اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

دیدار مولاوردی با قربانی اسیدپاشی اصفهان / تمام حرف‌های او در دو کلمه خلاصه می‌شود؛ امید و ترس



اخبار,اخبار اجتماعی,قربانیان اسیدپاشی

«شهیندخت مولاوردی» معاون رییس جمهوری در امور زنان و خانواده به دیدار مرضیه ابراهیمی، یکی از قربانیان اسیدپاشی های اصفهان رفت تا ضمن عیادت از او، سلام رییس جمهوری را به وی و خانواده اش برساند.

به گزارش ایرنا از معاونت زنان و امور خانواده ریاست جمهوری، تمام حرف های او در دو کلمه خلاصه می شود امید و ترس، می ترسد دیگر زیبا نباشد؛ مرضیه برای بازیابی تنها گوشه ای از زیبایی خدادادی خود حاضر است زمین و زمان را زیر پا بگذارد.

نیمی از صورتش چیزی از ماه کم ندارد؛ تنها چشم میشی رنگ زیبای صورتش را با ملاحتی مثال زدنی به هم می زند و با اندوه از چشم بر همزدنی سخن می گوید که تمام زندگی و سرنوشت او را شاید برای همیشه به یغما برده است؛ انگار روزها است که به درد نداشتن بخشی از زیبایی خود خو گرفته است.

از لحظه های سخت روزهایی می گوید که بارها و بارها به چرایی وقوع این حادثه فکر کرده است، هر چند دقیقه یک بار شال رنگی اش را تا نیمه صورت و آستین لباس زمستانی اش را تا پایین آرنج جلو می کشد؛ شاید به این دلیل که روحیه مستقل و خود ساخته او از اسارت در نگاه ترحم آمیز اطرافیان بیم دارد.

مرضیه هنوز هم نگران وضعیت مادران بارداری است که برای حیات بخشیدن به فرزندان خود روزگاری بیمار او بوده اند با این همه اما او هنوز میان حق برخورداری از یک زندگی سالم و نگرانی از بابت زندگی توام با رنج و آرزو دست و پا می زند.

23 مهر ماه ساعت 7 شب؛ خیابان مهرداد اصفهان، احساس نیاز یک راننده زن به اندکی هوای تازه و بعد مایعی سوزنده و گزنده که زندگی، روحیه، آینده و فرصت های شغلی مرضیه 25 ساله، همسر و خانواده او را یک جا نابود کرده است؛ از 13 عمل جراحی صورت گرفته بر روی او تا امیدهای بر باد رفته اش می گوید.

همسرش با کمی فاصله از مهمانان آن طرف تر نشسته اما هنوز هم امتداد نگاه هر دو به هم ختم می شود.

معاون رییس جمهور در امور زنان با حوصله و افسوس به مشکلات، دغدغه ها و وسعت امیدهای مرضیه ابراهیمی گوش می کند و از وضعیت گذشته و حالش می پرسد. مرضیه اما هنوز شوک زده است. آثار سوختگی های شدید روی دستانش به روشنی هویداست، دلخور است از آن روزها که این حادثه را برای او رقم زد و با گلایه مندی می گوید: من هنوز هم جرات تنها بیرون رفتن از خانه را ندارم.

دو پلک چشم چپ او برای التیام و بازیابی قدرت دید به صلاحدید پزشکان بسته شده و مرضیه تنها برای عدم تخلیه چشم هایش از خدا، دولت و پزشکان سپاسگزار است.

با این وجود می داند که ممکن است این چشم ها هرگز مانند روزهای خوش قبل از 23 مهر ماه از دریچه یک میشی زیبا جهان اطراف را نبیند؛ لاغر و تکیده شده اما همچون شیر زنی قوی درباره وضعیت واقعی کنونی خود سخن می گوید.

«یک لحظه بود»، «صورت اسید پاش را ندیدم» این تنها خاطره مرضیه از کسی است که به گفته او از حیوان هم بدتر است؛ از داروخانه دکتر قدسی می گوید که در میانه برهوت جهنمی اشک و آه و سوزش به دادش رسیده است و دختری به نام الهام که در دقایق نخستین حادثه اسید پاشی صورت و چشم هایش را شست و شو داده است، می گوید: اگر می دانستم شهر از حضور یک جانی رنج می برد به هیچ عنوان تنها از خانه خارج نمی شدم یا حداقل شیشه ماشین را پایین نمی کشیدم.

