نظر رئیسجمهور با برخی از ائمه جمعه در مورد مباحث ارشادی مردم برای ورود به بهشت و جهنم هستیم، این دست اختلافات را از چه جنسی میدانید؟
بنده این اختلافات را از جنس اختلافات نظری، فکری و علمی نمیدانم. این اختلافات سیاسی و جبههگیری سیاسی جناحی است. چون این مساله از طرف رئیسجمهور مطرح میشود، موضعگیری جناحها و شخصیتها را شاهد هستیم.
دلیلتان بر سیاسی بودن این واکنشها چیست؟
قرائن زیادی بر این مساله وجود دارد. آقایانی که اینگونه موضعگیری میکنند که اسلام دین شمشیر است یا با شمشیر به بهشت رفتن و مواردی از این دست را مطرح میکنند، چرا در سالهای گذشته وقتی مواردی شبیه این وجود داشت، موضعگیری نمیکردند؟
مثلا چه مواردی؟
در هشت سال گذشته در دوره احمدینژاد مسائلی از این قبیل داشتیم یا در حال حاضر در صداوسیما برخی برنامهها مناسب نیست. چرا به این موارد هیچ واکنشی نشان نمیدهند. اگر آقایان دغدغه و اعتراض فرهنگی دینی دارند باید به صداوسیما هم داشته باشند. اما چون صداوسیما را از جناح خود میدانند، هیچ موضعگیریای نمیکنند که نشان میدهد این موضعگیریها نسبت به سخنان رئیسجمهور سیاسی و گروهی است.
البته موضوعی که شما اشاره کردید اختلافنظر و اختلاف برداشت در اسلام و دینداری مردم است، این مساله از قدیم هم بوده، سلیقهها مختلف است. برخی اسلام را دین خشن و تند معرفی کردند. اتفاقا یکی از اشکالاتی که مستشرقین داشتند این بود که اسلام را دین شمشیر معرفی میکردند. الان هم بعضی از علما آمدهاند این مساله را مطرح میکنند که اسلام دین شمشیر است یا باید با شمشیر مردم را به بهشت برد. این همان حرف مستشرقین است. شهید مطهری و علامه جعفری در آثارشان پاسخ مستشرقان را دادند.
فحوای کلام آقای روحانی چقدر مبنای دینی دارد؟ در این دعوای امروز نگرش کدام یک از طرفین به حقیقت و مبنای دینی نزدیکتر است؟
قرائت آقای روحانی از اسلام قرائت رحمانیت است. قرائت آقای روحانی صلح و آشتی و پیام مسالمت و آرامش است که با سعه صدر اسلام همه را تحت پوشش قرار میدهد. مقابل نظر ایشان چنین نیست. اینها مسائل فکری است که باید در جای خود باز شود که در چه مسائلی از شمشیر استفاده میشود و استفاده از رحم، عاطفه و غیره در کجاست.
آنچه مشخص است ایمان و اعتقاد امر قلبی است و انسان باید با روح و قلب خود اسلام را پذیرفته باشد. در آیه معروف قرآن آمده که در زندگی مردم تجسس نکنید. امام خمینی(ره) اشاره داشتند حرفهایی که دشمن را خوشحال میکند، نزنید. آنچه این روزها دوباره در تریبونها از جمله تریبونهای نمازجمعه مطرح میشود همان حرفی است که دشمن خوشحال میشود. به فرموده امام(ره) این شیوه اسلام معرفی کردن به نفع دشمن و غلط است و نباید اسلام را در دنیای امروز خشن معرفی کنیم.
آیا بهشتی یا جهنمی کردن مردم از سوی دولت پذیرفته است؟
حکومت وظیفه ندارد در زندگی شخصی و باطنی افراد تجسس کند، رفتار ظاهری انسانها آنجا که جنبه عمومی پیدا میکند، به حکومت مربوط میشود. اگر کسی حمل اسلحه میکند، اگر کسی ایجاد رعب و وحشت میکند، اگر کسی بیتالمال و مغازه مردم را غارت کند، حکومت وظیفه دارد نظم اجتماعی برقرار کند. اما اینکه در قلب افراد تجسس کند که چند درجه تقوا هست، این مساله قابل کمیتگذاری نیست.