از آن سووال نخست ماموران در بیمارستان سوانح و سوختگی اصفهان که «به همسرت مظنون نیستی؟!» رنجیده است؛ با این وجود اما مرضیه از دولت و به خصوص وزیر بهداشت تشکر می کند و خطاب به شهیندخت مولاوردی می گوید: سلام من را به دکتر حسن روحانی برسانید و به او بگویید که اگر کمک های مادی و معنوی بخش دولتی از حادثه دیدگان اسیدپاشی های اصفهان نبود، مشخص نبود که ما در چه وضعیتی به سر می بردیم.

در ادامه عیادت معاون رییس جمهوری در امور زنان ریاست جمهوری از مرضیه ابراهیمی، برادر او ضمن بازگویی گوشه ای از احتمالات وکیل پرونده می گوید: بسیاری بر این عقیده هستند که دیگر امکان شناسایی و دستگیری فرد یا افراد مظنون وجود ندارد چرا که بر اساس تئوری های روان شناسی جرم، هر گاه فعالیت های پلیس آشکارا و فعالیت مجرمان در خفا صورت گیرد، فرآیند دستگیری هیچگاه به درستی طی نخواهد شد.

وی می افزاید: به خواهر من بدون اینکه سلاحی داشته باشد و یا ذره ای آموزش دیده باشد در جمع مردم تعرض شده، بنابراین باید او را به عنوان یک مجروح در جامعه قلمداد کرد، مطرح کردن این خواسته به دلیل چشم داشت مرضیه یا خانواده ابراهیمی به موقعیت یا مزایای ایثارگران جامعه نیست، بلکه به خاطر زنده نگهداشتن یاد و نام کسانی است که به شکلی بی گناه طعمه افراد فاقد هویت و اخلاق در جامعه شده اند.

مرضیه گوشه صندلی راحتی نشسته و هنوز شالش را توی صورتش می کشد برادرش اما از گرانی خدمات مراکز خصوصی با کیفیت ترمیم پوست و لیزر و عدم توان احتمالی این خانواده برای تأمین مخارج درمان اظهار نگرانی می کند.

مادر مرضیه سکوت کرده و با هر بار نگاه به پوست جمع شده صورت دخترش از روی ناراحتی چادر را محکم تر در بر می گیرد.

برادر مرضیه خواستار تضمین آینده شغلی او در این جامعه است، جامعه ای که به رغم شعار «سیرت بهتر از صورت است» پیش از هر چیز مردم را از روی ظاهر و صورت مورد قضاوت قرار می دهند و او که هنوز نگران حال انگشت حلقه خود است با نگرانی از وضعیت نامساعد پوست گردن و عمل ناموفق به کارگیری دستگاه «تیشو» در این ناحیه از بدن خود صحبت می کند.

تمام حرف های او در دو کلمه خلاصه می شود امید و ترس، می ترسد دیگر زیبا نباشد؛ در روزگاری که بسیاری از جوانان برای داشتن یک بینی زیباتر یا گونه ای برجسته تر مطب هزار پزشک متخصص زیبایی را زیر پا می گذارند، مرضیه برای بازیابی تنها گوشه ای از زیبایی خدادادی خود حاضر است زمین و زمان را زیر پا بگذارد، چرا که هر چه باشد او یک دختر است، دختری عقد کرده که آرزو دارد مانند هر نو عروس دیگری در روزهای خوش نخستین ازدواج با خرسندی عکس های زیبای دو نفره خود با داماد را به دیگران نشان دهد.

او که تازه در ابتدای خوشی و راحتی و حس و حال و جوانی خود بود، امروز باید با نگرانی به کار، عشق، احساس و امیدهایش نگاه کند؛ می گوید همان روزهای نخست به همسرم گفتم که «برو» شاید چهره ام تا ابد همین گونه بماند. اما او جوانمردی کرد و در تمام روزهای گذشته با من ماند.

همسر مرضیه خطاب به معاون رییس جمهوری در امور زنان و خانواده می گوید: دوستش دارم و تا آخر نیز با او خواهم ماند، با این وجود دولت نیز باید تا سلامت کامل روحی و جسمی او از حمایت های خود دست نکشد.

مولاوردی در این دیدار که شب گذشته (چهارشنبه) صورت گرفت، سلام ویژه رییس جمهوری به حادثه دیدگان اسید پاشی اصفهان و احوال پرسی های دائم حسن روحانی از این مصدومان می گوید و امیدوار است حمایت های دولت و به ویژه وزارت بهداشت در این راستا موثر واقع شود.