آنچه حکومت باید نظارت کند این است که عرف جامعه از سوی افراد حفظ شود. به بهشت رفتن به زور نیست. بهشت جای آرامش و رضایت خاطر است. منظور آقای روحانی هم منطبق با قرآن است که « لا اکراه فیالدین...» آقای روحانی میخواهد افراد طعم شیرین اسلام را در عمل ببینند نه در حرف. ایشان میخواهند چهره مهربان و چهره رحمانی اسلام به دنیا نشان داده شود. فکر میکنم آقای روحانی در این جهت تلاش میکنند از همینرو همانگونه که مقام معظم رهبری تاکید کردند دولت را همراهی کنید.
در همین بحث با موضوع دین دولتی مواجه هستیم که آقای رئیسجمهور به رد آن پرداختهاند. دین دولتی چگونه تعبیر میشود؟
دین دولتی به این معناست که هر چه دولت میخواهد بهگونهای قانونی یا تحمیلی به مردم تحت عنوان دین تحمیل و تزریق کند. اما آقای روحانی میگوید دین امری نیست که با کپسول، قرص و آمپول به مردم تزریق کرد. دولت باید در جهت بهشت مردم را هدایت کند. راه خوب را پیش روی مردم بگذارد. اما این اموری نیست که مثلا با دستور دولت راه جهنم بسته شود.
در طول تاریخ همیشه راه جهنم و بهشت بوده است. این خود فرد است که باید بهشت و جهنم را برای خود انتخاب کند و تفسیر سخن آقای روحانی همین است و تفسیر صحیحی است. اینکه دولت مسائلی همچون یقین، ایمان، باور، اعتقاد و معرفت به بهشت را با امر و نهی تامین کند، این اصلا شدنی نیست و بحث بیخودی است. اصلا امکان ندارد. این موارد به خود فرد مربوط میشود. دولت میتواند زمینه خوب شدن، اخلاق بهشتی، اخلاق معرفتی را برای مردم فراهم کند. اما اینکه همه مردم را دیندار و مومن کند، شدنی نیست و تکلیف مالایطاق است.
فکر میکنید اظهارات اخیر درباره فرهنگ و آخرت و بهشت مردم تا چه میزانی با استقبال افکار عمومی مواجه میشود؟
این موارد بحث تازهای نیست در زمان شهید بهشتی هم مطرح بود. ایشان هم همیشه بر جنبههای رحمانی دین تاکید داشتند و بحثهای تازهای نیست. آنچه برای جامعه مهم است ایجاد جامعه مرفه همراه با عدالت است.
آیا حملات به دولت در حوزههای مختلف از جمله موضوع بهشت برای زمین زدن دولت است؟
البته این نظر همه روحانیون نیست. علما و فضلای حوزه همه هماهنگ با دولت هستند. فقط تعدادی از علما سلیقههای تند و خشن ترویج میکنند. از ادبیات تند استفاده میکنند که در شأن علمای دینی نیست. علمای دینی باید آغوش باز داشته باشند، مقام معظم رهبری هم بر وحدت و انسجام تکیه دارند، امام خمینی(ره) هم دائما بر وحدت تکیه داشتند. اینگونه موضعگیری در برابر منتخب ملت و مردم باعث تضعیف روحانیت و همچنین تضعیف علمای دینی میشود و نباید این موضعگیریهای تند و خشن وجود داشته باشد.
بعضا انتقادهایی را به شیوه مدارای رئیسجمهور در برابر مخالفان شاهد هستیم، شما هم در زمره این افراد هستید؟
منش و سلوک هر فردی به خودش و به جوهره وجودش برمیگردد. جوهره وجودی آقای روحانی مدارا، محبت، لبخند و برخورد خوب و اخلاقی است. کمااینکه مخالفان ایشان اخلاقیات ذاتی و یک نوع خشونتگرایی ذاتی دارند که به روانشناسی فردی برمیگردد. اما از نگاه بیرونی روش آقای روحانی جاذبه بیشتری داشته و دارد و محبوبیت ایشان به خاطر منش اخلاقیشان است و معتقدم همین راه را باید ادامه دهند و مردم هم در انتخابات 24 خرداد علاقهمندی خود را به این منش رئیسجمهور نشان دادند. اتفاقا مخالفان ایشان میخواهند رئیسجمهور را عصبانی کنند و در موضعگیری تقابلی قرار دهند.
آیا این حملات را مرتبط با انتخابات مجلس میدانید؟
همهچیز به همهچیز مربوط است. سخنرانیها با یکسری لوازم منتهی شود به مسائل سیاسی و از جمله انتخابات و این بحثها هم نتایجی در موضعگیریهای سیاسی به دنبال دارد.
اخبار اجتماعی - فرهیختگان