او که خود را یکی از شرکت کنندگان قطعی مراسم عروسی مرضیه و همسرش می داند، اظهار امیدواری می کند حمایت روحی همسر مرضیه از او مستدام بماند.

در این دیدار سهیلا اثنی عشران مشاور استاندار اصفهان در امور زنان نیز معاون رییس جمهوری را همراهی می کرد.

اخبار اجتماعی - ایرنا

 


ویدیو مرتبط :
فیلم اشک شوق سهیلا جورکش قربانی اسیدپاشی اصفهان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دیدار سینماگران با قربانی اسیدپاشی اصفهان/ سهیلا جورکش: وقتی خوب شدم از من تست بازیگری بگیرید



اخبار,اخبارفرهنگی,دیدار سینماگران با قربانی اسیدپاشی اصفهان

اخبارفرهنگی - دیدار سینماگران با قربانی اسیدپاشی اصفهان/ سهیلا جورکش: وقتی خوب شدم از من تست بازیگری بگیرید

مهتاب کرامتی، حمید فرخ‌نژاد، جعفر پناهی و محسن امیریوسفی به دیدار سهیلا جورکش قربانی اسیدپاشی‌های اخیر اصفهان رفتند.

 ساعت هشت شب، درب شرقی بیمارستان چمران. حمید فرخ‌نژاد، محسن امیریوسفی و جعفر پناهی ایستاده‌اند تا فرصت دیدار با سهیلا جورکش، قربانی اسیدپاشی‌های اخیر اصفهان فراهم شود.

دختری که هم صخره‌نورد بود هم سوارکار، عاشق هنر و دانشجوی حقوق. دیروز وزیر بهداشت چشم‌های سهیلا را عمل کرده است اما این آخرین عمل نیست. تا درمان قطعی راهی سخت و پرفراز و نشیب در راه است. راهی که این دختر ۲۷ ساله باید آن را طی کند.

 همه از خودشان می‌پرسند باید به سهیلا چه بگویند؟ اصلا چطور دلداری‌اش بدهند؟ چطور به او بگویند خوب می‌شوی؟

مهتاب کرامتی هم به جمع می‌پیوندد و دکتر حلی‌ساز، رییس بیمارستان چمران از راه می‌رسد تا سینماگران را پیش سهیلا ببرد. توی راه می‌گوید که ۲۴ ساعته داروهایی به او داده می‌شود که مدام در حالت خواب و بیداری باشد و درد نکشد.

آیا زیبایی سهیلا باز می‌گردد؟ آیا صورتش لااقل حالت عادی به خود خواهد گرفت؟ پاسخ دکتر حلی‌ساز منفی است: «صورت هشت درصد سوخته است. بهرحال زیبایی باز نمی‌گردد.» می‌گوید که خانواده‌اش عکس او را پیش از واقعه نشان داده‌اند و او بسیار زیبا بوده است. اما حالا هیچ خبری از آن زیبایی نیست.

ــ و آیا سهیلا در صورت لزوم به خارج هم فرستاده می‌شود؟

ــ چرا که نه. اگر لازم باشد حتما این اتفاق می‌افتد.

او توضیح می‌دهد که بیمارستان چمران بدون گرفتن کوچکترین وجهی و فقط با یک تماس تلفنی سهیلا را بستری کرده است: «هزینه‌ها خیلی بالاست. یک حمام پانسمان که می‌کنند هفتصد هزار تومان هزینه دارد. یعنی هفتصد هزار تومان پول موادی است که برای استحمام مصرف می‌شود. می‌خواهم بگویم از نظر مالی هیچ مشکلی وجود ندارد و دیروز خود وزیر هم از ما خیلی تشکر کرد.»

پوششی پلاستیکی روی کفش‌ها کشیده می‌شود. حالا توی راهرویی هستیم که سهیلا جورکش در یکی اتاق‌هایش بستری است. پرده کنار می‌رود و ما سهیلا را از پشت شیشه می‌بینیم. تمام بدن و سرش باندپیچی شده. فقط لب‌هایش پانسمان ندارد. پرستارها می‌گویند خوابیده. همه سکوت کرده‌اند. هیچ کس حرفی نمی‌زند. 

اجازه وارد شدن به اتاق را به سینماگران نمی‌دهند. حتی گل هایی که حمید فرخ‌نژاد هم برای سهیلا آورده بیرون می‌ماند و پرستارها می‌گویند آن را به دست خانواده‌اش خواهند رساند. اتاق قرنطینه است با سه فیلتر بزرگ مکنده که امکان ورود کوچکترین میکروبی به اتاق را نمی‌دهد. اما با وساطت دکتر حلی‌ساز مهتاب کرامتی اجازه می‌یابد که وارد اتاق شود.

کرامتی لباس مخصوص می‌پوشد و به اتاق می‌رود. او به سمت سهیلا خم می‌شود، سهیلا با او حرف می‌زند. دیدار چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد، اما وقتی که مهتاب کرامتی بهت‌زده از اتاق خارج می‌شود، می‌گوید که «از همه تشکر کرد. بسیار به هنر علاقمند است و آرزویش همیشه این بوده که در جمع دوستان سینمایی باشد. از من قول گرفتند که وقتی حالش بهتر شد باز هم به دیدارش برویم.»

محسن امیریوسفی برای سهیلا نسخه‌ای از فیلم «آتشکار» را آورده است. کرامتی می‌گوید: «فیلم را پذیرفتند و بسیار تشکر کردند. به همه سلام رساندند، بسیار امیدوارند. از من خواستند که وقتی خوب شدند امکانی برایش فراهم کنیم که تست بازیگری بدهند.»

روحیه سهیلا همه را شوکه کرده است. حمید فرخ‌نژاد می‌گوید باید همه بدانند که او چه روحیه قوی و عجیبی دارد. این روحیه واقعا ستودنی است و دکتر حلی‌ساز هم قول می‌دهد که وقتی حال سهیلا بهتر شد دوباره امکان دیدار با او را فراهم کند: «فعلا برایش سخت است. به ما گفته تو را به خدا فقط بگذاریم بخوابم.»

صحبت‌های رییس بیمارستان چمران بر تعجب و البته احترام ما به سهیلا جورکش، قربانی اسیدپاشی‌های اصفهان می‌افزاید: «جالب است بدانید کوچکترین حس انتقام در این دختر نیست. خودش می‌گوید در وهله اول فقط می‌خواهم بینایی‌ام بازگردد و بعد زیبایی‌ام. فعلا به چیز دیگری فکر نمی‌کنم.»

جعفر پناهی اما نگران وقتی است که بینایی سهیلا بازگردد و باندها از روی صورتش برداشته شود: «امیدوارم وقتی که این باندها را برداشتند روحیه‌اش به همین صورت باشد. چون آدم احساس می‌کند تازه بعد از برداشتن باندهاست که باید کمک روحی و حمایت اصلی آغاز شود.»

سینما گران از راهرو بیرون می‌روند تا مزاحم سهیلا نباشند. مهتاب کرامتی می‌گوید: «متاسفانه ما مردمی هستیم که اتفاق‌های بد خیلی زودتر برای‌مان عادی می‌شود. همیشه از اتفاق‌های خوب خیلی راحت و ساده می‌گذریم اما اتفاقات بد را مدام تکرار می‌کنیم. امیدوارم این بار این اتفاق نیفتد و این ماجرای وحشتناک درس عبرتی برای همه ما باشد.»

محسن امیریوسفی هم می‌گوید: «باید همیشه درباره آن‌ها حرف زد و فراموش‌شان نکرد. امیدوارم نیروی انتظامی هر چه زودتر عاملان این قضیه را دستگیر کند. به نظرم روحیه سهیلا و حرف‌هایی که زد می‌تواند برای همه الگو باشد.»

در فاصله این یک ساعت از برهوت ناامیدی به ساحل امیدواری رسیده‌ایم. سهیلا جورکش ما را به این نقطه رسانده. دختری که نمی‌تواند لبخند بزند ولی همه وجودش لبخند به زندگی‌ست.

اخبار,اخبارفرهنگی,دیدار سینماگران با قربانی اسیدپاشی اصفهان

اخبار,اخبارفرهنگی,دیدار سینماگران با قربانی اسیدپاشی اصفهان

اخبار,اخبارفرهنگی,دیدار سینماگران با قربانی اسیدپاشی اصفهان

اخبار,اخبارفرهنگی,دیدار سینماگران با قربانی اسیدپاشی اصفهان

اخبارفرهنگی - خبرآنلاین